شناسهٔ خبر: 54836460 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جهان صنعت | لینک خبر

انتقال مکان مذاکرات از وین به دوحه!!

دکتر صلاح‌الدین هرسنی*بیش از یکصد روز از ایجاد وقفه و سکون در مسیر مذاکرات، مقامات تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز دستگاه دیپلماسی بنا را بر آن نهادند که بخواهند به جای وین در دوحه مذاکرات را به منظور احیای برجام از سر بگیرند.

صاحب‌خبر -

دکتر صلاح‌الدین هرسنی*

بیش از یکصد روز از ایجاد وقفه و سکون در مسیر مذاکرات، مقامات تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز دستگاه دیپلماسی بنا را بر آن نهادند که بخواهند به جای وین در دوحه مذاکرات را به منظور احیای برجام از سر بگیرند. به همین خاطر است که علی باقری‌کنی سرپرست تیم مذاکره‌کننده به دوحه سفر کرده و رابرت مالی نماینده آمریکا در امور ایران نیز در دوحه حضور یافته است. گفته می‌شود که نشست دوحه و محتملا نشست‌های دوحه از منظر شکل و محتوا هیچ تفاوتی با دستور کار مذاکرات در وین نمی‌کند. بنابراین تنها تفاوت این است که مذاکرات در وین می‌تواند به شرایط تسهیل و سرعت در مذاکرات نتیجه‌محور کمک کند، چرا که استدلال بر این است که با وجود نقش میانجی دوحه به همراه نقش میانجی اروپا به ویژه مساعی جمیله جوزف بورل و انریکه مورا، می‌توان به نتایج امیدوار‌کننده‌ای دست یافت و سرانجام آنکه در رهگذر و سایه نقش دو میانجی یعنی دوحه و اروپا، برجام احیا شود. حال اگرچه انتقال مکان مذاکره از وین به دوحه اجتناب‌ناپذیر بوده است و علی باقری‌کنی سرپرست تیم مذاکره بر این باور بود که برای نجات برجام باید مذاکرات را از اروپا خارج کرد، اما به نظر می‌رسد که انتقال مذاکره از وین به دوحه واجد مطلوبیت‌های راهبردی برای ایران نیست، چراکه در قطر نیز دستور کار مذاکرات همانند دستور کار مذاکرات در وین خواهد بود. تحت این شرایط و نظر به همسانی شکل و محتوای مذاکرات، مساله خروج نام سپاه پاسداران از لیست گروه‌های تروریستی و خواسته‌های فرابرجامی مانند جرح و تعدیل در رفتار‌های منطقه‌ای، موشک‌های بالستیکی و سیستم و سامانه پهپادی باز هم محل مناقشه خواهد بود. حال باید پرسید که مقامات قطر به ویژه امیر قطر یعنی تمیم بن‌حمد آل‌ثانی و وزیر امور خارجه‌اش یعنی شیخ‌محمد عبدالرحمن آل‌ثانی چگونه می‌توانند بر بزرگ‌ترین چالش و موضوع مناقشه فائق آیند و آیا می‌توان گفت که چون بورل یا مورا نتوانستند در سایه نقش واسطه‌ای خود در حل چنین مساله‌ای فائق آیند، مقامات دوحه می‌توانند در حل چنین مناقشه‌ای پیروز شوند؟ نیک پیداست که پاسخ منفی باشد. در واقع ایده لزوم انتقال مکان مذاکرات از وین به دوحه از آنجا ناشی می‌شود که چون ایران توانست قطر را به واسطه محافل عربی در 2017 همراهی کند، لاجرم زمان آن رسیده که مقامات دوحه بخواهند به واسطه نقش میانجی خود با حل مناقشه غرب با ایران بر سر برجام جبران مافات کنند. اما این ایده دچار یک خطای محاسباتی فاحش است، چراکه اولا قطر در محافل عربی فاقد جایگاه محافل دیگر عربی همچون کویت یا عمان است. در واقع می‌توان برای ابتکارات واسطه‌ای کویت یا عمان نقش قائل شد اما این نقش برای قطر از حیزانتفاع خارج است، چرا که تمیم بن‌حمد بن‌خلیفه آل‌ثانی نه همانند سلطان قابوس در عمان وزنه‌ای در محافل کلاسیک دنیای عرب است و نه محمد بن عبدالرحمن آل ثان مانند یوسف بن‌علوی دیپلماتی کاربلد و کار‌کشته. از طرف دیگر نباید فراموش کنیم که در قالب ادارکی و تحلیلی مقامات وین تغییرات معناداری به وجود آمده که ناهمسو با ایران است، چرا که رابطه قطر با کشور‌های خلیج فارس اخیرا بهبود یافته و مقامات دوحه همواره در نشست کشور‌های خلیج فارس حضور دارند. در روز‌های اخیر نیز، مقامات خطر کودتای عبدالفتاح سیسی را علیه دولت منتخب محمد مرسی در مصر تبریک گفته‌اند. افزون بر این، قطر در شرایط حاضر و در فصل ماه‌عسل خود با محافل عربی بیشتر تلاش دارد که منافع متحدانی چون ریاض و ابوظبی و سایر کشور‌های عربی و همچنین منافع تل‌آویو را در صورت به بار نشستن مذاکرات وین و سیاست احیای برجام لحاظ کند. بنابراین با توجه به سمت‌و‌سو‌های جدید در روابط دوحه با کشور‌های عربی نمی‌توان انتظار داشت که میانجیگری و نقش‌های واسطه‌ای مقامات دوحه بتواند به تقاعد مقامات تهران در مذاکرات غیرمستقیم با مقامات واشنگتن بینجامد و تلاش‌های دیپلماتیک‌شان منجر به آب شدن یخ روابط تهران- واشنگتن شود. در سطحی دیگر، اگر قرار بر این باشد که قطر می‌تواند تهران را به جرح و تعدیل در رفتار‌های منطقه‌ای‌اش و همچنین برنامه‌های موشکی بالستیکی به تقاعد برساند، این هم یک خطای راهبردی دیگر تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران دستگاه دیپلماسی کشورمان است، چراکه از قضا مساله جرح و تعدیل و به عبارتی عقب‌نشینی ایران در رفتار‌های منطقه‌ای و برنامه‌های موشکی و به روایتی خواسته‌ای فرابرجامی، مساله‌ای است که بیشتر دغدغه محافل عربی و متحدان منطقه‌ای آنها به ویژه تل‌آویو است و چنین خواسته‌ای بیشتر از سوی محافل عبری- عربی بر واشنگتن تحمیل شده است. راهبرد موازنه تهدید محافل عبری- عربی در قالب پیمان ابراهیم و سیاست ائتلاف و همراه‌سازی این مجموعه‌ها، بزرگ‌ترین دلیل و گواه بر این ادعاست. بنابراین آیا مقامات تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر دستگاه دیپلماسی از شرایط تغییر موازنه در هندسه ژئوپلیتیک غرب آسیا بی‌اطلاع و بی‌خبرند؟ آیا مقامات خبر ندارند که به رغم اشتراک منافع ایران در انرژی پارس جنوبی، قطر ایران را به مثابه رقیب می‌نگرد؟ حال اگر قرار به مشروعیت به نقش و جایگاه‌یابی قطر باشد،  چرا ریاض سیاست تنش‌زدایی با آنکارا را شروع کرده و اساسا بایدن با چه هدفی  در آینده نزدیک می‌خواهد به ریاض سفر کند؟ از سوی دیگر آیا مقامات تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر دستگاه دیپلماسی نمی‌دانند که راهبرد و چگونگی نیل به نتیجه باید مهم باشد نه محل مذاکرات؟ و مهم‌تر از همه آنکه اگر هدف از مذاکرات احیای برجام و ضرورت استفاده پیش‌بینی‌شده از مزایای آن است، آیا بهتر نیست مقامات تهران به جای اتکا بر نقش‌های واسطه‌ای اروپا و دوحه خود مستقیم با واشنگتن وارد مذاکره و گفت‌وگو شوند؟

* کارشناس مسائل بین‌الملل

نظر شما