شناسهٔ خبر: 67771307 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: رویدادایران | لینک خبر

همسنگر! با پول بیت‌المال تجربه‌اندوزی نکن! این سریال صداوسیما صدای همه را درآورد همسنگر! با پول بیت‌المال تجربه‌اندوزی نکن! این سریال صداوسیما صدای همه را درآورد

مضمون‌زدگی مفرط و ضعف شدید تکنیکی، دیگر انگار وجه اشتراک آثاری شده که پشت آن گروهی حضور دارد که خود را «جبهه تحول‌خواهان» نام گذاشته‌اند جالب این‌جاست که سازندگان این محصولات خود را پیروان مکتب فکری-هنری آوینی می دانند و چه بسا، خود را یگانه میراث‌داران او می‌پندارند. اما آیا واقعا آوینی به یک اثر

صاحب‌خبر -

مضمون‌زدگی مفرط و ضعف شدید تکنیکی، دیگر انگار وجه اشتراک آثاری شده که پشت آن گروهی حضور دارد که خود را «جبهه تحول‌خواهان» نام گذاشته‌اند جالب این‌جاست که سازندگان این محصولات خود را پیروان مکتب فکری-هنری آوینی می دانند و چه بسا، خود را یگانه میراث‌داران او می‌پندارند. اما آیا واقعا آوینی به یک اثر هنری این گونه نگاه می‌کرد؟

به گزارش برترین ها ، ارجاع به یک ماجرا شاید وضعیت را روشن‌تر کند: تابستان۱۳۹۷، زمانی که «وحید جلیلی» به بهانه‌ی یکی از مجموعه‌های پخش شده از سیما، علیه مدیریت وقت سیما، شمشیر تیز انتقاد را برکشید، در مطلبی با عنوان «این گروه خشن!» نوشت:” رئیس رسانه‌ی ملی به خود بنده گفت: «ارزیابی کارشناسان سازمان این است که بچه مسلمان‌ها در مستند خوبند اما تا ده، پانزده سال آینده در حوزه فیلم سازی داستانی و سریال سازی و … حرفی برای گفتن ندارند!!»” می‌خواستم بگویم: «سازمان؟ منظورتان سازمان مجاهدین خلق ایران که نیست؟» خشمم را فرو خوردم و گفتم «آقای دکتر فقط به جشنواره‌ی مردمی فیلم عمار طی حدود یکسال ۷۰۰ فیلمنامه رسیده است. بر فرض ۶۹۰ تایش هم به درد نخور! ۱۰ تایش ارزش بررسی ندارد؟» یک سال و نیم از آن جلسه می‌گذرد و دریغ از آن که معاونت سیما یکبار سراغ آن فیلمنامه‌ها را گرفته باشد!”

البته، قصد ما در این‌جا، از نقل این قطعه، قطعا دفاع از کارنامه و عملکرد علی‌عسگری  نیست. اما امروز، بعد از گذشت دو سال و اندی از مسوولیت کلیدی آقای جلیلی در صدا و سیما و هموار شدن کامل مسیر برای همفکران و شاگردان دیروز و امروز وحید جلیلی برای طبع‌آزمایی در حوزه فیلم و سریال، می توان دست‌کم با آن نظر علی عسگری موافق و همدل بود که دوستان موردنظر جلیلی، در این حوزه “حرفی برای گفتن ندارند!”

بگذارید ماجرا را روشن‌تر کنیم: بحث درباره سریال فراری است؛ «چیزی» که به عنوان تازه‌ترین محصول «تحولی» در صدا و سیما و از همین جریان، از شبکه‌ی یک در حال پخش است، .” اصولا این «چیز»، نه سریال، نه فیلم، نه تله‌فیلم، نه تله‌تئاتر و نه حتی وله تصویری است، بلکه در حد نمایش‌های دانش‌آموزان در دهه فجر در سال‌های دهه شصت و هفتاد است! از این رو، بحث درباره مولفه‌های جدی چون «تسلط بر فن سینما» و «پرهیز از مضمون‌زدگی» اصولا شامل حال این «چیز» نمی‌شود.

شاید از نشانگان نوعی انسداد فکری در مسوولان صداوسیما است که برداشت بسیار بسیط و تک‌بعدی از مفهوم «ابتذال» دارند و گمان می‌برند این مفهوم گسترده، چندلایه و واگیردار صرفا به تصویر کشیدن آشکار و نهان تابوهای اخلاقی یا استفاده از شوخی‌های اصطلاحا منشوری محدود می‌شود. البته دلیل بُحرانی که بخش تولید سیما را درگیر کرده، صرفا درک بسیط و خامدستانه مسوولان از این مفهوم نیست، قطعا دلیل اصلی چشم بستن به روی این سطح و حجم از برنامه‌های بی‌خاصیت از لحاظ کیفی و محتوایی، خوش‌خیالی ناشی از این توهم در مدیران سیما است که “جلوی ابتذال را گرفتیم!”

بله، ابتذال صرفا نمایش یا پرداختن به تابوهای اخلاقی یا مسایل عشقی-اروتیک نیست، بلکه ساخت برنامه‌هایی لحاظ کیفیت اجرا و ساخت در نازل‌ترین سطح هستند؛ اوقات مخاطبان را به هیچ می گیرند؛ بودجه عمومی را تلف می کنند؛ موضوعات مهم و اصطلاحا «ارزش‌»ها را با پرداخت آماتوری و نچسب و حتی زننده، شهید می کنند و…نیز همه مصداق ابتذال هستند. گاهی یک اثر هنری با پرداختن به همان موضوعاتی که از نظر دوستان صداوسیما تنها مصادیق «ابتذال» هستند، نه تنها انگشت بر یک درد یا جراحت عمیق اجتماعی می گذارد، که با شیوه‌ی غیرمستقیم و پرداخت هنری، از قضا ارزش‌های انسانی و اخلاقی و ملی و دینی را برجسته می سازد. اما ذهنیت بسیط و تک‌ساحتی، قادر به درک این تمایزات نیست و از همین رو، بودجه‌های کلان از خزانه ملی به «چاه ویل» ساخت برنامه‌ها و مجموعه‌های مثلا «نمایشی» سرازیر می شود که تنها خصلت و خاصیت شاخص آن‌ها، «بی‌خاصیتی» است!

اما همین گروه تحول‌خواه در سیما پدید آورنده «ژانر دورهمی» در سینما و تلویزیون است و مصداق بارز آن مجموعه‌ی «فراری»، به اصطلاح این روزها “در یک لیگ دیگر” است. اسم این ژانر «خال‌خاله‌بازی» است. یک مقدار گرته‌برداری از زندگی شهید ابراهیم هادی است.  یک نوجوان ورزشکار  که می خواهد برای وطنش افتخار بیافریند، یک مقدار شوخی‌های یخ و خُنُک بین اعضای خانواده و صحبت‌های کسالت‌بار خاله خانباجی‌های فامیل، یک طرح توطئه آبکی به عنوان محمل به اصطلاح ضدقهرمان(در این‌جا شکارچیان غیرمجاز)، حتما هم سکانس‌های باربط و بی‌ربطی از مواعظ روحانی مسجد، پدری که در عین سادگی و افتادگی از بچه‌های «اطلاعات عملیات» جنگ بوده و با بچه‌های بالا فالوده می خورد؛ کمی زورخونه بازی، کمی شهود و مکاشفه و رئالیسم جادویی! طراحی صحنه آبکی، موزیک آبکی، و تریلی تریلی آّبی که به سریال بسته می شود تا دست‌کم 15، 20 قسمت از آن در بیاید، و حتما هم لوکیشن گیلان باشد، چون هم فال است و هم تماشا، هم هزینه‌های تولید را کم می کنیم، هم به اسم سریال سازی آب و هوایی عوض می کنیم، کم و کسری‌های داستان را هم با نشان دادن دار و درخت و طبیعت پر می کنیم.

آقا! برادر! دوست عزیز! همسنگر! نسازید. با پول بیت‌المال تجربه‌اندوزی نکنید.

ارائه «ارزش»ها به مستقیم‌ترین، گُل‌درشت ترین و بی‌ظرافت‌ترین وجه، کارگردانی و میزانسن در حد نمایش روحوضی؛ ریتم کُند و کسالت‌آور و کُشنده؛ نداشتن هیچ گره داستانی حتی فقط اندکی جذاب؛ دیالوگ‌های سطحی و سردستی؛ بازی‌های به شدت آماتوری که به دورهمی نابازیگرها شبیه است؛ استفاده از تیپ‌های مستعمل و هزاران‌بار استفاده شده بدون کوچک‌ترین خلاقیت و نوآوری؛ شوخی‌ها و دعواهای مضحک برادر-خواهری و…«فراری» در بهترین حالت، در قد و قواره‌ی یک فیلم تلویزیونی 60 دقیقه‌ای برای پخش در شبکه‌ی نهال است، نه سریال اصلی شبکه ملی «هر ایرانی». روابط، شخصیت‌ها، داستانک‌ها، دیالوگ‌ها همه داد می زنند که با یک اثر مربوط به «گروه سنی الف» مواجهیم. تازه این در صورتی است که این واقعیت را لحاظ نکنیم که گروه سنی الف امروز هم جدیدترین و آخرین فیلم‌ها و سریال‌های روز دنیا در ژانر کودک و نوجوان را از انواع و اقسام پلتفرم‌ها می بینید و به سادگی نمی توان او را پای تولیدات این چنین ضعیف(هم به لحاظ فنی و هم محتوایی) نشاند.

«فراری» محصول سناریونویسی با ذهنیت «کودکانه» و «بچه‌مثبتی» دهه‌های شصت و هفتاد است که ابدا پیچیدگی‌های روابط اجتماعی این دوران را در جامعه شهری نمی شناسد. به شدت موقعیت‌ها، شخصیت‌ها و روابط ساده و پیش‌پاافتاده هستند و حکایت از عمق کمِ تجربه‌ی زیسته‌ی نویسنده و کارگردان دارد. به نظر می رسد که دوستان به تمایز و تفکیک تولید اثر برای جشنواره‌ی عمار با ساختن سریال برای یک شبکه تلویزیونی ملی با وسعت 85 میلیون مخاطب بالقوه و با بودجه‌ی بیت‌المال هیچ عنایتی ندارند.

کاش دست‌کم نویسنده و کارگردان «فراری»، حالا که به جای پرداختن به نوجوانان این دوره و زمانه به دهه‌ی هفتاد فلش‌بک زده است، از روی نسخه‌های ماندگارتر و کاردرست‌تری مشق می‌کرد. این ژانر نوجوانانه در دهه هفتاد باب شد و نمود‌های برجسته‌ی آن، در آن مقطع، جعفر پناهی با فیلم «بادکنک سفید» و مجید مجیدی با «بدوک» و «بچه‌های آسمان» بود. از قضاء، در سال 76، رضا میرکریمی در همین لوکیشن گیلان یک سریال نوجوانانه به اسم «بچه‌های مدرسه همت» ساخت که یکی از بهترین مصادیق این گونه‌ی فیلمسازی بود. سریالی که به خاطر لحن صمیمی، داستان روان و دوری از تصنع و حرف‌های قلمبه، تماشاگر پیدا کرد و به محبوبیت نسبی رسید. فریدون حسن‌پور، مجید مجیدی، جعفر پناهی، پرویز شهبازی، رضا میرکریمی و…همه در همین ژانر طبع‌آزمایی و تجربه‌اندوزی کردند. اما اکنون نزدیک به سه دهه از آن دوران گذشته، هم زمانه دگرگون شده و هم نسل‌های جدید، آن اندازه از نسل نوجوان دهه هفتاد متفاوت هستند که گویی از کهکشانی دیگرند.

ده‌تا ده‌تا از این تولیدات زمخت، بدون‌خلاقیت، گل‌درشت و آماتوری همچون «فراری»که با بودجه‌های زبان‌بسته‌ی بخش فرهنگ سرهم‌بندی می شوند، به اندازه یک فیلم «نیاز»(1370) علیرضا داوودنژاد در ارایه‌ی ارزش‌های عمیق انسانی، اخلاقی و دینی موفق نیست.

از قضا شهید آوینی که تحول خواهان تلاش می کنند خود را از پیروان او قلمداد کنند با نگاهی به رویکرد همان شهید  در نقد بسیار فنی و عمیقی که در تجلیل   این سریال نوشت، بار دیگر تاکید کرد که رسیدن به این حد از «سادگی» و «واقع‌نمایی»، محتاج ممارست در غلبه بر تکنیک پیچیده‌ی سینماست و تاکید می کند:” فرمالیسم در واقع دامی است که هنرمندان ناشی و مبتدیان گرفتار آن می‌شوند و از آن سوی، چه بسا هنرمندانی که مضامین زیبایی را بر می‌گزینند اما به علت عدم احاطه بر تکنیک آن مضامین را به مفاهیمی معارض با خویش مبدل می‌سازند و در واقع نقض غرض می‌کنند.”

بله، نویسنده‌ی کهنه‌کارِ کاربلدی چون هوشنگ مرادی کرمانی باید پشت قضیه باشد تا مجموعه‌ی ماندگار، دلچسب و کاملا ایرانی «قصه‌های مجید» ساخته شود. زمانی فیلمسازان جوان، اما در عین حال جسور، پرشور و خلاقی چون محمدرضا هنرمند، مسعود کرامتی، محمد علی طالبی، ابوالحسن داوودی و کیومرث پوراحمد آثاری با محوریت نوجوانان می ساختند که حتی امروز هم تماشایی هستند. صرف نیت خوب داشتن و قصد قربت برای به نمایش کشیدن «ارزش‌ها» کافی نیست، بلکه کننده‌ی کار باید هم حداقل‌ سطوح خلاقیت، سلیقه و درک ظریف هنری را به نحو ذاتی داشته باشد، سواد و تجربه و کاربلدی که…بماند.

 

منبع: etemadonline-668047

نظر شما