از چه زمانی متوجه شدید به بازیگری علاقه دارید و چه عواملی شما را به این مسیر حرفهای کشاند؟
من از سالهای قبل به بازیگری علاقهمند بودم؛ اما بهخاطر شرایط زندگی، از این منظر که در شهر خوی زندگی میکردم و آنجا کلاس بازیگری نبود، نتوانستم در آن برهه به بازیگری مشغول شوم. پدر و مادرم همیشه به صلاح من میدانستند که کارمند بانک شوم و به همین خاطر رشته حسابداری را انتخاب کردم و لیسانس حسابداری گرفتم؛ درحالیکه علاقهای به این حوزه نداشتم و طبیعتا ادامه ندادم. بعد از آن بود که رفتم و ناجی مربی شنا شدم و پس از مدتی که مشغول این ورزش بودم، باز هم دیدم که حالم خوب نیست. تا اینکه وارد کلاسهای آزاد بازیگری شدم و مسیرم را به این شکل تغییر دادم.
بازیگری را از مسیر دانشگاه آغاز طی کردید یا کلاسهای آزاد؟ دریافت خود را از این دو مسیر برای علاقهمندان جوان عرصه بازیگری تبیین کنید.
قطعا بهتر است بازیگران از مسیر آکادمیک وارد این عرصه شوند؛ اما مسیر دیگری به نام کارگاههای آزاد بازیگری هم وجود دارد که شاید سختتر باشد، ولی امکانپذیر است و از طریق آن هم میتوان به هدف رسید. من در شهر خوی زندگی میکردم و در آنجا آثار سینمایی کمتری تولید میشود. لذا شاید چارهای وجود ندارد جز اینکه همه علاقهمندان بازیگری به تهران بیایند.
شما نقشهای متعددی را در سالهای اخیر بازی کردهاید که اکثرا کوتاه بودهاند؛ اما تنوع قابلتوجهی دارند. کدامیک از این نقشها چالش ویژهای برای بازیگری شما بود؟
بله، نقشهای متعددی را ایفا کردهام؛ زیرا در این مسیر سخت جز خدا کسی را نداشتم و مجبور بودم نقشها را انتخاب و به کارنامه خودم اضافه کنم. من از نقشهای خیلی کوتاه شروع کردم که چند ثانیهای بودند. کمکم ثانیهها بیشتر شد و به دقیقه رسید. بعد هم دقیقهها بیشتر شدند و انشاءالله به ساعتها میرسند. میدانستم که باید بیشتر تلاش کنم، محیط را بشناسم، نحوه تعامل کارگردانها را درک کنم و هر کدام از این تجربهها برایم کلاس درس بود. از کارگردانهایی عزیزی که من انتخابشان بودم (هرچند کوتاه) بسیار ممنونم. نقش حسنا در «آبی روشن» برای من نقش پرچالشی بود، به علاوه فیلم «احمد» که در آن نقش یک عروس فلج را ایفا کردم.
فیلم «آبی روشن» چه چالشی برای شما بهعنوان بازیگر داشت؟ ویژگی برجسته «حسنا» چه بود که احساس کردید میتوانید آن را به خوبی جلوی دوربین ببرید؟
قبل از هر چیز از آقای خواجهپاشای عزیز بینهایت ممنونم که انتخابشان بودم و همچنین از استاد کیومرث مرادی ممنونم که مرا به پروژه «آبی روشن» معرفی کردند. لازم میدانم که از تمام عوامل فیلم هم تشکر کنم که واقعا زحمت کشیدند. قطعا حسنا یک دختر مهربان و عاشق پدرش بود که من خودم این خصوصیات را داشته و دارم و همین موضوع کمک میکرد که به درک بهتری از نقش برسم.
از تجربه همکاری با کارگردان فیلم، بابک خواجهپاشا و دیگر بازیگران برجسته این پروژه (مانند مهران احمدی) چه آموختید؟
قطعا همکاری با آقای خواجهپاشا و دیگر بازیگران عزیز فیلم «آبی روشن» باعث افتخارم بود. آقای خواجهپاشا برای من یک انسان شریف و یک کارگردان تمامعیار هستند. خیلی خوشحال بودم و باعث افتخارم بود. در مورد آقای مهران احمدی، من قبلا در فیلم «سگبند» افتخار همکاری با ایشان را داشتم و در این فیلم هم که در نقش پدر من بودند، از لحظه لحظهاش یاد گرفتم و بینهایت ممنونم. باید از آقای مهران احمدی هم تشکر کنم که در روزهای فیلمبرداری کاری کردند که عشق پدرم که سالهاست ایشان را از دست دادهام، برایم دوباره زنده شد و من با عشق و امید پدرم را در چهره آقای احمدی میدیدیم.
جدای از چیزهای زیادی که از آقای احمدی آموختم، واقعا احساس میکردم که پدرم زنده شده و در کنار من است.
پیام فیلم و دغدغههای شخصی شما تا چه حد با هم منطبق بودند؟ اصلا به نظر شما آیا لازم است که بازیگر به ایده فیلم (بالاخص اگر یک ایده دینی باشد) معتقد باشد؟
فیلم «آبی روشن» برای من سرشار از عشق، امید و ایمان بود که در زندگی روزمره ما اتفاق میافتد. ما ایرانیها، اکثرا انسانهای باایمانی هستیم. تا بوده همینطور بوده و عشق ما به امام رضا (ع) و امیدمان به خدا همیشه هست. به نظر من، پیام فیلم «آبی روشن» ایمان و امید است که شامل دغدغه شخصی من هم میشود. من آدم بسیار امیدواری هستم و ایمان به خدا را همیشه دارم. فکر میکنم اکثر ما ایرانیان آدمهای معتقدی هستیم و شاید این یک حس ذاتی در وجود ماست.
یکی از مهمترین خصلتهای نقش «حسنا» تشویشی است که برای آبروی پدرش به آن دچار شده است. بازنمایی این تشویش را چطور طراحی کردید که شکل اغراقآمیز به خود نگیرد؟
حسنا به این خاطر که عاشق پدرش بود و در یک خانواده مذهبی زندگی میکرد که آبرو برایشان خیلی مهم بود، دچار این آشفتگی شده بود که نکند پدرش مقصر شناخته و مجازات شود. به همین خاطر میجنگید. همان ویژگی که مینا شفیعی نسبت به پدرش دارد را حسنا هم نسبت به پدرش دارد. حسنا تلاش میکرد ثابت کند که پدرش این کار را نکرده و حتی اگر هم چنین بود، او باز در کنار پدرش میماند.
فیلم «آبی روشن» در جشنواره فیلم فجر بازخوردهای زیادی دریافت کرد. این بازخوردها چه تأثیری بر شما بهعنوان یکی از بازیگران این پروژه گذاشت؟
خدا را شکر تمام کارهای آقای خواجهپاشای عزیز درخشان است و من بهعنوان عضو کوچکی از این خانواده «آبی روشن» افتخار میکنم که جزئی از این پروژه بودم. قطعا حضور من بهعنوان بازیگر نقش حسنا در فیلم خیلی خوب بود و باعث شد که من شناخته شوم، در جشنواره فجر حضور پیدا کنم و به همین خاطر از آقای خواجهپاشا و سایر عوامل بسیار ممنونم.
اگر نکته دیگری هست که مایل هستید با مخاطبان «صبح نو» در میان بگذارید و در میان سوالهای ما نبود، بفرمایید.
از شما و از مخاطبان «صبح نو» تشکر میکنم و فقط میخواهم از این طریق به دوستان عزیزم بگویم که این مسیر بسیار سخت است و تلاش بسیار زیادی را میطلبد. خود من هم البته در ابتدای این مسیر هستم و هنوز به جایی نرسیدهام. فقط باید تلاش کرد، ناامید نشد و صبور بود. بسیاری از مواقع ممکن است که انسان بشکند، به مرحله افسردگی برسد، یا به مرحلهای برسد که بگوید من دیگر نمیتوانم ادامه بدهم؛ اما باز هم باید ادامه داد و باید عاشق بازیگری باشیم که بتوانیم همه این سختیها را تحمل کنیم تا بتوانیم در این مسیر رشد کنیم. برای همه شما آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم که به یاری خدای مهربان همه هنرجوهای بازیگری روزی درخشش را تجربه کنند.
گفت و گو با بازیگر جوان «آبی روشن»؛
پدر و مادرم صلاح من را در این میدیدند که کارمند بانک شوم
محمد عنبرسوز/ مینا شفیعی، بازیگر جوان و پرشور سینمای ایران در مصاحبه صادقانه و دلنشین با «صبح نو» از مسیری پرچالش صحبت میکند که او را از علاقه به بازیگری تا ورود به صحنههای حرفهای سینما هدایت کرده است. او از موانعی که زندگی در شهرستان خوی برایش به همراه داشت و انتخابهای متفاوتی که از بانکداری تا مربیگری شنا را شامل میشد، سخن میگوید و اینکه چگونه در نهایت تصمیم گرفت با ورود به کلاسهای آزاد بازیگری، عشق دیرینهاش را دنبال کند. شفیعی همچنین به نقشهای مختلفی که تجربه کرده است، بهویژه نقش پرچالش «حسنا» در فیلم «آبی روشن» اشاره میکند و از همکاریهایش با هنرمندانی همچون مهران احمدی و بابک خواجهپاشا که انگیزه و عشق بیشتری به او دادهاند، میگوید. او تأکید میکند که مسیر بازیگری هرچند دشوار و طاقتفرسا است؛ اما امید، عشق و ایمان به هدف میتواند از سختیهای این راه بکاهد و آرزو دارد تا جوانان علاقهمند نیز با پشتکار، به موفقیتهای درخشان دست یابند.
صاحبخبر -
∎