شناسهٔ خبر: 56427321 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: شهرآرانیوز | لینک خبر

درباره ضرورت احترام و راه‌های حمایت عاطفی از سالمندان در جامعه

حتما بار‌ها دیده‌اید که سالمندی با کیف خریدش وارد اتوبوس می‌شود و توان بالاکشیدن آن را از رکاب ورودی اتوبوس ندارد. در این مواقع معمولا بیشتر افراد فقط بیننده هستند تا کسی دست یاری به سوی شهروند سالمندمان دراز کند.

صاحب‌خبر -

معصومه متین‌نژاد | شهرآرانیوز؛ چندباری زنبیلش را این‌دست و آن‌دست می‌کند و دوباره بر زمین می‌گذارد. چندجوان گرم صحبت از کنارش می‌گذرند و نادیده‌اش می‌گیرند. پیش‌قدم می‌شوم تا کمکش کنم. دوست ندارم عزت‌نفسش لگدمال حس انسان‌دوستی‌ام شود. آرام و بااحتیاط نزدیک می‌شوم و می‌پرسم: «کجا می‌خوای بری حاج‌خانم؟» لبخندی می‌زند و از کم‌آوردن بدنش پس از یک عمر زندگی شکایت می‌کند.

می‌خواهم زنبیلش را بلند کنم، اما نمی‌گذارد. می‌گویم: «از همین مسیر می‌رم. بیاین باهم بریم.» یک دسته زنبیل را دردستش می‌گیرد و دسته دیگرش را به من می‌سپارد و با لبخندی تلخ می‌گوید: «نصف، نصف!» زنبیل واقعا سنگین است. به روی خودم نمی‌آورم. می‌گوید: «آخر هفته بچه‌هام می‌آن. دوماهی می‌شه ندیدمشون!»

کمترهفته‌ای است که در مسیر رفت‌وآمدم به محل کار چنین صحنه‌هایی را نبینم؛ سالمندانی که در هیاهوی زندگی ماشینی امروز گم شده‌اند و ما بی‌تفاوت از کنار خیلی از آن‌ها رد می‌شویم؛ سالمندانی که حدود ۱۰ درصد جمعیت جامعه را تشکیل می‌دهند و روزبه‌روز بر تعدادشان افزوده می‌شود و تا دوسه دهه دیگر هم ما بخشی از آن آمار خواهیم بود. استاد جامعه‌شناسی‌ام در وصف چنین صحنه‌هایی همیشه می‌گفت: «در جامعه‌ای که بزرگان آن کوچک و خوار شمرده شوند، کوچک‌ترهایش هم هیچ‌گاه بزرگ نمی‌شوند.» کنایه تلخ و تأمل‌برانگیزی بود که سبب می‌شد لحظاتی درنگ کنم و قدری به بازتاب کارهایم بیندیشم.

واقعیت این است که تکریم سالمندان در جامعه و حمایت از آن‌ها، جدا از برنامه‌ها و فعالیت‌هایی که سازمان‌های گوناگون برای آن‌ها دارند، نیازمند شهروندمداری تک‌تک ما نیز هست. یعنی باید نگاه ویژه‌تری به آن‌ها در جامعه داشته‌باشیم تا نسل‌های آینده هم از ما آنچه را باید یاد بگیرند؛ موضوعی که تا همین دوسه دهه پیش، بخش مهمی از فرهنگ و ارزش‌های اصیل ملی و دینی ما را تشکیل می‌داد و اکنون لازم است که با تأملی دوباره آن‌ها را در جامعه پررنگ کنیم؛ موضوعی که امروز می‌خواهیم به مناسبت هفته تکریم سالمندان، مصداقی درباره آن با شما صحبت کنیم.

از حال همسایه‌مان باخبر باشیم

قدیم‌ترها، یعنی زمانی که بیشتر خانه‌ها ویلایی و یکی‌دوطبقه بودند، درِ خانه‌ای که مالک آن سالمند بود، همیشه به روی همسایه‌ها باز بود و سماور صاحب‌خانه هم روشن. همه همسایه‌ها از حال هم خبردار بودند و حتی اگر سالمندی فرزند هم نداشت، تنها نبود. ولی حالا همه‌چیز برعکس شده‌است. خانه‌ها در حد قوطی‌کبریت اندازه دارند و عمودی سربه‌فلک کشیده‌اند و درهایشان همیشه بسته‌است. کسی از حال کسی خبر ندارد و معمولا با حضور آمبولانس جلو درِ مجتمع از احوال همسایه‌مان خبردار می‌شویم. این اوضاع بی‌خبری برای همسایه‌های پیر محلمان اصلا خوب نیست، به‌ویژه اگر تنها هم زندگی کنند.

کسی از ما انتظار ندارد که بیست‌وچهارساعت از همسایه سالمندمان خبر بگیریم، اما می‌توانیم هفته‌ای چندبار به او سری بزنیم و اگر کاری دارد، برایش انجام بدهیم. اگر در مجتمع‌های آپارتمانی هم زندگی می‌کنیم، می‌توانیم با چندتن از همسایه‌ها تقسیم وظیفه کنیم و هرروز احوال همسایه سالمندمان را بپرسیم. برای نمونه، اگر برای خودمان نان می‌گیریم، برای او هم بخریم. اگر غذایی می‌پزیم، در عالم همسایگی ظرفی هم درِ خانه او ببریم. می‌توانیم درصورت نیاز، فرزندمان را چندساعتی پیش او بگذاریم و به کارهایمان برسیم. این‌طوری هم او از تنهایی خارج می‌شود و هم کار ما راه می‌افتد و هم فرزندمان طعم داشتن مادربزرگ و پدربزرگ را بیشتر می‌چشد.

حق تقدم با شهروند سالمند است

بیشتر سالمندان ترجیح می‌دهند کــه از وسـایل حمل‌ونقل عمومی برای جابه‌جایی در شهر استفاده کنند. این‌طور هم نیاز کمتری به فرزندانشان پیدا می‌کنند و هم حقوق بازنشستگی کفاف زندگی پرخرجشان را می‌دهد. از نامناسب‌بودن فضای داخلی وسایلی مانند اتوبوس برای استفاده این قشر که بگذریم، مانند رکاب بلند اتوبوس‌ها هنگام سوار یا پیاده‌شدن یا پله‌های داخل اتوبوس در بخش بانوان، بحث تکریم و احترام سالمندان و توجه به وضعیت جسمی و روحی آن‌ها، موضوع دیگری است که همراهی شهروندان را می‌طلبد.
حتما بار‌ها دیده‌اید که سالمندی با کیف خریدش وارد اتوبوس می‌شود و توان بالاکشیدن آن را از رکاب ورودی اتوبوس ندارد. در این مواقع معمولا بیشتر افراد فقط بیننده هستند تا کسی دست یاری به سوی شهروند سالمندمان دراز کند.

درحالی‌که می‌توانیم خیلی سریع پیش‌قدم شویم و در آن لحظه کمک‌حالش باشیم، یا به‌جای اینکه برای سوارشدن به اتوبوس و مترو عجله داشته‌باشیم، حق تقدم را برای سالمندی قائل شویم که با کوچک‌ترین صدمه و فشاری، درد همه بدنش را فرامی‌گیرد، یا به‌جای احترام قائل‌شدن برای شخصیت کودک خردسالمان، صندلی را برای نشستن سالمند تازه‌وارد خالی کنیم؛ صحنه‌ای که این روز‌ها زیاد با آن برخورد می‌کنیم. در حالی که این مسئله باید جزو نخستین آموزش‌های فرهنگ شهروندی باشد که از کودکی به فرزندانمان یاد می‌دهیم.

انتظار برای سالمندان طولانی‌تر است

تصور کنید مادر یا پدر سالمند و بیمارتان را برای معاینه به مطب پزشک برده‌اید. آیا در این مواقع همه تلاشتان را برای اینکه کار پدر یا مادرتان سریع‌تر راه‌بیفتد، به‌خرج نمی‌دهید؟ پس چگونه از کنار ده‌ها سالمندی که در صف انتظار مطب پزشکان یا دیگر خدمات در شهر ایستاده‌اند، عبور می‌کنیم و نادیده‌شان می‌گیریم؟! درست است که مشغله و گرفتاری ما بیشتر از آن‌هاست، اما آن سالمندان هم درگیری‌ها و مشکلات خودشان را دارند. ایستادن سرپا آزارشان می‌دهد، سرعت عمل کمی در کارهایشان دارند و کاری را که ما در یک‌ساعت انجام می‌دهیم، آن‌ها باید در چندساعت انجام بدهند.

تجربه زندگی روزمره نشان می‌دهد که با چنددقیقه دیرتر رسیدن یا بیشتر انتظارکشیدن، نه کسی از زندگی‌اش عقب می‌ماند و نه تغییر خاصی در زندگی‌اش اتفاق می‌افتد.
یادمان باشد انتظارکشیدن برای سالمندان طولانی‌تر از ماست. پس اگر در صفی ایستاده‌ایم، حق تقدم را به سالمندان بدهیم. با این کار احترام‌گذاشتن و توجه ویژه به سالمندان را به کوچک‌تر‌ها هم آموزش می‌دهیم. بچه‌ها باید یاد بگیرند که احترام به بزرگ‌تر‌ها در هرحالی بر منافع شخصی خودمان مقدم است و این موضوع داخل و خارج خانه هم ندارد.

صدقه و زکات سلامتی‌مان را بپردازیم

اگر تصور می‌کنید که صدقه همان پــول‌خــرد‌هایی است که ته جیبمان مانده است و هروقت نیازمندی را می‌بینیم، باید آن را کف دستش بگذاریم، سخت در اشتباهید. صدقه انواع و اقسام زیادی دارد. درواقع هرنوع کمکی که به نیازمندی صورت بگیرد، صدقه است؛ مانند بلندکردن زنبیل سنگین یک سالمند در خیابان و کمک به او یا خرید نان برای همسایه بیمارمان؛ بنابراین اگر به‌دنبال راهی برای دادن صدقه روزانه و جاریه هستید و نمی‌خواهید در شک و دودلی بمانید که آیا فرد درخواست‌کننده کمک، نیازمند واقعی است یا نه، به صدقات غیرنقدی رو بیاورید.

سالمندان بهترین گزینه برای این منظور هستند و ما می‌توانیم با شناسایی آن‌ها در کوچه و محله یا آپارتمان محل سکونتمان این صدقه را به بهترین شکل بپردازیم. سرزدن به سالمندانی که کسی را ندارند یا در خانه سالمندان زندگی می‌کنند، یا در بیمارستان‌ها بستری هستند، نمونه‌هایی از این دست‌اند. می‌توان با هماهنگی این مراکز هفته‌ای چندساعت داوطلبانه به این سالمندان خدمت کرد. با این کار زکات جوانی و سلامتی‌مان را هم بپردازیم.

هم کار هم تکریم هم عزت

اینکه یک عمر کار کنی و مرکز توجه باشی و یک‌باره با ردکردن سن شصت‌سالگی.
مُهر بازنشستگی روی شناسنامه کاری‌ات بخورد و زمین‌گیر شوی، شاید در نگاه نخست فقط بیکارشدن باشد، ولی واقعیت امر چیز دیگری است. بیشتر بازنشسته‌ها در چند ماه نخست بازنشستگی، خستگی‌های چندساله را از تن به‌درمی‌کنند و پس از آن اگر برنامه‌ای برای زندگی حرفه‌ای‌شان نداشته‌باشند، احساس کسالت و بطالت همه وجودشان را دربرمی‌گیرد.

اینکه فضایی ایجاد کنیم که سالمند بتواند تجربیات گران‌قدر زندگی حرفه ای‌اش را به روش‌های گوناگون در اختیار دیگران قرار دهد، مانند اینکه اگر معلم است، در پایگاهی مانند مسجد تدریس کند، دوباره آن حس ارزشمندی گذشته را به او برمی‌گرداند. همچنین فضایی را برای درآمدزایی بیشتر برای او فراهم می‌کند. یعنی هم‌زمان حس مفیدبودن و احترام و تکریم را به او می‌دهد و این بهترین حمایت اجتماعی است که می‌توان از سالمندان جامعه داشت.

نظر شما