شناسهٔ خبر: 56382533 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ایران | لینک خبر

مریم عرفانیان در گفت‌وگو با «ایران» از کتاب «همیشه منتظر» می‌گوید

شهدا خودشان نویسنده کتاب‌شان را انتخاب می‌کنند

صاحب‌خبر -
مرضیه کیان
خبرنگار

کتاب «همیشه منتظر» با مصاحبه و تدوین مریم عرفانیان شامل خاطرات فاطمه وثوقی‌نیا همسر سردار شهید مدافع حرم، محسن قاجاریان به‌تازگی توسط انتشارات خط مقدم منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌ کتاب یکی از عناوین مجموعه‌ «همسران» است که این‌ ناشر چاپ می‌کند. مریم عرفانیان در گفت‌وگو با «ایران» با اشاره به روایت زندگی شهید محسن قاجاریان در کتاب «همیشه منتظر» می‌گوید: کتاب «همیشه منتظر» از ازدواج تا شهادت شهید محسن قاجاریان را در برمی‌گیرد، البته توضیح کوتاهی از کودکی شهید را لابه لای متن دارد و برش‌هایی از خاطرات جبهه ایشان نیز بیان شده است. او در ادامه توضیح می‌دهد: برای روایت این برش از زندگی شهید قاجاریان با همسر شهید و چند نفر از همرزمان ایشان دیداری در سوریه داشتم. البته مصاحبه‌های فرزندان شهید و همرزمان ایشان در دوران دفاع مقدس نیز در اختیارم گذاشته شد.
نوشتن بر اساس مستندات
عرفانیان در خصوص سختی‌هایی که در حین پیاده‌سازی کتاب با آن مواجه شده هم اشاره می‌کند: الحمدلله همسر شهید همکاری خوبی در مصاحبه اولیه و یادآوری و گفتن خاطرات داشتند. تنها مشکلی که بود دوری راه مشهد تا نیشابور (محل زندگی راوی) بود که مجبور شدم خیلی از سؤالات را از طریق پیام رسان برای ایشان ارسال کنم یا تلفنی بپرسم که پاسخگو بودند. با دوستان شهید نیز که در شهرهای دیگر زندگی می‌کردند و موقع شهادت در کنار شهید قاجاریان بودند تلفنی مصاحبه انجام شد. نویسنده در مقدمه کتاب نوشته است: «شهید باید نویسنده کتابش را انتخاب کند.» او در توضیح این مقدمه گفت: زمانی که انتشارات خط مقدم به من پیشنهاد نوشتن کتاب شهید قاجاریان را داد، با همسر شهید تلفنی صحبت کردم و ایشان گفتند که اتفاقاً به‌دنبال نویسنده‌ای برای نوشتن زندگی شهید می‌گردند. گویا قبل از من یک نفر رمان زندگی شهید را نوشته بود که جهت بازبینی نهایی و تأیید به خانواده داده بود، اما خانواده از آن کتاب رضایت نداشتند، چون بیشتر زندگی بر اساس تخیل نویسنده نوشته شده بود نه واقعیت! همسر شهید به من گفتند ما می‌خواهیم نویسنده کتابمان زندگی مستند و واقعی شهید را بنویسد و دقیقاً این همان کاری بود که من می‌خواستم انجام بدهم- نوشتن زندگی واقعی بر اساس مستندات و اما خواندنی- همانجا بود که پشت تلفن به همسر شهید گفتم: «من معتقدم که شهدا خودشان نویسنده کتابشان را انتخاب می‌کنند.» پس از اتمام کتاب چند بار پرینت نهایی را به دست خانواده جهت بازبینی و تأیید رساندم، که اتفاقاً با استقبال آنها روبه‌رو شدم.
رسیدگی و کمک به نیازمندان
عرفانیان در پایان این گفت‌وگو ضمن اشاره به بارزترین ویژگی که در طول خاطرات و روایات از شهید قاجاریان دریافت کرد، می‌گوید: سردار شهید حاج محسن قاجاریان دارای صفات اخلاقی بسیار پسندیده و نیکویی بود که باعث محبوبیت او در بین اقوام، دوستان و حتی همکارانش شده بود. رسیدگی و کمک به نیازمندان یکی از این خصوصیات بود. روستای عطائیه که در جاده نیشابور به کاشمر قرار دارد دارای مردمانی بسیار محروم و مستضعف است، اما حاج محسن یک آمبولانس به همراه یک دکتر و پرستار و مقداری دارو به این روستا اعزام می‌کند تا به‌صورت رایگان مردم را ویزیت کنند. او حتی در مواردی همچون تهیه جهیزیه یا تعمیر پشت بام منازل به اهالی آن روستا کمک می‌کرد. یکی دیگر از صفات برجسته شهید قاجاریان احترام و تکریم ریش سفیدان خانواده بود. او با وجود مشغله کاری و مسئولیت، هرچند وقت یکبار به دیدن آنها می‌رفت و با عزت و احترام از آنها دلجویی می‌کرد. شهید قاجاریان آدمی بسیار با اخلاق بود و تمام فکر و ذکرش کمک به خلق خدا. ایشان فرمانده‌ای شجاع و خستگی‌ناپذیر و پر تلاش بود، که گردان تحت امرش همیشه نمونه بود. سرکشی از خانواده‌های رزمندگانی که در سوریه بودند یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی ایشان بود. حاج محسن با حضور در منزل همکاران از نزدیک به مشکلات آنان رسیدگی کرده و رابطه‌ای عاطفی با فرزندان آنها برقرار می‌کرد. حاج‌ محسن از اینکه همکارانش در سوریه حضور دارند و خودش نمی‌توانست در این مأموریت همراه آنها باشد بسیار ناراحت بود، حتی اگر یکی از آنها شهید یا مجروح می‌شد این ناراحتی و غم او مضاعف می‌شد.

بــــرش
برشی از کتاب
در بخشی از کتاب «همیشه منتظر» آمده است: «تصویری را که روی بنر شهادتت بود، زده‌ام به دیوار. دو سه عکست هم در اتاق‌ خواب من و بچه‌هاست. چند تا از عکس‌هایت را هم چسبانده‌ام روی یخچال. همه زندگی‌ام و یادگاری که از تو دارم، داخل ویترینی شیشه‌ای است که اسمش را گذاشته‌ام «میز خاطرات». شناسنامه، ساعت، انگشتری، کلاه، عینک، گوشی، کمربند، سربند یا زینب، پلاک، مهر، تسبیح، لباس‌هایت، قدری از خاک محل شهادتت که برادر شهید زاده‌اکبر برایم آورده و کاغذی که کد شهادتت روی آن نوشته شده است. ماکت ایستاده‌ات را هم که لباس نظامی پوشیده‌ای، گذاشته‌ام کنار میز خاطرات.

نظر شما