شناسهٔ خبر: 55620736 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: تابناک | لینک خبر

مرور روزنامه‌های دوشنبه ۲۴ مرداد

چوب حراج دوباره به بیت‌المال/بدبختی از این بالاتر؟ /واقعیت‌های تلخ یک سال حاکمیت طالبان بر افغانستان

کیفیت اینترنت پایین نیامده، سطح توقع مردم بالارفته! بنگاه‌ها چگونه مصوبه دولت را دور می‌زنند، لزوم پیگیری مصوبات استانی و گزارش به مردم، ضبط دولت یا ترخیص خودرو‌های دپو شده، احتمال حصول توافق در هفته آینده، ۹۰ روز گرم بدون خاموشی، نسخه اروپا؛ آری یا خیر؟ و داغ خودروی داغون از مواردی است که موضوع گزارش‌های خبری و تحلیلی روزنامه‌های امروز شده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش «تابناک»، روزنامه‌های امروز دوشنبه ۲۴ مردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که واکنش‌ها به ماجرای افزایش حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی و افزایش حقوق بازنشستگان روی میز دولت، پاسخ مثبت بازار سکه و ارز به اخبار امیدوار‌کننده از مذاکرات احیای برجام و استراماچونی گیت در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده است.


در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم؛


چوب حراج دوباره به بیت‌المال

فریدون حسن طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جوان با عنوان چوب حراج دوباره به بیت‌المال نوشت: «با مدیریت پول را پرداخت می‌کنیم»؛ از این جمله کوتاه خاطرات بسیار تلخی داریم. این جمله که به زبان مدیران فوتبال می‌آید، یعنی اینکه قرار است میلیارد‌ها تومان از بیت‌المال و جیب مردم به تاراج برود تا یکی دیگر از گندکاری‌های فوتبالی‌ها ماستمالی شود و یک خارجی دیگر به نان و نوایی برسد.


هنوز داغ برداشت میلیاردی از صندوقی را که قرار بود به کارآفرینان وام بدهد، اما پولش برای طلب کالدرون بر باد رفت فراموش نکرده‌ایم. هنوز جریمه سنگین ویلموتس بر قوت خود باقیست و مسببانش با وقاحت تمام قصد بازگشت به فوتبال را دارند که حالا خبر می‌رسد باید یک میلیون و ۳۵۰ هزار یورو به استراماچونی بپردازیم. به همین راحتی چیزی حدود ۴۰ میلیارد تومان باید به این مربی خارجی بدهیم.


اینجا دیگر بحث قرمز و آبی نیست، بحث حیثیت فوتبال کشور در میان است که به راحتی و از سر ناکارآمدی و سوءمدیریت حاکم بر آن دائماً چوب حراج به آن زده می‌شود. بحث، پول مردم است که در این وانفسای اقتصادی به راحتی از بیت‌المال خارج می‌شود و به جیب استراماچونی‌ها می‌رود. جالب اینکه حالا آقایان می‌گویند در مدیریت فلانی و بهمانی قرارداد‌ها را طوری تنظیم کرده‌ایم که دیگر چنین اتفاقاتی تکرار نشود.


مردم را چه فرض کرده‌اید؛ زمان قرارداد کالدرون، زمان عکس یادگاری گرفتن با استراماچونی و ویلموتس هم تا یادمان می‌آید از این حرف‌ها زیاد شنیدیم، اما رسیدیم به اینجا، جایی که پول مردم به باد می‌رود و آقایان مسبب و مقصر وقیحانه فقط لبحند بر لب دارند. حالا هم لیگ برتر فوتبال ایران مملو از مربیان خارجی شده، مربیانی که اتفاقاً در قد و قواره سه مربی نامبرده شده، نیستند و بعید نیست به‌خاطر شکست‌های پیش‌رو خیلی زود ساک‌ها را ببندند و بروند و بعد باز هم شکایت پشت شکایت.


حکایت فوتبال ایران و شکایت‌های امثال استراماچونی، حکایت تلخی است که ظاهراً پایانی نمی‌توان برای آن متصور بود. شاید اگر تنها یک‌بار این خسارت‌ها از جیب مسببان آن‌ها پرداخت می‌شد و اگر نهاد‌های نظارتی و امنیتی در این خصوص فقط تماشاگر نبودند آن وقت این حکایت برای همیشه تمام می‌شد، اما در روز‌هایی که همه سرگرم مهدی تاج و به قدرت رسیدن دوباره او در فوتبال هستند برای ویلموتس‌گیت‌های آینده، حالا استراماچونی برایمان کیسه دوخته تا چیزی حدود ۴۰ میلیارد را به جیبش سرازیر کنیم.


بی‌انصافی است اگر بخواهیم استراماچونی را مقصر قلمداد کنیم. او پولش را می‌خواهد، آن هم تمام کمال با خسارت و زیان، این وسط باید به خودمان تلنگری بزنیم که تا چه زمانی قرار است بابت سوءمدیریت و مدیران بی‌کفایتی که در فوتبال بوده، هستند و خواهند بود چوب بخوریم و بیت‌المال کشور را به حراج بگذاریم. فوتبال ایران با این مدیریت حالا‌حالا‌ها درگیر پرونده‌هایی، چون پرونده استراماچونی خواهد بود و همچنان باید با شنیدن جملاتی، چون آنچه فرشید سمیعی گفته، نگران برداشت پول از جایی که فکرش را هم نمی‌کنیم، باشیم. راستی یک سؤال؛ استقلال یک میلیون و ۳۵۰ هزار یورو را می‌خواهد از کجا بیاورد؟

 

واقعیت‌های تلخ یکسال حاکمیت طالبان بر افغانستان

روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با تیتر واقعیت‌های تلخ یک سال حاکمیت طالبان بر افغانستان نوشت: امروز، ۲۴ مرداد، سالروز تسلط گروه تروریستی طالبان بر افغانستان است. اکنون یکسال از فرار اشرف غنی رئیس‌جمهور فاسد افغانستان و سپردن کشور به طالبان می‌گذرد. ارزیابی‌های داخلی، منطقه‌ای و جهانی، همگی بر عدم شایستگی این گروه برای حکومت بر افغانستان دلالت دارند و به همین دلیل است که هیچ دولتی در این یکسال برای به رسمیت شناختن دولت خودخوانده طالبان اقدام نکرده است.


نگاهی به واقعیت‌های موجود در افغانستان می‌تواند عمق فاجعه‌ای که سلطه طالبان بر افغانستان برای این کشور و منطقه به وجود آورده است را نشان دهد.
- اولین واقعیت اینست که برخلاف ادعا‌های مطرح شده، طالبان در مصاف با آمریکا نه‌تن‌ها به پیروزی نرسیده بلکه در نتیجه تبانی با ترامپ براساس موافقت نامه قطر قدرت را از نظامیان آمریکا تحویل گرفت. بنابراین، هم‌اکنون نیز آمریکا بر افغانستان حاکم است و این حاکمیت را از طریق یک گروه خشن تروریستی اِعمال می‌کند.


- انجام تعدادی عملیات نظامی در داخل افغانستان ازجمله کشتن ایمن الظواهری رهبر گروه تروریستی القاعده که در قلب کابل صورت گرفت نشان داد آمریکا بدون هیچ مزاحمت و ممانعتی در افغانستان اِعمال حاکمیت می‌کند. همدستی طالبان با سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) در ترور ایمن الظواهری، نشانه روشنی است که تمام ادعا‌های دور شدن آمریکا از قدرت در افغانستان را تکذیب می‌کند. این، سیاست مزورانه دولتمردان آمریکائی است که حضور خود را در افغانستان نفی می‌کنند، ولی سلطه خود را حفظ کرده‌اند. طالبان نیز توانسته‌اند به کمک همین ترفند آمریکائی‌ها، دوستان منطقه‌ای خود را فریب داده و چنین وانمود کنند که آمریکا را شکست داده، از افغانستان اخراج کرده و خود نیز از بازی‌های تروریستی توبه کرده‌اند.


- خسران بزرگی که کشور و مردم افغانستان با سلطه طالبان کرده‌اند، کنار گذاشته شدن نظام جمهوری، حذف قانون اساسی و نادیده گرفته شدن حق حاکمیت مردم این کشور بر سرنوشت خودشان است. این واقعیت تلخ که طالبان آن را رقم زده، کشور افغانستان را قرن‌ها به عقب برگردانده و تمام حقوق شهروندی مردم را از آنان سلب کرده است. طالبان، یک نظام حکومتی انتصابی را جایگزین نظام جمهوری کرده که ارتجاعی‌ترین محتوا را بر مردم تحمیل می‌کند و هیچ حق انتخابی در هیچ زمینه‌ای برای مردم قائل نیست. اگر این حاکمیت ادامه پیدا کند، هرگز در افغانستان مراجعه به آراء عمومی اتفاق نخواهد افتاد و مردم این کشور چاره‌ای غیر از تسلیم شدن در برابر چند مرتجع مستبدی که برای مردم هیچ حقی در هیچ زمینه‌ای قائل نیستند ندارند. در سایه حکمرانی این افراد کج‌اندیش اکنون فقر، بیماری، ناامنی و عقب ماندگی در تمام زمینه‌ها به سراغ افغانستان آمده و ملت را در گردابی عمیق از نابسامانی فرو برده است. قطعاً این وضعیت، دوام نخواهد داشت و مردم افغانستان با سابقه درخشانی که در مقاومت در برابر استبداد دارند، در برابر سلطه جهنمی طالبان خواهند ایستاد و اراده مردمی را بر این سرزمین حاکم خواهند کرد.
- واقعیت تلخ دیگر، تلاش طالبان برای ایجاد تفرقه میان اقوام و پیروان مذاهب است که اگر ادامه پیدا کند می‌تواند به فاجعه بزرگی تبدیل شود که سود آن نصیب مرتجعین حاکم خواهد شد. نقشه اینست که شیعه و سنی را با انفجارهائی که خود طالبان در مساجد و اماکن مذهبی به وجود می‌آورند به همدیگر بدبین کنند. اقوام هزاره، تاجیک، ازبک و سایرین را به جان همدیگر بیندازند تا با تضعیف و حذف آن‌ها پایه‌های حاکمیت قوم پشتون را تحکیم نمایند. اقشار مختلف مردم ازجمله زنان نیز از ظلم طالبان در امان نیستند و به بدترین شکلی از حقوق خود محروم شده‌اند هرچند هوشیاری مردم افغانستان باعث ایستادگی در برابر توطئه‌های طالبان شده و افق روشنی را برای پیروزی آن‌ها در برابر این حاکمیت خودخوانده و نامشروع ترسیم می‌کند.
- حضور تروریست‌ها در افغانستان این کشور را به کانون خطرناکی برای امنیت کشور‌های منطقه به ویژه همسایگان تبدیل کرده است. تهدید‌های گروه‌های تروریستی نسبت به کشور‌های هم‌مرز افغانستان شروع شده و همه چیز حکایت از همبستگی طالبان با سایر گروه‌های سلفی و تکفیری تروریستی دارد. به همین دلیل، سیاست خودداری از به رسمیت شناختن حکومت طالبان باید ادامه یابد و فشار‌های بین‌المللی نیز باید بر آن افزوده شود تا مردم افغانستان بتوانند کشور خود را از اسارت تروریست‌ها نجات دهند و حاکمیتی مبتنی بر آراء آحاد مردم به وجود بیاورند. در میانه این واقعیت‌ها کسانی که فریب طالبان را خورده و ادعای آن‌ها که می‌گفتند تغییر کردیم را باور کرده بودند، باید در نگاه خود تجدید نظر و برای همیشه با سیاست تطهیر خداحافظی کنند.


بدبختی از این بالاتر؟

جهان‌صنعت طی یادداشتی در شماره امروز خود با تیتر بدبختی از این بالاتر؟ نوشت: کشور‌های جهان از دوران پس از قرون وسطی تا امروز و به ویژه پس از انقلاب صنعتی و بزرگ شدن بازار‌ها از دو شاهراه درآمد کسب کرده و هنوز نیز این روال ادامه دارد و البته کشور‌های هوشمند توانسته‌اند این دو شاهراه درآمدساز را با بالاترین بهره‌وری به هم پیوند دهند. استفاده با بالاترین بازده از منابع طبیعی که ثروت طبیعت برای برخی از کشورهاست یک شاهراه برای کسب درآمد است.


یک شاهراه دیگر نیز استفاده از هوش و خرد انسانی برای کسب درآمد است. به طور مثال کشور‌هایی مثل ژاپن و انگلستان در دوره‌های جداگانه با استفاده از جدیت و هوش شهروندانشان توانسته‌اند راه کسب درآمد از ثروت منابع انسانی را با بهره‌وری بالا تجربه کنند. این دو کشور اکنون در مرتبه سوم و پنجم بزرگ‌ترین اقتصاد‌های جهان به حساب می‌آیند.


کشور‌هایی مثل قطر و عربستان نیز با استفاده از ثروت نفت و گاز به جای خوبی در اقتصاد رسیده‌اند. کشوری مثل آمریکا با سازگار کردن ثروت طبیعی و استفاده از نیروی انسانی ورزیده توانسته است به مدت چند دهه بر اوج اقتصاد جهانی مستقر شود. کشوری مثل شوروی سابق و روسیه امروز به دلیل استفاده ناکارآمد از منابع انسانی و آزادی فکر و اندیشه و اقتصاد در سال‌های پس از جنگ جهانی با وجودی که بر اردوگاه بزرگی از کشور‌های جهان به لحاظ ایدئولوژیک فرمان می‌راند در اقتصاد عقب مانده است.


نگاهی از سر دلسوزی به ایران ارجمند نشان می‌دهد بدبختانه ایران نتوانسته است از ثروت‌های خدادادی بهره‌وری داشته باشد. بدبختی از این بالاتر که دارنده دومین یا اولین ذخایر گاز طبیعی جهان نتواند تراز بازرگانی خارجی خود را مثبت کند؟ بدبختی از این بالاتر که سهم ایران از صادرات نفت اوپک از ۱۴ درصد به اندازه‌ای بسیار اندک در حال حاضر سقوط کند؟ بدبختی از این بالاتر که ایران نتواند از معادن مس و زغال‌سنگ و سایر فلزات اساسی خود استفاده کند؟ بدبختی از این بالاتر که حالا می‌بینیم نیروی انسانی ورزیده و باهوش ایران نیز از دست رفته به حساب می‌آید؟ به نظر می‌رسد بدبختی ایران ارجمند این است که نمی‌تواند ثروت‌های خود را به درآمد تبدیل کند و اگر در دوره پیش رو نتوانیم از این منابع درآمد به دست آوریم شاید بسیار دیر باشد و این ثروت خدادادی را از دست داده‌ایم.


این نوشته قصد واکاوی درباره دلایل و عوامل پس‌افتادگی ایران در استفاده نکردن از ثروت خدادادی را ندارد، اما یادآور می‌شود تحریم اقتصادی تنها این نیست که نمی‌توانیم ثروت طبیعی خود را در بازار‌های جهانی عرضه کنیم بلکه بدبختی بزرگ این است که راه ورود سرمایه به این بخش‌ها بسته شده است.

نظر شما