شناسهٔ خبر: 54984121 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ستاره‌صبح | لینک خبر

پیروزی «پیریک» برای روسیه!

ستاره صبح: ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهوری اوکراین روز سه‌شنبه خواستار فشار بیشتر بر روسیه شد و هشدار داد که مسکو می‌تواند «بحران دیگری» برای اروپا ایجاد کند. بررسی ابعاد تهاجم نظامی روسیه به اوکراین از جهات گوناگون همچنان موردتوجه تحلیلگران سیاسی و نظامی است. روند عضویت فنلاند و سوئد به ناتو کلید خورده و تحریم‌های گسترده اقتصادی علیه مسکو سؤالات زیادی برای تحقق اهداف روسیه ایجاد می‌کند. پرسش این است که آیا دست برتر روسیه در جنگ نظامی به معنای پیروزی است یا خیر؟ اینکه روسیه باگذشت حدود 4 ماه نیم هنوز نتوانسته به کی یف برسد نشان از شکست ماشین جنگی کرملین است که پیش از این همه از آن واهمه داشتند. اکنون بر دنیا ثابت‌شده که پوتین و ارتشش پوشالی است و نه‌تنها نمی‌تواند اوکراین را بگیرد بلکه نخواهد توانست اروپا و آمریکا را شکست دهد. به همین دلیل بازنده اصلی جنگ روسیه است هرچند این کشور خاک اوکراین را شخم زده، زنان و کودکان را به قتل رسانده و نفت و گاز روسیه را که متعلق به مردم است به حراج گذاشته است. در ادامه گزارشی دراین‌باره می‌خوانید:

صاحب‌خبر -

از روز آغازین تهاجم روسیه به اوکراین حوادث زیادی اتفاق افتاد که جریان و هدف جنگ را به‌کلی تغییر داد، منتها اول باید دلیل حمله را به‌صورت ریشه‌ای بازبینی کنیم تا یک تصویر کلی از آن چیزی که در ذهن ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه می‌گذرد بدانیم.
اوکراین در سیاست خارجی و حتی داخلی روسیه نقش مهمی در زمینه امنیتی، اقتصادی و حتی فرهنگی دارد. اقتصادی، به واسطه گذر عمده خطوط نفت و گاز روسیه به اروپا از طریق خاکش؛ امنیتی، بخاطر دسترسی اوکراین به دروازه روسیه، از نظر ژئوپولتیک (جغرافیایی و سیاسی) و فرهنگی بخاطر پیوندهای اسلاوی تاریخی چرا که خود موجودیت کشوری به نام روسیه از سلسله (روس-کیف) که در شهر کیف امروزی تأسیس شد بوجود آمده است.
محمدحسین واحدی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: دولت تازه تأسیس روسیه از بعد فروپاشی شوروی با ایجاد سازمان CIS به‌فارسی: (اتحادیه کشورهای مستقل همسود) سعی کرد تا قدرت و نفوذ خودش را در اقمار سابق شوروی بازیابی کند، این سیاست در دنیا به نام استراتژی (همگرایی اوراسیایی) معروف شد؛ اما فن بدیل و آفند غرب در برابر این استراتژی روسیه دکترین (انقلاب‌های رنگی) یا (مخملی) علیه دولت‌های اکثراً روس گرای کشورهای سابق عضو شوروی بود؛ مثل: انقلاب نارنجی اوکراین در سال 2004، انقلاب گل رز گرجستان در سال 2003، انقلاب گل لاله قرقیزستان در سال 2005، انقلاب بولدوزر یوگوسلاوی در سال 2000، جنگ داخلی تاجیکستان در سال‌های 1992 تا 1997، جنگ چچن 1994 تا 1996 و چندین کشور دیگر در بالکان و اروپای شرقی که در دو مورد این سرنگونی‌ها روسیه وارد عملیات نظامی علیه آن کشورها شد.
مورد اول: (جنگ 2008 گرجستان) و مورد دوم: همین (تهاجم 2022 روسیه به اوکراین) که در هردو به جدا شدن مناطقی از دو کشور توسط روسیه تحت پرچم جمهوری‌های خودمختار و خودخوانده شد، در گرجستان (اوستیای جنوبی و آبخازیا) و در اوکراین (جماهیر لوهانسک و دونتسک) روسیه در طی این سالها نشان داده که دخالت غرب و چه بسا ورود کشورهای اوراسیایی هم مرز با روسیه مثل: (گرجستان و اوکراین) در ناتو را به هیچ وجه قبول نمی‌کند و از دخالت نظامی هم در این موارد ابایی ندارد.

بخش دوم: تحلیل جنگ
هدف اصلی روس‌ها در آغاز جنگ حمله برق‌آسا به قصد اشغال شهرهای بزرگ اوکراین و در نهایت پایتخت، کیف بود؛ حمله دیوانه وار و خودکشی مانندِ نیروهای هوابرد روسیه به فرودگاه گوستومل در حومه شهر کیف گواه این ادعاست، چه بسا مرگ پی در پی ژنرال‌ها و افسرهای بلندپایه روسی را هم می‌توان در همین راستا تفسیر کرد که آنها را برای تنبیه و یا جبران ناکامی‌هایشان به خط مقدم نبرد اعزام کردند، اما بعد از مقاومت سنگین اوکراینی‌ها و بسیج ملی عمومی و به خصوص گروه‌های نئونازی مانند (گردان آزوف)، روسیه در رسیدن به این هدف ناکام ماند و در حومه کیف و خارکیف متوقف شد، دقیقاً مثل حمله سریع ارتش عراق به ایران و قصد اشغال برق‌آسای خوزستان که اما نتیجه‌اش گیر گردن پشت پشت رود کرخه بود. اما اصلاً نباید نقش کمک‌های تسلیحاتی و بالاخص (ضد زره غرب) مثل Javelin و NLAW و هدایت به وسیله تصاویر ماهواره‌ای را نادیده گرفت چون به همین وسیله ستون فقرات روس‌ها که همیشه زرهی و مکانیزه آنها بوده را هم به نوعی فلج کردند.
اما بعد از این ناکامی هدف جنگ به کلی تغییر کرد، و مسکو استراتژی نبرد خود را کاملاً تغییر داد. به این صورت که، روس‌ها بجای ادامه دادن جنگ در جبهه شمال (کیف) تصمیم گرفتند تمام تمرکز خود را بر روی شرق (لوهانسک و دونتسک) و جنوب (جبهه کریمه) بگذارند، دقیقاً همان سناریویی که در گرجستان اجرا کردند جدا کردن اوستیای جنوبی و آبخازیا، عقب نشینی کلی روسیه از جبهه شمال و به رسمین شناختن ولودیمیر زلینسکی به عنوان رئیس‌جمهوری قانونی اوکراین هم به این دلیل بود. و در این میان (2 هدف) مهم دیگر را هم دنبال کردند: 1- طولانی‌تر کردن جنگ برای فشار اقتصادی به دنیا و در نتیجه راضی کردن غرب برای کشاندشان به میز مذاکره و گرفتن امتیاز – روسیه قطب مواد اولیه و خام جهان است – و 2- تخریب زیرساخت‌ها و مراکز صنعتی اوکراین برای فلج کردن هرچه بیشتر اقتصاد اوکراینِ بعد از پایان جنگ و در نتیجه حفظ کنترل همچنان روسیه و باقی ماندن درگیری و اختلافات داخلی در اوکراین.

بخش سوم و پایانی: نتیجه گیری
تهاجم اوکراین در این پنج ماه و اندی که از شروع آن گذشته نکته‌هایی دارد که نباید ساده از کنار آن گذشت، اولین نکته افسانه ابرقدرتی روسیه در زمینه ظرفیت متعارف نظامی و دومین ارتش دنیا بود؛ البته نباید این تحلیل دلیل بر ضعیف بودن روسیه برداشت شود چرا که بحران اوکراین نشان داد روسیه 2022 تفاوت چندانی با روسیه 1994 و جنگ اول چچن ندارد. شکی در دست برتر پوتین در جنگ نیست اما روسیه در اوکراین فاتح یک (پیروزی پیریک) شد. پیروزی پیریک اصطلاحی برای پیروزی‌های شکست آمیز است، با اینکه یک طرف به روی کاغذ پیروز نبرد شده اما با توجه به هزینه و تلفات و اهداف اولیه جنگ این پیروزی تفاوت چندانی با یک شکست ندارد.
از سوی دیگر شروع یک جنگ تمام عیار آن هم در خاک اروپا واقعه‌ای است که بعد از پایان جنگ جهانی دوم بی سابقه بوده و باعث به پس لرزه در نظم نوین جهانی پسا جنگ جهانی شد؛ روسیه با این حرکت نشان داد حتی با وجود قربانی شدن اقتصادش امنیت ملی و نفوذ استراتژیک منطقه همسایه خود را فدا نمی‌کند. این استراتژی می‌تواند سرمشق کشورهای به اصطلاح غرب (یاغی) و از نگاه آن سرکش دیگر همچون چین و ایران هم باشد، تهدیدهای آشکار چین علیه تایوان و حمله‌های علنی ایران به مواضع آمریکا، اسرائیل و عربستان را می‌توان در همین راستا تفسیر کرد.

نظر شما