به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بندرعباس، همیشه آوای دلنشینی سکوت را میشکند. این آوا گاهی در هیاهوی نامنظم باد شنیده میشود و گاهی در رقص سبز یک شاخه میتوان به نظاره نشست. گاهی در پژواک کوه و گاهی نیز در دلبری دریا و ساحل دیده میشود. انگار صدا همواره از جانب باغ میآید زیرا معطر و دلپذیر است. این صدا، صدای آمدن است که در شعر شاعران آیینی هرمزگان نیز شنیده میشود.
ملکه شهسواری- شاعر آیینی:
صدای آمدنی آمد
غروب
پنجره را کوبید
سکوت شیشه تِرَک برداشت
هجوم غصهی نارنجی
مرا به فکر تو وا میداشت
زمان محاصرهام میکرد
و گرد خستگیاش را به روی من میریخت
زنی درون آینه میپژمرد
و زندگی میمُرد
که ناگهان از دور
صدای آمدنی آمد
نوای شادی کفشی نو
امید در میزد
حیاط بوی تو را فهمید
حیات بوی تو را میداد
که فصل، فصل رسیدن بود.
محمدزمان حیدری- شاعر آیینی افغان:
قلب، قلب اوست
میرود سحرگاه صبح و نسیم مثل من
میرود سوی صحن حرم عوام مثل من
رها میشود هر چه غصه و غم میان راه
میرود هر سائلی خدمت شاه کرم مثل من
بر بام حرم میزنند تمام فرشته پر و بال
میرود آه شعله زده از سینهها مثل من
فرشته هاست روی زمین اینجا بهشت
فرشته میرود ها ناله دارد زمین مثل من
چه دیدنی ست طواف خورشید دور حرم
ماه ستارهها هرشب پا بوسی میرود مثل من
قلب، قلب اوست ورودی راه باب الجواد
میرود این راه هرکه حاجت رواست مثل من.