شناسهٔ خبر: 59366101 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

ماه رمضان در کرمان چگونه می‌گذرد/ بخت‌گشایی فاطمه‌ها و جوانمردی داش‌مشتی‌های کرمانی در ماه مبارک

عمه‌جان بلند می‌شود، می‌رود از توی صندوق بزرگ کنار اتاق یک بقچه ترمه می‌آورد، بقچه را باز می‌کند و یک چادر گلدار قشنگ را از بین چادرها بیرون می‌کشد، این چادر خیلی برایش عزیز است، چادر بخت اوست که در 27 ماه مبارک رمضان بُرش زده‌اند.

صاحب‌خبر -

خبرگزاری فارس – کرمان؛ مهسا حقانیت: عمه‌جان حاج‌بی‌بی، بزرگ محله‌شان است، توی یک خانه قدیمی با اتاق‌های خشت و گلی و حوض آبی پر از ماهی‌های گُلی زندگی می‌کند، چشم‌هایش دیگر مثل قبل نمی‌بیند، اما هنوز هم مثل همه ماه‌های رمضان گذشته یکی، دو ساعت مانده به افطار قرآن خیلی بزرگش را برمی‌دارد، دکمه ضبط صوت مشکی و نقره‌ای قدیمی را می‌زند و جزء قرآن روزانه ماه مبارکش را همراه با قاری خوش‌صدا زمزمه می‌کند.

خاطراتی که آداب و رسوم کرمانی‌ها را روایت می‌کند

این پیرزن مهربان و خوشرو گنجینه آداب و رسوم کرمانی‌های قدیم در مناسبت‌های مختلف است، یعنی نه اینکه بخواهد درباره این مراسم توضیح بدهد، بلکه خاطراتش را که می‌گوید، خیلی راحت می‌توانی متوجه شوی، کرمانی‌ها در هر مناسبتی چه‌کار می‌کرده‌اند.

وقتی از او می‌خواهم درباره خاطراتش از ماه رمضان برایم بگوید، خنده می‌نشیند کنج لبش، می‌پرسد: آقا محمدرضا، پسرخواهرم را دیده‌ای، می‌گویم: بله.

«محمدرضا تقریبا ۱۰، ۱۲ ساله بود، با چند تا از پسرهای همسایه چادر سرشون کرده بودن و یه کمو «الک» برداشته بودن که مثل زن‌ها برن کلید‌زنی ماه مبارک، یکی، دو تا خونه هم رفته بودن، یه خرده پول و خوراکی هم گیرشون اومده بود، اما یکی از همسایه‌ها فهمیده بود که اینا پسرن و با جارو دنبال‌شون کرده بود».

«می‌دونی قدیمی‌ها اعتقادات‌شون خیلی قوی بود، برای همین هم با رسم و رسومی که انجام می‌دادن، حال‌شون رو خوب می‌کردن، زن‌هایی که حاجت داشتند، شب‌های احیا می‌رفتن کلیدزنی، روی صورت‌شونو با چادر می‌پوشوندن، صاحب‌خونه اگه خودش قبلا از کلیدزنی حاجتش رو گرفته بود یه چیزی به کلیدزن می‌داد که دلش روشن بشه، مثلا زنی اجاقش کور بود و بعد باردار شده بود یه دونه سیب می‌داد به زن کلیدزن و این یعنی حتما حاجت‌روا می‌شی».

بخت‌گشایی فاطمه‌ها و جوانمردی داش‌مشتی‌های کرمانی در ماه مبارک

هنوز هم داش مشتی های کرمانی در ماه رمضان به نیازمندان کمک می کنند.

عمه‌جان بلند می‌شود، می‌رود از توی صندوق بزرگ کنار اتاق یک بقچه ترمه را می‌آورد، بقچه را باز می‌کند و یک چادر گلدار قشنگ را از بین چادرها بیرون می‌کشد، این چادر خیلی برایش عزیزه، چادر بختش است که در ۲۷ ماه مبارک رمضان بُرش خورده.

«قدیما ۲۷ ماه رمضان که می‌رسید، انگار روز جشن دخترای دم‌بخت کرمانی بود، پارچه‌های نابُر و نادوز «بُرش‌نخورده و دوخته‌نشده» را می‌بردیم توی مسجد، معمولا پارچه چادری می‌بردیم، وقتی چادر برش زده می‌شد، هفت تا فاطمه به چادر کوک می‌زدند تا بخت‌مون باز شه، این چادر همون چادر بخت منه».

یادم هست، ۲۴،۲۵ سال قبل وقتی ماه رمضان می‌آمد، بعضی از شب‌ها درب خانه پدری‌ام را می‌زدند، توی حیاط که می‌رفتیم صدای پسرهایی را می‌شنیدیم که شعری را می‌خوانند، با گذشت سال‌ها اما هنوز بخش‌هایی از آن شعر را به خاطر می‌آورم «شیر علی، شیر علی یا صاحب شیران علی/ ما از اون بالای بالا اومدیم/ ما از اون صندوق اعلاء اومدیم/ داره می‌باره دونه‌دونه/ اول اومدیم ز دولت‌خونه/سلام کردیم که سلامت باشین/ زیر علم سبز محمد باشین/ یا ثوابی، یا گناهی، یا کاسه آبی».

وقتی صدای پسرها را می‌شنیدیم، مادرم می‌گفت، الله‌رمضونی‌ها اومدن، مادر و پدرم اجازه نمی‌دادند از خانه بیرون بروم و شعرخوان‌ها را ببینم، اما خودشان مقداری پول به پسرهای الله‌رمضونی می‌دادند.

همیشه فکر می‌کردم، پسرها پول‌هایی که می‌گیرند را بین خودشان تقسیم می‌کنند، اما عمه‌جان حاج‌بی‌بی می‌گوید: «قدیم‌ها پسرهای داش‌مشتی محله می‌رفتن و الله‌رمضونی می‌خوندن و پول‌هایی که جمع می‌کردند را بین نیازمندان محله تقسیم می‌کردن».

سال‌هاست که خبری از الله‌رمضونی‌های کرمان ندارم، اما داش‌مشتی‌های زیادی را می‌بینم که در ماه مبارک رمضان دست نیازمندان را می‌گیرند و مرام و معرفت‌شان را در این ماه بیش از هر زمانی نشان می‌دهند.

۴۰ شمع برای ۴۰ منبرون

ما کرمانی‌ها یک رسم قدیمی در شب‌های احیای ماه رمضان داریم به‌نام «چهل منبرون» که هنوز هم آن را اجرا می‌کنیم، من هم این رسم را چند باری انجام داده‌ام البته در حد و اندازه چهار منبرون، عمه‌جان حاج‌بی‌بی می‌گوید: «شب‌های احیا ۴۰ تا شمع برمی‌داشتیم و به در مساجد، تکیه‌ها و حتی خانه‌هایی می‌رفتیم که منبر داشتند، شمع‌ها رو پای منبرها روشن می‌کردیم به امید اینکه حاجت‌روا بشیم».


آیین سنتی چهل منبرون همچنان در کرمان  اجرا می شود.

قُوَتو و خرمابریزوی کرمانی بخورید تا انرژی بگیرید

کرمانی‌ها در ماه رمضان به خورد و خوراک‌شان هم توجه دارند، عمه‌جان هنوز به همان رسم قدیم بساط قهوه و قُوتویش برای ماه مبارک به راه است، هرچند ۸۰ سالگی را هم پشت سر گذاشته، اما خودش مواد قُوتو را که حدود ۴۰ دانه گیاهی و انواع مغزهاست را می‌شوید و تفت می‌دهد و فقط خرید مواد و آسیاب کردن آنها را می‌سپارد به دیگران.  

«قدیم‌ها مثل الان این همه غذاهای جور و واجور نبود، اما غذایی که می‌خوردیم قوت داشت، گوشتی که می‌خوردیم می‌فهمدیم چی هست، روغن خوب می‌خوردیم، مادرم برای افطارهای ماه رمضان بیشتر آش و آبگوشت درست می‌کرد و خیلی وقت‌ها هم کشک و کدو سر سفره بود، می‌گفت: طبع روزه گرمه و باید کشک و کدو بخوریم که طبعش سرده».

صحبت‌مان که تمام می‌شود، به آشپزخانه می‌رویم، عمه‌جان آردها را توی تابه مسی تفت می‌دهد، رنگ آرد که کمی تیره می‌شود، دو، سه تا قاشق روغن حیوانی می‌ریزد روی آردها، بوی روغن با آرد تفت‌خورده به هوا می‌رود، خرماهای بدون هسته را با دانه‌های ریز رازیانه اضافه می‌کند و خوب هم می‌زند، شعله را خاموش می‌کند و منتظر می‌ماند تا خرمابریزها کمی از داغی بیفتند.

خرمابریزها را می‌ریزد کف سینی و با کف دست‌های پر از چین و چروکش مواد را پهن می‌کند، بعد هم با چاقو آنها را برش می‌زند و یکی‌یکی می‌چیند توی ظرف گل‌سرخی، بعد رو می‌کند به من و می‌گوید: «این را هم بنویس که قدیم‌ها وقتی پسری در ماه رمضان به‌دنیا می‌آمد، کرمانی ها اسمش را رمضان می گذاشتند».

خرمابریز کرمانی شیرینی بسیار مقوی برای روزه داران است.

خرمابریزهای عمه‌جان حاج‌بی‌بی نه با مغز گردو و بادام تزئین شده‌اند و نه با پودر سبز پسته، اما عطری دارد که تو را وادار می‌کند برای رسیدن لحظه افطار لحظه‌شماری کنی.

پایان پیام/۸۰۰۱۹/ب

نظر شما