شناسهٔ خبر: 56237695 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایسکانیوز | لینک خبر

ایسکانیوز گزارش می‌دهد؛

سید محمدحسین بهجت تبریزی از تولد، عاشقی تا مرگ / راز جاودانگی و مانایی شهریار چیست؟

محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار از برجسته‌ترین شاعران معاصر ایرانی به شمار می‌رود که اشعارش در وصف اهل بیت(ع)، ایران و انقلاب اسلامی شهرت فراوانی در میان اهالی شعر و ادب دارد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز، امروز بیست و هفتم شهریورماه، سالروز درگذشت استاد شهریار، شاعر معاصر کشورمان و روز ملی شعر و ادب فارسی است.

شهریار شعرهایی به زبان‌های فارسی و ترکی آذربایجانی دارد که در قالب‌های غزل، قصیده، قطعه و رباعی سروده است.

شهریار در سال ۱۲۸۵ در روستای خشگناب در بخش قره‌چمن آذربایجان ایران در اطراف تبریز متولد شد. پدرش حاج میر آقا خشگنابی بود که در تبریز وکیل بود. پس از پایان سیکل اول متوسطه در تبریز در سال ۱۳۰۰ برای ادامهٔ تحصیل از تبریز به تهران رفت و در مدرسهٔ دارالفنون (تا ۱۳۰۳) و پس از آن در رشتهٔ پزشکی ادامهٔ تحصیل داد. قبل از گرفتن مدرک دکتری «به علل عشقی و ناراحتی خیال و پیش‌آمدهای دیگر» ترک تحصیل کرد. پس از سفری چهارساله به خراسان به منظور کار در ادارهٔ ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران برگشت و در سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام شد و پس از مدتی به تبریز منتقل شد.

او نخستین شعر خویش را در چهار سالگی به زبان ترکی آذربایجانی سرود. بی‌شک سرایش این شعر کودکانه، گواه نبوغ و قریحه شگفت انگیز او بود.

پس از دوران کودکی، هنگامی که به تبریز آمد، مفتون این شهر جذاب، تاریخ‌ساز و ادیب پرور شد. دوران تحصیلات اولیه خود را در مدارس متحده، فیوضات و متوسطه تبریز گذراند و با خواندن و نوشتن زبان های ترکی، فارسی و عربی آشنا شد. پس از آن به تهران آمد و در دارالفنون تهران تا کلاس آخر مدرسه طب تحصیل کرد و در چند مریض خانه مدارج انترنی را نیز گذراند اما در سال آخر تحصیل به علت عشقی عمیق و ناراحتی خیال و پیش آمدهای دیگر از ادامه تحصیل محروم شد و با وجود مجاهدت هایی که بعدا به وسیله دوستانش به منظور تعقیب و تکمیل این یک سال تحصیل شد، شهریار رغبتی نشان نداد و ناچار شد، وارد خدمت دولتی بشود؛ چند سالی در اداره ثبت اسناد نیشابور و مشهد خدمت کرد و در ۱۳۱۵ خورشیدی به استخدام بانک کشاورزی تهران در آمد.

از دوستان شهریار، مرحوم ابوالقاسم شهیار، استاد صبا، نیما بوشیج، امیری فیروزکوهی، تفضلی و هوشنگ ابتهاج را می‌توان نام برد.

شهریار

شهریار ابتدا در اشعارش «بهجت» تخلص می‌کرد اما سپس دوبار برای انتخاب تخلص با دیوان حافظ فال گرفت و تخلص شعر خود را به شهریار تبدیل کرد.

اشعار نخستین وی بیشتر به زبان فارسی سروده شده است. شهریار خود می‌گوید وقتی که اشعارم را برای مادرم می‌خواندم، وی به طعنه می‌گفت: «پسرم شعرهای خودت را به زبان مادریت هم بنویس تا مادرت نیز اشعارت را متوجه شود»! این قبیل سفارش‌ها از طرف مادر و نیز اطرافیان همزبانش، باعث شد تا شهریار با الهام از ادبیات ملی آذربایجان، اثر بدیع و عظیم «حیدربابایه سلام» را به زبان مادریش بیافریند که تاکنون به ۷۵ زبان زنده دنیا ترجمه و منتشر شده است:

در بحث پیرامون جایگاه ادبی شهریار، نباید نقش بسیار مهم سروده‌های دینی او را انکار نمود. راز عمده موفقیت شهریار در سرودن آثار مذهبی، این است که وی، این اشعار را از عمق دل و سویدای جان سروده و مشتی حرف و کلمه را به دنبال هم و در لباس نظم و قالب اصطلاحات عروض و قافیه، مرتب نکرده است. شهریار به معنای واقعی کلمه، یک شاعر مسلمان است.

آشنایی با معشوقه اش ثریا ابراهیمی، ماجرای عاشقی

استاد شهریار در جوانی و زمانی که هنوز در رشته پزشکی درس می‌خواند روزی به همراه استاد ملک شعرای بهار و استاد صبا در مغازه ای به تماشای آتش بازی نشسته بودند که ناگهان چشمش به دختری زیبا افتاد که با شور و هیجان آتش بازی را تماشا می‌کرد و با همان یک نگاه دلباخته دختر شد. او ثریا دختر عبدالله امیر طهماسبی (یکی از فرماندهان گارد قاجار) بود. شهریار از ثریا با نام پری در اشعار خود یاد می‌کرد.  

شهریار که آن زمان شهرت زیادی نداشته به خواستگاری ثریا می‌رود و از آنجایی که وضع مالی خیلی خوبی نداشت جواب رد می‌شوند. شهریار به این عشق پایبند ماند و تا ۴۷ سالگی ازدواج نکرد. ثریا اما با چراغعلی سالار حشمت که پسرعموی رضا شاه بود ازدواج کرد و عشق شهریار ناکام ماند. این دلداگی باعث شد شهریار یک سال پیش از فارغ التحصیلی در رشته پزشکی درس را کنار گذاشته و تغییری اساسی در مسیر زندگی و روح و روان وی پدید آمد. نهایتاً در سال ۱۳۱۴ که شهریار به خاطر بیماری در بیمارستان تهران بستری بود، ثریا برای دیدار دوباره با وی به بیمارستان رفت و این آخرین دیدار آنها بود. اینجا بود که شهریار غزل مشهور خود را گفت:

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

شهریار

درگذشت استاد شهریار

استاد شهریار مدتی از بیماری ریوی رنج می‌برد و زمانی که دیگر امید به بهبود حال را از دست داده بود به دوستان خود گفت اگر پس از مرگم خواستند مرا در تهران دفن کنند، در جوار حرم حضرت عبدالعظیم به خاک بسپارند و اگر خواستند در زادگاهم آذربایجان مدفون کنند، مرا بدر دامن کوه "حیدر بابا" یا مقبره الشعرای تبریز به خاک بسپارند.

استاد شهریار در بیست آذر ۱۳۶۶ پس از کسالتی ماندگار در بیمارستان بستری شد. با وجود مراقبت و معالجه بیماری به طور موقت این شاعر محبوب در روز شنبه ۲۶ شهریور ماه ۱۳۶۷ شمسی چشم از جهانی فانی فروبست. محمد حسین بهجت در ۲۷ شهریور ماه در مقبره الشعرای شهر تبریز به در منزل ابدیش آرام گرفت.

راز ماندگاری اشعار استاد شهریار

شهریار تا زنده بود، همچنان عشق به ایران را در جان و دل داشت و از ذکر سرافرازی‌های مام میهن و تاریخ پرشکوه و والایش، در شور و شعف می‌آمد. او آذربایجان را جزو جدایی‌ناپذیر ایران می‌دانست. شهریار هیچ‌گاه، خود را بدون ایران و ایران را بدون اجزای ارجمند آن که همانا اقوام مختلف ایرانی است، احساس نمی‌کرد.

هرگاه چکامه‌ای به نام ایران به خاطرش می‌آمد، آذربایجان را به وفاداری به ایران توصیه می‌کرد. شهریار با بازتاب این احساس لطیف و حقیقی، علاقه وصف‌ناپذیر خود به وطن را آشکار ساخته و البته میان این احساس لطیف، با عقاید افراطی و ناسیونالیسم، تفاوت ماهوی برقرار ساخته است. احساس میهن‌دوستی شهریار، از نوع «حبُ الوطن من الایمان» است. به عبارتی، ستایش سرزمین، یک نمود آرمانی است و این نمود برای شهریار دارای ارزشی ذاتی است. شهریار، هویت خود را از ایران می‌گیرد و این سرزمین نیز به سبب وجود مردم باایمان، هویت می‌یابد.

استقبال عمومی از دیوان شهریار، بشارت دهنده این حقیقت است که پیوند ذوقی و عاطفی ایرانیان با شعر و ادب اصیل، ناگسستنی و پیمان جاویدان بین روح و شعر ایرانی، ناشکستنی است و تا زمانی که سفینه حافظ و سعدی و شهریار را چون کاغذ زر می‌برند، می‌توان یقین داشت که آتشی که نمیرد همیشه و همچنان فروزان است.

انتهای پیام/

برچسب‌ها:

نظر شما