شناسهٔ خبر: 60547432 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: رویدادایران | لینک خبر

عملیات «خمینی روح خدا، فرمانده کل قوا» به روایت یک شهید عملیات «خمینی روح خدا، فرمانده کل قوا» به روایت یک شهید

شهید حمید معینیان از رزمندگان شهید دوران دفاع مقدس در سخنانی به مناسبت نخستین ساگرد شهادت حسن باقری، روایت کرده است: «در عملیات«خمینی روح خدا، فرمانده کل قوا»، برادر حسن باقری در کنار برادر رحیم صفوی و برادر غلامعلی رشید بود. برادر رحیم علاوه‌ بر فرماندهی، به‌عنوان یک رزمنده توی خط می‌روند،

صاحب‌خبر -

شهید حمید معینیان از رزمندگان شهید دوران دفاع مقدس در سخنانی به مناسبت نخستین ساگرد شهادت حسن باقری، روایت کرده است: «در عملیات«خمینی روح خدا، فرمانده کل قوا»، برادر حسن باقری در کنار برادر رحیم صفوی و برادر غلامعلی رشید بود. برادر رحیم علاوه‌ بر فرماندهی، به‌عنوان یک رزمنده توی خط می‌روند، آرپی‌جی می‌گیرند و شلیک می‌کنند. تا این‌که تیر به سرشان می‌خورد و از منطقه عملیاتی خارج می‌شوند. در این هنگام هدایت نیروها را به برادرمان حسن باقری واگذار می‌کند. خاطرم هست آن ‌موقع فشار دشمن چنان بود که بعضی از نیروها و از جمله برادران ارتشی اصرار به عقب‌نشینی داشتند. دشمن هفت پاتک انجام داده بود. برادران ارتش می‌گفتند: «اگر بایستیم، دشمن ما را دور می‌زند و تمام نیروهای ما اسیر یا شهید می‌شوند و برای جلوگیری از تلفات، بهتر است عقب‌نشینی تاکتیکی بکنیم.»

برادر رحیم برای عمل جراحی در بیمارستان بود. برادران ارتش به من گفتندکه ما باید عقب‌نشینی کنیم. من گفتم: «نیروهای ما الان حدود ۳ کیلومتر پیشروی کرده‌اند. کلی اسیر گرفته و غنیمت به‌دست آورده‌اند و تعدادی شهید شده‌اند. ما اگر مقاومت بکنیم، هر چه‌قدر هم دشمن پاتک کند می‌توانیم این‌جا را نگه داریم.»

آن‌ها گفتند باید برادر رحیم دستور بدهند نیروها عقب‌نشینی کنند. با هلی‌کوپتر به بیمارستان رفتیم. وضعیت برادر رحیم خیلی خراب بود. آن‌ها با برادر رحیم صحبت کردند و ایشان را تقریباً تحت فشار قرار دادند که اگر شما عقب‌نشینی نکنید ما نمی‌توانیم نیروی ارتش را آن‌جا نگه داریم. نیروهای ارتش فقط شامل یک گروهان تانک ام‌ـ۴۷و تعدادی از نیروهای ژاندارمری بود. تقریباً ۱۰۰ ‌درصد نیروهای پیاده، برادران بسیج و سپاه بودند.

خلاصه، برادر رحیم را برای عقب‌نشینی متقاعد کردند. ایشان به من دستور دادند شما بروید و به برادران بگویید که این دستور نظامی است و اطاعت کنید. من با برادر باقری تماس گرفتم و دستور برادر رحیم را اعلام کردم. او گفت به ایشان بگویید الان ما در موقعیتی هستیم که می‌توانیم مواضع‌مان را نگه داریم. برادر رحیم با همان وضعیت و سر پانسمان شده به قرارگاه آمد، مسأله را بررسی کرد و تصمیم گرفت که بماند.

یادم هست دشمن همزمان ۲۰۰ گلوله کاتیوشا روی ما می‌ریخت. توپخانه دشمن یک لحظه قطع نمی‌شد. از جناح راست، یعنی از قسمت غرب کارون، پشت سر نیروهای ما بود و ۷ ‌بار پاتک کرد. ولی با این همه فشار، برادر حسن توانست نیروها را هدایت کند و آن‌جا را بگیرد.

عملیات «خمینی روح خدا، فرمانده کل قوا» زمینه‌ای برای شکستن حصر آبادان بود. در آن‌جا دشمن کاملاً آزمایش شد و مشخص گردید مواضع و دژهای مستحکم و غیرقابل نفوذ آن‌ها می‌تواند در هم شکسته شود. به یاری خدا نیروهای ما رفتند و یکی از قرارگاه‌های دشمن را تصرف کردند و پرچم لااله‌الاالله، محمداً رسول‌الله‌(ص) را بر بالای آن نصب کردند. بعدها دشمن این موضوع را منتشر و اعتراف کرد.از آن‌موقع به بعد برادر حسن باقری در مسایل عملیات وارد شد.

۵۷۲۴۵

منبع: khabaronline-1773764

نظر شما