شناسهٔ خبر: 58449377 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مهر | لینک خبر

یادداشت مهمان؛

ضرورت حضور حاج‌قاسم‌های فرهنگی/مدیران بی‌کفایت فرهنگی، نفوذی‌اند

امروز عرصه فرهنگ ما به مدیرانی متعهد، ولایت‌مدار، کاردان، هوشیار، با تجربه و حاج قاسم‌های فرهنگی نیاز دارد تا نسبت به مهار جنگ شناختی ترکیبی اقدام کنند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار مهر، ناصر امین‌زاده فعال رسانه‌ای و فرهنگی در یادداشتی که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته به موضوع «جریان نفوذ و لیبرالیسم فرهنگی» که همواره از دغدغه‌های رهبرحکیم انقلاب و موارد مورد تذکر ایشان بوده، پرداخته است.

مشروح این یادداشت را در ادامه بخوانید:

اساس جریان نفوذ، لیبرالیسم فرهنگی است که به فرموده رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، در قالب تهاجم فرهنگی، ناتوی فرهنگی و شبیخون فرهنگی و… به دنبال حاکمیت لیبرالیسم فرهنگی است. جریان نفوذ فرهنگی با برنامه ریزی پیچیده، نوعی سلطه، تسلط و حکمرانی بر برخی از دستگاه‌های فرهنگی را در پیش گرفته و با تسخیر آنها یک شبکه موثر ایجاد کرده تا بتواند سیاست‌ها یا بی‌سیاستی‌ها را در اختیار گرفته و مراکز وابسته به این دستگاه‌ها را در اختیار خودش قرار دهد.

قابل توجه اینکه جریان نفوذ فرهنگی به دنبال استحاله فرهنگی ایران اسلامی است و این را بر نفوذ اقتصادی و سیاسی جامعه مقدم دانسته است، زیرا می‌داند که اگر فرهنگ انقلاب اسلامی را تسخیر کند، به راحتی می‌تواند سایر عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را نیز تسخیر کند، چرا که سقوط فرهنگ یک کشور زمینه سقوط آن کشور است و متاسفانه جریان نفوذ توانسته تا حدودی با رخنه در برخی دستگاه‌های فرهنگی و فشل کردن آنها بر بسیاری از موضوعات فرهنگی کشور تسلط پیدا کند.

مختصات نفوذی‌های فرهنگی

نفوذ امنیتی را کم و بیش می‌شناسید و نفوذهای امنیتی را نیز دیده‌ایم. نفوذ و جاسوسی، ماموریتی است پر ریسک و با کار ویژه، رفت و آمدهای پنهان افراد و داد و ستدهای پنهان تجهیزات و اطلاعات. همین هم هست که برخی از جاسوس‌های آموزش‌دیده‌ای که انواع پروتکل‌ها، مهارت‌ها و تکنیک‌های حفاظتی و امنیتی را هم رعایت می‌کنند، باز هم در دام می‌افتند، اما موضوع سخن ما نفوذی‌های امنیتی نیست، غرض بنده نفوذی‌هایی به مراتب خطرناک‌تر است که به دلیل جنس فعالیت‌شان، متاسفانه امکان لو رفتن و دستگیرشدن و به دام افتادن‌شان تقریباً نزدیک به صفر است. زیرا هرچه قدر نوع فعالیت مدیران نفوذ امنیتی «فعل» است، نوع فعالیت مدیران نفوذی فرهنگی «ترک فعل» است!

توجه داشته باشید که کار کردن و حتی کارشکنی‌کردن است که به چشم می‌آید، ولی کارنکردن، هیچ‌گاه به چشم کسی نمی‌آید، غافل از آنکه ماموریت دیگر این دسته از مدیران، انجام کارهای بی‌خاصیت ویترینی، کلیشه‌ای و فرصت‌سوزی است.

در کمال تعجب با وجود این همه گلایه تند و آشکار رهبر حکیم انقلاب اسلامی از وضعیت فرهنگی کشور و عملکرد مدیران و متولیان فرهنگی، در حالی که دشمن برنامه‌های متنوع، متکثر و هدفمند از جمله جنگ شناختی برای تحقق اهداف خود از طرق مختلف از جمله ایجاد روحیه یأس و ناامیدی و مخدوش کردن اعتماد به حکومت را با شایعه‌سازی و اشاعه اطلاعات نادرست و ترور شخصیت رهبران با دروغ‌پردازی و انواع ترفندها از جمله به میدان آوردن برخی سلبریتی‌ها و ورزشکاران و شبکه‌سازی و ایجاد جنبش زنانه و … برای تاثیرگذاری بر باورها، ارزش‌ها، ذائقه و رفتار مخاطب و فرهنگ افراد و اقوام را دارد، هیچگاه نشنیده‌اید که یک مدیر فرهنگی حتی با تمام ناکارآمدی‌ها، بدعملی و ترک‌فعل‌ها و فصت سوزی‌ها، در مظان اتهام نفوذ باشد!

رهبر فرزانه انقلاب اسلامی می‌فرمایند: «بنده می‌خواهم عرض کنم که من از مقوله فرهنگی نگرانم. آن چیزی که بنده را امروز دچار دغدغه می‌کند، مسأله فرهنگی است، چرا؟ به‌خاطر این‌که دشمن در این برهه از زمان به سنگر مبارزات فرهنگی با نظام جمهوری اسلامی پناه برده است. عدّه‌ای هم حاضر نیستند که به این معنا اعتراف کنند. اما بنده می‌بینم و این تهاجم را در مقابل چشم مشاهده می‌کنم.»

هیچ اندیشیده‌اید که همانطور که نفوذ در شورای عالی امنیت ملی راه پیدا کرده بود، می‌تواند در تار و پود شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی و دستگاه‌های فرهنگی راه پیدا کرده و این مجموعه‌ها را، مصون از شرارت و دشمن نگذارد. عرض کردیم که مدیران فرهنگی را هیچ‌گاه در داد و ستد اطلاعات سری و محرمانه کشور نخواهیم یافت، چرا که شاخصی در تشخیص مدیران نفوذی رخنه کرده در حوزه فرهنگ شناسایی و تعریف نشده، تا بتوانیم آن را شناسایی کنیم. شاخص عملکرد آنان نه براساس گزارش‌های مضحک و خود تنظیم، بلکه مبتنی بر خروجی، اثربخشی، جریان‌سازی و ارزیابی علمی و محصول نهایی قابل سنجش و راستی‌آزمایی است که متأسفانه سهواً یا عمداً مورد غفلت و فراموشی قرار گرفته است که خود نیز از مصادیق نفوذ است.

مدیر نفوذی برای آنکه سازمان متبوعش به محصول شایسته (اثر و انسان) نرسد، برای زیرمجموعه‌های خود کارهایی فرعی، بی‌ارزش و سرگرم‌کننده تعریف می‌کند تا تمام انرژی و بودجه (سرمایه‌های مادی و معنوی) صرف همان امور بی‌تاثیر شود و یا آنکه کارهای پراکنده کوچک، روزمره و منسوخ‌شده و تکراری را آن‌چنان بزرگ، مهم و پر پیچ و خم تعریف می‌کند تا همان‌ها نیز عملاً در نیمه راه متوقف و منتفی شود.

بزک نیز جزء همیشگی کار این قماش است. این قبیل مدیران فرهنگی که سازمان مهم تحت امر خود را منفعل، فشل و زمین‌گیر کرده‌اند، با ایجاد فضای تهدید و رعب و وحشت بین کارکنان، با تغییرات بی‌هدف و پی‌درپی در سازمان تحت پوشش، دائم خود را در چشم آنها بزک و بزرگ می‌کنند. از این جلسه به آن جلسه و از این برنامه به آن برنامه و از این سخنرانی و ارائه گزارش به آن سخنرانی می‌روند، برای اینکه زمین‌گیری و بی‌عملی مجموعه خود را پشت نقاب گزارش‌ها و فعالیت‌های پرهزینه‌ی بی‌بازده مخفی کنند، ولی خروجی همچنان صفر.

این مدیران به‌جای طرح‌ریزی آفندی و پدافندی، سوراخ دعا را نیز پیدا کرده‌اند و با نگاه سطحی و جریانی به موضوعات ملی، هرچه مورد تاکید رهبر مظلوم انقلاب اسلامی باشد را با تکرار «عنوان»، آن را به ابتذال کشانده و لوث می‌کنند؛ در عین حال با زیرکی، ظاهرسازی و انقلابی‌نمایی خود را پیشتاز در عمل به منویات رهبری جا زده و جلوه می‌دهند. برای آنها فرقی نمی‌کند «بصیرت» و «جنگ نرم» باشد یا «فضای مجازی» و «جهاد تبیین».

ده‌ها برنامه و شو اجرا می‌کنند راجع به اهمیت مبانی، مقدمات و معانی یک واژه تا بی‌عملی خود را پشت این برنامه‌ها و همایش‌های پوچ میلیاردی پنهان کنند. مغالطه، جناح‌بندی و قبیله بازی و به حاشیه راندن و ذبح کردن عناصر کارآمد، نیروهای دغدغه‌مند و منتقدان دلسوز و صریح، از دیگر مصادیق فعالیت و اقدامات آنان است. تقدس‌مآبی و خودشیفتگی و خودنظام پنداری این مدیران فرهنگی نیز ترفند خبیثانه دیگری برای حفظ سلطه فرهنگی و فرار از پاسخگویی است.

در نهایت اینکه با توجه به اهمیت و لزوم تحلیل بیانات راهبردی امام جامعه در بخش فرهنگ و ضریب‌دادن به زاویه نگاه و منظومه فکری ایشان، در تبیین و حل مسائل فرهنگی، سم زدایی، یافتن، عزل و محاکمه نفوذی‌های فرهنگی و مقابله و خنثی‌سازی اهداف و برنامه‌های آنها که دست بر قضا استعداد و فضیلت، مهارت، تجربه، توانمندی و سابقه خاصی هم ندارند، کار سختی نیست؛ اگر اراده و عزمی وجود داشته باشد.

در حالیکه دشمن با استفاده از تمامی ابزارهای جنگ ترکیبی در حال تسخیر ذهن نخبگان و عامه مردم و به اسارت گرفتن آنهاست، این مدیران خود را به خواب زده‌اند. امروز عرصه فرهنگ ما به مدیرانی متعهد، ولایت‌مدار، کاردان، هوشیار، با تجربه و حاج قاسم‌های فرهنگی نیاز دارد تا نسبت به مهار این جنگ شناختی ترکیبی اقدام کنند. مسئولینی که حکم ولی خود را زمین می‌گذارند، حکم چشم اسفندیار را برای وطن دارند که جز دردسر و ضرر هیچ منفعتی برای مردم ندارند.

نظر شما