شناسهٔ خبر: 54297000 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایسنا | لینک خبر

آوار دیگری در نمایشگاه کتاب

حالا که چند روز از پایان نمایشگاه کتاب تهران گذشته، خستگی‌ دست‌اندرکاران به در شده و اکثرا به سر کار خود برگشته‌اند، بد نیست که از آوار دیگری هم در این ایام سخن بگوییم که در همین نمایشگاه، بیش از پیش بر سر ناشران کوچک فرهنگی ریخته و شرایط را برای تنفس و حیات‌شان دشوارتر کرده است. 

صاحب‌خبر -

خبرگزاری دانشجویان ایران – یادداشت روز – علیرضا بهرامی 

نمایشگاه کتاب تهران در یکی از سخت‌ترین دوره‌هایش، به‌دلیل شرایط ناشی از همه‌گیری ویروس جدید کرونا، بالاخره برگزار شد. نمایشگاه مجازی که همزمان آغاز شده بود هم با دو روز تاخیر به پایان رسید. حالا برخلاف روزهای پیش از برگزاری، این دوره از نمایشگاه را هم براساس مشاهده‌ها و آمارها می‌توان تحلیل کرد. هرچند شاید به هیچ‌کدام از این‌ها نیازی نباشد؛ برای درک کردن این‌که شرایط برای ناشران فرهنگی کوچک سخت بود، مدام هم در حال سخت‌تر شدن است.

البته گروهی از کارشناسان نیز از اساس مخالف برگزاری نمایشگاه کتاب هستند و آن را برای صنف کتابفروشان در حکم سم می‌دانند. از سوی دیگر، کم نیستند کسانی هم که این نمایشگاه را به هر حال، ضیافتی فرهنگی می‌دانند که هر کسی به وسع ظرف خود از این سفره می‌چشد.

نمایشگاه کتاب تهران، در کل، مشکلات و ضعف‌های ریشه‌ای داشته که با شیوع ویروس جدید کرونا، صورت مساله‌ی آن برای مدت دو سال پاک شد. حالا پس از دو سال توقف، نمایشگاه امسال در شرایطی برگزار شد که دست‌اندرکاران مستقیم آن در معاونت فرهنگی وزارت ارشاد، از لفظ «جراحی» و ضرورت این عمل برای این نمایشگاه سخن می‌گفتند. آنان شاید به همین دلیل، به برگزاری این دوره از نمایشگاه تا انجام تغییرهای بنیادین در شکل و محتوای آن راضی نبودند اما به هر حال برای همه‌ی دولت‌ها و وزیران فرهنگ و ارشاد اسلامی همه‌ی ادوار، نمایشگاه کتاب تهران یک ویترین فرهنگی پرطمطراق بوده که از آن نمی‌شده صرف نظر کرد؛ مخصوصا که پیدا کردن جایگزینی برای آن، بسیار دشوار می‌نماید.

اتفاقا یکی از مشکلات ریشه‌ای نمایشگاه کتاب ما همین بوده که هر قشر و دستگاهی، سهم خود را در تمام این سال‌ها از آن مطالبه کرده و تکه‌ای از کالبد آن را چنگ زده است. ناشران و شبه‌ناشران به وجه فروشگاهی آن نظر دارند، مسؤولان مدام می‌خواهند قربان دست و پای بلورین نمایشگاهی که زاده و حاصل مدیریت خودشان است بروند، آن‌هایی هم که به‌دنبال سودجویی از روند اجرایی و لجستیک نمایشگاه هستند، ظرف ۱۰ روز بعضا به اندازه یک یا چند سال می‌خواهند درآمد کسب کنند. اهالی نشر و فرهنگ نیز بیشتر به‌دنبال وجه صله رحمی و کارناوالی آن هستند. کار به جایی رسیده است که مقامات نظامی هم درباره نمایشگاه کتاب اظهار نظر می‌کنند؛ مبنی بر این‌که برگزاری و  انتشار خبرهای این نمایشگاه، نشان‌دهنده‌ی حاکمیت امنیت فرهنگی در کشور است. اما خود نمایشگاه در این میان هیچ‌گاه نتوانسته حرف بزند و از دردها و خواسته‌هایش بگوید.

در این آوردگاه، شرایط برای بخشی از این نمایشگاه تناور دشوارتر است: بنگاه‌های کوچک نشر که وجه فرهنگی را اولی بر کار خود قرار داده‌اند. حال در نظر بگیرید که سیاست‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ازجمله سیاست‌های حمایتی این وزارتخانه در حوزه‌ی معاونت فرهنگی، به‌گونه‌ای بوده که ناشران بزرگ (مجموعه‌های فرهنگی – اقتصادی چندمنظوره)، ناشران کتاب‌های آموزشی و کمک‌آموزشی و ناشران کتاب‌های فانتزی و کودک و نوجوان، از آن بیشترین بهره را برده‌اند. درواقع سیاست‌های حمایتی وزارت ارشاد همواره – خواسته یا ناخواسته – در این راستا قرار گرفته که ناشران چاق و متمول، چاق‌تر و متمول‌تر شوند. در این میان، کم شاهد نبوده‌ایم که ناشران فرهنگی غیرمتمول که وظیفه‌ی اصلی تولید محتوای ملی را برعهده دارند، یکی پس از دیگری چراغ عمرشان خاموش شده است.

در همین نمایشگاه کتاب تهران همواره بهترین نقطه‌های چیدمان نمایشگاه با بیشترین ظرفیت در خدمت ناشران بزرگ قرار گرفته که بعضا در قامت شرکت‌های هلدینگ یا کارتل‌های اقتصادی فعالیت می‌کنند و به موازات برخورداری از مواهب فعالیت در حوزه‌ی صنعت نشر، به تجارت‌های دیگری، ازجمله مشارکت در ساخت و سازهای انبوه و کارهای واردات و صادرات نیز مشغولند! شکلی که گاهی تصور پولشویی را هم پدید می‌آورد.

در نمایشگاه‌های مجازی یا طرح‌های فصلی و یارانه‌ای فروش کتاب هم وضع بر همین روال است. در این برنامه‌های سوبسیدی، اتفاق مواجهه‌ی تصادفی و تعاملی که برای ناشران فرهنگی کوچک در نمایشگاه فیزیکی می‌توانیم متصور باشیم، دیگر وجود ندارد؛ چراکه خرید در این طرح‌ها عمدتا براساس شهرت کتاب‌ها صورت می‌گیرد و شهرت کتاب هم تابعی است از تبلیغاتی که باز در اختیار ناشران بزرگ با دستگاه‌های تبلیغاتی بزرگ و هزینه‌بر است.

در برنامه‌ی حمایتی «هیات خرید کتاب» معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز باز بیشترین بودجه صرف حمایت از ناشران متمول و سرمایه‌دار می‌شود. از یک سو، همواره به طرز عجیبی که هیچ‌گاه پاسخ درخوری هم درباره‌ی آن داده نشده، تعداد نسخه‌های هر عنوانی که از بخشی از همین ناشران بزرگ خریداری شده، گاه تا چند برابر دیگران بوده است. از سوی دیگر، طبعا تعداد عنوان‌های خریداری‌شده از این ناشران، به‌دلیل وسعت فعالیت آن‌ها، سهم بیشتری از یارانه و اعتبار اختصاص داده‌شده را در اختیار می‌گیرد.

در ماجرای تامین کاغذ دولتی برای ناشران هم که همگان به‌وضوح دیدند براساس فهرست‌های انتشاریافته - که گویا همه‌ی فهرست‌ها هم نبوده است - ناشران بزرگ، ناشران کودک و نوجوان، ناشران آموزشی و کنکوری، ناشران دولتی و ناشران نزدیک به نهادهای قدرت صنفی و دولتی، چگونه هزاران میلیارد تومان ارز تخصیص‌یافته را در خدمت منافع خود گرفته، درواقع بین خود تقسیم کردند. تصورش را بکنید که شما یک ناشر کتاب‌های کنکوری باشید که کتاب‌های‌تان به خودی خود، پرمشتری و پرسود هستند، در سیاست حمایتی وزارت ارشاد هم حدود ۲۰ هزار بند کاغذ به شما تخصیص یابد. بندی بالای نیم میلیون تومان نیز سود مستقیم حاصل از اختلاف قیمت این کاغذها با بازار باشد. یا این‌که شما خودتان یکی از دست‌اندرکاران صنفی تخصیص و توزیع کاغذ در اتحادیه ناشران باشید و ۳۰ هزار بند به بنگاه نشر خود اختصاص داده باشید. پس دور نیست که با همین یک قلم رانت ۱۵-۱۰ میلیارد تومانی – غیر از سودهای غیرمستقیم -، شما ناشر متمولی می‌شوید که در گران‌قیمت‌ترین مراکز تجاری شهر کتابفروشی تاسیس می‌کنید و به این صورت، بر قدرت هلدینگ تجاری‌تان افزوده می‌شود. حال در نظر بگیرید که دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی – عملا و ولو ناخواسته – از مرکز انتشاراتی شما بیشتر و بیشتر حمایت می‌کند و یارانه‌ها را بیشتر به شما تخصیص می‌دهد.

مساله این است که در کشورهای مدعی لیبرالیسم در قلب اروپا هم سیاست‌های حمایتی همواره بنگاه‌های کوچک فرهنگی – البته واقعی و عملی، نه اسمی – را در بر می‌گیرد. گویا آنان بر این باور هستند که تولید محتوای بومی در بنگاه‌های فرهنگی صورت می‌گیرد که اولویت نخست‌شان تجارت، آن‌هم در سطح وسیع نیست. مانند رستوران‌های غذای خانگی محلی در برابر فست‌فودهای مک‌دونالدی. در این رستوران‌های بزرگ، هرچند مورد اقبال مشتریان قرار می‌گیرند، غذاهایی با ارزش غذایی کم و بعضا مضر، در تیراژ بالا و با قیمتی نه چندان ارزان عرضه می‌شود که متخصصان سلامت، مدام به پرهیز از آن‌ها توصیه می‌کنند. حال فرض کنید که این رستوران، از حمایت‌های دولتی در زمینه‌ی مالیات، تامین مواد، نرخ فروش و غیره هم برخوردار شود.

پس به‌جرات می‌توان گفت که این شیوه‌ی عملا کاپیتالیسم‌پسند، با مبانی عقیدتی مورد ادعای ما در جمهوری اسلامی چندان تطابق ندارد یا دست‌کم در یک راستا نیست.

قصه‌ی نمایشگاه کتاب هم از همین‌گونه است. ناشر فرهنگی کوچک، زیر فشار چیدمان به نفع ناشران بزرگ و ثروتمند، امکانات تبلیغاتی در اختیار آنان، رقابت با ناشران با رویکردهای آموزشی و کمک‌آموزشی، زرد و اینفلوئنسرمحور، فانتزی وارداتی در حوزه‌ی کودک و نوجوان و حتی ناشران سیاسی قومیتی قرار می‌گیرد. به این‌ها اضافه کنید، بار روانی ناشی از اخبار گرانی که مردم را از مخارج فرهنگی هنری، دور و دورتر می‌کند. پس چنین مرکز نشری، عملا زیر آوار دست و پا می‌زند و ایام پایانی حیاتش را تجربه می‌کند.

البته این وضعیت‌ها که برشمرده شد، مختص دولت خاصی نیست و دردها و زخم‌های مزمنی هستند که کم هم درباره‌شان گفته نشده است اما وضعیت وقتی حادتر می‌شود که در شرایط جدید، منفذهای پیشین هم بسته شود. دولت پیشین با همه‌ی شعارها و وعده‌های در این زمینه، عملا کار خاصی برای بهبود این روند انجام نداد و تابع روند مالوف بود اما به هر حال، در نمایشگاه‌های گذشته، چند فرصت‌ حمایتی حداقلی وجود داشت که وقتی در نمایشگاه اخیر از دست رفت، شرایط برای ناشرانی که برشمردیم، حادتر شد.
برای نمونه، کتابخانه‌های ارگانی و دستگاهی معمولا نماینده‌هایی در نمایشگاه داشتند که با رصد غرفه‌ها، ناشران فرهنگی را شناسایی می‌کردند و حداقل خریدی برای کتابخانه‌های‌شان انجام می‌دادند؛ خریدی که بیش از مبلغ آن، دلخوشی ورود کتاب انتشاریافته به کتابخانه‌های استانی را نزد این‌گونه ناشران ایجاد می‌کرد. این موقعیت به‌دلیل سوق یافتن این‌گونه خریداران به نمایشگاه مجازی، عملا از دست رفت. یا چند سالی بود که معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای جبران هزینه‌های ناشران حضوریافته در نمایشگاه بخشی از اعتبار هیات خرید کتاب را به خرید نمایشگاهی از غرفه‌ها اختصاص می‌داد؛ اتفاقی که در این دوره خبری از آن نشد. هرچند این وجوه، در قیاس با نکته‌های پیشین، فرع‌هایی هستند که به هیچ وجه نمی‌توانند مرمت‌گر و جبران‌کننده‌ی آن موارد اصلی و اساسی‌تر باشند.

با همه‌ی این اوصاف، از این مهم و امتیاز مثبت نباید غافل بود که دست‌اندرکاران نمایشگاه امسال، که بسیاری‌شان برای نخستین‌بار در این سطح از درگیری با اجرائیات نمایشگاه قرار می‌گرفتند، ظاهرا سیاست پرهیز از هرگونه حاشیه را در روند برگزاری نمایشگاه اتخاذ کرده بودند که به‌ویژه در نزد رییس و قائم‌مقام نمایشگاه، مشهود و تا حدودی برخلاف پیش‌تصورها بود؛ سیاستی که مشکلات نمایشگاه را برای ناشران فرهنگی بیشتر از این نکرد.

انتهای پیام

نظر شما