شناسهٔ خبر: 69930418 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

از سلفی شِمر تا رجزخوانی ابن‌سعد!

صاحب‌خبر -

امید مافی در سایت ولایت نیوز (قزوین) نوشت: «آن‌سوتر از سلامگاه، کنار یک ساختمان قدیمی در گوشه‌ای بساط «شبیه‌خوانی» برپا بود. جماعتی گرد شبیه‌خوانان جمع شده بودند و در فضای شلوغ میانه کارزار، اشقیا صف بسته و یزید زیر گوش ابن‌سعد چیزی نجوا می‌کرد.

آنسوتر از سلامگاه در اجتماعی سی چهل نفره، جوانکی با شمر سلفی می‌گرفت و خولی درست میانه نبرد، آوردگاه را روی سرش گرفته بود. شبیه‌خوانان با همه هنر خویش عاشورای ۶۱ هجری را به تصویر کشیده بودند، طبال بر طبل قراضه می‌کوبید و شمربن ذالجوشن در میانه میدان رجز می‌خواند برای اهالی بهشت.

آنسوتر از سلامگاه جنگ بالا گرفت؛ «ابن سعد» از میانه میدان نهیب زد و داد کشید: «آی طبال بی‌حواس، بزن!» و صحنه غرق نور و خون شد.

«شبیه‌خوانی» در قزوین یکی از کهن‌ترین و پرشکوه‌ترین سنت‌های مذهبی و نمایشی است که در قالب بازسازی وقایع عاشورا و کربلا برگزار می‌شود. این هنر مذهبی در قزوین ریشه‌ای عمیق دارد و در طول تاریخ، به‌ویژه در دوران صفویه و قاجاریه، شکوفا شده است.

در دوران صفویه در پایتخت شاه‌طهماسب، شبیه‌خوانی به یکی از مراسم مذهبی مهم مبدل شد. صفویان که خود را حامی ششدانگ مذهب شیعه می‌دانستند، در برپایی مراسم مذهبی، اهتمام ویژه‌ای داشتند. در این دوران، شبیه‌خوانی به‌عنوان بخشی از مراسم آیینی در قزوین برگزار می‌شد و در تکایا، مساجد و حسینیه‌ها اجرا می‌گردید. همچنین، این مراسم در فضای باز و در میدان‌های عمومی مانند میدان سپاه و میدان کربلا برگزار می‌شد و به‌ طور گسترده‌تری، مردم کوچه و خیابان را جذب می‌کرد.

شبیه‌خوانی در قزوین همچنان ادامه پیدا کرد و خاصه در ایام محرم و عاشورا شکوه خاصی یافت. در این دوره، شبیه‌خوانی بیشتر در قالب تعزیه (نمایش‌های مذهبی) برگزار می‌شد. این مراسم‌ها معمولا در تکایا، حسینیه‌ها و حتی در میدان‌های عمومی برگزار می‌‌گردید و مردم از طبقات مختلف اجتماعی در آن شرکت می‌کردند.

در شبیه‌خوانی قزوین، شخصیت‌های مختلفی از جمله امام حسین(ع)، یزید، حُر، عمر سعد و دیگر شخصیت‌های مهم روز دهم با استفاده از لباس‌ها، ماسک‌ها و لوازم ویژه نمایش داده می‌شدند. این هنر مردمی، به‌ویژه در محله‌ها و با حضور هیات‌های مختلف، به‌صورت گسترده‌تری برگزار می‌شد.

مختصات شبیه‌خوانی در قزوین

شبیه‌خوانی در قزوین به‌ طور معمول در قالب نمایش‌هایی از وقایع عاشورا و کربلا برگزار می‌شد. این نمایش‌ها شامل صحنه‌هایی از جنگ‌ها، گفت‌وگوهای بین شخصیت‌های داستان و نمایش فداکاری‌ها و مظلومیت امام حسین(ع) و یارانش بود. لباس‌ها و پوشش‌های شخصیت‌ها نقش بسیار مهمی در شبیه‌خوانی قزوین داشتند.

شبیه‌خوان‌ها با لباس‌های خاص و نقاب‌هایی که شخصیت‌های مذهبی و تاریخی را به‌خوبی به تصویر می‌کشیدند، این نمایش‌ها را اجرا می‌کردند. در بسیاری از مراسم شبیه‌خوانی قزوین از نقالی‌های خاص و نوحه‌خوانی‌ها استفاده می‌شد تا فضای احساسی و حماسی ایجاد شود. موسیقی‌های مخصوص مانند نوحه‌ها، زنجیرزنی و طبل‌زنی از ارکان مهم این نمایش‌ها به ‌شمار می‌آمدند.

از سلفی شِمر تا رجزخوانی ابن‌سعد! از سلفی شِمر تا رجزخوانی ابن‌سعد!

فراز و فرود شبیه‌خوانی!

شبیه‌خوانی در قزوین در دوران معاصر هم همچنان ادامه دارد و به یکی از مهم‌ترین شیوه‌های گرامیداشت روز واقعه تبدیل شده است. در دهه‌های اخیر، علاوه بر شبیه‌خوانی‌های سنتی، نمایش‌های مدرن‌تری نیز با تمِ(زمینه) تاریخی و مذهبی در قزوین اجرا شده‌ که جلب توجه بیشتری از نسل‌های جدید کرده است.

شبیه‌خوانی در قزوین به‌ عنوان یک هنر مذهبی، همچنان یکی از ارکان مهم گرامیداشت عاشورا و انتقال مفاهیم دینی و تاریخی به نسل‌های آینده باقی‌مانده است و همچنان در گوشه و کنار شهر شبیه‌خوانان بر طبل‌ها می‌کوبند و با شمشیرهای آخته تصویری از روز دهم را در قاب‌ها می‌نشانند و این ابن سعد است که سوار بر اسب در کارزار تاخت و تاز می‌کند و برای مردی که جسم بی‌سرش هر چهار فصل سبز می‌شود، اینگونه می‌خواند:

ای شهنشاهی که چون بر صدر زین مأوا کُنی

با اشاره رستخیز محشری برپا کنی

سید قرآن نسب، طاها لقب، یاسین حسب

باید اینک سرخط مافوق ما امضاء کنی

یا که بنما بیعت ما را ز جان و دل قبول

یا که عباست روان بر جانب میدان کنی

ابعاد روانشناختی این هنر خسته!

یک شبیه‌خوان جوان که قدم در شغل پدری خود گذاشته در مصاحبه با ولایت می‌گوید: علاوه بر آشنایی و انس شبیه‌خوانان به موسیقی ایرانی و آوازهای اصیل، یک شبیه خوانِ حرفه‌ای باید عاری از تعلقات دنیایی و مشغله‌هایی باشد که او را از غایت اصلی خود دور کند.

به عبارت ساده‌تر یک شبیه خوان باید قلب خود را از هوای نفسانی پاک و منیات و مادیات در نظرش کم‌ارزش جلوه کند تا آنچه می‌خواند و از دلش بر می‌آید به جان و نفس مستمع بنشیند.

علی درویشپور تصریح می‌کند: از آنجا که شبیه خوانی یک هنر است و دارای احساسات و عواطف انسانی یقینا باید ابعاد روانشناختی آن خصوصا برای شبیه خوانان و البته مستمعان بیان شود. شبیه‌خوانان در ایفای نقش خود و هنگام گفت‌وگو در تعزیه باید وسواس خاصی به مسائل روانشناختی و زبان بدن خود و یکدیگر داشته باشند.

این شبیه‌خوان یادآور می‌شود: متاسفانه تعزیه این روزها حال و روزگار خوبی ندارد و به روز نیست؛ و با پیشرفت سایر هنرهای کشور جلو نمی‌رود و بخشی از آن را در کیفیت پایین سوگواره را شاهدیم. متاسفانه بخشی از گروه‌های تعزیه و شبیه‌خوانان و حتی بخشی از جامعه، شبیه‌خوانی را با نوحه‌خوانی و شروه‌خوانی اشتباه گرفته‌اند و اعتقاد دارند که شبیه‌خوانی باید از اول با ذکر مصیبت همراه شود وگرنه تعزیه، نعزیه نمی‌شود.

این در حالی است که باید در مواقع لزوم و بجا مصیبت‌خوانی و در بخش‌های مختص به خود از آواز و دستگاه و انواع خوانش بهره گرفته شود، وگرنه تفاوت تعزیه با روضه‌خوانی و نوحه‌خوانی چیست؟ اما جمله مهم این شبیه‌خوان: «مشکل اساسی اینجاست که برخی شبیه‌خوانی را یک هنر نمی‌دانند و صرفا نگاه گعده‌ای و دورهمی به آن دارند.» اما حرف آخر مردی که بارها نقش شمر را ایفا کرده و توسط مردم نفرین شده است.

مردی که شبیه‌خوانی کسب و کارش است و از این راه نان به سفره می‌برد: «بپذیریم شبیه خوانی یک هنر لاهوتی است و یکی از مصادیق بارز آیین و نمایش‌های مذهبی قلمداد می‌گردد که با استفاده از موسیقی آیینی و ایرانی شکل گرفته و بی‌تردید شبیه‌خوانی خود یکی از عوامل بسیار مهم حفظ و پاسداشت نغمه و آوازهای ایرانی است و بیان حوادث و رویدادهایی که در تعزیه رخ می‌دهد بر پایه اصول موسیقیایی استوار است، که لازم است شبیه‌خوانان با آن قرابت بیشتری داشته باشند و به خوبی از آن استفاده کنند.»

بی‌تعارف سازهای موسیقی نیز که حالات غنایی نداشته باشند از ارکان اصلی تعزیه به شمار می‌روند. برای مثال می‌بینید در هنگامه ورود لشکر اشقیا به میدان تعزیه از سازهای کوبه‌ای همچون طبل استفاده می‌شود و یا در مواقع صحنه‌ها و اتفاقات حزن انگیز تعزیه از سازهایی همچون، نی، ترومپت و کلارینت استفاده می‌گردد.

اینجا در حوالی سلامگاه شبیه‌خوانی هنوز تمام نشده. اینجا که یک نفر کنار گودال قتلگاه بر سر و صورت می‌زند و با مویه و ماتم برای حاضران غمگین می‌خواند:

هر کس ز پدر کینه به دل داشت تو را زد

یک پیر نحیف، نیزه نداشت با عصا زد

آنقدر زد آخر که عصا شد دو، سه تکه

راضی نشد و بر دهنت با کف پا زد»

انتهای پیام