شناسهٔ خبر: 58629879 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرنامه دانشجویان ایران | لینک خبر

فیلم «جنگل پرتقال» روایتگر دردهای یک زن آسیب دیده

«جنگل پرتقال» بدون ژست‌های روشنفکری و ادا و اصول‌های بی‌خودی، داستانی با عمیق‌ترین مضامین انسانی و اخلاقی را روایت می‌کند، داستانی که همچون باغی پر از پرتقال، سرشار از حس و بو و رنگ زندگی‌ست.

صاحب‌خبر -

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» به نقل از فارس، آرمان خوانساریان فیلم‌ساز جوان سینمای ایران که پیشتر تجربه‌های موفقی در عرصه ساخت فیلم کوتاه را نیز در کارنامه خود دارد، امسال با همراهی رسول صدر عاملی با «جنگل پرتقال» در جشنواره حضور دارد. رد پای سبک فیلمسازی صدرعاملی چه از لحاظ محتوا و چه کارگردانی در فیلم کاملا مشهود است.

صدرعاملی در این فیلم همچون فیلم‌های «من ترانه ۱۵ سال دارم»، «دختری با کفش‌های کتانی»، «دیشب باباتو دیدم آیدا»، «زندگی با چشمان بسته» و «سال دوم دانشکده من» بدنبال دغدغه همیشگی‌اش یعنی دختران رفته است تا اینبار در مقام تهیه کننده در جغرافیای سرسبز شمال و در کنار قاب‌های زیبای پرواز مرغان دریایی، روایتگر دردهای یک زن آسیب دیده باشد.

اینکه یک فیلمساز مرد به دور از نگاه فمینیستی رایج، سال‌هاست به مسائل، مشکلات و دغدغه‌های دختران و زنان جوان می‌پردازد، موضوعی تحسین برانگیز است. هر کدام از این فیلم‌ها روایتگر یک مقطع زندگی از دختران هستند، دخترانی که روز به روز بزرگتر می‌شوند و دغدغه هایشان ظریف‌تر و پیچیده‌تر.

مریم در «جنگل پرتقال» سنین نوجوانی و جوانی و حتی دانشجویی را گذرانده است و در دهه سی‌ام زندگی‌اش به سر می‌برد اما هنوز روح و قلبش را در همان دوران دانشجویی در دانشکده هنر تنکابن جا گذاشته است. فیلمساز با هوشمندی شهر تنکابن و زیبایی سحرانگیز دریای خزر را برای روایت داستان عاشقانه‌اش انتخاب کرده است.

جنگل پرتقال

*جشنواره چهل و یکم و بازنمایی جنبش«می‌تو»

طبیعی بود بعد از جنجال‌های سال گذشته بر سر روایت‌های جنبش «می تو» به آثار سینمایی راه پیدا کند. حالا جشنواره چهل و یکم میزبان آثار فراوانی است که به این موضوع پرداخته‌اند. فیلم«استاد» اولین فیلم جشنواره بود که اشاره‌ای سر راست و مستقیم به حواشی پیرامون یکی از نقاشان صاحب نام کشور داشت. نقاشی که بعد از بدنامی تعرض‌های مطرح شده اثرش در حراج تهران رکورد فروش را شکست تا مافیای هنر کشور دهن کجی روشنی به موضوعات مطرح شده داشته باشند.

فیلم بعدی که به «می تو» و روایت‌هایش اشاره داشت«روایت ناتمام سیما» محصول  بنیاد فارابی بود، فیلمی به غایت ضعیف که با اینکه از بازیگران صاحب نام استفاده کرده بود اما نتوانست چندان مورد استقبال مخاطبان قرار بگیرد. اثری شعاری و به دور از حداقل‌های سینما. این اثر هم به موضوع تعرض یک استاد/ سلبریتی می‌پرداخت اما آنچنان از لحاظ کیفی بدساخت بود که ورود به محتوای آن بی معنا می نماید.  اینکه کدام کارشناسان فارابی و بر اساس چه ایده و مبتنی بر کدام کیفیت هنری سینمایی چنین اثری را برای خرید و حمایت تائید کرده‌اند علامت سوال بزرگی است؟

در بین آثاری که در این جشنواره به موضوع تعرض به زنان و جنبش «می تو» پرداخته‌اند، فیلم «جنگل پرتقال» رویکرد متفاوتی داشت. اجرایی خوب از داستانی قابل فهم و ملموس با تمهیدات سینمایی درست. اثری که چون نسیمی ملایم بر جان و دل مخاطبان نشست و توجه‌ها را به خود جلب کرد. اثری زیبایی شناسانه و آگاهی بخش و از آن دسته آثار که می‌توانست مخاطبان را عوض کند و در ذهن آنان تغییر ایجاد کند.

جنگل پرتقال

*پرداختی عمیق از جنبش«می‌تو»

«جنگل پرتقال» بیش از فیلم‌هایی چون «استاد» و «روایت ناتمام سیما» که ادعای پرداختن به جنبش «می‌تو» و روایت درد و رنج زنان از سوی مردان را دارند، توانسته است اوج آسیبی را که یک زن از طرف مردی می‌بیند به تصویر بکشد؛ تألمات روحی که چه بسا ویرانگرتر از تعارض و تجاوز جنسی هستند. بازی فوق العاده «سارا بهرامی» بویژه در پایان داستان بخوبی توانسته اوج رنج و سختی را که وی سال‌ها بعنوان یک زن در شهری کوچک به دوش کشیده به تصویر بکشد. مریم صیفی می‌خواهد تلنگری برای دخترانی باشد که بدون شناخت درست از طرف مقابل، احساسات پاک و لطیف خود را حراج مردانی مدعی و خودبین می‌کنند و تمام زندگی آینده‌شان تحت تأثیر همان اشتباه قرار می‌گیرد.

*قصه خودسازی و شکسته شدن غرور

«جنگل پرتقال» فقط قصه یک عشق قدیمی نیست قصه خودسازی و شکسته شدن غرور و تکبر بیجاست. «علی یا سهراب بهاریان» با بازی باورپذیر میرسعید مولیان و شخصیت پردازی مستحکم فیلمنامه با برگشت به گذشته( این بازگشت در یک سفر اتفاق می‌افتد)، آرام و قدم به قدم باورهای غلطی را که در این سال‌ها برای خود ساخته می‌شکند.

سهراب که در دوران دانشجویی موفق‌ترین نویسنده دانشکده بوده است به واسطه اعتیادی که بعد از اتمام دانشگاه گریبانش را می‌گیرد به حاشیه رانده می‌شود و  حالا بعد از گذشت 15 سال از دوران دانشجویی ضعیف‌ترین همکلاسیش(هژیر) اسمش سر زبان‌ها افتاده است و نمایش‌هایش را روی صحنه می‌برد. توگویی فیلم می‌خواهد به ما بگوید در عصری زندگی می‌کنیم که عصر هژیرها و آدم‌های متوسط است، هنرمندان خلاق و باهوش به حاشیه رانده می‌شوند و در انزوا از خاطره‌ها محو می‌شوند. و بی‌شک در این سطحی نگری فضای مجازی نقش اول را بازی می‌کند.

سهراب که معلمی سخت‌گیر، مستبد و پرمدعایی تصویر می‌شود، در موقعیتی قرار می‌گیرد که یا باید پی به خود واقعی‌اش ببرد یا به راه طی‌شده خود یعنی ادعای عقل کل بودن ادامه دهد، مسیری که در این سال‌ها هیچ دستاوردی برای او نداشته است جز نوشتن یک نمایشنامه که گویی تنها برای خواندن در پارتی شبانه و در حضور افراد مست و منگ ارزش دارد.

فیلمساز با زیرکی از طریق دیالوگ‌های دوستان سهراب یعنی حسن و یحیی و بعد مریم شخصیت سهراب را تمام و کمال برای مخاطب معرفی می‌کند تا مخاطب اول او را کامل بشناسد و سپس سیر تحول را با او طی کند. بی شک بهترین سکانس فیلم سکانس هدیه دادن سهراب به مریم و طلب بخشش از او است؛ سکانسی که در کنار سکانس پایانی فیلم هرچه قشنگ‌تر شکستن بت وجودی سهراب و عبور او از ادعاها و باورهای پوشالی‌اش را نشان می‌دهد.

خوانساریان در کنار روایت سرگذشت درونی کاراکترهایش، با گنجاندن شخصیت هم دانشگاهیان سهراب تلنگری به وضعیت نابسامان اشتغال در کشور برای محصلان بویژه تحصیل کردگان رشته‌های هنر و بخصوص تئاتر دارد، همچنین با نمایش امیرعلی و دوستانش در پارتی شبانه می‌خواهد هشداری درباره وضعیت جوانان نسل امروز بدهد، نسلی که فضای مجازی تمام امکانات را در اختیار آنها قرار داده و بعضا بجای تلاش و زحمت به تفریحات مخرب روی می‌آورند، نسلی که بقول سهراب دیگر شور و اشتیاق نسل گذشته را ندارند. در کل تفاوت نسلی یکی از نکته هایی است که در فیلم بدان اشاره‌های مختلفی شده است.

جنگل پرتقال

*کلام آخر

در پایان باید گفت هرچقدر فیلم«روایت ناتمام سیما» فیلمی ضعیف و سطحی است، «جنگل پرتقال» فیلمی شریف و نماینده‌ای قابل قبول از باشگاه‌ اولی‌های بنیاد سینمایی فارابی است. فیلم زبان و بیانی مناسب در ساختار دارد و از ریتم خوبی بهره می‌برد، ریتمی که با چاشنی عشق و موسیقی، چالش‌ها و فراز و نشیب‌های زندگی شخصیت‌هایش را به نمایش می‌گذارد و با عبور سهراب از توهماتش، نقطه روشن و پرامیدی را پیش روی مخاطب می‌گذارد تا بگوید برای شروع هیچ وقت دیر نیست و جاده زندگی تا موقع مرگ همچنان ادامه دارد.

«جنگل پرتقال» بدون ژست‌های روشنفکری و ادا و اصول‌های بی‌خودی، داستانی با عمیق‌ترین مضامین انسانی و اخلاقی را روایت می‌کند، داستانی که همچون باغی پر از پرتقال، سرشار از حس و بو و رنگ زندگی‌ست.

نظر شما