شناسهٔ خبر: 55588529 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: دانشجو | لینک خبر

نقد و بررسی سرود سلام فرمانده

سلام فرمانده؛ ظرفیت کنشگری در فرهنگ بین الملل / مخاطب مسلمان تشنه‌ی محتواست

در کار عراقی سلام یا مهدی دیدیم که تصویر رهبری را در کنار تصویر آیت‌الله سیستانی قرار دادند. این کار درست است؛ چون روی شکاف و انشقاق دست می‌گذارد و پیوند می‌دهد. مجال دشمنی برای کسی که دشمن این دو کشور است نمی‌گذارد. اگر ما این را حفظ و روایت نکنیم چه کسی روایت می‌کند؟

صاحب‌خبر -

سلام فرمانده؛ ظرفیت کنشگری در فرهنگ بین الملل / مخاطب مسلمان تشنه‌ی محتواستگروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- هانیه کمری؛ این روز‌ها کمتر کسیست که در کشور‌های اسلامی زندگی کند و سرود سلام فرمانده را نشنیده باشد. کاری که از مرز‌ها گذشت و کشور‌های مختلف هم در استقبال از آن جوابیه‌هایی تولید کردند. در فضای مجازی بعضا کاربران مسیحی و اهل سنت هم نوشته بودند که این سرود سر زبان‌هایشان افتاده و در محل زندگیشان فراگیر شده. کمی پیش از محرم اجرای زنده‌ی این سرود در بین‌الحرمین نیز خبرساز شد. نقد‌های فنی بسیاری به این اثر وارد است. اما در این مصاحبه با رضا زنگنه، شاعر و مدرس و فعال حوزه‌ی زبان و ادبیات فارسی، به سرود سلام فرمانده به مثابه‌ی «یک پدیده‌ی فرهنگی» می‌پردازیم.


- دلایل فراگیر شدن کار را چه می‌دانید؟
این مدت گفتگو‌های مختلفی درباره‌ی این سرود انجام شده. روی نقد بنده متوجه متن اثر است. جدای از نقد‌های جدی موجود به متن اثر و رفتار رسانه‌ای پس از تولید باید دید چرا این کار اینقدر محبوبیت پیدا کرد. کسانی که دل خوشی از این اثر ندارند تمام این مشهوریت را به خاطر تبلیغات می‌دانند. بعضی می‌گویند این شهرت حاصل پروپاگاندای حاکمیتیست؛ اما حقیقت این است که ما درباره‌ی یک قدرت رسانه‌ای جهان صحبت نمی‌کنیم. ما کمتر برنده‌ی بازی‌های رسانه‌ای بوده‌ایم و بیشتر ضد خودمان عمل کرده‌ایم. رسانه‌ی جمهوری اسلامی گاهی حتی روی داشته‌های به حق خودش هم کار نمی‌کند. داشته‌هایی که بر آن‌ها وفاق ملی مذهبی وجود دارد. مثلا موضوعی مثل خیانت‌ها و جنایت‌های سازمان منافقین. یا سیره‌ی برخی شهدای تاثیرگذار. اما عزم بر گفتن جزئیات نیست و بسیاری از مضامین دهه‌ها مسکوت مانده. ما به تازگی شروع کرده‌ایم به ساختن فیلم‌های خوب درباره‌ی شهدا و چهره‌های مقاومت و انقلاب. درست است که صداوسیما و بسیاری از رسانه‌ها از کار سلام فرمانده حمایت کردند، اما تقلیل مساله به تبلیغات، تبلیغ علمی‌ای نیست. باید انصاف داشت. بنده منتقد بخش مهمی از متن کار هستم، اما باید دید این کار روی چه نقاطی دست گذاشته که تا این حد فراگیر شده. نکات زیادی در نقد و تحلیل اثر وجود دارد.

- اگر بخواهیم تیتروار بررسی کنیم، نقد شما دقیقا به چیست؟
نکته‌ی اصلی ایراد‌های فنی و زبانی و فرمی به کلام کار است. بعضا مبالغه‌های تقدیس‌گر امر سیاسی وجود داشت که خواسته یا ناخواسته به دام مصرف امر قدسی برای امر سیاسی و به دام استفاده‌ی ابزاری از کودک می‌افتاد. نقد دیگر به رویکرد موافقان کار است. نباید منتقدان را به سرعت از دایره‌ی اسلام و انقلاب خارج کرد. این ناجوانمردیست که به نام مذهب انجام می‌شود. نقد به کار مذهبی می‌تواند و باید منجر به رشد آثار شود. اینکه به سرعت دشمن‌انگاری کنیم کار غلطیست.
یکی از مشکلات مدیران و اهالی رسانه این است که بیشتر از اینکه به نقد‌های داخلی گوش کنند، شبکه‌های خارجی را پیگیری می‌کنند. اتفاقی که میفتد این است که اینجا یک عده آدم مسلمان منطقی مطلع کار را نقد می‌کنند؛ اما اصلا به گوش کارگزاران نمی‌رسد و بعضا گارد می‌گیرند. خیلی وقت‌ها می‌گویند حالا که دشمن موضع منفی گرفته حتما ما کار درست را کرده‌ایم. این یک مغالطه است. این‌همه از طرف رسانه‌های بیگانه روی هواپیمای اوکراینی کار شد. ما که نمی‌توانیم بگوییم کار خوبی کردیم؛ لذا نباید در برابر نقد‌های داخلی منفعل بود. ما روی اینکه شبکه‌هایی مثل بی‌بی‌سی علاوه بر دشمنی با جمهوری اسلامی دشمن ایرانند تعارفی نداریم. این شبکه‌های استعماری که از بودجه‌های رسمی بریتانیا و بن‌سلمان ارتزاق می‌کنند طبعا با منافع ملی ما ضدیت دارند. از دشمنی با مسائل مذهبی گرفته تا کینه‌توزی در برابر زبان فارسی که در انحصار حکومت‌ها هم نیست. متاسفانه نگاه عزیزان فرهنگی به خارج کشور است. باید گفت: ماهواره‌هایتان را خاموش کنید، یک مقدار رسانه‌های داخلی و حرف افرادی که مستقل صحبت می‌کنند را ببینید!
نکته‌ی دیگری که از سوی برخی افراد مطرح می‌شود و باب گفتگو را می‌بندد این است که می‌گویند: به این کار عنایت شده! آیا به هر کار پرطرفداری لزوما عنایت شده است؟ یا ضرورتا کار با عنایت و اخلاص انجام شده؟ خیر! بسیاری از فرق ضاله و تروریستی نیز دعو اخلاص را دارند و با طرفداران بسیاری مواجه شدند. خوارج هم با اخلاص کار‌های زیادی انجام دادند. بعد عقلانی تشیع را نباید نادیده گرفت. تمایز بسیاری از وجوه تشیع با مذاهب دیگر عقلانیت و گفت‌وگو پذیریست. فقط کمی لازم است تنبلی را کنار بگذاریم و این نکات را بسنجیم و با ورود به وادی‌های معنوی از زیر بار تحلیل کردن شانه خالی نکنیم.

 

<div id="video-display-embed-code_1754762" ><script type="text/JavaScript" src="snn.ir/fa/news/play/embed/1025906/1754762?width=400&height=300"></script></div>



- با تمام ضعف‌های فرمی و فنی، چه چیزی در متن کار باعث جذابیت شد؟
هر اثر یک‌سری ویژگی زیبایی‌شناختی دارد که یک یا چندتای آن پیش برنده‌ی کار است. مثل بیشتر آثار آهنگین و موسیقایی، نغمه و ملودی کار عنصر پیش برنده است؛ که با اقتباس از بعضی ذکر‌ها و مداحی‌ها تولید شده و نغمه‌ی بسیار موفقی است. ملودی به یادماندنی‌ست و جمله‌بندی کلام را به شکلی هدایت می‌کند که به یادماندنی می‌شود. اما نکته این است که کلام روی ملودی گفته شده. اساسا آهنگ‌سازی روی کلامی که از قبل پاره‌های موزون دارد کار هرکسی نیست. از طرفی دیگر کلام گذاشتن روی ملودی از قبل مشخص کار هرکسی نیست؛ شاعر سلام فرمانده از نظر فنی و کلامی برنیامده! در وادی اعتقادی هم از شیوه‌ی سخن گفتن با، اما زمان (عج) تا مسائل دیگر ایراد‌هایی وارد است. بعضی نام‌ها بدون هیچ ربط و دلیلی وارد متن شده. ایراد‌ها و غلط‌های قافیه به شدت مشهود است. به فراخور کم‌سوادی گوینده نام مقدس حضرت مهدی (عج) با هزاروچهارصدی قافیه شده. همچین اشتباهی در تاریخ زبان بی‌سابقه است.
یکی از دلایل اقبال به این کار بحث تصویر است که به دلایل مختلفی مثل اجتماع عظیم کودکان تا حدی تاثیرگذار بود.
این کار شاخصه‌های هویتی دارد. وقتی از امام زمان حرف می‌زنی مردم جذب می‌شوند. حتی مردمی که فراتر از طرفداران پروپاقرص جمهوری اسلامی هستند جذب اثر می‌شوند. بالاخره در کشوری زندگی می‌کنیم که اکثریت شیعه دارد و فعالیت‌های مذهبی مختص نهاد‌های فرهنگی به اصطلاح نفتی نیست.
ما خلاء‌هایی داریم؛ و این کار دقیقا با نشستن در همان خلاء‌ها توجهات را جلب کرده است. اینکه کار سوژه را کودک قرار داده و مخاطب را نیز کودک و نوجوان در نظر گرفته. ما کار کودک و نوجوان نداریم؛ یا بسیار کم داریم. حتی اینکه امروز کودک و نوجوان ما جذب خوانندگان کثیف آن‌سوی مرز‌ها می‌شوند که حتی نمی‌توان آن‌ها را از لحاظ فنی موسیقی‌دان نامید نشان می‌دهد این کودک یا نوجوان خوراک خوب نداشته است و موسیقی مناسب برای او ساخته نشده. حتی کار فاخر کلاسیک هم محتوای مناسب کودک و نوجوان نیست. ما باید به نیت این قشر تولید کنیم. کمی فراتر بیاییم. کار مذهبی کودک و نوجوان که اصلا وجود ندارد؛ و کار غیر مناسبتی مذهبی برا یکودک و نوجوان. ما عادت داریم کار را قطغی و مناسبتی تولید کنیم. تا حدی برای مقاطع مذهبی غیر از محرم هم محتوای مناسب نداریم. مدیران فرهنگی کم کم دارند می‌فهمند ما به موسیقی نیاز داریم. نمی‌توانیم موسیقی را نهی کنیم. کاش این فهمیدن منفعلانه نباشد. یکی دو دهه به شدت جلوی موسیقی گرفته شد. در اواخر دهه‌ی هشتاد به جایی رسیدیم که مدیریت فرهنگی خودش گفت حالا باید چهره سازی کنیم. به جایی رسیدند که به کسانی که هیچ اعتقادی به مبانی مذهبی، سیاسی و فکری انقلاب نداشتند پول می‌دادند تا محتوای سفارشی تولید کنند. بعدا نمادسازی‌ها و چهره‌سازی‌هایی شد که آبروریزی به بار آورد. خود نهادفرهنگی دولتی آن فرد را بایکوت کرد. چرا؟ چون به جوان مسلمان انقلابی موسیقی آموزش داده نشده. ما ترسیدیم و او را ترساندیم. هم در ساحت خانواده هم جامعه. در محیط‌های هنری آسیب‌های بسیاری بوده-مانند هر محیط دیگر-، اما اراده‌ی حاکمیت نیز بر این نبوده که محیط هنری مورد تایید خودش را ایجاد کند! ایده‌ی فرهنگی در عرصه‌ی موسیقی و تئاتر و سینما وجود ندارد. پول می‌دهیم؛ خراب می‌کنیم؛ بایکوت می‌کنیم. در نسل ما شاید دو آهنگ‌ساز بودند که برای فیلم‌های خوب دفاع مقدسی کار می‌ساختند. اگر موسیقی‌های مجید انتظامی نبود چه می‌کردیم؟ بجز او و حبیب خزاعی‌فر چه کسانی را تربیت کرده‌ایم؟ این اتفاق خلاء‌های ما را به رخمان می‌کشد. چقدر مخاطب محصول می‌خواهد. چقدر مخاطب مسلمان، علاقه‌مند به آرمان‌های انقلاب و رویکرد ضدصهیونیستی و ضداستعماری و مخاطب علاقه‌مند به زبان فارسی تشنه‌ی محتواست. آن‌سوی مرز‌ها بسیار از این کار استقبال کرد و علاوه بر استقبال واکنش نشان دادند.

<div id="video-display-embed-code_1754763" ><script type="text/JavaScript" src="snn.ir/fa/news/play/embed/1025906/1754763?width=400&height=300"></script></div>


- نظرتان درباره‌ی کار‌هایی که در جواب سلام فرمانده به زبان‌های دیگر و در کشور‌های دیگر بازخوانی شدند چیست؟
آن کار‌ها و مخصوصا کار بحرینی که آقای محمد غلوم آن را ساخت بسیار بهترند. چون محتوا پیشرو است. محتوا و متن کار زمان و مکان محدود، تاریخ انقضا ندارد؛ مخاطب را صرفا دهه‌نودی نمی‌گیرد به آن‌ها با وا‌ژه‌ی غیور جامانده احساس گناه و هویت جعلی نمی‌دهد. مخاطب یک کار شیعی به معنای واقعی می‌شنود. نه دین را برای وضع موجود –با خوبی‌ها و بدی‌هایش- مصرف می‌کند؛ نه در دام مبالغه میفتد؛ وحدت بخش است و به شکلی وحدت‌بخش است که مخاطب غیر شیعه هم با کار ارتباط برقرار می‌کند. کار هم با مخاطب غیر شیعه ارتباط برقرار کرده است. حرف زدن از فضائل اهل بیت همیشه از سوی مذاهب اسلامی مورد استقبال قرار گرفته است. این موضوع افق روشنی را نشان می‌دهد. اولا ما در بسیاری از جا‌ها در رویکرد ضد صهیونیستی و ضد استعماری، یا در واقع مسئله‌ی هویتی اسلام، زبان فارسی و حوزه‌ی تشیع نقش‌آفرین هستیم. در زمانی که کشور‌ها برای خودشان هویت‌سازی می‌کنند؛ می‌خواهند مرجعیت منطقه‌ای و جهانی پیدا کنند. ترکیه بغل گوش ما می‌خواهد عثمانی جدید تاسیس کند؛ در هر کشور خبرهاییست؛ ما می‌دانیم حاکمیتمان نکته‌ی مثبت و بسیار مهمی دارد. سخن این است که رویکرد ایران برای حاکمیت‌یابی در کشور‌های دیگر استعماری نبوده است. یعنی ما حتی مثل ترکیه نرفتیم بدون اجازه‌ی کشوری در امورش دخالت نظامی سرخود کنیم. تک تک ما ایرانی‌ها می‌توانیم در سه حوزه‌ی اسلام، تشیع، زبان فارسی نقش‌آفرین باشیم و به مرجعیت یافت کمک کنیم. آیا نباید از جهت فکری فرهنگی نظامی مرجعیتمان را بالا ببریم؟ نمی‌خواهم بگویم خودبرتر بینی داشته باشیم. ما بین شیعه به یک اعتبار، بین مسلمانان به یک اعتبار و بین فارسی زبانان نیز به یک اعتبار و در واقع در یک حوزه‌ی تمدنی حرف برای گفتن داریم. این مسئله تمدنیست نه اینکه یک کار بسازیم و بگوییم تمدن‌ساز شد! این کار صرفا فراگیر شده، اما بسیار خرد است، تاریخ مصرف دارد. اما ظرفیت ما را برای تمدن‌سازی نشان داد! اما این اتفاق به شرطی خوب است که فتح بابی برای ساختن کار‌های بیشتر و بهتر باشد. اصلا ما چه‌قدر آثار تولید شده‌ی کشور‌های اسلامی را دیده ایم؟ چقدر از ادبیات و داستان‌های ان‌ها خبر داریم؟ چه تصوری از تشیع لبنانی‌ها داریم؟ این گفتگو‌های تمدنی باید برقرار شود. ما حتی از رسانه‌های جهان عرب هم بی‌اطلاعیم. از رسانه‌ها و تولیدات اطرافمان از آسیای مرکزی و سایر کشور‌های فارسی‌زبان بی‌خبریم. چقدر از فیلم‌ها و سریال‌هایی که در کشور‌های اطرافمان درباره شخصیت‌های تاریخ اسلام ساخته شده مطلعیم؟ هیچ! مطلقا هیچ. این نکته نشان می‌دهد یک کار با این همه ایراد و اشکال می‌تواند چنین برد و نفوذی پیدا کند؛ اگر کار‌های درجه یک ساخته شود و دیده شود چه می‌شود!

- خیلی وقت‌ها این نکته در جواب نقد‌ها مطرح می‌شود: شما اگر بلدید خودتان بسازید.

نقد به مثابه‌ی تولید اثر نیست. نباید نقد را نفی کرد. آیا من آن امکانات را دارم؟ آیا اعتماد می‌کنند؟ آیا از کار حمایت می‌شود؟ اگر نگذاریم جریان نقد قائم شود و شنیده شود و پیش برود و به آن عمل شود فرصت‌سوزی حداکثری کرده‌ایم. چقدر می‌توانیم حرف بزنیم و حرف بشنویم. این اتفاق به ما امید داد که ما ظرفیت اجرای کار فرهنگی داریم. بیرون کشور و داخل کشور. مدیریت فرهنگی خواب است و خواب و رویاهایش او را راضی می‌کند.

در کار عراقی سلام یا مهدی دیدیم که تصویر رهبری را در کنار تصویر آیت‌الله سیستانی قرار دادند. این کار درست است، چون روی شکاف و انشقاق دست می‌گذارد و پیوند می‌دهد. مجال دشمنی برای کسی که دشمن این دو کشور است نمی‌گذارد. اگر ما این را حفظ و روایت نکنیم چه کسی روایت می‌کند؟ ما باید با حداکثر توان و سرعت و ظرفیت نقدپذیری کار بسازیم و جلو برویم. از نقد نترسیم گوشمان به رسانه آن‌طرفی نباشد و عملکردمان را حتی به صورت سلبی با رسانه‌ی معاند تنظیم نکنیم.

<div id="video-display-embed-code_1754764" ><script type="text/JavaScript" src="snn.ir/fa/news/play/embed/1025906/1754764?width=400&height=300"></script></div>



- گاهی از جمله‌ی شهید استفاده‌ی درستی نمی‌شود. معروف شده است که ببینید در جبهه آتش دشمن کجا را می‌زند؟ آنجا جبهه‌ی خودیست. این باعث سوءبرداشتی در ساحت نقد شده است.

تصور کنید یک پلیس خطایی می‌کند؛ و شبکه‌ی معاندی که منتظر آتو گرفتن است این خبر را پوشش می‌دهد. آیا لزوما آن پلیس کار درستی کرده است و ما با برعکس خواندن حرف آن رسانه‌ها پی به درستی آن عمل می‌بریم؟ خیر! او به حدی دروغگوست که در برابر زبان فارسی می‌ایستد و می‌گوید زبان فارسی زبان‌های دیگر را از بین می‌برد. او دنبال سوژه است. معلوم است که اشتباهات را بزرگ نمایی می‌کند. اگر رسانه‌ی منصف نقد و تحلیل نکند چه در خبر چه در تولیدات فرهنگی، نتیجه این می‌شود که همه‌چیز منفعلانه و در سطحی‌ترین مرتبه‌ی خود پیش خواهد رفت. تریبون نقد که نه بلکه در نبود نقد، تریبون تخریب همه جانبه به رسانه و جربان‌های فکری مخالف سپرده می‌شود. هدف او هم مشخص است.


- برخی فکر می‌کنند زدودن مفاهیم سیاسی از کار بحرینی دلیل توفیق بود. آیا این نگاه سکولار نیست؟ شما دلایل موفقیت بازخوانی‌های جهان اسلام را چه می‌بینید؟
سکولاریسم کلمه‌ی جالبیست. هرجا کسی از اعتقادات بگوید، اما باعجله به مسائل سیاسی روز وصلش نکند عده‌ای هستند که به او انگ سکولار بودن بزنند. هرجا کسی بیاید از حرف غلطی که به نام دین و سیاست زده شده انتقاد کند به او می‌گویند سکولار. خیلی‌ها اصلا معنای سکولار را هم نمی‌دانند. در صحبت برخی مدیران این قضیه کاملا مشهود است. دوستان حواسشان نیست که با این تعریف باید بسیاری از علمای تشیع را به خاطر اختلافات فقهی سکولار بنامند. ما بیست سی سال است به این عقلانیت رسیده‌ایم که رویکرد ما استراتژیک است؛ و آن رویکرد هدایت حداکثری امت اسلامی را کمی منطقی‌تر فهم کرده‌ایم. به این رسیده‌ایم که بر سر دشمن مشترک به اتحاد رسیده‌ایم نه اینکه بخواهیم بگوییم ما مرکز عالم اسلام هستیم. این رویکرد بهانه‌ی تبلیغاتی به دشمن می‌دهد و افزوده‌ای هم ندارد. کشورگشاییی و توسعه‌طلبی مطرح نیست. اختلاف نظرات فقهی در موضوع رابطه‌ی دین و سیاست وجود دارد؛ برخی جوامع نیز مقتضیات خود را دارند. تاکید بر مسائل اصیل هویتی تاریخی ملی مذهبی ضرورتا لازم نیست برای بحث سیاسی روز مطرح شود تا تاثیرگذار شود. در همین کار سلام یا مهدی وقتی می‌گوید ما در راه فقها و نهج علما به طریق شهدا اقتدا می‌کنیم معنا واضح است. وقتی می‌گوید از حجاب و قرآن از قیام محافظت می‌کنیم غیر از این است که ما مقابل چیز‌هایی که بخواهد این مفاهیم اصیل را از ما بگیرد می‌ایستیم؟ لازم نیست همه‌چیز را جزئی به خورد مخاطب بدهیم. لازم نیست حتما سلام نظامی بدهیم. آیا لازم است زیارت عاشورا را دستکاری کنیم تا حماسی شود؟ آیا حماسی‌گری مساوی با رفتاریست که نماد نظامی باشد؟ تازه اگر بخواهیم سخت‌گیر هم باشیم؛ سلام نظامی غربیست اصالت ملی و مذهبی ندارد. آیا حتما باید به مقوله‌ی انتظار رنگ سیاسی بدهیم؟ خیر. گاهی دوستان تصور می‌کنند مسائل سیاسی انقلاب اسلامی از ظهور مهم‌تر است. خیر اوضاع معاصر ما خوبی‌ها و خطا‌هایی دارد. مگر می‌شود کسی دین را، انقلاب را، مفاهیم فکری و اندیشه‌ی شیعی را فقه و شهادت را فهم کرده باشد و نفهمد که استعمار و صهیونیسم یعنی چه و آسیب‌ها و نقشه‌هایش را نفهمد. ما نباید شیعه را به جمهوری اسلامی منحصر کنیم. جمهوری اسلامی است که باید به تشیع تکیه کند و از مفاهیم آن بهره‌ بگیرد. پایه‌ی سیاست باید در دین باشد نه پایه‌ی دین در سیاست. دین را که نباید با رویکرد گزینشی خرج کرد و بخش‌هایی را با توجیه مصلحت حذف کرد. حتی قهرمانان و شهدای بزرگ ما به معارفی تکیه دارد و چکیده‌ی آن معارف هستند. اهل بیت اصل هستند نه اصحاب. باید با بدیهیات و مسلمات دینی اخلاقی تطبیق بدهیم نه اینکه متن دین را برای اعتبار بخشی به کارخودمان هزینه کنیم. این کار در بلند مدت به دین و انقلاب آسیب می‌زند. وگرنه ما با اصل مفهوم یک سرود مشکل نداریم. سلام فرمانده مثل کار دهه هشتادیا که مصداق ریختن پول بیت المال در آب روان بود مفاهیم را نازل و مبتذل نکرده است؛ اما اشکالات زیادی به آن وارد است. سازنده تلاش بسیار خوبی کرده، ولی سوادش کم بوده است. حالا بیاید کار‌های بعدی را بهتر کند. هرچقدر نیت خالص است کار‌های دیگر را که از او الهام گرفته‌اند ببیند. ببینیم که آن‌ها جلوتر هستند و خودمان را بهبود ببخشیم. فردا با همین کار نهاد‌های مدیریتی مهم را اداره نکنند.


- شعر و ترانه و کار مذهبی انقلابی ما باید به چه ستی برود که در عرصه‌های داخلی و بین‌المللی موفق باشد؟
این‌ها را به طور کلی می‌گویم نه درباره‌ی سلام فرمانده. مهم‌تر از همه در تمام حوزه‌ها از جمله محتوای هنری مذهبی و حتی محتوای سیاسی که می‌خواهد تاثیرگذار باشد-که باید تکیه بر محتوای مذهبی داشته باشد- ما احتیاج به سواد در تولید محتوا داریم. مشکل اصلی ما در چنین حوزه‌هایی کمبود متن یا ترانه‌ی خوب است که نویسنده هم سواد ادبی هنری داشته باشد و هم درباره‌ی موضوع بحثش سواد مبنایی داشته باشد. ما به غنای فرمی و محتوایی نیاز داریم. نه کار سفارشی دقیقه نودی. برای کار فرهنگی و خروجی هنری رسانه‌ای باید فکر داشت. بودجه را اگربه صورت محدود هم درست مدیریت کنیم و سالی پنج کار قوی تولید کنیم بهتر از صد‌ها کار با ضعف فرمی و محتواییست. سواد و فهم و نقدپذیری می‌تواند اتفاقات خوبی را رقم بزند. در غیر این صورت کار‌هایی تولید می‌شود که از درون تهی، ضد وحدت دینی و مذهبی خواهد بود و در عده‌ای موجب نفرت جمعی خواهد شد و هیچ‌چیز به اینکه با روایت غلط خودمان بین مردم نارضایتی ایجاد کنیم نمی‌ارزد.

نظر شما