شناسهٔ خبر: 54153443 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: ایسنا | لینک خبر

/گزارش/

"تولد" دوباره از "مرگ" قطعی...

دلال آلبوشهبازی

اهدای عضو، هر چند امری انسانی و پسندیده است اما در عین حال حقیقتی تلخ برای خانواده فرد مرگ مغزی است؛ در واقع رضایت به اهدای عضو به معنی ریختن اشک ماتم برای عزیزی است که آخرین برگ دفتر زندگی‌اش ورق خورده و همزمان اشک شوق برای بیماری است که با دریافت عضو به زندگی بر می‌گردد.

صاحب‌خبر -

شاید شنیدن "مرگ مغزی" عزیزی، سخت‌ترین و غیر قابل باورترین لحظه زندگی باشد؛ لحظات سختی می‌گذرد، اشک‌های زیادی می‌ریزد، همه چیز سیاه و سفید می شود و افکار زیادی از ذهن عبور می‌کند تا شاید بتوان با این حقیقت کنار آمد.

پزشکان می‌گویند زندگی فرد مرگ مغزی به پایان راه رسیده و دیگر هیچ وقت به زندگی برنمی‌گردد؛ اما قلبش می‌تپد! قلبی که می‌تواند در سینه دیگری جا بگیرد و همین طور، دیگر اعضایی که هنوز کار می‌کنند و می‌توانند جان دوباره ببخشند.

اینکه خانواده‌ای تصمیم بگیرد اعضای عزیزش را به دیگران اهدا کند کاری سخت اما زیباترین جلوه فداکاری و بخشندگی است؛ در واقع اعضایی که زود یا دیر زیر خاک می‌روند، زندگی را به دیگران می‌بخشند و جاوادنه می‌مانند.

شاید عنوان "اهدای زندگی" به جای "اهدای عضو" عبارتی کلیشه‌ای به نظر بیاید اما این اهدا واقعا هدیه دادن زندگی است؛ کاری که با مرگی تلخ آغاز می‌شود و با زندگی دوباره، ادامه می‌یابد.

به گزارش ایسنا، هر سال تعداد زیادی از افراد در لیست انتظار دریافت عضو، از دنیا می‌روند در حالی که این بیماران می‌توانند با پیوند اعضا، به زندگی خود ادامه دهند.

به مناسبت ۳۱ اردیبهشت‌ماه روز اهدای عضو، به سراغ تعدادی از بیماران در لیست انتظار پیوند عضو در استان خوزستان رفتیم و پای صحبت‌شان درباره "انتظار" نشستیم.

چشم‌انتظار "قلب"

کامران ۳۷ ساله و پدر دو فرزند است؛ جوشکار بوده اما پس از سکته قلبی، قلبش دیگر تنها ۳۰ درصد کار کرده که همین میزان نیز اکنون به ۱۰ درصد رسیده است. حالا علاوه بر اینکه قلبش خوب کار نمی‌کند، ریه‌اش نیز آب آورده و نگران است که مبادا دیگر اعضای بدنش هم آسیب ببینند.

چشم انتظار "قلب" است تا شاید جان دوباره بگیرد اما قلب وقتی به دردش می‌خورد که دیگر ارگان‌هایش هم سالم باشند.

این بیمار خوزستانی در گفت‌وگو با ایسنا، در مورد بیماری خود می‌گوید: در سال ۹۶ سکته قلبی کردم و تنها ۳۰ درصد از قلبم کار می‌کرد. سال گذشته فعالیت قلبم به ۱۰ درصد رسید و دچار نارسایی قلبی پیشرفته شدم و به تشخیص پزشک، در لیست پیوند قرار گرفتم و چشم انتظار اهدا هستم.

او ادامه می‌دهد: هر روز ممکن است نارسایی قلبم به کلیه، کبد یا دیگر اعضایم آسیب بزند بنابراین تا وقتی دیگر اعضای بدنم سالم هستند باید قلب دریافت کنم و در غیر این صورت، شرایط بسیار سخت‌تر می‌شود.

نفسی که به دارو بند است

کامران اضافه می‌کند: تاکنون دو بار برای پیوند قلب با من تماس گرفته شده که یک بار قلب اهداکننده ضعیف بود و یک بار نیز من شرایط پیوند نداشتم. وقتی برای پیوند با من تماس می‌گرفتند استرس عجیبی داشتم.  

وی می‌گوید: با وجود این شرایط اقتصادی، توان کار ندارم و تنها می‌توانم کارهای شخصی و جزئی خود را انجام دهم.

کامران از نایاب و گران بودن داروهایش گله می‌کند و ادامه می‌دهد: نفس کشیدن‌مان به این داروها بستگی دارد و اگر نباشند دچار مشکل می‌شویم. این وضعیت قلبم باعث جمع شدن آب در ریه، بی‌خوابی و حمله‌های خفگی شده است.

وی بیان می‌کند: روزی که در لیست پیوند قلب قرار گرفتم به خانواده‌ام گفتم اگر حین عمل مشکلی برایم پیش آمد در صورتی که ارگان‌هایم قابلیت اهدا داشته باشند حتما به نیازمندان اهدا شود. امیدوارم فرهنگ اهدای عضو نیز بیشتر جا بیفتد.

از "لیستی" به "لیست" دیگر در انتظار پیوند

فریده، ۴۲ ساله و مادر دو فرزند و در لیست انتظار پیوند کبد است. حدود دو سال است که متوجه ابتلای خود به سیروز کبد شده است؛ قبل از آن هیچ علامتی از بیماری نداشته اما دو سال پیش در پی بروز علائم تب و لرز، کبودی و ورم دست و پا و بزرگی شکم، برای انجام آزمایش خون اقدام کرد و متوجه بیماری خود شد.

او حالا در مورد حالش در زمان اطلاع از بیماری خود می‌گوید: وقتی متوجه بیماری‌ام شدم از نظر روحی بسیار صدمه دیدم و تا خودم را جمع و جور کردم زمان برد اما اکنون با وجود اینکه دردهای شکمی زیادی دارم با بیماری کنار آمده‌ام.

وی ادامه می‌دهد: یک سال و نیم پیش برای پیوند کبد به شیراز رفتم و در لیست انتظار قرار گرفتم اما نوبت به من نرسید. پس از آن در بیمارستان گلستان اهواز هم تشکیل پرونده دادم و حدود پنج ماه از قرار گرفتن من در نوبت پیوند می‌گذرد.

فریده می‌گوید: یک هفته پیش از سوی بیمارستان گلستان برای پیوند کبد با من تماس گرفتند اما فرد دیگری، بیشتر از من واجد شرایط بود.

از درد تا نگرانی

فریده بیان می‌کند: وقتی پزشک به من گفت که باید عمل پیوند انجام بدهم هم احساس خوشحالی داشتم هم ناراحتی؛ چون با پیوند کبد از این درد راحت می‌شوم خوشحال بودم اما به دلیل اینکه عضو فرد دیگری را می‌گیرم و او جان خود را می‌بخشد تا چند نفر به زندگی بدهد، ناراحت بودم.

وی ادامه می‌دهد: از طرف دیگر، نگران بچه‌هایم بودم و می‌خواستم بدانم بعد از پیوند کبد دوام می‌آورم یا نه؛ چون چشم به راهم هستند. انتظار دریافت کبد و ندانستن شرایط بعد از پیوند، بسیار سخت است و فشار زیادی به خود و خانواده‌ام وارد کرده است.

وی می‌گوید: هر چند هزینه دارویی زیادی ندارم اما هزینه آزمایش‌ها و چکاپ بسیار بالا است و حتی مجبور شده‌ام خودروی‌مان را برای هزینه‌های درمان بفروشم. اگر کبد دریافت نکنم حتی از پس هزینه‌های پزشکی برنمی‌آیم.

فریده ادامه می‌دهد: هیچ کس راضی نیست عزیز خانواده‌ای از بین برود اما باید این موضوع جا بیفتد که اگر امیدی به زندگی فردی نبود، با اهدای اعضای او می‌توان جان چند نفر دیگر را نجات داد.

وی بیان می‌کند: بیماران زیادی در انتظار پیوند عضو هستند که امیدواریم با حمایت این خانواده‌ها زندگی به این افراد هدیه داده شود.

توان خریدن "کلیه" را نداریم

میترا، ۳۶ ساله و مادر یک دختر است. او بیماری کلیوی‌اش را از پدر خود به ارث برده است و پدرش به دلیل انجام نشدن پیوند کلیه، جان باخته است.

او تا قبل از ۲۹ سالگی مشکلی نداشت اما پس از آن دچار بیماری کلیوی شد و دو سال و نیم می‌شود که کارش به دیالیز کشیده شده و از آذرماه سال گذشته هم در لیست انتظار پیوند کلیه قرار گرفته است.

میترا در مورد بیماری خود و تلاش برای دریافت کلیه از خویشاوندانش می‌گوید: با توجه به اینکه بیماری من ارثی است، پزشک گفته نمی‌توانم از خویشاوندانم کلیه دریافت کنم زیرا احتمال برگشت بیماری وجود دارد.

وی می‌گوید: با همسرم نسبت فامیلی دارم و نمی‌توانم از او کلیه بگیرم. از طرف دیگر، همسرم راننده تاکسی است و توان خرید کلیه را ندارد.

به جای دفن، زندگی ببخشید

میترا ادامه می‌دهد: وقتی پزشک گفت شرایطم به گونه‌ای شده که به پیوند نیاز دارم، بسیار دلشوره گرفتم. از وقتی هم در لیست پیوند کلیه قرار گرفته‌ام بسیار استرس دارم. خانواده به خصوص دخترم هم شرایط سختی را تحمل می‌کنند.

او می‌گوید: خانوده‌هایی که عزیزشان مرگ مغزی می‌شود، با اهدای اعضایش به چند نفر جان می‌بخشند و اعضای وی زیر خاک دفن نمی‌شوند. امیدوارم روزی برسد که همه متوجه شوند که فرد مرگ مغزی به زندگی برنمی‌گردد اما می‌تواند چند نفر را به زندگی برگردد.

رویش از مرگ

دکتر جواد شریعتی مدیر مرکز هماهنگی و فراهم‌آوری پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: در خوزستان ۶۰ نفر در لیست پیوند قلب و حدود ۵۰ تا ۶۰ نفر در لیست پیوند کبد هستند. یک هزار و ۵۴۰ بیمار دیالیزی نیز در خوزستان وجود دارد که تعداد زیادی از این افراد در لیست پیوند کلیه هستند.

وی افزود: البته بسیاری از این افراد برای تشکیل پرونده اقدام نکرده‌اند و برخی نیز در استان‌های دیگر پرونده تشکیل داده‌اند بنابراین ممکن است آمار و کم و زیاد شود. برخی هم بر اثر کمبود ارگان فوت می‌کنند.

شریعتی با بیان اینکه مرگ مغزی دیگر راه بازگشت ندارد و پایان راه است، گفت: هر چند مرگ مغزی، مساله دردآوری است اما از این مرگ، رویش‌های جدید می‌بینیم؛ صحنه‌های زیبایی می‌بینیم که اشک به چشمان‌مان می‌آورد. چشمان کم‌فروغ بسیاری از بیماران به در دوخته شده تا عضو دریافت کنند و دوباره جان بگیرند.

وی با اشاره به فعالیت بیش از ۱۵۰ نفر در روند اهدای عضو افزود: استان خوزستان پتانسیل زیادی در پیوند عضو دارد و سه رشته فوق تخصص پیوند قلب، کلیه و کبد در خوزستان وجود دارد و شرایط برای انجام عمل پیوند فراهم است بنابراین باید فرهنگ اهدای عضو ترویج یابد.

مدیر مرکز هماهنگی و فراهم‌آوری پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز بیان کرد: سال گذشته در خوزستان ۲۶ مورد اهدای عضو انجام شد؛ در شرایط ایده‌آل در هر مورد اهدای عضو، چهار عضو پیوند داده می‌شود. سال گذشته ۳۵ کلیه، ۱۳ کبد و دو قلب در تهران و دو قلب در خوزستان به صورت موفقیت‌آمیز پیوند زده شد. به دلیل شرایط اورژانسی، هفت کبد و چهار کلیه نیز برای انجام پیوند، از خوزستان به شیراز ارسال شد.

وی با بیان اینکه از ابتدای امسال تاکنون شش مورد اهدای عضو در استان خوزستان داشته‌ایم، افزود: هر چند موارد اهدای عضو در این مدت نمی‌توانند ملاک سنجش برای وضعیت اهدای عضو تا پایان سال باشند اما در صورت ادامه این روند انتظار می‌رود شاخص اهدای عضو در خوزستان بیشتر شود.

شریعتی بیان کرد: در سال‌های ۹۹ و ۱۴۰۰ با وجود اینکه تعداد موارد مرگ مغزی به نصف کاهش یافت اما مردم سخاوت بیشتری داشتند و اهدای عضو بیشتری انجام دادند.

وی عنوان کرد: زبان از اینکه بتواند بخشی از لطف این خانواده‌ها را جبران کند، قاصر است.  هر فرد مرگ مغزی می‌تواند جان حداقل چهار نفر را نجات دهد و امیدواریم روز به روز شاهد توسعه فرهنگ اهدای عضو در خوزستان باشیم.  

به گزارش ایسنا، هر چند مرگ مغزی پایان راه و آخرین برگ از دفتر زندگی یک انسان است اما می‌توان با اهدای اعضای حیاتی، به چند نفر جان دوباره بخشید؛ اهدای عضو یعنی تولدی دیگر از مرگ قطعی.

گزارش از: دلال آلبوشهبازی، خبرنگار ایسنای خوزستان

انتهای پیام

نظر شما