شناسهٔ خبر: 58481525 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

خبر خوب| این بانوی ایرانی از لندن تا تهران مادری می‌کند/ حمّالی که در تاریخ جاودانه شد!

راستش را بخواهید پروردگارِ دست و دلباز و خوش قولی داریم. برای بنده‌هایش کم نمی‌گذارد. فقط کافی است لب تر کنیم تا ... برای این دست و دلبازی سند هم داریم؛‌ در قرآن آمده است: «هر کس که خداوند را وکیل خودش بگیرد خداوند هیچ وقت امید او را ناامید نمی‌کند». پس بیایید یک جعبه درست کنید. هر روزی که از چیزی می‌ترسید یا نگرانید یا خواسته‌ای دارید، آن را بنویسید. یادتان باشد هر قدر هم خواسته بزرگ باشد، مهم نیست. این خواسته برای ما بزرگ است اما برای خدا بزرگ نیست. بیایید حالمان را گره بزنیم به حال خدا. حالِ خوشی است!

صاحب‌خبر -

گروه خبر خوب: از مزایای شکرگزاری زیاده شنیده‌ایم. می‌گویند، برای حال خوب‌تان  سپاسگزار و شکرگزار هر آنچه که دارید، باشید. هرچیزی را هم می‌خواهید به پروردگار بسپارید. توکل کنید. از او قولش را بگیرید. راستش را هم بخواهید، پروردگارِ دست و دلباز و خوش قولی داریم. برای بنده هایش کم نمی‌گذارد. فقط کافیست لب تر کنیم تا... برای این دست و دلبازی سند هم داریم؛‌در قرآن آمده است: «هرکس که خداوند را وکیل خودش بگیرد خداوند هیچوقت امید او را ناامید نمی‌کند.»
طبق آیات قرآن، یک تکنیک و تمرین وجود دارد به نام «صندوق توکل»؛ یک جعبه درست کنید. هر روزی که از چیزی می‌ترسید یا نگرانید یا خواسته‌ای دارید، آن را بنویسید. یادتان باشد هرچقدر هم خواسته بزرگ باشد، مهم نیست. این خواسته برای ما بزرگ است، اما برای خدا بزرگ نیست.
شکرگزاری کنید. بنویسید خدا را شکر می‌کنم که… این فرهنگ نامه‌نویسی در اسلام و قرآن بوده است و نوشتن قدرت جادویی و اعجاز دارد در قرآن به «قلم» و نوشتن سوگند یاد شده است. وقتی خواسته‌ای را روی کاغذ می‌آوریم، در برآورده شدن آن اثر فوق العاده‌ای دارد.
پس  بیاید برای ۴۰ روز هم شده هرنگرانی‌ای داریم، به رشته تحریر در بیاوریم و بسپاریم به خدا. مطمئن باشید وقتی حرفتان را روی کاغذ می‌نویسید انگار باری را از دوشتان به زمین گذاشتید. توکل معجزه می‌کند. بیایید حالمان را گره بزنیم به حال خدا. حالِ خوشی است!

* این بانو از انگلیس تا ایران رایگان مشاوره می‌دهد!

نقش اول خبر خوب امروزمان را یک بانوی ایرانی عهده دار است. بانویی که عاشقِ خندیدن با دیگران است. به‌خصوص کودکانی که از بدِ روزگار از لذت و شادی زندگی جا مانده‌اند و با همه کودکی‌شان مجبورند نان‌آور خانه باشند. بانوی قهرمانی که برای «کودکان کار» مادری می‌کند. همان کودکانی که گهگاهی در گوشه و کنار خیابان یا مترو و اتوبوس دیده‌ایم، اما بی توجه از کنارشان گذشتیم.

اما جالب است بدانید که این بانوی قهرمان حتی مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی اش را هم برای این دست از بچه ها گرفته است.نام این بانوی بزرگوار«مهری‌میرزایی‌مقدم» است. او روانشناسی خوانده تا بتواند سراغ آسیب‌های اجتماعی جامعه برود و به‌عنوان مشاور کمی از درد و رنج خانواده‌های آسیب‌پذیر بکاهد. خوب می‌دانست که قرار است وارد کاری شود که ممکن است همه زندگی‌اش را تحت تأثیر قرار دهد. 

مسافرت‌های شغلی همسرش به کشورهای مختلف این فرصت را به بانو میرزایی داد تا از نزدیک با خیریه‌ها و فعالیت‌های خودجوش مردمی در زمینه‌ی کاهش آسیب‌های اجتماعی کشورهای دیگر آشنا شود. او مدتی در لندن زندگی کرد و عضو انجمن اولیا و مربیان مدرسه پسرش بود و با کمک والدین بچه‌های آنجا برای کمک به دانش آموزان بی‌بضاعت فعالیت‌های چشم‌گیری انجام دادند. اما این حال خیالش راحت نبود و نگرانی برای بچه های کشورش همیشه پسِ ذهنش مانده بود. همین افکار  او را به این نتیجه رساند که خودش پرچم دار باشد و از خودش شروع کند. 

دغدغه بانو مهری میرزایی را همه فامیل و همسایه ها می‌دانند. او داوطلبانه به بچه‌های کار در موسسه «رویش نهال جوان» در محله فرحزاد مشاوره می‌دهد. در این مرکز کودکان کار دختر و پسر درس می‌خوانند و با مهارت‌های اجتماعی و فرهنگی آشنا می‌شوند. میرزایی بخشی از درآمد ماهانه‌اش را برای این بچه‌ها کنار گذاشته است. با این حال می‌گوید: «کاری برای بچه‌ها نمی‌کنم. حس خوبی که این بچه‌ها به من می‌دهند در برابر کار من هیچ است.» خدا اجرتان دهد و در این مسیر طولانی یار و یاورتان باشد.

 

*در این جشن تولد، آزادی هدیه داده شد!

اما بشنوید از دست و دل بازی های یک غیور مرد ایرانی در جشن تولدش. شاید این اتفاق کمتر باری رخ دهد؛  اتفاقی که سبب خوشحالی یک خانواده شاهرودی شد. همه ما در هر سن و سالی که باشیم دوست داریم به مناسبت روز تولدمان و اینکه قدم در این دنیا گذاشتیم برای خودمان جشن بگیریم یا برایمان جشنی تدارک ببینند. اما این مرد تصمیم گرفته است با دادن هزینه‌هایی که قرار بود صرف تولد خودش شود، یک زندانی را که دچار مشکل مالی بود، آزاد کند؛ او بعد از صحبت با رئیس زندان و ارائه درخواستش شادمان است که توانسته این اتفاق بزرگ را رقم بزند.

این مرد جوان معتقد است، این بهترین تولد وی در تمام سال‌های عمرش بوده است. همه ما می‌توانیم از این جشن ها و مهمانی های با شکوه داشته باشیم تا کمک‌حال کسانی که گرفتار بند و زندان با جرائم غیرعمد هستند، باشیم؛ افرادی که به خاطر یک لحظه غفلت درگیر این اتفاق ناخوشایند شده‌اند و حال نیاز به کمک همه ما دارند. همیشه خوش خبر باشید.

 

* این جوانان از پسماند پول در می‌آورند!

آخرین خبر خوب امروزمان را جوانان با غیرت این مرز و بوم رقم زده‌اند؛ جوانانی که به ظاهر کم سن و سال اما در باطن دلی دارند به وسعت دریا. این جوانان فکر و ذکرشان کمک و یاری رساندن به هم وطنان شان است.  فعالیت  این گروه با دیگر گروه‌های جهادی متفاوت است. آن‌ها در قالب طرح «نذر پسماند» یعنی جمع‌آوری پسماند خشک از شهروندان و فروش آن به غرفه‌های بازیافت شهرداری، هزینه فعالیت‌های جهادی‌شان را تامین می‌کنند.
در واقع این جوانان مبتکر برای خرید ارزاق و تامین هزینه فعالیت‌های خیرخواهانه، روی کمک‌های مالی نیکوکاران حساب چندانی باز نکرده‌اند. آن‌ها از جمع‌آوری و فروش پسماند خشک به نفع نیازمندان، با یک تیر دو نشان می‌زنند، یعنی علاوه برحمایت از خانواده‌های کم‌برخوردار، گام بزرگی برای حفظ محیط زیست برمی‌دارند. 

آنها در این طرح از شهروندان می‌خواهند برای کمک به نیازمندان، پسماند خشکشان را به آنها تحویل دهند تا با فروش آن‌ها از مددجویان و نیازمندان ساکن در شهرری حمایت کنند. به لطف خدا و حمایت مردم هم استقبال از این پویش خوب بوده به طوری که در مدت کوتاهی موفق شدند هزینه تامین کرایه خانه، درمان نیازمندان و تهیه ارزاق چندین خانواده مددجو را فراهم کنند. زنده باد ایران و ایرانی. 

 

*روایت حمالی که در تاریخ جاودانه شد! 

در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی وجود دارد که به قبر «حمال» معروف است. روایت می‌شود؛ این عارف که به «حمال عمو»  هم از او یاد می‌شود، فرد بی‌سوادی بود که در تبریز زندگی می‌کرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی می‌گذراند تا از این راه رزق حلالی به دست آورد. یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه‌های شلوغ بازار مشغول حملِ بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می‌گذارد و کمر راست می‌کند. صدایی توجه‌اش را جلب می‌کند؛ می‌بیند بچه‌ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا می‌کند که «ورجه وورجه نکن، می‌افتی»! در همان لحظه بچه به لبِ بام نزدیک می‌شود و ناغافل پایش سُر می‌خورد و به پایین پرت می‌شود. 

مادر جیغی می‌کشد و مردم خیره می‌مانند. حمال پیر فریاد می‌زند «نگهش دار»! کودک میان آسمان و زمین معلق می‌ماند، پیرمرد نزدیک می‌شود، به آرامی او را می‌گیرد و به مادرش تحویل می‌دهد. جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع می‌شوند و هر کس از او سوالی می‌پرسد؛ یکی می‌گوید: تو امام زمانی، دیگری می‌گوید: حضرت خضر است، کسانی هم می‌گویند جادوگری بلد است و سِحر کرده. 

حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش می‌گذارد، خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده‌اند و هر یک به گونه‌ای واقعه را تفسیر می‌کنند، به آرامی و خونسردی می‌گوید: «خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر. من همان حمالی هستم که پنجاه، شصت سال است در این بازار می‌شناسید. من کار خارق العاده‌ای نکردم، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یک بار من از خدا خواستم، او اجابت کرد.» 

اما مردم این واقعه را بر سر زبان‌ها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد. « تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده‌پروری داند. 

*خوش خبر باشید! 

و اما سخن پایانی، خبرهای خوبتان را در قالب دلخواه خود (عکس، متن، فیلم، صوت و…) تولید کنید و آن را با هشتگ #خبر_خوب در شبکه‌های اجتماعی منتشر کنید تا هم دیگران را در حال خوش خودتان شریک کنید و هم ما بتوانیم اخبار شما را بازنشر کنیم. اگر هم تمایل داشتید در هریک از شبکه‌های اجتماعی که فعال هستید، خبرتان را از طریق اکانت khabar_khoub_iran@ یا شماره تلفن ۰۹۳۳۰۸۲۶۳۱۲ برای ما بفرستید. در این جشنواره فرقی نمی‌کند در ایتا و بله و روبیکا و گپ باشید یا در تلگرام و اینستاگرام و توئیتر و واتساپ؛ مهم این است که سهمی در حال خوش اطرافیان‌تان داشته باشید. 

منتظر خبرهای خوب شما هستیم. خوش‌خبر باشید. 
پایان پیام/

نظر شما