۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. دویست و بیست و نهمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «داستان اسماعیل و رویای قربانی کردن او» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ ﴿۹۹﴾
رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۰۰﴾
فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ ﴿۱۰۱﴾
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ ﴿۱۰۲﴾ ( صافات 102-99)
(آنگاه ابراهیم پس از رهایی از حکم نمرودیان حرکت کرد) و گفت: همانا که من به سوی پروردگارم سیر میکنم و زود باشد که او مرا هدایت کند(99) آنگاه دعا کرد که: بار الها مرا فرزندی عطا فرما که از بندگان نیکوکار و شایسته تو باشد(100) و ما او را به پسری شاکر و بردبار بشارت دادیم(101) پس هنگامی که آن پسر به رشد و کمال رسید گفت: ای فرزند عزیز، همانا که من درخواب دیدهام که تو را قربانی میکنم پس رای تو چیست؟ فرزند گفت: ای پدر، آنچه بدان فرمان یافتهای انجام ده که، اگر خدا خواهد، مرا در شمار صابران خواهی یافت(102) .
سخن در خواب حضرت ابراهیم و ماجرای قربانی کردن فرزند است. اسماعیل به قربانی شدن رضایت میدهد و سر تسلیم بر محراب میگذارد. ابراهیم کارد بر گلوی فرزند میگذارد که ناگاه خداوند گوسفندی را بر بال فرشتهای بر ابراهیم میفرستد که به جای فرزند، این گوسفند را قربانی کن که رویای تو راست آمده است.
بیشتر مفسران گفتهاند که خداوند در این واقعه ابراهیم را در موضع امتحان قرار داد تا میزان اخلاص و تسلیم و رضای او روشن شود و ابراهیم از این امتحان سربلند بیرون آمده است. اما محییالدین تفسیر عجیب دیگری آورده است که خداوند ابراهیم را بیازمود و او چون مانند یوسف علم رویا نمیدانست معنی خواب را درست درنیافت و از امتحان به سلامت بیرون نیامد وگرنه دست به قربانی فرزند نمیزد.
بدیهی است که خداوند هرگز پیامبری را امر به کشتن فرزند نمیکند و این داستان آکنده از رمز و رازهایی است که بعضی از آنها در ادب پارسی منعکس شده است. شیعیان داستان قربانی را به اسماعیل مربوط میکنند. بسیاری از اهل سنّت و یهودیان و مسیحیان آن را منسوب به اسحاق میدانند مولانا از آنجا که نظر به معنا داشته و حقیقت تاریخی نقشی در تعبیر و تفسیر او ندارد، گاه قصه را به اسماعیل و گاه به اسحاق نسبت داده و ضمن آن رمز و رازهایی از داستان را گشوده است:
اسحاق نبی باید که بود
قربانی شده بر خاک در من
من عشقم و چون ریزم ز تو خون
زنده کنمت در محشر من
اسحاق تویی من والد تو
کی بشکنمت ای گوهر من؟ (دیوان شمس )
همچو اسماعیل پیشش سر بنه
شاد و خندان پیش تیغش جان بده (مثنوی )
سر نهد در پیش اسماعیلوار
کارد بر حلقش نیارد کردگار (مثنوی)
دست ابراهیم باید بر سر کوی وفا
تا نبرد تیغ بران حلق اسماعیل را (سنایی)
محیی الدین سه فص یا جواهر حکمت در باب این سه پیامبر: ابراهیم، اسحاق و اسماعیل آورده که به ترتیب چنین است:
فص حکمه مهیّمیّه فی کلمه ابراهیمیه
فص حکمة حقّیه فی کلمة اسحاقیه
فص حکمه علیّه فی کلمة اسماعیلیه
در پیوند حکمت مهیمیه با کلمه ابراهیم گوید چون آن حضرت نخستین کسی بود که خداوند به هویت ذاتی که ساری در همه مظاهر است بر او تجلّی کرد او را در مقام هیمان، حال شیدایی و شیفتگی و سرگشتگی، قرار داد و همان حالتی است که شخص را از تجلی جمال و جلال معشوق که آن را بهاء نیز میگویند حاصل میشود خاصه که ناگهان بر او وارد گردد و از فرط عشق او را در حالت از بهت و حیرت و دهشت قرار دهد. ابراهیم همه مظاهر چون ستاره و ماه و خورشید را رها کرد و یکدل روی در آن معشوق آورد که آفریدگار آسمان و زمین و همه مظاهر هستی است، و سرّ آنکه او را لقب خلیل دادند همین سریان روح آن حضرت در همه مظاهر به استعانت اسم لطیف بوده است. زیرا لطیف حقیقی از همه چیز عبور میکند. روح ابراهیم در همه کائنات از ماه و خورشید و ستاره و آب و آتش جاری بود.
توماس تراهرن در شعر کوتاهی از سریان همه کائنات در روح انسان سخن گفته:
تو هرگز از جهان به درستی لذت نخواهی برد
مگر دریا در رگهای تو جاری شود
و جامه آبی آسمان را به تن کنی
و تاج ستارگان را بر سر نهی
و خود را وارث تمامی آفرینش بینی
اما اسحاق را به حکمت حقّیّه منسوب کرد به سبب رویای صادقه ابراهیم که به تعبیر یوسف(ع): «قد جعله ربی حقا» و حکمت «علیه» و معرفت متعالیه را از آن سبب به اسماعیل منسوب کرد که خداوند او را مظهر اسم علی یعنی بلندمرتبه قرار داد و از این رو همت عالی و وفای به عهده و مقام رضایت پروردگار او را نصیب گردید. البته حق این است که آن گوسفند که خود را فدا کرد برای اسماعیل بود، نه برای اسحاق الا آنکه محیی الدین به ملاحظاتی این روایت را برگزیده است.
انتهای پیام
نظر شما