از وسایلی مانند ساعت و مانتو تا اتو و سایر لوازم برقی در بساط این افراد دیده میشود. همچنین اگر به پلتفرم دیوار سری بزنید با تعدادی آگهی مواجه خواهید شد که افراد در آن اعلام کردهاند که وسایل منزل خود را با مواد غذایی معاوضه میکنند. در این شرایط یکی از مهمترین سوالاتی که مسئولان باید به آن پاسخ دهند این است که فقر بر سر نهاد خانواده چه آورده است؟ در شهریور 1401 اعلام شد که در فاصله سالها 92 تا 98 جمعیت زیر خط فقر در کشور 9 میلیون نفر رشد کرده است و در سال 98 به 26 میلیون و 600 هزار نفر رسیده است، میدانیم که در طی این سالها وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم به مراتب بدتر شده و قطعا جمعیت فقرای جامعه ما افزایش پیدا کرده است اما در این خصوص ما آمار دقیقی نداریم. چندی پیش نیز اتاق بازرگانی اعلام کرد طبق محاسبات گوناگون در 10 سال اخیر درآمد سرانه حقیقی هر ایرانی بیش از 30 درصد کاهش یافته و حدود 10 میلیون ایرانی به جمعیت فقیر کشور اضافه شده است. به نظر میرسد این روزها ما با چهره جدیدی از فقر مواجه هستیم که افراد به معنای واقعی دغدغه نان شب خانواده خود را دارند. در جامعهای که افراد در تامین نیازهای اساسی خود مانند خوراک، پوشاک و مسکن درماندهاند چگونه میشود برای رشد، پیشرفت، توسعه و تربیت نیروی انسانی برنامه ریزی کرد؟ آیا خانوادهای که برای نان شب خود مجبور به معاوضه یا فروش وسایل منزل میشود میتواند برای آموزش فرزندان خود هزینه کند؟ آیا امروز در سبد خرید خانوار ایرانی برای فراغت و آموزش هزینهای میشود؟ این در حالی است که مرکز آمار ایران در تازهترین گزارش خود از تورم آبان اعلام کرد که تورم نقطه به نقطه خوراکیها بیش از 68 درصد است. این روزها در کشور ما فقر آنقدر فربه شده است که نمیتوان آن را ندید زیرا در نقطه به نقطه شهر خود را با چهرههای گوناگون نشان میدهد. یکبار فقر خود را در کودک زباله گردی نمایان میکند که در سطلهای زباله فرو رفته است و بار دیگر فقر در بساط فردی جای پیدا کرده است که وسایل خانه خود را برای فروش گذاشته است. رشد جمعیت فقیر کشور و افزایش هزینههای زندگی امروز حیات قشر آسیب پذیر جامعه را بیش از پیش با مشکل رو به رو ساخته است.
>هزینه بالای مسکن
هادی حق شناس اقتصاددان در این خصوص به آفتاب یزد گفت:
« محاسبات خط فقری که وجود دارد اعدادی بین 18 میلیون تا 32 میلیون را نشان میدهند که البته عمدتا برای تهران و سایر کلانشهرها صادق است. حداکثر دریافتی عموم کارکنان و غالب بازنشستگان کشوری بین 10 الی 15 میلیون تومان است. امروز هزینه مسکن در تهران گاها بیش از 70 درصد از دریافتیهای خانوارها را به خود اختصاص میدهد. در این شرایط طبیعتا دریافتیهای کفاف پوشش سایر هزینهها را مانند خوراک، پوشاک،آموزش و... نمیدهد. حال اگر خانوادهها با حوادث غیر مترقبهای نیز مواجه شوند که منجر به افزایش هزینهها شود طبیعتا نمیتوانند از پس این هزینهها برآیند. اینکه برخی از خانوادهها برای اینکه بخشی از هزینههای خود را پوشش دهند به سراغ فروش داراییهای خود رفتهاند طبیعی است. این دارایی ممکن است طلا یا وسایل منزل باشد؛ این مسائل دور از انتظار در شرایط کنونی اقتصاد کشور نیست. »
>فشار اقتصادی شدید بر دهکهای پایین درآمدی
وی ادامه داد:« از خرداد ماه به این سمت میانگین تورم خوراکیها حدود 70 درصد بوده است و این تورم خوراکیها اگر در بلند مدت دوام بیاورد شنیدن این گونه از اخبار دور از انتظار نخواهد بود. لذا بدترین دستاورد تورم این است که دهکهای کم درآمدی تحت شدیدتر فشارهای اقتصادی قرار میگیرند؛ افرادی که هیچگونه درآمدی ندارند و دارای مسکن نیستند. یکی از ویژگیهای دهکهای درآمدی این است که نه درآمد مکفی دارند و نه مالک مسکن هستند و ضمنا گرفتاریها و مسائل درمانی آنها نیز شدیدتر است. بنابراین در یک جمعبندی کلی با توجه به تورم موجود درد اقتصاد ایران این دور از انتظار نیست که چنین اتفاقاتی رخ دهد.»
>آسیبهای ناشی از فقر
امیرمحمود حریرچی جامعه شناس نیز در این باره به آفتاب یزد گفت:« در خصوص مسئله فقر یک نکته بسیار اساسی وجود دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد و آن آسیبهایی است که فقر با خود به همراه دارد و در جامعه به وجود میآورد. آسیبهای ناشی از فقر مانند خودکشی، افسردگی، افزایش سرقت، افزایش خشونت و... است. از سوی دیگر فقر لجام گسیخته در جامعه حتی برای افراد ثروتمند و برخوردار جامعه غم و اندوه به وجود میآورد. یعنی افراد احساس میکنند که در جامعهای زندگی میکنند که علیرغم برخورداری از ثروتهای کلان جمعیت کثیری از آن در فقر به سر میبرند. امروز بسیاری از مردم از فقر موجود در جامعه به واسطه شبکههای اجتماعی آگاهی دارند و طبیعی است که حال کسی خوب نباشد. حتی آن دسته از افرادی که ثروتمند هستند و با فقر دست و پنجه نرم نمیکنند. افراد نمیتوانند نسبت به یکدیگر بیتفاوت باشند وقتی که فقر تا این میزان در جامعه گسترش یافته است. این در حالی است که عدهای در جامعه با ثروتهای کلان دارند، حقوقهای بسیار زیاد دریافت میکنند و از اموال خود مانند خانههای اجارهای کسب درآمد میکنند. این شرایط یک وضعیتی را پیش میآورد که یک جامعه افسرده میشود. الان به معنای واقعی کلمه جامعه ما یک جامعه افسرده است و این افسردگی در بین طبقات پایین دست جامعه شدید است. زیرا در کنار این افسردگی ناامیدی را نیز تجربه میکنند و امیدی
به آینده ندارند.»
>افزایش ناامیدی و افسردگی در جامعه
وی در ادامه گفت:« در چنین جامعهای طبقه پایین ته تونل را تاریک میبیند. در یک شرایطی ممکن است که جامعه با وجود امید به آینده یک سری مقاومتهایی داشته باشد و به هر طریقی زندگی سخت را تاب بیاورد. مانند دوران جنگ تحمیلی در کشور ما که مردم شرایط سختی را تجربه میکردند اما همه به یک شکل و ساده زندگی میکردند اما ته تونل را روشن میدیدند. مردم در آن زمان امید داشتند که وضعیت سخت تمام میشود و انتظار روزهای روشن را میکشیدند. اما الان وضعیت به گونهای است که بیش از 50 درصد از جامعه ته تونل را روشن نمیبینند و به آینده امیدی ندارند. جامعه ما امروز یک جامعه افسرده است که این افسردگی به شدت در ساحات مختلف زندگی نمایان شده است. بسیاری از جوانان ما امروز با افسردگی مواجه هستند و اضطراب آینده را دارند. از سوی دیگر میزان خشونت در جامعه ما افزایش پیدا کرده است و اینها همه نتیجه فقر هستند. امروز بسیاری از سرپرستهای خانوار شرمنده خانواده خود هستند و به نظر میرسد برخی برای تامین حداقلترین نیاز خانواده خود دست به فروش وسایل میزنند. این موارد نشان میدهند که در جامعه ما فقر چنان زیاد شده است که کم کم گرسنگی در حال حاکم شدن بر آن است. جامعهای که گرسنه باشد نمیتوان از آن انتظار پایبندی به اخلاقیات را داشت. ما در تمام دنیا گرسنگی را به عنوان سمبل فقر میشناسیم. از سوی دیگر فقر باعث ایجاد بیماریهای جسمانی نیز میشود و طبقات پایین جامعه به دلیل فقر درگیر بیماریهای جسمانی نیز میشوند. این گروه توانایی پرداخت هزینههای درمان را نیز ندارد و در رده بعدی بحث آموزش در این گروه مطرح میشود که آنها توانایی پرداخت هزینههای آموزش را نیز ندارند. وضعیت بد اقتصادی باعث میشود که از لحاظ اجتماعی نیز در جامعه ما گسست ایجاد شود و ما شاهد حال بد مردم هستیم.»
نظر شما