شناسهٔ خبر: 61052764 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

غروب آفتاب امید و آینده‌نگری

صاحب‌خبر -

کمال‌الدین پیرموذن طی یادداشتی در جهان صنعت نوشت:
در ادبیات توسعه اقتصادی و انسانی، شاخصی وجود دارد که با آن توسعه‌یافتگی یا عقب‌ماندگی جوامع را می‌سنجند؛ شاخصی که «امید به زندگی» نام دارد و بنابر متوسط عمر و بازه زمانی است که یک شهروند در یک محیط خاص اجتماعی دارد. شاخصی عینی که نه از طریق آزمون‌های روان‌شناختی، بلکه از طریق مطالعه و بررسی داده‌های واقعی  برآمده از جامعه، اوضاع و احوال اجتماعی، زیستی و رفاهی یک جامعه انسانی محاسبه می‌شود. این شاخص علاوه‌بر آنکه به‌طور نسبی، نشان‌دهنده اوضاع و شرایط مادی زیست شهروندان است، می‌تواند این را نیز نشان دهد که با فرض اینکه متوسط عمر طبیعی یک انسان در دوره کنونی ۸۵ تا ۱۰۰ سال باشد، اقتضائات محیطی و شرایط حاکم بر محیط زیست اجتماعی و جغرافیایی زندگی شهروندان، چند سال از طول عمر طبیعی‌شان را از آنان دریغ کرده و از حق و استعداد طبیعی‌شان محروم می‌کند.
شاخص «امید به زندگی» پاسخگوی بسیاری از پرسش‌های اساسی در این بحث نیست؛ چنانکه به ما نمی‌گوید شهروندان تا چه میزان فعال و سرزنده هستند، در طول زندگی، چقدر به کارهای مفید می‌پردازند، خلاقیت‌ و کارآمدی و بهره‌وریشان به چه میزان است! این شاخص درعین‌حال توضیح نمی‌دهد رفتار اجتماعی شهروندان بر چه اساس و معیاری شکل می‌گیرد، حقوق شهروندی و عدالت اجتماعی در آن جامعه انسانی چه جایگاهی دارد، اخلاقیات در آن جامعه تا چه اندازه موردتوجه عموم شهروندان است و آن جامعه از چه سطحی از امنیت و آرامش برخوردار است!
نکته حائزاهمیت در این بحث آن است که جوامع توسعه‌نیافته و در حال ‌توسعه ممکن است سالیان سال، به‌رغم سطح نازل «امید به زندگی»، بقا و ثبات خود را حفظ کنند؛ چنانکه نمونه‌هایی در دسترس است که جوامع روستایی سنتی در دل کشورهای بزرگ و بعضا صنعتی، از آنجا که چندان با روابط پیچیده شهری درنیامیخته‌اند، سالیان سال ثابت و راکد به همان شیوه سنتی ادامه حیات می‌دهند. همچنین در نمونه‌هایی دیگر با کشورهای نفتخیز خاورمیانه مواجه‌ایم که با وجود بهره‌مندی از مواهب مادی، از ثبات و استحکام اجتماعی چندانی برخوردار نیستند. چه آنکه بهره‌مندی مادی این کشورها، وابسته به عواملی است که لزوما محصول کار و اندیشه شهروندانشان نیست. از آنجا که روابط و مناسبات اجتماعی در این جوامع، افق و آینده‌ای امیدبخش پیش ‌روی شهروندان نمی‌آفریند، شهروندان این جوامع نیز مانند ساکنان در جوامع روستایی و سنتی، چندان امیدی به آینده ندارند.
چنانکه در هر دوی این نمونه‌ها می‌بینیم، شهروندان در این جوامع، بی‌انگیزه، بی‌تحرک و فاقد خودانگیختگی هستند. حال آنکه آدمی حتی اگر از تمام مواهب مادی و نیازهای غریزی برخوردار شود، اما راه پیشرفت و بالندگی طبیعی را بسته ببیند یا نتواند سطحی از حقوق شهروندی و مقام و منزلت اجتماعی را با تلاش و برنامه‌ریزی شخصی احراز کند، قادر نخواهد بود آینده روشنی برای خود تصویر کند و در نتیجه «امیدی به زندگی» نخواهد داشت. شرایطی که تاثیری ناخوشایند بر روحیات، افکار، اخلاق و رفتار اجتماعی‌ اعضا و افراد جامعه برجا می‌گذارد و درنتیجه پیامدهایی چون روزمرگی، افسردگی، کم‌رمقی و کم‌عملی، نگرانی، اضطراب و ناامیدی به‌دنبال می‌آورد. پیامدهایی که به دنبال آن شاهد ترک علایق اجتماعی و وطنی و تقلیل اعتماد عمومی به مسوولان و تضعیف سرمایه اجتماعی نظام سیاسی هستیم و آنچه درون جامعه به چشم می‌آید، بیگانگی شهروندان با یکدیگر و غرق شدن در روزمرگی ملال‌آور است.
انسان، موجودی آینده‌نگر است؛ موجودی که برحسب فهم و ادراک خود، با بررسی شرایط و حال و احوالات محیط زیست خود، افق‌هایی را در ذهن تصویر می‌کند و با این چشم‌انداز، برنامه و تلاش و همت خود را به کار می‌گیرد. پیشرفت، تکامل و رضایتمندی انسان، نه برحسب ارضای غرایز نفسانی، بلکه در سایه تحقق اهداف او حاصل می‌شود. آینده‌نگری در انسان، امری درون‌جوش است و همگان از این ویژگی برخوردارند. حال اگر در جامعه‌ای همچون جامعه امروز ایران، شرایط اجتماعی چنان باشد که فرد افق و دورنمایی در محیط پیرامون خود نیابد که به سوی آن پرواز کند، احساس خلأ، اضطراب و تشویش وجودش را تسخیر می‌کند. حال آنکه چون آینده‌جویی ویژگی ذاتی نوع بشر است، برخی برای رفع این تشویش و ارضای نیاز درونی از محیط بومی خود مهاجرت می‌کنند و برخی دیگر راه سالم و پاک زندگی اجتماعی را رها کرده و به رفتار تهاجمی و زیان‌بار روی می‌آورند، چرا که برخی شهروندان جامعه، امیدشان را به آینده از کف داده و گروهی خاص، بر همه امور امروز و فردایشان سیطره یافته‌اند؛ گروهی که با تمامیت‌خواهی، در تلاش برای تصاحب افق و آینده عموم شهروندان جامعه است. این در حالی است که در عالم واقع و حوزه عمل سیاسی- مدنی کشور، جناح‌های درگیر و رقبای قدرت به‌ویژه با کج‌اندیشی و تندروی این جریان خاص سیاسی، از میدان به در شده و در عمل، دست از تلاش و کنش سیاسی برمی‌دارند.

انتهای پیام

نظر شما