شناسهٔ خبر: 56325770 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

فیض شریفی به مناسبت زادروز منزوی به ایبنا گفت:

بهبهانی معتقد بود منزوی بزرگ‌ترین غزل‌سرای ایران است

فیض شریفی، شاعر و نویسنده به بهانه زادروز حسین منزوی، غزل‌سرای معاصر درباره جایگاه شعر وی گفت: سیمین، منزوی را که آن‌موقع خیلی هم جوان بود بزرگترین غزل‌سرای ایران نامید باوجود اینکه خودش غولی در غزل بود.

صاحب‌خبر -
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ اول مهرماه 1325 بود که حسین منزوی، غزل‌سرای نام‌آشنای معاصر در زنجان به دنیا آمد و در جوانی، خودش و غزلش را بر سر زبان‌ها انداخت. خیلی‌ها در دهه 70 معتقد بودند که غزل فارسی مُرده و منزوی با غزل‌هایش آن را زنده کرده است. غزل‌هایی که احساسات و عشق قوی‌ای در آن جریان داشت. به بهانه زادروز این غزل‌سرا، با فیض شریفی، شاعر و عضو هیئت علمی کانون شعر ایران گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:
 
فیض شریفی درباره این اعتقادی که در دهه 70 شکل گرفته بود که منزوی زنده‌کننده غزل معاصر است نظر خود را این‌طور بیان کرد: با این نظریات اصلا موافق نیستم. شاملو و چندنفر از منتقدان هم قبلا چنین حرفی زده بودند. اگر غزل جوششی باشد برای آدم می‌آید. یکی مثل فروغ می‌گفت من وقتی سر بلند می‌کنم می‌فهمم در چه قالبی شعر گفته‌ام؛ ولی خب بله منزوی غزل را به نحوی زنده کرد و غزل‌های پرشوری گفت. ضمن آنکه در آن موقع هم شعر سپید و نیمایی می‌گفت. همچنین وی هیچ علاقه‌ای به قالب چهارپاره نداشت. شاعرانی که در شعر نیمایی کار می‌کردند اول چهارپاره می‌گفتند و بعد شعر نیمایی؛ اما منزوی چهارپاره را کنار گذاشت و علاقه عجیبی به غزل داشت.

او خاطره‌ای از هم‌کلاسی بودن با این شاعر و نظر سیمین بهبهانی درباره حسین منزوی گفت: سال 58 در دانشگاه تهران منزوی همکلاس من بود. یادم است جزوه‌ها را برایش فراهم می‌کردم. در کلاس سمینار علوم انسانی که سیمین بهبهانی هم آمده بود، سیمین، منزوی را بزرگ‌ترین غزل‌سرای ایران نامید، باوجود اینکه خودش غولی بود. آن‌موقع منزوی خیلی جوان هم بود. سیمین، هوشنگ ابتهاج و بعد حسین منزوی در توسعه غزل و هنجارگریزی‌هایی که در غزل کردند نقش داشتند و غزل را دوباره رو آوردند و بسیاری را تحت‌تأثیر خود قرار دادند؛ مخصوصا حسین منزوی.

 
 
این شاعر و نویسنده، تفاوت غزل منزوی با غزل‌های دیگر در آن زمان را که دلیل برجسته‌شدن آن شد این‌طور برشمرد: یکی حس عاطفی قوی‌ای بود که در غزل منزوی وجود داشت؛ زیرا در آن زمان چنین احساساتی در غزل تقریبا مُرده یا کم بود. دیگری تکنیک بالای منزوی بود و سوم نگاهش؛ یعنی همان صحبت‌هایی را که حافظ می‌کرد و تم‌هایی را که حافظ به کار می‌برد او امروزی کرده بود.
 
فیض شریفی درباره اینکه بعد از منزوی، اتفاقی در غزل فارسی رخ داد یا نه اظهار کرد: اتفاق افتاد؛ مثلا یک‌سری شاعر مقداری واژه‌های عصر اصطکاک فلزات و معراج فولاد و عصر تمدن را آوردند در غزل و با آن نگاه حسین منزوی آغشته‌اش کردند و غزلی را ایجاد کردند که خودشان به آن می‌گفتند غزل پسامدرن؛ اما این نوع غزل پا نگرفت. دلیلش این است که ادا در آن بود. غزل معنی‌اش عاشقی است بین زن و مرد. بسیاری از زنان را این معنی دچار اتهام می‌کرد که یعنی چه؟ اگر ما غزل بگوییم متهم می‌شویم؛ در طول تاریخ رابعه بنت کعب و جهان‌ملک خاتون را داریم تا فروغ و امثال آن‌ها که کلا متهم بودند. در بخش شعر غزل این اداهایی که درآورده‌اند مثلا غزل مثنوی گفته‌اند و یک‌سری کلمات از رده خارج وارد شعر کرده‌اند؛ مثل هواپیما، جت و چرخ خیاطی و وسایل آرایش که حجم و بار غزل را زیاد کردند؛ این شد که این غزل نتوانست با مردم ارتباط برقرار کند. خودشان هم دوبار آن غزل‌ها را نمی‌خواندند.
 
او افزود: بله منزوی تأثیراتی داشت؛ هرکدام از شاعرانی که کتاب‌شان را برای من می‌فرستند به این مساله می‌پردازند که «من متأثر از منزوی هستم؛ اما منزوی دوره‌اش تمام شده است و من آمده‌ام ترکیبات مدرن را وارد غزلم کرده‌ام». غزل یک قفس است، یک قفسه است؛ یعنی نمی‌تواند فرماسیون اجتماعی را به طور کامل رعایت کند. نمی‌دانم چرا جوانان اینقدر به غزل روی آورده‌اند درصورتی که باید شعر نو بگویند و از نیما فراروی کنند؛ ولی دارند غزل می‌گویند و به غزل و به وزن برگشته‌اند. به نظرم این یک رشد سرطانی است که در ادبیات ما رخ داده است. مساله اصلی‌اش همان شاعرانی‌اند که ادا درمی‌آورند و فکر می‌کنند شعر پسامدرن می‌گویند و شعرهایی می‌گویند که عمدتا از عنصر انسانی خالی است و آرمان انسانی در آن نیست. به این دلیل دچار شکست شده‌اند. به قول ساختارشناسان روسی زبان عمدتا دچار استهلاک می‌شود و ممکن است بعد از سه دهه دیگر رغبت بهش نشان داده نشود. الان چنین اتفاقی افتاده است.
 
فیض شریفی، منزوی را ترانه‌سرای بزرگی خواند و دراین‌باره گفت: یادم است منزوی با اردلان سرافزار و چندنفر دیگر قبل از انقلاب در رادیو بودند و برنامه «یک شعر» را با نادرپور اجرا می‌کردند و وقتی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران آمدند به دلیل اینکه من خیلی علاقه‌مند بودم به شعر و می‌نوشتم، با ایشان در ارتباط بودم و به من گفت بیا این ترانه‌های پاپ را با هم تصحیح کنیم. یک پولی به او می‌دادند و بخشی به من. آن‌موقع منزوی صفرخان را نوشته بود. «صفرخان زخم‌های جای‌جایت را نشانم ده». در مجموع منزوی بر ترانه هم اشراف داشت؛ منتها ترانه‌هایش بین سبک پاپ و کلاسیک بود. خیلی هم ترانه‌هایش گل کرد چون خواننده‌های بزرگی آن‌ها را خواندند و می‌خوانند. من در کتاب «شعر زمان ما؛ حسین منزوی» که شماره 14 از مجموعه شعر زمان ما بود، درمورد ترانه‌های این شاعر هم مفصل صحبت کرده‌ام. درکل، منزوی ترانه‌سرای بزرگی بود.

برچسب‌ها:

نظر شما