خبرگزاری میزان - ویژه برنامه «سوره فتح» با محوریت نسبت مقاومت با هنر، با حضور «سیدعباس میرهاشمی» عکاس جنگ و «سعید فرجی» عکاس جنگ و مستندساز از شبکه دوی سیما پخش شد.
در ابتدای این برنامه، سیدعباس میرهاشمی در پاسخ به این سوال که عکس چگونه ما را از جغرافیای دیگر به عرصه جنگ میبرد و آیا یک عکس خبری با محوریت جنگ چنین توانی دارد یا خیر، بیان کرد: اگر ما بخواهیم یک بازشناسی نسبت به عکاسی جنگ یا فراتر از آن عکاسی داشته باشیم باید مرور کنیم که عکس مثل مابقی هنرهای تجسمی نیاز به ترجمه ندارد و دارای زبان بین المللی است و هر کسی بر اساس اطلاعات و دانش و شناخت خود، میتواند از عکس بهره ببرد.
وی ادامه داد: به اعتقاد من عکس به خاطر اینکه ارائه دهنده جزییات است میتواند مثل یک رمان رفتار کند و با تمام جزئیاتش در ذهن بنشیند. میتوان، پای یک عکس ساعتها نشست و هر بار که به آن نگاه کرد یک مطلب جدیدی از آن دریافت کرد.
این عکاس جنگ در ادامه گفت: درباره اینکه آیا عکس میتواند ما را به معرکه ببرد. من دو خاطره برایتان تعریف میکنم. آقای سعید صادقی در حوزه جنگ خیلی فعال بودند و خیلی زحمت کشیدهاند و آقای علیرضا قادری هم از گرافیستهای بنام حوزه انقلاب هستند. علیرضا قادری میگفت «هر وقت به سعید میگوییم برو عکس بیاور، میرود و قطعهای از جنگ برمیدارد و میآورد» حال میخواهم بگویم به همین شکل است و اگر عکاس توانایی داشته باشد و بتواند به موضوع نزدیک شود، میتواند جنگ را با خودش بیاورد و وقتی جنگ را با خود بیاورد، قابل ارائه است و حرفهای بسیاری برای گفتن دارد پس طبیعی است که پاسخ سوال شما مثبت است، آن هم برای عکاسی که توانمند و دارای نگاه باشد، جزییات را بشناسد و هدفش را برای خودش تعیین کرده باشد و بتواند به موضوع نزدیک شود.
زمانی که تیر و ترکشی میآید همه سنگر میگیرند، عکاس باید توانایی داشته باشد که از سنگر بیرون بیاید و عکاسی با چنین مشخصاتی طبیعاتا میتواند معرکه جنگ را به واسطه عکس با خود بیاورد و ارائه دهد.
در ادامه برنامه، میرهاشمی در پاسخ به این سوال که عکاسی جنگ و دفاع مقدس ما به عنوان یک ژانر متفاوت، چه آورده احساسی و معنایی را از خط مقدم برای مردم ما آورده است، عنوان کرد: به نظر من سه گروه از جنگ عکاسی کردند که هر کدام با خودشان موارد متعددی را توانستند بیاورند.
گروه اول، گروهی بودند که قبل از جنگ هم عکاسی میکردند و به خاطر شناخت فنی از عکاسی و شناخت نسبی از عناصر بصری، آثار بسیار قوی تولید کردند و طبیعی است که عکسهای بسیار ماندگاری ثبت کردند.
گروه دوم، همزمان با جنگ وارد عرصه عکاسی شدند، ورودشان آرام آرام، اما عمیق بود و همیشه در حوزه جنگ حضور داشتند. عکسهای اینها تا زمان شناخت پیدا کردن به عناصر، یک تمرین بود؛ تمرین در موقعیت جنگ.
اما وقتی که این دوره را گذراندند عکسهایشان دارای اطلاعات بسیار عظیم و بزرگی شد.
گروه سوم، افرادی مثل عکاس- شهروند که امروزه وجود دارند، دوربین همیشه همراهشان بود و گاهی در نبود عکاسها از لحظاتی عکس میگرفتند که خیلی بدیع و ماندگار شده است.
هر کدام از این گروهها بر اساس شناخت آوردهای متفاوت داشتند، گروهی فقط خبر را با خود میآوردند و گروهی مثل سعید صادقی قطعهای از جنگ را با خود میآوردند.
در ادامه برنامه سعید فرجی، عکاس جنگ گفت: ما درباره گنجینههای هر کشوری که صحبت میکنیم، عکسهای جنگ برای ما و وطن ما این حس داشت. ما همین الان در فضای جنگی قرار گرفتیم و این عکسها گنجینهایست که باید غبار از روی آن گرفته شود و ما به آنها نگاه کنیم و ببینم که دهه شصت چه اتفاقی افتاد. دههای که انقلاب شده، ما امکاناتی نداشتیم و مردم چگونه ایستادهاند.
وی ادامه داد: خود ما در عکسهای که میدیدیم لزوما عکس جنگ نمیدیدیم، ما زندگی، دفاع میدیدیم. مادری که فرزندش را برای وطن به جنگ میفرستد را میدیدیم و معمولا در عکسهای جنگهای بزرگ اینها به ندرت دیده میشد. ما حتی محبت در این عکسها میدیدیم.
وی در ادامه افزود: نسل ما در عکاسی بحران و جنگ، متولد همین عکسها هستند و بعد این عکاسان هستند. چرا میگویم اول عکسها، چون ما اول عکسها را دیدیم و در مسیری قرار گرفتیم که آدمها را پیدا کردیم، کسانی که چشم آنها این عکسها را دیده و عکسها را گرفته است؛ و نسل ما از این نکته متولد شد و ما یاد گرفتیم که هرجایی عکاسی نکنیم و بدانیم که فریمی که گرفته میشود قراراست کاری انجام دهد و ما با این عکسها تربیت شدیم.
میرهاشمی در بخش دیگر سخنان خود گفت: عکاسی جنگ ما در گرافیگ، سینما، نقاشی ما نقش داشت و پایه خیلی از آثاری که میبیند در دوره جنگ تولید شده بی ارتباط با عکسهایی که در دوره جنگ گرفته شده نیست و طبیعی است که هر کدام ز این هنرها یک نسبت زمانی با واقعه دارند.
وی ادامه داد: در عکاسی مستند و سینمای مستند باید حین واقعه حضور داشت ولی در ادبیات حین واقعه بودن خیلی کمک میکند، اما بعد از آن هم رشد میکند، دیده میشود و جوانه میزند و به همین خاطر نزدیکی ادبیات و عکس بی دلیل نیست.
وی در ادامه گفت: ضمن اینکه هر عکس پیامی دارد، میتوان دید که عکس کجاها هزینه رسیدن ما به هدف کم کرده است.
من در مثالی همنبوغ یک انسان و هم برد عکس را برایتان میگویم؛ خدا رحمت کند آقای پرتوی، ایشان راجعبه عکس بیعت همافران با امام (ره) تعریف میکرد. طبق معمول دیداری بود و بعد از تمام شدن دیدار، مردم و همه عکاسها رفتند. من فکر کردم اینها هیچ وقت نمیگویند خبری نیست بروید، این جمله خبری نیست که گفتند یعنی خبری هست! پس برگشتم و به آبدارخانه و با آبدارچی خوش و بش کردم، اما هر چه منتظر ماندم دیدم خبری نیست. آمدم از در بیرون بیایم دیدم یک عده لباس عوض میکنند و لباسهای نیروهایی هوایی میپوشند. حالا این روزی است؟ روز نوزده بهمن روزی که سه روز بعدش انقلاب پیروز شد، ولی اوج روزهای خطر بود.
ایشان تعریف میکرد، مرا که آنجا دیدند معترض شدند که چه کسی او را به داخل راه داده، چه کسی او را تأیید کرده است و من التماس کردم و با سرگردی صحبت کردم و که مأموری را در کنارم بگذارید. من دوربین را اینجا قرار میدهم کادر را میبندم و اگر اجازه ندادید عکاسی نمیکنم، اما اگر من بروم و این عکس گرفته نشود، شما هیچ چیزی برای اثبات این واقعه ندارید.
خلاصه با کلی زحمت رضایت گرفته و این عکس را انداختم و ثبت شد. بعد تا (دفتر روزنامه) کیهان دویدم. خودم عکسها را ظهور کردم و چند عکس را چاپ کردم و به روزنامه دادم و بعد رفتم. چون میدانستم که ممکن است که اتفاقی برایم بیافتد و بعد این عکسها چاپ شد و این یک تاثیر عکس در اوضاع بحران است و اینکه چقدر هزینه جامعه را کم میکند؛ و نمونه دیگر اینکه ما از طبس به جز عکس چه چیزی داریم؟ کسی که این عکس را تایید کرد آقای صیاد بود. ایشان با چه زحمت و مشقتی خودشان را به طبس رساندند و این عکس را گرفتند و در قابلی حرفهای ارائه و ماندگار شد اگر این نبود چه.
ما از سوابق و داشتههایمان و از تاریخمان از آن ایام به جز عکس چیزی نداریم. ثبت در تاریخ و تولید یک عکس ماندگار برای کمک به جامعه و کم کردن هزینهها چیزی است که از یک عکس برمیآید البته در صورتی که جامعه رسانه ما اجازه این بروز را بدهد.
در ادامه سعید فرجی، درباره عکس خبری و عکس جنگ و نسبت آن با مسأله فلسطین گفت: بعضی اوقات اینکه چطور از یک محصول عکس استفاده شود میتواند ضربه هم بزند. روی سازمانی سیاستگذاری شود و بخواهد یک تفکری را اشاعه دهد عکاسی میتواند به این امر چه منفی چه مثبت بسیار کمک کند.
سعید فرجی در ادامه با اشاره به ورود عکاسی به فلسطین در قرن هجدهم توسط دو عکاس فرانسوی، گفت: این دو عکاس بعد از عکاسی از فلسطین به فرانسه برگشتند کتابی منتشر کردند و موجی ایجاد شد که علاقمندان سفر کنند و سرزمین مقدس را ببینند. سرزمین مقدسی که در انجیل از آن یاد شده است.
بعد از این ماجرا، آنها متوجه میشوند که این برایشان محصول خوبی است و سازمانهای برای رساندن این سرزمین به دست یهودیان و صهیونیست تشکیل میشود.
فرجی ادامه داد: نکتهای وجود دارد این است که کسی از این سیاست خبر ندارد و من هوشمندی آنها را تحسین میکنم، یعنی آن زمان میدانستند که این رسانه در آینده به چه کار میآید و این را باید تدریس کرد.
عکسهایی از فلسطین، بدون مردم آنجا، گرفته میشود. برای شعار سرزمین بی مردم، برای مردمی بی سرزمین؛ و بعد از همین عکسها استفاده میکنند و سندی برای حقانیت این شعار میشود.
این موضوعی بود که من به خاطر علاقه ام به عکاسی و موضوع فلسطین و تاریخی که گذشته درباره آن تحقیق کردم و فیلمی مستندی به نام «فریمهای فلسطین» را ساختم که ان شالله امسال در سینما حقیقت پخش میشود. در آن نشان میدهیم که فلسطینیها چه تلاشهایی میکنند که بگویند که ما هستیم و وجود داریم. فلسطین خانه ماست و اینها فلسطینی هستند و این مبارزه، مبارزه زیبایی است.
این عکاس جنگ اظهار داشت: ما همیشه فلسطینیها را جوانانی سنگبه دست میبینیم که سنگها را به سمت صهیونیستها پرتاب میکنند و درواقع عکاسهای فلسطینی هم با عکسهایشان مبارز میکردند که این موضوع را نشان دهند و در بعضی اوقات دولت انگلیس به صهیونیستها کمک میکرد که این آرشیو را از بین ببرند و این ادامه پیدا کرد تا طوفان الاقصی که اتفاق بزرگی میافتد و یک تصمیم کاملا فلسطینی برای مبارزه با اسراییلیها گرفته شد. حالا اینجا همه عکاسها فلسطینیاند و دیگر غربیها نیستند. اینجا فلسطینیها هستند که داستان خانه خود آن طور که هست روایت میکنند، نه آن طور که غربیها میخواهند و این خیلی زیباست.
در ادامه برنامه میرهاشمی در پاسخ به این سوال که الان عکاسان و مستندسازان ما چقدر در منطقه خطر حضور فعال و مماس با واقعیت و روایت از نزدیک دارند، بیان داشت: در این باره میتوان به این شکل ماجرا نگاه کرد که چه تعداد از عکاس ما علاقمند هستند که آنجا حضور داشته باشند. پاسخ این است که تعداد عکاسان علاقمند به حضور در این میدان، بسیار زیاد است، عکاسان توانمند وجوان را در دوره جنگ با داعش در سوریه و عراق میتوان دید. از این تعداد زیاد علاقمند چه تعادل توانستند بروند، خیلی محدود بودند، اما آنها که رفتند کار خوب انجام دادند.
فرجی در ادامه عنوان کرد: در این جنگ در حال حاضر هم عکاسان علاقمند بودند و راهی برایشان هموار نشد، چراکه متاسفانه ما قرارگاه مشخصی برای عکاسی نداریم که در این مواقع بتوانند حضور داشته باشند و این پراکندگی در شرایط بحرانی قطعا لطمههای بسیار سنگینی به ما میزند و ما زمان عقب میمانیم و نمیتوانیم کار به موقع و روایت نزدیک و دقیق و آنی ارائه دهیم.
در ادامه، سیدعباس میرهاشمی صوتی از حسن قائدی؛ عکاس خبری و عکاس جنگ که با هزینه شخصی به مناطق جنگی، چون عراق و سوریه و لبنان رفته تا اتفاقات آن مناطق را ثبت کند را پخش کرد.
وی در اداکه گفت: تفاوتی بین عکاسی امروز و دوره جنگ وجود دارد. در دوره جنگ ما یک طرف بودیم و دشمن یک طرف بود و عکاسان ما با ابزاری که داشتند میتوانستند کار کنند، اما امروز دامنه عکاسی بسیار گسترده و متفاوت شده است. امروز ما به جای عکاسانی که دوربینهای یادگاری داشتند شهروند-عکاسانی هستند که بی واسطه کار ارائه میدهند.
اگر ما در حوزه حرفهای، رفتار دقیق و استانداردی را پیشه نکنیم طبیعتا بسیاری از آثار و لحظات را از دست میدهیم و درواقع این عقب ماندگی هزینههای ما را بالا میبرد. ما هرچقدر اینجا سرمایه گذاری کنیم طبیعی است که از هزینههای بعدیمان و هزینههایی که به جامعه تحمیل میشود کم میکنیم.
در ادامه برنامه سعید فرجی در پاسخ به این سوال که بودن در معرکه برای ثبت عکس و روایت ناب دقیقا به چه معناست و چه اهمیتی دارد، عنوان کرد: این مصداق مثل «شنیدن کی بود مانند دیدن» را در ذهن تداعی میکند وقتی من واقعهای را تعریف میکنند مرسوم است که میگویند که فلان اتفاق افتاد، اما من در روایت میگویم که من دیدم که فلان اتفاق افتاده. حالا که دیدم آن را تصویر هم کردم. ضبط هم کردم و آوردم اینجا و میتوانیم ببینم و دربارهاش حرف بزنیم.
وی در ادامه با اشاره به عکسهای جنگی که گرفته میشود و دیده نمیشود بیان داشت: من خودم از خودمان تعجب میکنم که ما وقتی رسانه نداریم برای چه و برای چه کسی عکاسی میکنیم. البته برای چه کسی و به کجا را میدانیم، اما اینکه چه کسی این عکسها را باید برساند، سوال است.
اینکه در این سالها ما به میدان رفتیم، به نظرم بخشی از این میل ما به دیدن ماجراست.
ما نسلی که در دهه شصت عکاسی کردند را میبینیم، یک نسل ناامید! و این خطرناک است. عکاسانی که در داخل برای این تفکر کار کردند، عکسهایشان کجاست. به جرات میتوانم بگویم یکی از معجزات فرهنگی بعد از انقلاب، انجمن عکس انقلاب و دفاع مقدس است بود که راه افتاد.
ولی آنجا چرا یک سازمانی نیست امروز که جنگ میشود، حداقل بدانند عکاسان جنگ هستند.
وی ادامه داد: وقتی ۲۵ ساله بودم جنگ سی و سه روزه اولین جنگی بود که عکاسی کردم برای رفتن به لبنان رفتم پیش آقا سید میرهاشمی و گفتم من میخواهم به جنگ بروم، کمک میکنید؟ پرسیدند چه لازم داری. گفتم: پول. من حساب کردم اگر بروم و شبها در خیابان بخوابم، ۵۰۰ دلار (۴۰۰ هزار تومان آن زمان میشد) هزینه میشود و بعد آقا سید رفتند و آمدند و به من ۲ هزار دلار دادند. این حیرت انگیز بود و من دیگر میتوانستم بروم. ایشان یک جمله به من گفتند «سعید ما نمیخواهیم بروی و برای ما عکس بیاوری، برو تجربه کن، بیا» و ما محصول آن اعتمادیم. حال آن سازمان کجاست؟ مثلا چرا من ایرانم؟ چرا حسن قائدی ناراحت است؟ الان من میتوانم جوانهایی را ببرم و کمی از تجربههایم را به آنها منتقل کنم.
در ادامه میرهاشمی بیان داشت: وقتی ما صبحت از رسانه میکنیم از ابتدای تولید تا انتهای ارائه، هر آنچه هست در این بستر قرارمیگیرد ولی ما خیلی به آن توجه نداریم. جزایر پراکندهای وجود دارد.
این عکاس جنگ در مورد اینکه ما چه عکسی از جنگ را میتوانیم به مردم نشان دهیم، اظهار داشت: ما حتما باید زمان و مکان و شرایط را برای ارائه عکس درنظر بگیریم و حتما باید نکات جامعه شناسی و روانشناسی در نظر گرفته شود.
ما با هنر بیگانه شدیم و اگر قرار باشد ما به چرخه اقتصاد هنر کمک کنیم از همین جاها شروع میشود. یک زمانی قرار شد دو دهم درصد بودجههای عمرانی سازمانها صرف خرید آثار شود، ولی این اتفاق نیافتاد.
من در همکاری با جشنواره هنرهای تجسمی فجر داشتیم و بارها تلاش کردیم آثار تجسمی فجر روی دیوار برود ولی با سنگینی کار مواجه بودیم.
در ادامه برنامه سعید فرجی اظهار داشت: به نظرم اگر در این شرایط عکس جنگ روی دیوار بیاید احتمال دارد تاثیر منفی بگذارد چراکه ما مردم را با این مقوله آشنا نکردیم.
مثلا عکسهای من سعید فرجی عکاس، نه عکاس جنگ و بقیه دوستان عکاس، باید روی بیلبوردها بیاید، عکسهای از طبیعت ایران و درباره آن بنویسیم ایران زیباست.
بعد از آن مخاطب عکس را میشناسد و آن وقت میتوان به او عکس جنگ را نشان داد. در واقع زمان مناسب داریم این عکس را نشان میدهیم.
گفتنی است که برنامه سوره فتح، محصول همکاری گروه اجتماعی شبکه دو سیما و مرکزی هنری-رسانهای سلوک است که در گفتگو با اهلی فرهنگ، هنر و اندیشه، به دنبال ارائه تصویری جدید از جنگ در غزه و لبنان است.
انتهای پیام/