شناسهٔ خبر: 56253268 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایران آنلاین | لینک خبر

با «سوروس» تا «شانگهای»!

حسام‌الدین برومند

1 اسفند 1389 بود که شبکه تلویزیونی «سی‌ان‌ان» در برنامه «جی‌پی‌اس» با اجرای «فرید زکریا» یک میهمان ویژه داشت؛ «جرج سوروس» میلیاردر سرشناس یهودی‌تبار امریکایی و از طراحان مشهور انقلاب‌های مخملی و رنگین که با ژست تحلیلگر و نظریه‌پرداز حوزه قدرت و سیاست در این برنامه حضور یافته بود تا به اصطلاح از ناگفتنی‌ها بگوید یا از یک پیش‌بینی خارق‌العاده رونمایی نماید!

صاحب‌خبر -
روزنامه ایران: در این میان، آنچه این حضور و گفته‌های سوروس را بیشتر قابل‌توجه می‌‌کرد یکی نقش پیدا و پنهان او در سطحی از مدیریت بیرونی فتنه سال 88 در ایران بود و دیگر آنکه سوروس، مدیرعامل «بنیاد جامعه باز» بود که به‌عنوان یکی از مؤسسات پوششی سازمان سیا (CIA) عمل می‌‌کند.  خلاصه آنکه سوروس بدون آنکه به ناکامی و شکست محاسبات امریکا در فتنه 88 اشاره کند، در برابر سؤالات فرید زکریا و بی‌آنکه شواهد و قرائنی ارائه دهد یا دست‌کم تحلیلی  چاشنی سخنانش کند، می‌‌گوید: «من متقاعد شده‌ام که رژیم [جمهوری اسلامی] ادامه حیات نخواهد یافت و بعید می‌‌دانم موفقیتی کسب کند.» جرج سوروس در نهایت این ادعا را پیش می‌‌کشد: «من حاضرم شرط ببندم که رژیم جمهوری اسلامی ایران تا یک سال دیگر بیشتر سر کار نخواهد بود.»
خب! نتیجه مشخص است و اسفند 90 فرا رسید و رسوایی سوروس عیان و نمایان شد؛ هر چند از ابتدا هم معلوم بود که سراب را آدرس می‌‌دهند!
 
2 اردیبهشت 97 بود که ترامپ، رئیس‌جمهور وقت امریکا در اقدامی به اصطلاح آفندی از برجام خارج شد تا این‌بار او رجز بخواند و وعده بدهد که کار جمهوری اسلامی را یکسره خواهد کرد! اینجا بود که تیپ‌هایی مانند «جان بولتون» و «رودی جولیانی» (مشاوران نزدیک به ترامپ) و لایه‌ای از رجال سیاسی آنها این ادعا را پیش کشیدند که جشن 40 سالگی انقلاب اسلامی برگزار نخواهد شد! چرا؟ چون می‌‌پنداشتند پروژه فشار حداکثری در بستر تحریم‌های وحشیانه علیه ملت ایران، هم منجر به انزوای سیاسی-political isolation- کشورمان خواهد شد و هم خط به اصطلاح جدایی مردم از نظام محقق می‌‌شود!
 
خب! این‌بار هم آرزوهای احمق‌های درجه یک با واقعیت فاصله داشت و خواب آشفته آنها تعبیر نشد؛ اما سؤال کلیدی و اصلی این است که واقعیت مواجهه با ایران چیست؟
3 طی روزهای اخیر در حالی اجلاس شانگهای در ازبکستان برگزار شد که با نهایی شدن عضویت کشورمان در سازمان همکاری شانگهای، «جروزالم پست» نشریه معروف اسرائیلی نوشت: «الحاق ایران به سازمان همکاری شانگهای چالشی برای نظم جهانی است» و اضافه کرد: «سازمان همکاری شانگهای می‌تواند به مانعی در برابر تلاش‌های غرب برای ایجاد جهانی تک‌قطبی به رهبری ایالات‌متحده تبدیل شود.»
 
اکنون واقعیت صحنه و درک درست از قدرت ایران را باید در شرط‌بندی جرج سوروس دید یا توهم ترامپ؟ یا صحنه پرکشمکش روابط بین‌الملل که به سمت نظم جدید حرکت می‌‌کند و از قضا از «ایران قوی» در این نظم جدید می‌‌گویند؟
 
واقعیت آن است که به قول «استفان والت» استاد مشهور روابط بین‌الملل، هژمونی امریکا روبه افول است و در «فارین پالیسی» نوشت که  جنگ اوکراین، نشانه‌ای از پایان نظام تک‌قطبی به‌ محوریت امریکا است.
 
از سوی دیگر این واقعیت را نمی‌توان نادیده گرفت که «برژینسکی» (وزیر خارجه اسبق امریکا) در مورد اتحاد قدرت‌های شرقی در کتاب «صفحه شطرنج بزرگ: برتری امریکا و الزامات ژئواستراتژیک آن» نوشت: «خطرناک‌ترین سناریو، ائتلاف بزرگ ضد هژمونیک میان چین، روسیه و شاید ایران است که نه با ایدئولوژی بلکه به دلیل نارضایتی‌ [از غرب] متحد می‌شوند.»
 
بنابراین عضویت قطعی ایران در سازمان همکاری شانگهای، نه تنها قدرت دیپلماسی ایران را عیان کرد و پروژه انزوای سیاسی کشورمان را به شکست کشاند و معادله و محاسبه امریکایی‌ها را برهم زد؛ بلکه جیغ صهیونیست‌ها را هم درآورد که چاره‌ای جز اعتراف به نقش ایران در آینده نظم جدید جهانی نداشتند.شانگهای اما یک درس بزرگ هم داشت؛ اینکه می‌‌شود با دیپلماسی متوازن و ابتکاری، هم به ترمیم و توسعه روابط با کشورهای قدرتمند جهان پرداخت و هم اینکه همه تخم‌مرغ‌های دیپلماسی را در سبد غرب نگذاشت. اینجا است که دیپلماسی، یک «دیپلماسی امن» است و در تله مذاکره برای توافق به هر قیمتی گرفتار نمی‌شود و اقتصاد را معطل و شرطی نمی‌کند.
 
انتهای پیام/
 
 
 

نظر شما