نسل پدران و مادران ما ازدواج را خیلی سادهتر از امروز میگرفتند، ساده نه صرفاً به لحاظ مادی، بلکه از وجوه دیگر هم نگاه سادهتری به آن داشتند. معمولاً هم ازدواجهای خوبی بود و زن و شوهر تا آخر عمر سر بر یک بالین به هم وفادار بودند، البته منظور این نیست که در ازدواج سادهانگاری کنیم، بلکه باید از پیچیدگیهای زائد آن کم کنیم و بر باور و ارادهمان برای وصلت بیفزاییم. قدیمترها وقتی پسر و دختری همدیگر را میپسندیدند، در مراسم خواستگاری اگر یکی از اعضای خانواده سنگاندازی میکرد، ریش سفید فامیل وساطت میکرد و حکیمانه میگفت: «کمی کوتاه بیایید تا وصلت دو جوان سر بگیرد.»، اما امروز نه تنها خبری از کوتاه آمدن نیست، بلکه هزاران، اما و اگر میآورند تا ازدواج صورت نگیرد. این، اما و اگرها البته صرفاً از سوی خانوادهها نیست، بلکه جوانان دم بخت، خودشان هم برای انتخابشان دهها معیار فضایی در نظر میگیرند. معیارهایی که عمدتاً ریشه در وسواس، بدبینی و نگرانی از آینده دارد و کارکرد و نتیجهای جز بددلی و تردید در انتخاب ندارد. جالب این است که در موقعیتهای نسبتاً مناسب برای ازدواج، نه تنها از ملاکها و معیارهای خود کوتاه نمیآیند، بلکه روزبهروز هم بر شمار آنها اضافه میشود. خلاصه اینکه در کنار مشکلات اقتصادی که گاهی به غلط به عنوان مهمترین عامل عدم تمایل جوانان به ازدواج مطرح میشود، این داستان کوتاه نیامدن، تبدیل به دیواری بزرگ در مسیر ازدواج جوانان شده است. این در حالی است که میتوان از خیلی دلایل و معیارهای عمدتاً مندرآوردی کوتاه آمد، بیآنکه آب از آب تکان بخورد و آسیب و ضرری متوجه خانوادهها و فرزندان دم بخت شود. خلاصه کلام اینکه: «والدین گرامی! دختر و پسر عزیز و دوستداشتنی! واقعاً اگر راه دستتان است و به جایی برنمیخورد، کمی کوتاه بیایید تا وصلت سربگیرد!»
کوتاه بیایید وصلت سر بگیرد
جوان آنلاين
صاحبخبر -
∎
نظر شما