به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، حوادث اخیر در برخی از شهرهای کشور در بستر اعتراض مردمی به تحرک تجزیه طلبان در شهرهای مرزی ختم شد. در همین زمینه، نظر اهالی کتاب و شعر و ادبیات را جویا شدیم و علی اصغر عزتی پاک، نویسنده و منتقد ادبی که از آثار او میتوان به کتابهای «تشریف» و «اجاره نشین خیابان الامین» نیز اشاره کرد، نظرش را در قالب یادداشت با فارس در میان گذاشت.
به نام خدا
این روزها!
این روزها بیانیهها و موضعگیریهایی منتشر میشود درباره حال و روز کشورمان که با «این روزها» شروع میشود. این روزها که حکومت؛ این روزها که جوانان؛ این روزها که کشورمان؛ این روزها که مردم و این روزها که... بله؛ این روزها مهماند؛ حتی لحظهها و آناتش. میبینیم و میشنویم که هرکس و هر طرف به دیگری توصیه و تأکید میکنند که حساسیت زمان را دریابید، و کارگشایی کنید که؛ سر چشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پر شد نشاید گذشتن به پیل!
شخصاً آدمی نیستم که هشداردهندگان به حکومت درباره رفتار قانونمند با شهروند معترض را با چوب انگهای مألوف بنوازم؛ و نیز کسی هم نیستم که اعلام خطر بزرگ و حساس جمهوری اسلامی را، که در ماهیتش حکومتی مردمی، خدمتگزار و طالب سربلندی ایران عزیز است، به هیچ بگیرم. روشن است که نظام ما باید تذکرات را بشنود و ترتیب اثر بدهد؛ همچنانکه بدیهی است شهروندان باید بیدارباشهای او را جدی بگیرند و کنش متناسب و بهموقع داشته باشند.
من نویسندهام؛ کسی که صادقانه تلاش میکند کلماتش نماینده فکر و فهم خودش از زندگی و زمانهاش باشد. از همین رو، میگویم که ماجرای مهسا امینی غمبار بود؛ بسیار غمبار. و چه کسی است که از چنین ماجرایی نرنجد و به زبان نیاید! و نیز از همین رو میگویم که اعتراض به مرگی مظلومانه نباید خود باعث مصائب بزرگتر و مرگبارتر باشد. وقایع اینروزهای شرق و غرب کشور نشانه سربرآوردن هیولایی هولناک است که اگر رفتار ما در خیابانهای تهران، شیراز، تبریز، همدان و ... باعث تسهیل حرکتش شود، آن وقت دیگر هیچکس را یارای تحمل تاوان این خبط و خطا نیست. آرزوی تجزیهی ایران بزرگ، و گرامی چون جان، همیشه آرزویی شیرین، اما دور و پرخطر برای دشمنان این مرز و بوم بوده است.
حال دریغ است در روزگاری که همه کس ادعای هوشیاری دارند و آگاهی، چنین مجالی به طمعورزان پرکین داده شود. مهم نیست که ما چنین نیتی داریم یا نه؛ مهم این است که دژخیمان فرصت را چنان دیدهاند و درصدد اغتنامند. البته که آشکار است آنان طرفی از این خامکاریها نخواهند بست؛ تا هیچگاه! چرا که ایران در تمامیتش، نه فقط خاک ما، که تن و جسم ماست؛ و ساکنان غیورش روح و جان ما. و ما همانهایی هستیم دربارهمان گفتهاند: همه سر به سر تن به کشتن دهیم/ از آن به که کشور به دشمن دهیم!
این روزها... این روزها... این روزها را دریابیم؛ اگر ملتیم یا اگر دولت و حکومت. این مردم کشور میخواهند و این کشور، مردم. ایران تکهپاره، برای هیچکس مأمن نخواهد بود؛ اگر خاکش، و اگر طبقات و گروههای اجتماعیاش.
پایان پیام/
نظر شما