در جریان اغتشاشات دو ماه اخیر، یکی از استانهایی که برخی از شهرهای آن دچار التهاب و آشوب شد، استان سیستان و بلوچستان بود. البته واقعیت غیرقابل انکار این است که بسیاری از شهرهای این استان، در این مدت در آرامش بوده است. اما اینکه چرا در برخی از شهرهای این استان شورش برپا شده؟ جان عدهای بیگناه به ناحق گرفته شده؟ و خسارات زیادی به اموال مردم و بیتالمال وارد شده؟ و اینکه این شورشها چه ارتباطی با مواضع «مولوی عبدالحمید» و طرفداران او در آن شهرها داشته است، نکتهای است که در مقال پی آمده، مورد بازخوانی قرار دادهایم. امید آنکه تاریخ پژوهان معاصر و عموم علاقمندان را مفید و مقبولآید.
اشارت نخست
استان سیستان وبلوچستان، از استانهای وسیع و پر نعمت کشور است. این استان ۲۶ شهرستان اصلی دارد و مردمان این استان، از دو قوم اصلی بلوچ و سیستانی (سکستانی) تشکیل شدهاند که هر دو از اقوام قدیمی ایران زمین به شمار میروند. بلوچهای ایران، از دو طایفه اصلی مکرانی و سرحدی و زیرشاخههای آن هستند. بخشی از مردمان این استان از اهل سنت و بخشی از آنان نیز، شیعه مذهب هستند. البته حدود دودرصد از جمعیت این استان هم، از اقلیتهای دینیاند. اما جالب است که به دلیل ازدواجهای فراوان میان زنان و مردان شیعه و سنی با هم در این استان، تعیین درصد دقیق جمعیت شیعه و سنی آن بسیار دشوار مینماید. صدالبته که باید این نکته را هم در نظر داشت که مردمان شیعه و سنی این استان در طول قرنها، هیچ مشکلی با یکدیگر نداشته و در کمال صلح و صفا در کنار هم زندگی میکنند.
دشمنان نظام جمهوری اسلامی، اما به دنبال اهدافی، چون تجزیه ایران، تفرقه افکنی و ایجاد بلوا و شورش در کشورمان هستند، از شرایط خاص این استان [برخی محرومیتها، کمکاری برخی مسئولان استانی و منطقهای در سالهای گذشته و خلأهای فرهنگی]غافل نبوده و با سوءاستفاده از آن، به دنبال تفرقه افکنی، ایجاد جنگ مذهبی و ترویج آشوب و شورش، به ویژه در یک دهه اخیر بودهاند. اما اینکه چرا دشمن توانست در این مقطع، موفقیتهای محدودی در ایجاد بلوا و آشوب در این استان پیدا کند را باید به چند دلیل از جمله سخنان تحریکآمیز و تفرقه افکنانه مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی، از روحانیون فعال شهر زاهدان دانست.
مولوی عبدالحمید کیست؟
عبدالحمید اسماعیلزهی معروف به مولوی عبدالحمید، در سال ۱۳۲۶. ش، در روستای گلوگاه زاهدان متولد شده است. وی بعد از طی مراحل مقدماتی، برای ادامه تحصیلات دینی به پاکستان رفت و در مدرسه دینی «دارالهدی» در ایالت سند، مشغول تحصیل شد. مدتی بعد، اما راهی ایالت «پنجاب»، در منطقه «بهاول پور» شد و نزد «عبدالله درخواستی» رئیس «جمعیت علمای اسلام» درس خواند. سپس به حوزه علمیه «درالعلوم رحیم یارخان» رفت و در آنجا نزد «عبدالغنی جاجروی» تفسیر و حدیث خواند و در سال ۱۳۴۹. ش و بعد از فارغ التحصیلی، به ایران و شهر زاهدان بازگشت. نامبرده در زاهدان، نزد مولوی عبدالعزیز از علمای بزرگ منطقه رفت و توسط وی، به مجلس علمایی همچون: «مولانا مفتی کفایت الله دهلوی»، «مولانا حسین احمد مدنی» و «مولانا قاری محمد طیب قاسمی» راه یافت و نزد آنها به ادامه تحصیل پرداخت. فارغ التحصیلی مولوی عبدالحمید و بازگشت او به زاهدان، با مقطع تأسیس حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان توسط مولانا عبدالعزیز همزمان شد و به همین دلیل نیز وی توانست از همان سال، تدریس را در این حوزه علمیه آغاز کند. البته بعد از بروز بیماری قلبی مولوی عبدالعزیز ملازاده بانی و با دستور وی، مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی مدیریت دارالعلوم زاهدان را از سال ۱۳۵۶. ش به عهده گرفت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اما و براساس سیاست «وحدت مسلمین» که از آرمانهای بلند حضرت امام خمینی (ره) بود و با حمایت گسترده نظام جمهوری اسلامی، ساخت مدارس دینی برادران اهل سنت در کل ایران، ۱۰ برابر شد و تعداد این مدارس در طی چهار دهه، به ۵۰۴ مدرسه رسید! طبیعتاً در همین مدارس و فضای حمایتی نظام، طلاب و اساتید اهل سنت توانستند رشد کنند و صاحب علم و مقام شوند. کمااینکه مولوی عبدالحمید هم، از همین امکانات استفاده کرد و توانست به مقامات دینی و سیاسی حکومتی برسد. امری که در شناخت وی، نباید از آن غفلت کرد.
مواضع متناقض و عجیب مولوی عبدالحمید!
در طی دو دهه اخیر، مولوی عبدالحمید اظهارات و مواضع مختلفی داشته که حاشیههای فراوانی را برای وی، منطقه سیستان و بلوچستان و کشور ایجاد کرده است. نکته مهم و اصلی این اظهارات و مواضع، در این ماجراست که نامبرده بر طبق تحصیلات و تفکرات مذهبی خود (حنفی مذهب بودن)، پیرو تفکر و سلوک حوزه علمیه دیوبندی است و قاعدتاً باید مرزبندی محکمی با تفکر وهابی داشته باشد. مثلاً اهل توسل و زیارت بزرگان و محب اهلبیت (علیهم السلام) باشد. اما به دلیل مراوده و ارتباطاتی که با آلسعود دارد، سخنانی بر زبان میآورد که در تضاد با عقاید حنفی و سلوک دیوبندیهاست و در حوزه اندیشههای تکفیری وهابیون قرار میگیرد. این تضادها در بسیاری از دفعات، مورد انتقاد علمای حنفی مذهب سایر مناطق ایران قرار گرفته است.
اما گذشته از این موضوع، او بارها ادعاهایی را درباره برخی موضوعات بیان داشته، اما پس از روشن شدن مسئله و غلط بودن آنها، یا سخن خویش را عوض کرده، یا اینکه با سکوت و عدم عذرخواهی برای ادعای غلطی که مطرح کرده بوده، از کنار آن عبور کرده است! مولوی عبدالحمید به لحاظ سیاسی، طرفدار جناح چپ و اصلاحطلبان است و در حوادث سیاسی داخلی به ویژه در جریان فتنه ۸۸، به شکل علنی از این جریان حمایت کرده است، در حالیکه امامان جمعه اجازه ندارند تا به شکل علنی، از یک جناح یا حزب سیاسی طرفداری کنند و منافع ملی را زیر پا بگذارند. در این میان میتوان یکی از شاذترین و عجیبترین مواضع مولوی عبدالحمید در سالهای اخیر را، در زمان شیوع بیماری کرونا در ایران دانست. به خصوص در آنجا که عامل شیوع بیماری در ایران را، طلاب چینی جامعه المصطفی معرفی کرده بود! علاوه بر آن، اینکه بیماری کرونا را لشکر خدا عنوان کرده بود که برای عذاب کردن چینیها به آن کشور فرستاده شده! و... از این قبیل. حتی جالب است که وی در سال ۱۳۹۶. ش و در زمان وقوع زلزله کرمانشاه، این اتفاق را به عنوان نزول عذاب از سوی خدا برای گناهان مردمان آن منطقه مطرح کرده بود که البته اظهارات و سخنان نامبرده درباره بیماری کرونا، با واکنشهای مختلف علمای سنی و شیعه مواجه شد و به شکل مبسوط و علمی، پاسخ ادعاهای کذائی وی منتشر گشت. (خبرگزاری فارس، مورخ ۵ فروردین ۱۴۰۱. ش)
همچنین توهینهای مکرر وی به مسلمانان فلسطین و ادعای اینکه آنها نماز نمیخوانند و برای همین نمیتوانند کشورشان را از چنگال اسرائیل نجات دهند هم از مواردی است که باعث سرازیر شدن سیل انتقادات به سمت مواضع ناصواب وی شده است. دیگر اینکه وی بارها در زمان جنگ سوریه با گروهکهای تکفیری و داعش، علیه سیاست راهبردی جمهوری اسلامی ایران در سوریه، موضع گرفت و به آن حمله کرد و این در حالی بود که بسیاری از اهل تسنن سیستان و بلوچستان، بدون توجه به سخنان ضد ملی مولوی عبدالحمید، به صف مجاهدان و مدافعان حرم پیوسته و حتی تیپ «نَبَویون» را هم در سال ۱۳۹۴. ش تشکیل دادند. رزمندگان این تیپ در دو سال حضور در سوریه، در دو منطقه حلب و تِدمُر، رشادتهای بسیاری از خود نشان دادند، تا جایی که مقاومت و جنگاوری آنها با عناصر داعش، تحسین همگان را در پیداشت. در ضمن رزمندگان اهل سنت این تیپ در این مجاهدتها، شهدایی، چون «سلمان برجسته و عمر ملازهی» را تقدیم اسلام کردند. (خبرگزاری فارس، مورخ ۱۲ مهر ۱۴۰۱. ش)
مولوی عبدالحمید و اغتشاشات ۲ ماه اخیر
با شروع اغتشاشات دو ماه گذشته، مولوی عبدالحمید که گویی خود را مؤظف به برهم زدن آرامش منطقه و تحریک برای ایجاد اغتشاش میداند، در خطبه ۸ مهر ۱۴۰۱. ش و در سخنانی التهاب آفرین با مطرح کردن یک پرونده قدیمی درباره تجاوز به یک دختر بلوچ [پرونده این جرم در دادگاه در حال رسیدگی است و متهم آن دستگیر شده است]، موجب حمله برخی از نمازگزاران مسجد مکی به کلانتری ۱۶ زاهدان، در نزدیک مصلی شد. همچنین در همان زمان، چند فرد مسلح که در میان نمازگزاران هیجان زده مخفی شده بودند، به سمت مأموران امنیتی و نیروی انتظامی تیراندازی کردند که این عمل به تقابل آتش میان دو طرف انجامید و در طی آن، چندین نفر کشته شدند که از جمله آنها عبدالمجید ریگی – برادر عبدالمالک ریگی- و یاسر شه بخش از اعضای گروهک تروریستی جیش الظلم بودند. البته در جریان وقایع آن روز، به غیر از تخریب اموال و مغازههای مردم، آسیب رساندن به بیتالمال، چندین فرد بیگناه از مردم عادی و نیروهای امنیتی و انتظامی هم به شهادت رسیدند.
به این ترتیب مولوی عبدالحمید به عنوان کسی که خود محرک اصلی اغتشاشات ۸ مهر بود، منتقد نظام شد که چرا در آن روز به طرف نمازگزاران تیراندازی شده است؟! اما مدتی بعد از فروکش کردن التهابات ایجاد شده در زاهدان، عبدالحمید مجدداً در خطبه نمازجمعه ۱۳ آبان مسجد مکی، سخنان تحریکآمیز و البته متناقض با عقاید و عملکرد پیشین خود بر زبان آورد که اعتراضات فراوانی را به دنبال داشت. وی در آن خطبه جملات به شدت ساختارشکنانهای چون: «این مردم خون دیدهاند و کشته دادهاند، نمیتوانید آنها را بیرون برانید...»، «رفراندمی فوری با حضور ناظران بین المللی برگزار کنید...»، «ایران یکی از کشورهای استثنایی از لحاظ منابع و معادن در جهان است که امروز به خاک نشسته است...»، «مغزهای متفکر همه فراری شدهاند...»، «زنان به حجاب تنفر پیدا کردهاند...»، «وقتی زنان را از همه چیز محروم کردهاید و میخواهید ملت را بهزور به بهشت ببرید، بدانید که شیعه و سنی بهزور به بهشت نمیرود...» را به زبان آورد! (خبرگزاری تسنیم، مورخ ۱۵ آبان ۱۴۰۱. ش). این اظهارات وی، با استقبال شدید دشمنان اسلام مواجه شد.
البته این در حالی است که بسیاری میدانند مواضع مولوی عبدالحمید در حمایت از زنان در آن روز، در تضاد کامل با تفکر و عملکرد نامبرده درباره زنان است. وی بنا بر تفکر سنتی خود، مخالف حضور زنان برای اقامه نماز در مسجد جامع مکی زاهدان است. همچنین تا به حال از او دیده یا شنیده نشده که فعالیت یا حتی موضعگیری محکمی علیه رفتارهای ضدزن برخی از افراد در استان خود داشته باشد. رفتارهایی چون: ازدواج اجباری و بدون رضایت دختر، تحمیل ازدواج به دختران در سنین بسیار پایین و تضییع حقوق بانوان بلوچ و از این قبیل. این در حالی است که عرفهای غلط در میان برخی از مردمان سیستان و بلوچستان، در رفتار با بانوان به قدری فراوان بوده، رهبر معظم انقلاب اسلامی در سفر به سیستان و بلوچستان، در تاریخ ۲ اسفند ۱۳۸۱. ش، درباره وضعیت زنان بلوچ و ظلمهایی که به آنها میشود، فرمودند:
«همه زن و مرد، باید در صف واحد باشند. زنهای ما هم به فضل الهی در دوره حاکمیت اسلام، مثل مردها در جبهههای دفاع از مقدّسات و ارزشها ایستادهاند. این جوانانی که در جبهه جنگ یا در مبارزه با اشرار و مفسدان اجتماعی و اقتصادی به شهادت رسیدند، پرورش یافته همین دامنهای پاکند. البته در اینجا باید عرض کنم که در بعضی از مناطق کشور ما از جمله در همین منطقه، نیاز هست به اینکه احترام، حرمت و کرامت زن بیشتر حفظ شود. زن بلوچ، زن مظلومی است: فرزند زیاد، ازدواج تحمیلی، فرزند تحمیلی و عدم فرصت برای بازیافتن خود و هویت خود از جمله چیزهایی است که من در مدت اقامت در بلوچستان از نزدیک شاهد بودم. مردهای بلوچ باید زنهای خود را بیشتر ملاحظه کنند. زنهای بلوچ همان کسانی هستند که این جوانان رشید را در دامان پاکشان پرورش دادند. زن بلوچ مثل مرد بلوچ و زن سیستانی مثل مرد سیستانی، دارای کرامت و شجاعت و عزّت است و این عزّت باید حفظ شود. آنچه که امروز برای ما در منطقه سیستان و بلوچستان در درجه اوّل اهمیت قرار دارد...».
در این میان نکته جالب اینکه خودِ مولوی عبدالحمید، در فیلمی که در فضای مجازی موجود است، به صراحت از ارشاد بانوان کشف حجاب کرده در زاهدان حمایت کرده و میگوید:
«پوشش زن مسلمان از احکام اسلام است. اگر دختری در زاهدان حجاب بردارد، او را ارشاد میکنیم...»، و دقیقاً به همین دلیل، نمیتوان سخنان روز ۱۳ آبان وی را در حمایت از دختران و زنان، صادقانه دانست.
مخالفت علمای اهل سنت با مواضع مولوی عبدالحمید
مولوی عبدالحمید داعیه رهبری اهل سنت ایران را دارد و در سال گذشته و در خطبههای نمازجمعه ۳ دی ۱۴۰۰. ش، با اظهاراتی مداخله جویانه در امور شورای رهبری اهل سنت منطقه کردستان، به نحوه مدیریت آنها بر حوزههای علمیه آن مناطق ایراد گرفته و خود را رهبر اهل سنت ایران نامیده بود. در مقابل ائمه جمعه، شورای افتا و روحانیون اهل سنت کردستان، با صدور بیانیهای در تاریخ ۱۰ دی ۱۴۰۰. ش، به آن اظهارات مداخله جویانه پاسخ دادند. در بخشی از آن بیانیه آمده بود:
«آنچه را که در نماز جمعه زاهدان، در مورد شرایط اهل سنت کردستان، خصوصاً علمای این سامان مبسوطاً بیان داشتهاید، روایتی است که در آن درایتی دیده نمیشود. جایگاه جنابعالی ایجاب میکرد که به آن گزارشهای ناقص و نارس و ناتمام و احیاناً تحریف شده، اکتفا نمیکردید و خدمات گسترده نظام اسلامی به روحانیت معزز و طلاب گرامی این دیار و خاک خرد خیز کردستان را، نادیده نمیانگاشتید و زبان به شماتت خادمان فرهنگ و فرزانگی و حافظان امنیت کردستان نمیگشودید: کبرت کلمه تخرخ من افواههم...» (خبرگزاری دانا، ۱۰ دی ۱۴۰۰. ش، کد خبر ۱۷۹۶۶۹۳)
عبدالحمید در چنین شرایطی، دوباره در خطبه ۱۳ آبان، ادعاهای خود رهبرپنداری خویش در میان اهل سنت ایران را تکرار کرد. جالب است که این دفعه نیز علمای بابصیرت اهل سنت در نقاط مختلف کشور، علیه سخنان سخیف و تفرقه افکنانه مولوی عبدالحمید در خطبههای نمازجمعه روز ۱۳ آبان ۱۴۰۱. ش، موضع گرفتند. به طورمثال «ماموستا عبدالرحمن خدایی» عالم برجسته اهل سنت کردستان و امام جمعه شهر بانه، در واکنش به سخنان ملاعبدالحمید اظهار داشت: «دشمنان مسئله شیعه و سنی را بیان میکنند و نباید با سخنانی نسنجیده، تمامیت ارضی کشور توسط عالمان اهل سنت زیر سؤال برود، در حالیکه در کشورمان بین اهل تشیع و تسنن، هیچ مشکلی نیست و با دوستی و محبت در کنار هم زندگی میکنند و از همسایگی، ارتباط و رفتوآمد با یکدیگر خوشحال هستند و رابطه آنها با هم گرم و صمیمی است...».
همچنین «مولوی عبدالجلیل فرهمند» عالم اهل سنت شرق استان گلستان، در واکنش به اظهارات وحدتشکنانه عبدالحمید اسماعیل زهی گفت: «اینکه جمهوری اسلامی ایران برای مردم مقبولیت و مشروعیت دارد، به واسطه حضور گسترده و پرشور مردم در صحنههای مهم انقلاب و نظام اثبات شده است... وقتی مردم در صحنههای مختلف نظام و انقلاب، شعار نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی سر میدهند، حرف زدن از مداخله مجامع بینالمللی، زیر سؤال بردن استقلال کشور و زمینه حاکمیت بیگانه است...». علاوه بر این بزرگان، «آخوند یوسف سخندان» عالم اهل سنت بندر ترکمن، «ماموستا محمد امین» عالم اهل سنت و امام جمعه موقت سنندج، «ماموستا سعیدیان» از علمای برجسته اهل سنت کردستان و تنی چند از سایر علمای اهل سنت کشور، علیه سخنان ساختارشکنانه و تفرقه افکنانه مولوی عبدالحمید موضع گرفتند. (روزنامه کیهان، شماره ۲۳۱۶۱، مورخ ۱۶ آبان ۱۴۰۱. ش، ص ۱۱)
کلام آخر
بررسی مواضع و سخنان مولوی عبدالحمید در طی دو دهه گذشته و عملکرد وی موجب شده است که وی در بسیاری از موارد، به سخنگوی دشمنان نظام در داخل تبدیل شود و وجاهت و مشروعیت وی در نزد بزرگان اهل سنت و عموم سنی مذهبان ایران اسلامی از بین برود. همچنین مواضع ضدملی، توهینهای ایشان به برخی از مراجع بزرگ شیعه همچون حضرت آیتالله مکارم شیرازی و نشستن بر سفره رنگین آلسعود و همراهی سیاسی با آنها، باعث شده که احترام وی در نزد شیعیان ایران هم دچار خدشه اساسی شود.
نظر شما