شناسهٔ خبر: 54124186 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: باشگاه خبرنگاران جوان | لینک خبر

دادگاه حمید نوری؛ قضاوت علیه عدالت

اسناد جنایت علیه بشریت سازمان منافقین یکی دوتا هزارتا نیست، اسناد رسمی دستور العمل های سازمان در روشهای نازیستی جنایت و ترور به تیم های تروریست انکار ناپذیر است.

صاحب‌خبر -

احمد میراحسان پیشکسوت و فعال فرهنگی در یادداشتی، به بهانه دادگاه حمید نوری در سوئد به مقایسه قضاوت و عدالت در جهان بینی خودبنیاد گرای مدرنیته و عدالت و قضاوت بنا به معرفت توحیدی پرداخت که در ادامه یادداشت ایشان از نظرتان می‌گذرد:

پرسش اصلی این نوشتار، رابطه عدالت و قضاوت است با امری به اسم وانموده simulacrum، در دنیای کنونی و واقعیت نظام جهانی و نیز علیه انقلاب اسلامی، و تمایز و بلکه تضادش با نسبت ماهوی عدالت و قضاوت، در هستی شناسی الهی و ژرف ساخت نظام کنونی حاکم بر ایران؛ همچنین در تناسب و معنای این رابطه است با فرهنگ نمایش و وانمودگی که بر زمینه الحاد و عقل خودبنیان گرای مدرنیته توسعه یافته از یکسو و ضدیت فرهنگی که از سر چشمه وجود شناسی قرآنی/ اهل البیتی علیهم السلام نوشیده است با قضاوت خلاف عدالت، بنا به معرفت توحیدی ولایت محور و باور به عدل الهی، که فضای حیات اجتماعی عدالت و قضاوت را معنا می‌بخشد.

تردیدی نیست بنا به معنای هستی شناسی‌ی ولایت محور، پاسخ کامل و جامع ناظر به همه بواطن حقیقت را درپرسش این متن، باید از زبانِ «قرآن صامت برابر ما / قرآن ناطق برای ما»، دریافت کرد؛ از زبان قرآن گویایی که خداوند آن را از هر رجس و جهل و فهم خطا و محدویت ادراک حق، طهارت بخشیده است. باز روشن است شنیدن آوای معرفت معصومانه برای گوش و هوش محجوب و گرفتار انانیت و برای حجاب وجود‌های غرق در تاریکی وگناهان و عقل ضایع نهاده شده‌ی الهی، مقدور نیست. زیرا این عقل نوری است که جنود علم، عدالت و تقوا و تزکیه و گریز از خود پرستی و دروغ و فریب از اوست... و واجد نیرو‌های نورانی است و با فکر محاسبه گر و کارکرد مغز اسیر حجاب موجودیت محدود بشری ونفسانی، ماهوا متفاوت است و این انسان عاقل عامل و دارای ایمان و روح پاک است که صلاحیت دیدار وظرفیت گفت و شنود با معصوم را داراست. عالمان ربانی وفقیهان مرتبط با هدایت امام حیً (عج)، نقش شان همین رسیدگی عقلانی و اتصال به انوار هدایت و قدرت تفقه و استنباط و اجتهاد صحیح است و آنان حاملان و راه گشایان پاسخ‌های اصیل اند. بدیهی است که ماتن گناهکار این متن، از چنین داعیه‌ای کاملا مبرٌی است و تنها میخواهد به مصداق و نمونه‌ای از این وضعیت سیاه قضاوت و داوری نا عادلانه و متکی بر دروغ و وانموده و بازی شرارت بار قضاوت در قلمرو کفر و نفاق وقدرت‌های متفرعن جهان حاضر خصوصا علیه جمهوری اسلامی، اشاره کند؛ که نمونه یاد شده، و مصداق اغواگر آن، همین دادگاه حمید نوری است، به سردمداری سازمان سیا و موساد و بازیگری سوئد و فرقه دوزخی و وحشی منافقین ونمایش سراپا نفرت انگیز و وقاحت بار تعویض جای ظالم و مظلوم و جلادان مهاجم قانون ستیز و کارگزار شیطان، با انقلابی ترور و خیانت شده و زخم خورده‌ی در حال دفاع از زندگی قانونیش.

به این ترتیب گیم شیطانی بحران‌های افزایشی، برای انهدام انقلاب الهی، در نقطه استکهلم نمایشی است باسه بازیگر:

۱-سوئد به نیابت از کفر وقدرت فرعونی جهانی و دشمن اسلام و انقلاب اسلامی

۲-منافقین، یعنی فرقه رجوی، همان سازمان مجاهدین خلق امروزی که به ابزار دریده و درنده و مزدور نظام ظلم و کفر جهانی بدل گشته است و مسئول جنایت کارانه‌ترین شکل تروریسم وحشی برابر انقلابی الهی به رهبری امام خمینی (ره) و خیانت به ملت ایران و همدست صدام در کشتار مردم کرد و شیعیان عراق است.

۳-و کارمند قوه قضاییه‌ی دهه‌ی شصت، حمید نوری (حمید عباسی) در جایگاه متهم که در این نمایش نقش نمادین جمهوری اسلامی را دارد؛ و در واقع محاکمه او بهانه‌ای است برای ادامه جنگ کفر و نفاق با انقلاب اسلامی و ایجاد جوٌمتهم کننده بر اساس وانموده‌ی خشونت و جنایت در جمهوری اسلامی.

این بازی ادامه‌ی همان گیم طولانی مدت و چهل و اندی ساله قدرت ظلمانی جهانی است که قصد عوض کردن جایگاه ظالمانه و جنایت کار و خیانت بار منافقین را با واقعیت مبرهن مظلومیت جمهوری اسلامی دارد و پشت لفاظی‌ها و بازی‌های حقوقی سناریوی اصلی به اجرا می‌آید: سناریوی مسخ و براندازی با تحریک کل ملت بوسیله مسموم کردن تدریجی روح و ذهن آنان و اسیر شیطان وانموده و اغوا کردن شان و فراموشی امر عینی و مستندات خشونت بی سابقه یک جهان کفر، نفاق و فساد، علیه انقلاب اسلامی برای نابودی این ثمره طیبه، باسردمداری آمریکا و یاری انگلیس فرانسه و اسراییل و نوکری صدام و آل سعود و محوریت پادویی‌ی تروریستی فرقه رجوی. شیاطین جنی و انسانی وابلیس و نفس سوء و دنیا پرست، بار‌ها با این روش قوم‌های گوناگون را علیه انبیاء و شرک به پروردگار یکتا برانگیخته است. داستان قابیل و قابیلیان، داستان واقعی قوم نوح و عاد و ثمود، بت پرستان هوادار فرعون‌ها و نمرود برابر ابراهیم و موسی، عمل بنی اسراییل و فریفتاری سامری، مسلمانان گسسته از وصایای رسول خاتم صلوات الله علیه و آله، غاصبانی که ادامه ظلم شان به ماجرای معاویه و یزید و بنی امیه و بنی عباس و ظالمین بعدی کشید، همه گویای تکرار همین رابطه بیداد و بیرحمانه کفر و نفاق با دعوت کنندگان به توحید و ولایت الهی و عدالت بوده است. امروز هم جنگ یک جهان کفر و نفاق داخلی و خارجی با اسلام و امام منتظر (عج) وانقلاب اسلامی دعوت کننده به توحید و عدل موعود و مبارزه با ظلم جهانی و فرعونیت و استکبار خونخوار تکرار همان ماجراست. در این بازی استکهلم که جزیی از بازی شیطانی جهان معاصر است، حضورسه گزینه ضروری دیده می‌شود:

۱-در وهله اول سوئد بهترین بازیگر برای این نقش نیابتی شیاطین متفرعن است، یعنی نقش وانموده‌ی دفاع از حقوق بشر و اجرای عدالت از طریق رسیدگی به جنایت!

آمریکا و اسراییل و انگلیس و فرانسه و ... در پیش چشم جهانیان، دستان آلوده به خون مردم کشور‌های مظلوم زیادی دارند و حتی همین حالا در آمریکا و فرانسه و... و. دارند مردم و شهروندان خود را از سیاه و سفید هر روزه به گلوله می‌بندند. از سوی دیگر اینان دشمنان مستقیم ایران اند و همراهی علنی شان با سازمان مزدور و تروریست، آن هم با پز مخالفت با انقلاب اسلامی جهت اعدام تروریست ها، مضحک خواهدبود؛ در حالی خود در خیابان‌ها مردم مظلوم شان را برای اعتراضات عادی می‌کشند و در آسیای غربی هولناک‌ترین جنایت را و زایش و تدارک داعش را براه انداخته اند که جنگ و ظلم و تخاصم و تحریم و ترور دانشمندان ما جزیی از آن‌است و بدیهی است چنین جنایتکاران و دشمن خارجی ایران با این هویت، بازیگر مناسبی در این سناریو برای نقش قاضی بشمار نمی‌آیند. اما سوئد کارگزار ظاهرا مناسبی است. کشوری ظاهرا حقوق بشری، آرام، دارای چهره دموکراتیک و ظاهرا دور از خشونت وجنایت قدرت ها! پس داستان اقناع کننده بازی قضاوت علیه ایران اسلامی باید در اینجا وهمین کشور دشمن اسلام، رخ دهد.

حالا آنان نمایشی مناسب براه می‌اندازند. طبق توطئه ای، حمیدی نوری یک کارمند قوه قضاییه‌ی دهه شصت و زمان عملیات پیروزمند مرصاد را به استکهلم کشاندند. تا در دادگاه فاقد صلاحیت حقوقی در این کشور، محاکمه اش کنند و البته طبیعی است افکار عمومی اغوا شده، وانموده‌ی بیطرفی سوئد را بیشتر باور می‌کند.

۲-اما منافقین نقش نیابتی خود در مقام بازیگر تحت اختیار شیطان بزرگ و واسطه‌ی اجرای طرح سیا و موساد و اداره اطلاعات سوئد را در این گیم، با دوچهره‌ی نقابدار مصداقی و نماینده بی نقاب سازمان به اجرا در آورده اند. مصداقی عضو دستگیر شده و و توبه کرده سابق و آزاد شده‌ی فرقه‌ی رجوی است که پشت سرش فرقه رجوی و سازمان‌های اطلاعاتی مختلف نهان شده و فرمانبر چند چهره‌ی آنهاست. این جاسوس حالا در نقش شخصیت حقوق بشری و فعال در دستگیری نوری ظاهر می‌شود، هر چند چهره دو رو و دروغوار و دغلکار و جاسوسی چند جانبه اش برای پاره‌ای از مردم ایران شناخته شده است، ولی برای افکار عمومی جهان فریب دهنده تواند بود. این سازمان و این مجری دستگیری نوری وبازیگری با دستان خونریز و وکنشی سرشار از دروغ و بیداد، که دلقکی مضحک و مشکوک است با صورتک مظلوم نما و شاکی و میداندار شکنجه دیده ها، واقعا خواهان عدالت است؟ یا با چنین مکری در این بازی رسواست، که سازمان جنایتکار منافقین از واقعیت ظالم دیوانه‌ی قدرت اش، به مظلومی دادخواه تغییر چهره داده است؟ آیا کنش و بازی او در موضع یک مٱمور، خود نشانگر همان روحیات اعضای گوش به فرمان و اطاعت کور کورانه نیست که به راحتی تن به بازی و وانم. دگی و دروغگویی می‌دهند و بنا به ساییده شدن هر حس انسانی به سبب خشونت و عادت به بیرحمی و اطاعت کور، حتی، چون یک روبات و مٱمور کور آماده شکنجه اند و از دروغ و ترور و بوی خون و قتل لذت می‌برند؟

۳- حمید نوری، یک کارمند قوه قضاییه‌ی دهه شصت است که در جریان دادگاه‌های مجدد زندانیان، در زمان جنگ منافقین با ایران در عملیات احمقانه فروغ جاویدان و شکست شان با عملیات مرصاد و لو رفتن تشکیلات مخفی همدستان رجوی در زندان، فعال بوده است و اکنون در معرکه‌ی توطئه مشترک اربابان غربی و منافقان است. حقیقتا من جز این نقش اطلاعی از او نه در دهه شصت دارم و نه پس از پیروزی عملیات مرصاد تا امروز. اما واقعیت روی داده این است که کار اصلی این دادگاه اصلا محاکمه او نیست بلکه نوری بهانه‌ای برای تداوم قضاوت ضد عدالت، علیه جمهوری اسلامی است. هدف پیشبرد گیم و بازی وانمودگی علیه انقلاب اسلامی است. میخواهند جنایت طراحی شده و شیطانی را که چهل و اندی سال است علیه انقلاب ادامه داده اند وارو جلوه دهند. آنان به قیام امام خمینی و انقلاب جهانی او علیه ستم سلطه کافرانه و علیه کفر مدرن کینه می‌ورزند، چرا که منجر به بیداری اسلامی شده و تٱسیس کشوری خواهان استقلال و آزادی از قید فرعون زمانه و دعوت مسلمانان و مستضعفان جهان به این آزادی جهانی و اجرای عدالت علیه جنایت سلطه، بخشایش پذیر نبوده است.

پروژه نابودی و براندازی این نظام عدل بدست مردم ایران، هدف گیم نظام استکباری برابر انقلاب اسلامی است. آنان به کودتا، جنگ داخلی و خارجی و تجزیه طلبی وتروریسم وحشی و تحریم و داعش و رسانه‌های محارب و تغییر هویت و بی اعتماد سازی و نفی هویت ملی و همه وانموده‌ها و هر جنایتی متوسل شده اند تا با استمرار بازی شیطانی پایان ناپذیر، مردم را تدریجا علیه حقیقت و منافع خود و برای براندازی استقلال و آزادی شان به میدان دلخواه خود بکشانند تا کنون موفق نشده اند و میخواهند با روش دارکوب و بازی بحران‌های هم افزای طولانی توده‌های فریب خورده و هویت باخته و یا مردم تحمل از کف داده از مشکلاتی را که خود شیاطین سرچشمه تولید شان هستند به خود زنی وادارند و با وانموده‌ی دروغین بی کفایتی‌ی حکومت وانمود سازند که چاره‌ای جز دست شستن از جمهوری اسلامی وگرویدن به ربوبیت شیطان بزرگ و چشمپوشی از استقلال و آزادی و عدالتخواهی راهی دیگر برای پیشرفت وجود ندارد؛ می‌خواهند مردم را به ستوه آورند و از امید به استقلال و آزادی و عدالت و پیشرفت به یٱس و تسلیم و آشوب بکشانند. آنان می‌خواهند مردم را علیه ایمان و اسلام و انقلاب و استقلال و آزادی شان به شورش وادارند و سراپا برده کفر سیاه کنند و جنایت خود را به پای جمهوری اسلامی بنویسند؛ و نوکران خود و دشمنان خدا را بر مسند قدرت بنشانند تا از ایران گاو شیرده، بلکه بدتر از گاو بسازند. پس هدف جنگ آنان نفی انقلاب اسلامی و امام ره و در حقیقت اسلام، یعنی نفی توحید و قرآن و خاندان وحی و امام حیً موعود منتظر عج است. حمید نوری در این بازی خود یک وانموده است و بهانه جنگ با امام و انقلاب اسلامی است!

نقش فرقه رجوی در گیم آمریکایی قضاوت علیه عدالت چیست؟

تبار شناسی وریشه کنونی بازی سازمان مجاهدین را باید در شکستن التقاط اولیه و تاریخ بعد از اعدام رهبران نسل نخست جستجو کرد.

رجوی و شهرام دو بازمانده سازمان چریکی مجاهدین خلق در مقطع فروپاشی التقاط آغازین، واعدام رهبران اولیه هستند. اینان مدافع نگرش عملیات مسلحانه اولیه سازمان چریکی اند که می‌اندیشیدند با ترور و آدم کشی می‌توانند قدرت به کف آورند و با عملیات چریکی شهری، رژیم فاسد پهلوی را به سود کسب مسند حکمرانی برای خود سرنگون کنند. انان خود را دشمن جدی آمپریالیسم آمریکا معرفی می‌کردند.

رهبران نسل اول از زاویه دید اخلاقی و احساسی، اغلب ظاهرا جوانانی تحت تٱثیر جنبش کمونیستی و افکار چپ، پس دچار التقاط، بودند. ضعف تقوی و موانست با قرآن و تعقل مستقل و زندگی روشنفکرانه و اعتماد به دانش و ایدئولوژی انقلاب‌های چپ مدرن وگسست از زندگی مردم، و جوً زمانه ونگاه و تفکر علم محور مدرن رهبران فکری شان که دانشجویان گسیل شده به اروپا از سوی رضا شاه، بودند، چون مرحوم مهندس بازرگان با سویه‌ی لیبرالی، درگرفتار‌های ایدئولوژیک/ التقاطی شان نقش داشت و بعد‌ها نگرش مدرن رادیکال پیشگامان انقلابی و کسانی، چون دکتر شریعتی بر آنان تٱثیر نهاد که باز طی تحصیل در اروپا تحت تٱثیرسویه‌ی سوسیالیستی تفکر غرب قرار گرفتند ودر چرخش از لیبرالیسم به مبارزه بدان تمایل یافتند. این دور شدن از قرآن و اهل البیت علیهم السلام، کم کم در آن‌ها توهمات خودبینانه. وقهرمان پروری وخود را منجی خلق حساب کردن و کبر و خود شیفتگی و خلل‌های ایدئولوژیک وآلودگی نفاق و خود پرستی تولید کرد و نفسانیت و غرور را در آن‌ها دامن زد. این عدم انس با هدایت قرآنی سبب اتکا به جهل خود به جای عقل الهی و وحی شد و سبب حرکت کردن نفسانی و افراطی شان جلوتر از وحی ومعصوم و از قرآن شد و اسلام شناسی بدون علم تخصصی دینی و اجتهاد صحیح و بدون استاد ربانی مثل امام ویا آقای بهجت و آقای مرتشی و عالمان الهی ... به اوهام شان به جای فهم تکالیف درست افزود و بردگی و مصرف اندیشه دیگران بدون تفکر مستقل و پیروی از تفکر و تئوری‌های مدرن چپ ارتدکس ... آن سازمان را طعمه انحراف بزرگ و خود خدا پنداری هولناک و بالاخره طعمه‌ی شیاطین و آخر هم قربانی ساواک و موساد کرد.

در بازجویی ها، ساواک و موساد خوب به التقاط سازمان و ویژگی‌های کافرانه و ملحدانه و روشنفکرانه‌ی جریانی در سازمان مثل تقی شهرام و خصوصیت منافقانه و قدرت پرستانه و شبه روشنفکری رجوی پی بردند. پس ساواک تحت هدایت موساد، برای هریک نقش و سناریوی ویژه‌ای را طراحی کرد. این دو و دستیارانشان، ظاهرا بی خبر از نقش از پیش تعیین شده خویش در تور سناریوی ناگفته دستگاه امنیتی رژیم شاه بودند و یا خود را به بیخبری و سفاهت می‌زدند؛ و جذب مارکسیست نشده هابه وسیله رجوی کنترل شدند که در واقع کنترل غیر مستقیم شان بود بوسیله ساواک از زندان و در زندان، برای منافع آینده و تحولات مقتضی. نفع مسلم زنده نگه داشتن رجوی، اداره غیر مستقیم اینان بوسیله رژیم، بزرگترین پیروزی برای حکومت شاه در برخورد هوشمندانه به جنگ چریکی‌ی مجاهدین و نابودی شان به دست خودشان بود. وقتی هم که انقلاب شد، نفع رجوی برای پروژه‌های آمریکا صد چندان شد.

سنت تروریستی مجاهدین و عادت روحی به پیشبرد نیات قدرت خواهی با ترور، آنان را به آلتر ناتیو حریص برای قدرت انقلاب به چشم همه قدرت‌های فرعونی و دشمنان غربی انقلاب و نیرو و نامزداصلی شروع خشونت و کشتار سراسری و فرا قومی، علیه انقلاب اسلامی بدل کرد. سیا نیرو‌های گوناگونی برای مهار انقلاب اسلامی ودر گام نخست کشتار نیرو‌های مؤمن و پیشران در آستین داشت، از میان اپوزیسیون لیبرال مذهبی و غیر مذهبی و رفرمیست‌ها ومارکسیست‌ها و لیبرال داخلی و خارجی و دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا و ... همه جور ادم در کلاه شعبده و آستین جادویش پنهان بود که مستقیم یا غیر مستقیم هدایت و پشتیبانی شان می‌کرد.

رجوی نقش خود را در خدمت به گیم آمریکا به بهترین وجه عمل کرد و ضمنا بی مهابا هر حیثیت انسانی را فدای قدرت خواهی خویش کرد. او از هر ارزش اخلاقی، وهر شرافتی برای کسب قدرت چشم پوشید. ماکیاوللیسم نیچه‌ای رجوی به سرعت فرقه او را به‌جنایتکار بیرحم و آدمکش بدل کرد. او از همان اولین روز پیروزی انقلاب امام به تدارک سلاح و تشکیل میلیشیاو ارتباط با اجنبی علیه انقلاب اسلامی پرداخت. او کنار نقش صدام در شروع جنگ خارجی، رهبر جنگ داخلی و تروریسم وحشی شد. همگام احزاب خائن به مردم و ایران، همسو با تجزیه طلبان بیرحم، چون حزب دموکرات و کومله و خلق عرب و خلق کرد و خلق بلوچ‌و... واحزاب یک شبه روییده، پیشگام اجرای پروژه موساد و سیا در براه انداختن جنگ داخلی گشت. نیرو‌های متوهم خشونت گرا، چون پیکار و فدایی و رزمندگان و اتحادیه کمونیست‌ها و رنجبران و ... برابر وحشیگری رجوی و سازمان حریصش لنگ انداختند.

پس جنایت در ایران و برابر انقلاب آزادی بخش با تروریسم جنونکار منافقین آغاز گشت. در هر دادگاهی نقش اپوزیسیون خشن‌غربگرا و فرقه‌های تجزیه طلب. محارب با انقلاب نود. هشت درصدی و بویژه فرقه رجوی را در شروع جنایت‌های خشن و مسلحانه فاشیستی، اثبات ومسجل توان کرد.

آنان شروع کننده ظالم جنایت و خشونت عیه کل ملت و انتخاب مردم و مستوجب محکومیت در هردادگاه صالح برای مجازات اند و نه آنکه شاکی در محاکمه‌ی نظام انقلابی و مظلوم و کشتار شده باشند و جمهوری اسلامی را به دروغ آغازگر قتال وظالم وانمود سازند!

بیایید مرور تکرار مکررات کنیم تا به دولت دروغگوی سوئد نقش جنایتکارانه‌ی غرب و شرق و خصوصا مٱموریت جنوبار و خوپخوار انه‌ی منافقین را یاد آوری نماییم!

۱-اولین جرم فرقه‌ای که در ۲۲بهمن ۵۷ با استفاده از نام سازمان فروپاشیده شده‌ی چریکی که هدف اصلیش را مبارزه با آمریکا و دیکتاتوری دست نشانده اش، وخود را سازمان مجاهدین خلق معرفی می‌کرد آن بود که روش دو رو و نیرنگ بازانه‌ای برابر انقلاب اسلامی در پیش گرفت. نود و هشت در صدر مردم ایران از انقلاب خود واز نظام زاده شده از انقلاب اسلامی دفاع می‌کردند که رهبری آن جز به نام امام خمینی ره در ایران و جهان شناخته نمی‌شد، و فرمان امام را مطاع میدانستند. اما فرقه رجوی در باطن، علیرغم قائد کبیر کردن‌های منافقانه، این رهبری را قبول نداشت و این راز را پنهان می‌کرد و پنهانی فرمان او را زیر پا می‌نهاد.

قیام مردم در ۲۲بهمن نظام پهلوی را از هم گسست. همه ملت ایران اموال عمومی و دولتی و حکومتی را تحت فرمان امام مورد مراقبت قرار دادند، اما نیرو‌های خائن اندک، ساواکی‌ها و گروه‌های محارب با انقلاب و منافقین ضد این عمل کردند؛ سلاح‌های پادگان‌ها را دزدیدند و پرونده‌ها و مدارک سرٌی را به یغما و سرقت بردند و کمی بعد بخشی را وسیله معامله با قدرت سلطه جوی همسایه ایران، شوروی قرار دادند و خیانت آشکار کردند. این خود اولین گام دشمنی و جرم بزرگ شان بود که خبر می‌داد پیشگام خیانت و نقشه‌های خشن علیه انقلاب و جمهوری اسلامی هستند؛ و آنان را در جایگاه بنا نهنده و شروع کننده خیانت و خشونت و جنایت علیه منافع ملی معرفی می‌کند؛ و نشان می‌دهد این گروه آزاد شده از زندان شاه به دست انقلاب اسلامی، چگونه از آغاز با بهره از اعتبار گذشته‌ی سازمان مجاهدین خلق، که ضد رژیم پهلوی به عنوان نوکر امپریالیسم بود و آمریکا را دشمن اصلی مردم ایران می‌دانست و هدف مبارزه اش را نابودی آمریکا و قطع کردن دست دخالت و چپاول و وابستگی او و سرنگونی کارگزار دیکتاتورش معرفی می‌نمود، سوء استفاده کرد و بنای جنگ با انقلاب ضد دیکتاتوری و ضد وابستگی به قدرت‌های متجاوز و غارتگر جهانی را به سود شیطان بزرگ پی ریخت.

۲- جرم اجتماعی و سیاسی دیگرو جنایت دیگر سازمان منافقین بعد از انقلاب اسلامی، آن است که برای کسب قدرت منافقانه، به نفی انقلاب عظیم مردمی پرداختند که با بیش از نود هفت درصد آرای خود جمهوری اسلامی را به جای نظام پیرامونی و دیکتاتوری پهلوی برگزیده بودند، و منافقانه، با اراده، آگاهی، تصمیم، نقشه و برنامه و سازماندهی و اجرا، گام درراه سرنگونی اش نهادند. سازمان رجوی با تشکیل گروه مسلح از نوجوانان و جوانان، جدا از فرمان و رهبری امام خمینی ره، رهبر بلامنازع انقلاب، برای نابودی انقلاب اسلامی و پنهان نگه داشتن هدفش، در حالی که خود را مدافع انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و رهبری امام خمینی ره وانمود می‌کرد و از رهبر انقلاب به نام قائد بزرگ نام می‌برد، نشان داد که مجرم ومصداق کامل عمل مجرمانه و فریبکاری و کذب علنی و دروغگویی تشکیلاتی بوده است.

۳-قانون ستیزی و گردن ننهادن به قانون و خواست ملت، در هر نظام در جهان جرم مسلم است؛ آن هم قانونی که با آرای مستقیم یک ملت با اکثریت قاطع مشروعیت یافته است و ان هم ستیزی که وجه براندازانه و نقشه عمل مسلحانه و نظامی و تدارک خشونت و خونریزی اش کاملا مسجل بوده است و مسئولیت کشتار‌های آتی را بر دوش این سازمان قطعیت می‌بخشد.

۴-منافقین در دو سه سال نخست بعد از ۲۲بهمن در آن فضای شور آمیز انقلاب شهامت بیان دشمنی شان را با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و امام خمینی نداشتند، در حالیکه شهوت قدرت طلبی کور و کرشان کرده بود، نهان کارانه به تدارک کودتا و شورش مسلحانه اقدام کردند؛ و ارتباطات پنهانی با قدرت‌های ظالم که دستشان از چپاول قطع شده بود برقرار کردند و با نیرو‌های برانداز و نوکر سازمان سیا و مٱمور خرابکاری، روابط پنهانی بنا نهادند. در همین برهه با تشکیل میلیشیای مسلح، علنا گام در ویرانگری منافقانه اعتماد مردم و جوانان به امام و یاران او نهادند. کوشیدند با وانموده‌ها و ایجاد بحران‌های گوناگون هر چه بیشتر به بی اعتمادی و تفرقه ملی دامن زنند و عامل گسست وحدت برای ساختن ایران شوند؛ و با تغییر ذهن نوجوانان و جوانان و وانموده مظلوم نمایی رابطه خشنی با نهاد‌های قانونی ایجاد کنند؛ و هر روز در فضای آزادی فاقد هر نظم کنترل کننده، بحرانی نو بیافرینند و زمینه چینی گسترش کشتار. براندازی نمایند.

۵- سیاست غیر قانونی مهم دیگرشان، در شروع تقابل خشن و رفتار خصمانه، نفوذ در همه ارگان‌های مملکت بود. آنان با استفاده از موهبت آزادی که انقلاب اسلامی مردم و رهبری الهی آن رادر اختیارشان نهاده بود، و با سوء استفاده از گذشته چریکی سازمان مجاهدین خلق و اغراق در قهرمان سازی‌های جعلی و پرده پوشی فساد هولناک در سازمان مجاهدین و ساختن وصیتنامه‌های دروغین احساس برانگیز و پنهان کردن همکاری رجوی و امثال او با رژیم در بازجویی‌ها و نهان داشتن جریانات بی دین درون سازمان وده‌ها وجه اساسی منفی در ساختار التقاطی اعتقادی و رفتار عملی گذشته، نوجوانان را فریفتند و نیز با جلب سلطنت طلبان و مخالفان جمهوری اسلامی و مدرن‌های مذهب ستیز، هواداران خود را افزایش دادند وخصوصا در کارمندان بازمانده از ادارات شاه و مدیران جاپا باز کردند و از شرکت در انقلاب پیروز و حاضر آماده، و نهان کردن چهره تشکیلاتی افراد فعال در کمیته‌های نظامی و نهاد‌های دیگر انقلاب اسلامی، لشکر نفوذ در دستگاه امنیتی و اطلاعاتی و سپاه و دادگاه‌ها فراهم آوردند و این‌ها همه جرم مسلم و رفتار تخاصم آمیز رجوی و فرقه اش بود.

۶-رفتار منافقانه در سه سال اول انقلاب ثمرات نهان روشانه فراوانی برای جنگ آتی شان داشت. با نفوذی‌های خود در خیابان‌ها صحنه‌های احساس برانگیز به سود خود و به زیان حکومت راه انداختند، در ادارات و نهاد‌ها نفوذی هاشان جدا از سرقت اطلاعات در راه تٱثیر مخرب بر رفتار نیرو‌های بی تجربه انقلابی عمل کردند و پاره‌ای از افراد عامی را که شور دفاع از انقلاب داشتند و افراد خشن را که در پیکره نظام نو پا حاضر بودند، واداشتند که با اعمال تحریک شده انزجار عمومی بیافرینند.

آنان می‌توانستند بوسیله نفوذی‌های خود به اسم مٱموران امنیتی و کمیته ها، اقدامات اغواگرانه‌ای کنند و آن را به پای حکومت بنویسند و کینه در دل هواداران بیچاره بپرورند و شستشوی مغزی دهند و از آنان موجودات درنده و قاتل بسازند؛ و با هم افزایی بر اشتباهات انقلابیون وافزایش رفتار‌های عصبانی کننده به نقشه خشونت دامن زنند. چیزی که رهبران منافقین میدانستند و هواداران و مردم نمی‌دانستند، همانا فریبکاری در مسیر آماده سازی هواداران برای اعمال جنون بار تروریستی و نقشه رجوی و مرکزیت نقابدار منافقین در سه سال اول انقلاب بود. این نقشه حتمی و اماده سازی و ارتباط با سازمان‌های جاسوسی گوناگون از شوروی گرفده تا فرانسه و آمریکا و عراق و عرزستان ... طی قطعی است. وگرنه ممکن نیست عملا و فکرآ و روحا، سازمانی که خود را فدایی انقلاب اسلامی و امام معرفی می‌کرد در چشم بهمزدنی به دشمن خونریز تدارک شده بدل شود.

۷- نیرنگ زمینه چینی خائنانه تا تٱثیر بر ذهن ابوذر انقلاب و انقلابی ارجمند، که او را پدر طالقانی می‌خواندند (به تقلید از کشیش‌های انقلابی آمریکای لاتین؟!) پیش رفت. برنامه ایجاد تفرقه بین او و امام البته شکست خورد و اقای طالقانی با همه پیوند‌های گذشته با سازمان موضع علنی علیه رفتار سازمان گرفت که هنوز واقف بر کنه آن نبود و این عملکرد نقشه‌مند نهان کارانه را خامی و تند روی مشتی جوان احساساتی می‌پنداشت. اما هر بار ملاقات با امام به قلب مرحوم طالقانی نور ایمان می‌تاباند و او را از فریب و مکر شیطانی سازمان باز می‌داشت.

این حال مرحوم طالقانی در پیوند با امام همانقدر برای سیا و موساد و ام آی سیکس و... و. مزاحمت خطرناک و مانع نقشه‌های شوم بود که بیشتر برای سازمان منافقین. مسلما آنان با زنده بودن و حضور طالقانی که از همراهی اش در جنگ با امام مٱیوس شده بودند، نمی‌توانستند پروژه تروریستی جنایت بارشان را تحقق بخشند. بنا به شناخت نقشه و روند آتی حرکت منافقین برای تبدیل شدن به بی آبرو‌ترین جریان خیانت وجنایت و فساد ایدئولوژیک و اخلاقی و مزدوری دشمنان جهانی اسلام و ایران، تماما به حدسی قوت می‌بخشد که مرگ طالقانی می‌تواند یک ترور بیولوژیکی و استفاده از مواد آلوده برای لخته کردن خون و سکته و عملیات مشترک دشمن خارجی وسازمان باشد که البته نفع مرگ مشکوک مرحوم طالقانی به سازمان رسید. بویژه شعار وقیحانه کشتن مرحوم طالقانی به دست شهید بهشتی! به خوبی از توطئه و نقشه آینده شهید کردن بهشتی و یاران بزرگوار و عاقل و انقلابی و متقی امام ره پرده بر می‌دارد. اینان و افرادی نظیر آقای خامنه‌ای و خیل مبارزان روحانی و غیر روحانی درستکار وپیشرو، مهمترین تهدید علیه نقشه سازمان و سد سدید بودند. آنان مؤمنان خالص و پایمردان دانا ونصوح مبارزه با راه شیاطین و سلطه مجددآمریکا و اذناب داخلی و نفوذی‌های نولیبرال غرب در حکومت بودند و پیشاپیش شان در پی مطهری، آیات ایمان و تقوا، نظیر مدنی‌ها و دستغیب‌ها و صدوقی‌ها و خامنه ای‌ها و چمران‌ها و رجایی‌ها و مفتح‌ها و باهنر‌ها و... و؛ و سپاه وسربازان مستضعف امام در کوچه و بازار قرار داشتند؛ که در رٱس قربانیان حرکت تروریستی ابن دشمنان اسلام و ایران و استقلال و آزادی و پیشرفت ملت ما قرار گرفتند.

۸-موفقیت منافقین در جذب بنی صدر و روشنفکری غربگرا و بوروکرات‌ها و تکنوکرات‌های درون پیکره نظام و نهاد‌ها و نشاندن قاتلان و جاسوسان در دستگاه جمهوری نو پا اصلا عحیب نیست. اینان همان اقلیت ناچیز مخالف اسلام و انقلاب و دنباله روان قدرت‌های ظالم شرق و غرب و آماده خدمت به شیطان و ضدیت با انقلاب بودند و پاره‌ای هم در غبار خیزش انقلابی فریب تبلیغات و دروغ‌های انقلابی نمای سازمان را خوردند که ظاهرا خود را پیگیرترین نیروی انقلابی ضد امپریالیستی و ضد آمریکا بمثابه دشمن اصلی ما قلمداد می‌کرد و نوجوانان بیشتری در این مرتبه به قربانبان سازمان و جان نثاران اهداف شیطانیش بانقاب مجاهدضد امپریالیسی بدل شدند؛ که البته طولی نکشید که عفونت کذب سازمان در همه جهان مایه اشمئزار شد و بدترین خیانت یک گروه قدرت و جاه طلب علنی گشت و به جرم هایش افزود.

۹- در این زمانه که هنوز انقلاب فرصت یک نفس برای عمل و اصلاح امور نیافته بود، جنایت‌های بزرگ علیه جمهوری اسلامی از سوی غرب هجوم آورد. وچاکران داخلی و متحدان عملی دشمن با نقاب انقلابیگری علم تجزیه طلبی، خرابکاری، کودتا را برافراشتند، و تحریک خط آشوب افکنی‌های گوناگون در همه جا از سوی گروهک‌های مارکسیست و ملحد در خدمت سیاست آمریکا بر جنایات شان ملحق شد و همه یکپارچه گام در راه براندازی نهادند در حالیکه حتی پنج در صد مردم را تشکیل نمی‌دادند، رٱی اکثریت قاطع ملت و قوانین رسمی رفراندوم و مجلس قانونی ملت را زیر پا نهادندو مجالی حتی کمتر از یک خانه تکانی به انقلاب ندادند و در هرجا آتش فتنه و کشتار و خیانت و جنابت بپا داشتند؛ و در این خیانت‌ها منافقان، منافقانه آتش بیار معرکه شدند و نفوذی هاشان در نهاد‌های اطلاعاتی و امنیتی و قوای اصلی و ادارات نقش مخرب شان را پیش بردند و به اوراق خیانت شان افزودند و بالاخره در فرصت مناسب، جنایت و جرم بزرگ و کشتار بی گناهان و نقشه براندازی را با کمک فکری ولجستیکی سیا و موساد و فرانسه که در سفر رجوی به پاریس آخرین توافقات عملیاتی تحقق یافت، اغاز شد. در وسط جنگ با صدام که شرق و غرب به او کمک می‌کردند، تروریسم مپافقین وخیانت لیبرالیسم غربگرا و کسانی، چون بنی صدر کار جمهوری اسلامی را تمام شده قلمداد می‌کرد و وعده یک ماهه برای سرنگونی می‌داد!

۱۰- پرونده جنایت بار تروریسم آغاز شده در سال ۶۰ چنان خون آلود و بیرحمانه و فاشیستی و جنون آمیز است که به تنهایی در اثبات آغازگری جرم و جنایت منافقین و موقعیت مظلوم و دفاعی یک انقلاب همگانی و مقاومتش برای حفظ و بقای امانت ملت، یعنی حکومت برحق جمهوری اسلامی کفایت می‌کند. اسناد این جنایت از خود سازمان کشف و نشر یافت و بر هیچکس درندگی سازمان منافق پوشیده نیست. از این پس لقب منافقین بی وجه است. آنان نقاب از چهره بر گرفتند و بزودی داعیه مسلمانی دروغین شان هم بی هوده‌تر گشت و با سقوط به همدستی با صدام و شرکت در کشتار قومی و مذهبی و همدستی با موساد و سیا و رفتار‌های فرقه‌ای واصالت دادن به جنایت و فساد بدون هیچ مجوز عقیدتی ونقش مزدوری به فرقه بی همه چیز بدل شدند. هزاران نمونه‌ی جنایت و جرم فرقه رجوی در فاز نظامی وجود دارد و بعد هم نوبت به اسناد جاسوسی در جنگ عراق با ایران به سود صدام و سست کردن انگیزه هواداران و مردم برای دفاع از نوامیس وطن و مزدوری وهمدستی با صدام دشمن خونریز و مهاجم نیابتی قدرت ظالم جهانی در جنگ با انقلاب اسلامی و ملت ایران می‌رسد. این همان هدف اصلی است که با افزایش هم افزای انواع توطئه‌های کلان و اغوا و بحران‌های رنجبار اقتصادی /سیاسی و اجتماعی /فرهنگی تا امروز کوشیده قشر غربگرا وبه مرور طبقات مردم را به رویارویی با انقلاب اسلامی بکشاند من پاره‌ای از جنایات مسلم این فرقه و آغازگری کشتار جمعی مردم ایران را بازگویی می‌کنم که مستوجب شدیدترین مجازات در هر دادگاه عادلانه است و نه دادگاه شیاطین وگرگان و ستمگران جانی‌ی بین المللی که از پیش یک پروژه وانمایی معکوس است!

من یک کلمه از این دعاوی را از خود نمی‌گویم و همه متکی به اسناد قطعی داخلی و منتشر شده خود این فرقه و سازمان جنایت است. در اینجا تنها ناقل سند‌های جنایت هستم. مضحکه دادگاه استکهلم که در حقیقت کارگزار جنایتکاران جهانی و آمریکا و اروپا واسراییل و... و. در جنگ با جمهوری اسلامی است، آن است که سازمان ظالم بزرگترین خیانت وخدمت به وقیح‌ترین قدرت جهانی‌ی جنایات علنی علیه بشریت را در نیم قرن اخیر که باید محاکمه شود، یعنی منافقین مزدور این قدرت‌ها را به مظلوم و شاکی و میاندار محاکمه جمهوری اسلامی و کشور وحکومت ترور شده و سوزانده شده بوسیله این قدرت‌ها و نوکر درنده شان، بدل نموده و جای ظالم و مظلوم، و جنایتکار مهاجم را با دفاع کننده ازحق حیات آزاد و مستقل و انسانیش عوض کرده است؛ که درمقام مٱمورشیطان بزرگ، این اداره کننده‌ی پشت پرده‌ی دادگاه استکهلم، پیشاهنگ اجرای گیم آمریکاو اسراییل و قدرت‌های جائر علیه انقلاب ایران، این وجود نورانی و عدالتخواه است. دادگاه استکهلم در اصل محاکمه این انقلاب دینی و دادگرانه، شجاع و ظلم دیده است و سر آغازی برای سریال نمایش‌های جنایی و فیلم درزیر ژانر آثار دادگاهی، که البته انقلاب مظلوم را در مقام جنایتکار ظالم و جنایتکاران ظالم را در مقام شاکی، رئیس دادگاه، دادستان در جایگاه داور و حکم دهنده می‌نشاند.

فرقه رجوی اعتراف می‌کند که در پی همه خیانت‌ها و جنایات از سال ۶۰ به بعد، در فاز ارتقا یافته‌ی درندگی صدو بیست هزار نفر را ترور کرده است واین گزارشات علنی سازمان را اسناد وزارت خارجه آمریکا که طی بیانیه رسمی در سال ۱۹۹۴ میلادی منتشر شد تٱیید می‌نماید. در هر نقطه جهان از آمریکا و انگلیس تا فرانسه و آلمان تا کوچکترین کشور دنیا، حتی یک جنایت مثل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و یک قلم از کشتار این انبوه مردم و انقلابیون جان باز و رهبران شان کافی بود منجر به محاکمه و اعدام کل قاتلان سازمان با اسم جعلی مجاهدین گردد. اما همه کشور‌های غربی بر عکس قضاوتی معکوس کردند. در حالی که ارباب فرقه رجوی، آمریکا، رسما در بیانیه از انفجار‌های تروریستی هفتم و هشتم تیر ماه ۱۳۶۰ و آمادگی این فرقه برای خشونت وصف ناپذیر در عمل، سخن به میان آورده وجمعا آمار ورقم صدو یازده هزار و اندی قربانی ترور‌های فرقه رجوی را ارائه داده است:

بیانیه رسمی تٱیید جنایات یکساله تروریست‌های رجوی در سال ۶۰، بوسیله وزارت خارجه آمریکا در سال ۱۹۹۴میلادی صادر شد و به اعلام و اعتراف خود سازمان به ارتکاب جنایت کشتار رهبران و وکلا و وزرای دولت انقلابی که با میلیون‌ها رای اکثریت قاطع انتخاب شده بودند در هفتم تیر ماه و هشتم شهریور سال ۶۰و ترور ده‌ها هزار نفر مردم کوچه و بازار مدافع انقلاب، تصریح می‌نماید:

«مجاهدین موجی از بمب گذاری و ترور را علیه رژیم خمینی آغاز نمودند که تا امروز نیز طنین انداز است. شاخص‌ترین حمله در تاریخ ۲۸ ژوئن ۱۹۸۱ (۷ تیرماه ۱۳۶۰) رخ داد و این زمانی بود که دو بمب، مرکز حزب جمهوری اسلامی را از هم متلاشی کردو منجر به کشته شدن ۷۲تن از رهبران ارشد رژیم گشت، منجمله رهبر حزب جمهوری اسلامی، آیت الله بهشتی، ۴وزیر، ۴۷ نماینده مجلس و... و. طبق گزارش‌ها در تاریخ ۳۰ اوت (۸شهریور) مجاهدین در جلسه شورای امنیت ملی رژیم بمب گذاری نمودندکه منحر به کشته شدن رئیس جمهور جدید محمد علی رجایی و نخست وزیر جدید وی محمد جواد باهنر گردید... د. بنا به آنچه از آمار نشریات این گروه تروریستی بر می‌آید، ده‌ها هزار نفر توسط تیم‌های ترور مجاهدین خلق به شهادت رسیده یا مجروح و زخمی شده اند.

یکی از اعضای سابق مجاهدین خلق بر اساس آمار نشریات این سازمان، تعداد قربانیان ترور‌های مجاهدین خلق را حدود ۱۲۰هزار تن تخمین زده و نوشته: «طبق آمار نشریه مجاهدین خلق ایران، و کتاب جمع بندی مقاومت یکساله مجاهدین خلق، و همچنین نشریاتی که تحت عنوان انجمن دانشجویان خارج کشور که برای مجاهدین چاپ می‌شد، آماری هست که من همه این‌ها را جمع کردم. آمارش این است: (۱۱۶۶۳۰) نفر از نیرو‌های طرفدار رژیم خمینی به دست رزمندگان... ن. آقای مسعود رجوی... ی. از سال ۱۳۶۰ تا این تاریخ به قول خودشان اعدام انقلابی شدند. آمار عملیات تخریب و انفجار در اماکن دولتی و خصوصی در سطح ایران طبق نشریه مجاهد و رسانه‌های خبری مجاهدین ۳۷۴۰ عملیات است. عملیات انفجار دفتر حزب جمهوری، نخست وزیری و دادستانی و حا‌های دیگر که نفراتی هم توی این عملیات کشته شده اند جزو این آمار نیامده است ...» پایان بیانیه

نمونه‌هایی دیگر آماری از جمله ترور ۱۷ هزار نفر از هموطنان ما توسط گروه‌های تروریستی وجود دارد که ۱۲هزارنفر را تروریست‌های منافقین و بقیه را دیگران در عملیات تجزیه طلبی و شورش‌های قومی و ترور‌های پراکنده گروه‌های دیگر مانند فداییان خلق، پیکار، کومله، حزب دموکرات کردستان، فرقان، اتحادیه کمونیستها، خلق عرب، پژاک، الاحوازیه، انحمن پادشاهی، سلفی‌ها چی بلوچستان، گروه‌های موسوم به جند الله و جیش العدل و... به شهادت رساندند. حالا از میان گزارشات جنایت‌های مشخص فرقه رجوی، در مسیر جنایات کلان اشاره شده بوسیله خودشان، طبق اسناد منتشر شده وتٱیید کرده شان، نمونه‌هایی را یاد آوری می‌کنم که اسناد جنایات ظالمانه‌ای است که نه فقط در میدان خیانت و کشتار خشن داخلی و جرم‌های محرز جنایی طبق قانون رسمی کشور، بلکه حتی طبق قانون جهانی در میدان‌های جنگ‌های رسمی بین المللی جنایت به حساب می‌آید:

الف: پس از ترور‌های سال ۶۰ که فرقه رجوی آغازگر خشونت وحشیانه و کشتار دستجمعی بود، در ۲۲مرداد ۱۳۶۱، پس از بازداشت فردی بنام خسرو زندی در حین دزدیدن یک موتور سیکلت و در گیری با مردم، یکی از دهشتناک‌ترین جنایات تاربخ معاصر ایران بر ملا شد.

خسرو زندی که پس از دستگیری از وی کپسول سیانور و برخی مدارک بدست آمده بود، در همان نخستین ساعات، پرده از جنایتی مهیب برداشت. او پس از افشای مدارکش و کد خوانی برخی از آنها، مٱموران امنیتی را به باغ فیض واقع در شمال غرب تهران و محل دفن اجسادی برد که سه روز قبل، پس از تحمل شکنجه‌های هولناک در حالی که هنوز نفس می‌کشیدند و زنده بودند، بعد از فشرده کردن و پیچیدن در نایلون و بستن با طناب دفن شدند. وقتی اجساد را از زیر خاک در آوردندو از حالت فشرده وپیچیده در نایلون خارج کردند با صحنه تکان دهنده و تٱثر آوری مواجه شدند: چهره‌ها دفرمه و جسم‌های سوخته در حالی که پوست صورت و بدن‌ها کنده و ورقه شده و دهان و دندان خرد گردیده، برخی چشم‌ها از حدقه در آمده و... و. زودی هویت افراد روشن شد.

+طالب زاده ۱۶ساله محصل

+محسن میر جلیلی ۲۵ ساله پاسدار

+عباس عفت روش کفاش

آن‌ها طی ۱۰تا۱۷ مرداد ماه۱۳۶۱ شک نیرو‌های ویژه سازمان را بر انگیختندکه محافظ خانه‌های تیمی مرکزیت بودند. شک کردند که خانه‌ها را تحت نظر دارند و صرفا بر اساس همین وهم آنان را ربوده و وحشیانه به طور مهیبی شکنجه شدند و بعد معلوم شد که اتهام‌ها بی مورد بوده و هر سه نفر را که دونفر طبق گزارش پزشکی قانونی هنوز زنده بودند، در کیسه نایلونی فشردند و در گور کردند.

ب:پیکر سه فرد ربوده شده دیگر، که به سبب شک بی دلیل و وهم بزدلانه و خشن ربوده و تحت مهیب‌ترین شکنجه‌ها قرار گرفتند، در تپه‌های عباس آباد و نقاط دیگر در همان مرداد ماه با اجساد لت پار شده کشف شد. قربانیان مظلوم جنایت منافقین شاهرخ طهماسبی پاسدار کمیته انقلاب و یک معلم بنام خسرو ریاحی و یک مهندس بنام حبیب روستا بودند که باز با توهم زیر نظر داشتن خانه‌های تیمی کادر‌های بالای سازمان، تحت شکنجه‌های بدتر از شکنجه‌های قرون وسطی قرار گرفتند و سپس وقتی مشخص شد این اتهام، خیالی واهی بوده به قتل رساندند شان و پیکر تکه تکه شده شان در خاک نهان کردند.

ج-در همان سال، خانه‌های تیم‌های ویژه شکنجه سازمان منافقین در تهران از جمله خانه بهار کشف شد؛ و چند ماه بعد، پس از دستگیری مهران اصدقی (فرمانده عملیات نظامی تهران) در جریان فرار از کشور و کشف اسناد تکان دهنده‌ای از یک خانه تیمی در گلشهر کرج، عمق فاجعه پروژه جنایت کارانه شکنجه‌ها که بنام «عملیات مهندسی» نامیده می‌شد، افشا گردید. عملیاتی که با دستور مستقیم مسعود رجوی طراحی شد، توسط علی زرکش (جانشین رجوی در ایران)، محمود عطایی (مسئول عملیات مهندسی)، مهدی افتخاری (با نام فرمانده فتح الله) مهدی کتیرایی و حسین ابریشمچی (اعضای مرکزیت) سازماندهی و توسط مهران اصدقی و هم رده‌های دیگرش اجرا شد.

ج-این اقدامات خونخوارانه منافقین و قدرت عفونت بار سلطه و ستمکار و وحشی جهانی، که سرنخ جنایت را در جهان در دست دارد، و کار جنایت در کشور‌های مسلمان را بعد‌ها به زایش داعش و نسل کشی مسلمانان کشانده و در ایران به ترور دانش و دانشمندان و شکنجه دارویی و تحریم بی سابقه اقتصادی دست آلوده، چنان هولناک بوده که در همان سال ۶۱ خشم و اندوه شهروندان اروپایی و آمریکایی را که فطرت انسانی شان زنده بود بر انگیخت. مثلا یک خانم آلمانی بنام لیوز لوته، طی انتشارر اعلامیه‌ای به ترور‌ها و شکنجه گری هواداران و پاسداران انقلاب به دست منافقین اعتراض کرد و نوشت:

«در اوت ۱۹۸۲، عده زیادی به دست عناصری که خود را مجاهدین خلق می‌نامند کشته شدند ... قاتلین سه پاسدار می‌گویند ما آنا را هر روز شکنجه کردیم، ما ناخن‌های آن‌ها را کشیدیم، اتوی داغ روی سر و گردن و دست‌های آن‌ها گذاشتیم. دست‌های آن‌ها را در آب جوش فرو بردیم، با چاقوی موکت بری پوست آن‌ها را کندیم، چشمهاشان را از حدقه در آوردیم. دو نفر آن‌ها را که هنوز زنده بودند، همان طور زنده دفن کردیم. آن‌ها شهید شدند، فقط به دلیل این که حق خود می‌دانستند در راه انقلاب تلاش و فداکاری نمایند و علیه ظلم و ستم بجنگند. جان این رهروان جهاد و فداکاری در راه انقلاب شان از جانب کسانی که بغایت از انسانیت دور بودند از آن‌ها گرفته شد ...»

البته علیرغم اعترافات اعضای دستگیر شده و اسناد غیر قابل انکار، مثل همیشه ماشین دروغگویی گوبلزی منافقین راه افتاد تا انکار کند این رسوایی‌های ددمنشانه مکرر نقشه‌مند برای ایجاد رعب از سوی خود رجوی و رهبران و سازمان شان اتفاق افتاد. وبا وقاحت بلاهت بار گفتند همه این‌ها کذب است و اصلا این افراد جعلی و دروغگو هستند و عضو سازمان نیستند که اعتراض شدید اصدقی و زندی را برانگیخت و اسناد قطعی عضویت خود را ارائه دادند. اما اگر امروز هرکس سری به وب سایت رسمی این فرقه رسوای تروریستی بزند، می‌بیند که با اختصاص صفحات ویژه و جداگانه این هر دو نفر، اصدقی و زندی، را با عنوان «مجاهد شهید» تجلیل کرده اند.

ه:جنایت منافقین یک زیر بنای کاملا هدفمند، نقشه مند، آگاهانه و مبتنی بر استراتژی فاشیستی داشت.

احمد ربیعی از فر ماندهان تیم‌های ویژه ترور فرقه رجوی می‌گوید:

«ترور سازمان بر مبنای خط مرکزیت که گفته بود سرانگشتان رژیم را قطع کنید، در گشت زنی‌های خیابانی و بدون وهر گونه شناسایی قبلی، هر فردی که مثل پاسدار‌ها ریش داشت و یا با پوششی معروف به حزب اللهی با کفش کتانی رؤیت می‌گردید را بایستی ترور می‌کردیم».

این شیوه از تروریسم کور جنایت بار که هیچ دادگاه و بیدادگاه نمی‌تواند برای آن توجیهی بتراشد در سال ۶۱ عملیات مرسوم و مکرر منافقین بود و حدو حصری در توصیف سرشت فجبع این گونه جنایت که محصول شیزوفرنی سازمان تروریستی و اوج بهیمیت و از دست دادن هر خصلت انسانی بود نمی‌توان قائل شد. گزارش‌های حسین شیخ الحکما، از فرماندهان تیم‌های ویژه تروریستی به سازمان ومحمد طوری و کیهان و جعفر و مرتضی ناصح پور و گزارش حمله به خانه‌های هواداران انقلاب اسلامی بس قنفذ مانندو ابن زیاد و حرمله وار وشمر گونه و جنونبار است.

شیخ الحکما در خصوص روش ایجاد رعب اجتماعی و نمایش خشونت تصور ناپذیر که بعد‌ها به روش مرسوم مزدوران آمریکا /وهابی، القاعده و خصوصا داعش بدل گشت می‌گوید:

«اولین خطوطی که داده شد این بود که بعد از هر ترور، تیر خلاص زده بشود و بعد از ترور، افراد خانه همراه با اجساد به آتش کشیده شوند. خلاصه اینکه به گونه‌ای قتل عام کنید که بازتاب اجتماعی آن، موجودیت سازمان را مطرح بکند. از طرف دیگر در دل آن‌ها رعب و وحشت ایجاد بکنیم تا از نظام جمهوری اسلامی جدا شوند و به ما بپیوندند.»

این رفتار از ایدئولوژی شیطانی و الحادی و خشن یک سازمان جنایت حرفه‌ای و بدتر از پیراهن سیاهان و سربازان صهیونیست و پولپوت و داعش بروز کرده و برآمده است. سند رسمی آموزش رفتار‌های فاشیستی نوشته مرکزیت بعد‌ها به دست آمد.

محمد طوری از دیگر تروریست‌های این فرقه می‌گوید:

در رابطه با آتش زدن خانه‌ها گفته شده بود بعد از این که وارد خانه شدید، مرد‌ها را یک جا جمع کنید وهمه را به رگبار ببندید؛ و اگر با مقاومت زن‌ها و بچه‌ها روبرو شدید، آن‌ها را هم به همین صورت ترور کنید. بعد از زدن تیر خلاص روی اجساد و اموال خانه بنزین بریزید و کلا خانه را آتش بزنید.

نمونه دیگر از اکیپ عملیات هولناک ویژه در منطقه نواب صفوی/خاکباز، بوسیله تیم دونفره کیهان و حعفر رخ داد. این دو تروریست با دو قبضه کلت و بنزین و نارنجک به محل میروند و بعد از اینکه به زور وارد خانه می‌شوند با مقاومت شخص مورد نظر، یعنی صفدری و همسر او مواجه می‌شوند. بلافاصله صفدری را کشته و، چون با مقاومت همسر صفدری و دو تن دیگر از اهالی خانه روبرو می‌شوند آن‌ها را هم به رگبار می‌بندند و زن دیگر در خانه را زخمی می‌کنند و روی وسایل خانه بنزین می‌ریزند و زن زخمی، چون می‌بیند خانه را آتش زده اند ازطبقه سوم با چهارم خود به بیرون پرت می‌کند. در این عملیات یک بچه کوچک هم کشته می‌شود.

بر اساس اسناد و دست نوشته‌های بدست آمده از خانه‌های تیمی و منتشر شده، فرمان مرتضی ناصح پور از فرماندهان تیم‌های ویژه مجاهدین خلق که ۴۵عملیات انجام دادو به قول خودش شخصا ۹نفر را به قتل رساند که اغلب کاسب، و کارمند، و کارگر یا دبیر و راننده و حتی خانه دار بودند، چنین است:

«خط سازمان برای ترور این است:هرکسی که عکسی از خمینی و یا دیگر مقامات جمهوری اسلامی در محل کار و زندگی و یا مغازه اش نصب کند، باید ترور شود و محل کارش به آتش کشیده شود برای ترور افراد حزب اللهی به درون خانه آن‌ها هجوم برده و با ارعاب و وحشت، خانواده شان را تهدید کرده و در مواردی که مقاومت می‌کنندآن‌ها را به قتل برسانید. از سوی سازمان وظیفه دارید برای نشان دادن قهر انقلابی، آن خانه را به آتش بکشید. حتی اگر زنان و کودکان هم بسوزند تقصیر خودشان است.»

و: حقیقتا چه کسانی علیه بشریت جنایت کردند؟ جمهوری اسلامی یا منافقین؟

تبلیغ برای براندازی جمهوری اسلامی و اشاعه تصویر وارونه به وسیله قدرت‌های جهانی بازیگردان جنایت و متهم کردن جمهوری مظلوم به جنایت و ندیده گرفتپن جنایات دهشتناک فرقه رجوی چنان نفزت انگیز است که انسان برابر این وقاحت گسترده و جهانی، جز دعا برای نابودی نظام جهانی کفر و شرک و نفاق وجور، کلامی از دهانش خارج نمی‌شود.

گزارش این ترور دردناک است:

گزارش تیم ویژه در باره ترور علی اعظم و خانواده اش به تاریخ ۱۶ تیرماه ۱۳۶۱:تسلیحات یک قبضه یوزی با یک خشاب اضافی، یک قبضه رولور با دوازده فشنگ اضافی، یک قبضه کلت ۴۵با یک خشاب اضافی ۲عدد ترنج (بمب دستی)

«. ن-س، که یوزی را به صورت نیمه از کیف بیرون آورده بود، آماده باش داده و خودش کلت را به حالت آماده در دست می‌گیرد و سپس در را میزند... د. زنی می‌پرسد کی هستی؟ ن-س جواب می‌دهد:آش نذری! و بعد از ۲۰ثانیه در را باز می‌کند و همین که قدری باز می‌شود، ن س با لگد در را باز کرده وخودش را به داخل می‌رساند... د. ن س در هال، علی اعظم و دو بچه اش را که سر سفره نشسته بودند، مشاهده می‌کند؛ و فرمان تکان نخور که سوراخ سوراخ می‌شوی می‌دهد... د. دو تیر به طرفش شلیک می‌کندکه احتمالا تیر‌ها در حدود شکم و سینه اصابت می‌کند... د؛ که در این لحظه زن می‌خواسته‌حمله کند که «م» وارد خانه شده با رگبار مسلسل خود که چهار تیر در امتداد سینه م سر او میخورد، وی را به هلاکت میرساند... د. سپس «م» فریاد می‌زند: «خانه را آتش بزن. خانه را آتش بزن». زن مزدور را میبیند که روی زمین افتاده و نفس نفس میزند ... با فندک زمین آغشته به بنزین را آتش می‌زند که یک دفعه همه جای اتاق را آتش می‌گیرد ...» گزا ش عملیات ترور، تیم ویژه

نکته نفرت انگیزی در این ماجرا وجود دارد که نشان لاابالیگری تروریست‌ها و سقوط شان از احساسات معمولی مردم کوچه و بازار در ساده نگرفتن ستاندن جان انسان بیگناه است:

نکته آن است که جنایت چنان برای آنان امری عادت شده بود که اشتباه در قربانی برای شان اهمیتی نداشت. تیم ویژه تروریستی منافقین، قصد ترور پاسدار و هوادار انقلاب اسلامی را داشت، ولی بجای ترور علی اعظم با بی مسئولیتی خانه یک کارگر زحمتکس به نام یعقوب استیلاف را با خانه علی اعظم اشتباه گرفت و کمترین تلاش کنترل شناسایی برای اطمینان از قربانی بخرج ندادند و بار‌ها نشان دادند برای شان مهم نیست چه کسی را به قتل می‌رسانند و خانه و شوهر و همسر و وخانواده‌ای را بی سببی به خون و آتش کشیدند.

ز- اکنون باز در پاسخ اینکه چه کسانی علیه بشریت جنایت کردند با زیر پا گذاشتن هر شرف و انصاف باید جنایتکاران چهل سال خونریزی و جنگ و کشتار و ترور و تحمیل بحران‌های هولناک اقتصادی و سیاسی و حصر وگرسنگی و اشاعه دروغ و فساد و براندازی و کودتا و خیاتت و... و. را و ظلم‌های بی مانند را تبرئه کرد؟ و مظلوم این جنایات، یعنی جمهوری اسلامی را متهم به‌جنایت کرد؟ جنایتکاران علنی جهانی شیاطین نابودگر کره ارض، آمریکا و انگلیس واسراییل و فرانسه و شرق و غرب را و نوکران وحشی شان داعش و منافقین و وهابیت و سگ‌های نولیبرال و نقابدار ناتو را بیگناه و مظلوم‌و ملت و حکومتش را جنایت کار معرفی کرد که زاده انقلاب رهایی بخش ملت است و طنین انداز ندای توحید و راه انبیا و عدالت موعود جهانی و قیام علیه بردگی! همه فاسدان و خائنان و رانتخواران و دزدان درون جمهوری اسلامی عملا و وماهوا همدست منافقین محسوب می‌شوند. اما بازی وانموده ها، خیانت این خائنان غربگرا و شرقگرا و نقابدار را بی کفایتی جمهوری اسلامی معرفی می‌کند!

ح-سلسله اسناد جنایات سازمان موسوم به مجاهدین خلق (و در واقع فرقه رجوی که دیکر منافق هم نیست بلکه یک باند مافیایی در خدمت جنایت‌های نظام سلطه برای براندازی جمهوری اسلامی است)، تحت عنوان چه کسانی علبه بشریت جنایت کردند؟ بخش ۱۴ به نقر اسناد جنایات این سازمان در خدمت صدام علیه کرد‌های عراق می‌پردازد:

«روز چهارشنبه ۴خرداد ۱۳۹۲ برابر با ۲۴آوریل ۲۰۱۳ خبرگزاری‌های بین المللی از دادگاهی در شهر لاهه گزارش دادند که یک بنام، فرانس وان آنرات، بازرگان و شهروند این کشور به پرداخت مبلغ چهار صد هزار یورو به شانزدهدتن آسبب دیده حملان شیمیایی حکومت صدام محکوم کرد و به دلیل فروش مواد شیمیایی به حکومت صدام بین سال‌های ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۹، به جرم تبانی و همکاری در ارتکاب حنایت علیه بشریت به هفده سال حبس محکوم شده و در حال حاضر دوران محکومیت خود را در هلند سپری می‌کند. این بازرگان از سال ۲۰۰۴تا امروز در زندان است.

اما فرانس وان آنرات تنها مجرم شناخته شده این پرونده نبود. سازمان مجاهدین خلق ابران به رهبری مسعود و مریم رجوی که از سال ۱۳۶۱ در کردستان و شهر‌های کرد نشین عراق فعالیت نظامی و جاسوسی علیه کشور خود را شروع کردند، در این جنایت با صدام و علی شیمیایی و فرانس وان آنرات شریک اعلام شدند.»

امروز دادگاه‌های بین المللی غربی باید بگویند چگونه اثبات جنایات منافقین علیه بشریت را دردادگاه‌های خودشان ندیده می‌گیرند و بنا به دستور فرعون و جنایتکار و شیطان بزرگ برخورد معکوس کرده و او را در مقام شاکی و دادخواه و دستیار دادستان و میدان دار محاکمه مظلومان و جمهوری اسلامی و قربانیان تروریسم این سازمان، به رسمیت می‌شناسند و با قضاوت ناعادلانه خود، گناه نشنودن فریاد مظلومان را بدوش می‌کشند و نمایشی از پست‌ترین قضاوت علیه عدالت برپا می‌داذند؟

اسناد همکاری متعدد فرقه رجوی با صدام و حسن المجید مشهور به علی شیمیایی و طی سرکوب وحشیانه کرد‌ها در عملیات انفال ودر سال‌های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۸ و قتل عام کرد‌ها کاملا موجود است. کشتن کرد‌ها و با خاک یکسان کردن خانه‌ها با تانک و توپ و موشک جز جنایتی دیگر در این پرونده‌چه نام دارد ویران کردن خانه مردم و کشتن صد‌ها کرد سزاوار محاکمه نیست؟ نمایش دروغین جدایی مصداقی از رجوی تا خود را مبرا از جنایات سازمان کندو نقش فریب و اغوا و دروغکاری اش را ادامه دهد و بر جنایت منافقین پرده کشد نمایش مفتضحی است. وخبر از بازی جهان بیرحم و قضاوت، بیدادگرانه می‌دهد.

ط- اسناد جنابت علیه بشریت سازمان منافقین یکی دوتا هزارتا نیست، اسناد رسمی دستور العمل‌های سازمان در روش‌های نازیستی جنایت و ترور به تیم‌های تروریست انکار ناپذیر است.

سخنرانی صدام در باره عملیات جنابت بار فرقه رجوی و سخنرانی رجوی در اغاز عملیات موسوم به فروغ جاویدان و دستور العمل رسمی به زندانیانی که توبه کرده و به همین دلیل مشمول عفو وتخفیف مجازات اعدام شده بودند، برای آشوب و رفتن این فریب خوردگان به سر موضع و در نتیجه بی اعتبار شدن حکم قبلی و... مسائلی است که دادگاه‌های عادل می‌توانند بررسی کنند. جنایات لشکر منافقان و کار بلاهت بارشان با پندار فتح تهران در دام مرصاد گرفتار ونابود شد. کارشان از نظر نظامی، حماقت و اوهام محض بود؛ و شاید با پایان جنگ، از پس آن همه نیروی معترض داخل سازمان بر نمی‌آمدند و خود میخواستند با قربانی کردن شان با یک تیر چند نشان بزنند. هم از شرسان رها شوند و هم با کشته شدن شان به لیست مقتولان راه شیطان و امکان چانه زنی شان در نوکری شیطان بزرگ بیفزایند. به هر حال آنان «ظاهرا» از فضای آتش بس و تمرکز نیرو‌های سپاه در نقاط دیگر سود جستند و ستون احمق‌ها را راه انداختند و به مهلکه آمدند که با پیشروی کور و یا آزاد گذاشتن شان برای پیشروی کور و گیر انداختن شان در جای مناسب و نابود کردن شان کار به آخر رسید و همین برنامه در زندان تکرار شد باز آزاد گذاشته شدند تا آزمایش شوند و مشخص شود توبه کرده‌های حقیقی که دیگر مایل به کشتار مردم در جمهوری اسلامی نبودند و اهل نفاق چه کسانی هستند. اما در این میان و در ارتباط با اقدامات جنایت بار اینان علیه انسان‌ها وجنایات شان طی حرکت ستون نظامی مستندات هولناکی وجود دارد دارد.

در گزارش بخش پانزدهم جنایت علیه بشریت، به درج سخنرانی فریبکارانه رجوی و اعلام وطن فروشانه همکاری با صدام در هجوم به ایران و نقشه شورش منافقان داخل زندان در حمایت از مهاجمان و حمله و کشتار فررندان مدافع وطن پرداخته شده. وهمیات ذهن علیل رجوی را عینا در آن سخنرانی می‌خوانیم. سخنرانی مفصل رجوی در ۳۱تیرماه ۶۷:در سالن اجتماعات شهرک اشرف پایگاه مزدوری شان در عراق برای اعلام آغاز عملیات فروغ جاویدان انجام شد قبل از این صدام در هشتم تیر ۱۳۶۷طی یک سخنرانی از جنایات منافقین در مهران حرف زده بود و گفته بود «به وسیله فرقه رجوی جمهوری اسلامی و در اصل ایران مستقل را نابود خواهم کرد.»

به هر رو طبق نقشه مشترک نیرو‌های مجاهدین خلق سوار بر تانک‌ها و نفر بر‌ها و زره پوش‌های اهدایی صدام به داخل ایران نفوذ کردند و در شروع عملیات رجوی در همان سخنرانی گفت:

«بر اساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ساعته به تهران خواهیم رسید ... از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور می‌دهم (!) هوا پیما‌های عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند؛ و ...»

منافقین طی این عملیات دست به تخریب شهر‌ها و روستا‌های ایران زدند؛ و صحنه‌های تکان دهنده جنایت بار و رقت انگیزی به وجود آوردند:

۱-بیمارستان اسلام آباد را به آتش کشیدند ...

۲-بیماران بیمارستان را به گلوله بستند

۳- در جریان آتش سوزی بیمارستان، نوزاد‌ها را سوزاندند.

۴-حدود ۱۱۰۰ نفر از مردم بیگناه غیر نظامی در این تهاجم کشته شدند که کم سال‌ترین شان کودک سه ساله‌ای بنام نوشین شریفی بود.

۵-بی بی سی در تاریخ ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱ ثبت کرد: مجاهدین از قبل به نیرو‌های خود در زندان اطلاع داده بود که قرار است به زودی عملیات فتح ایران صورت گیرد و آن‌ها باید خود را آماده کنند تا به محض رسیدن ارتش سازمان به آن‌ها بپیوندندو عیه رژیم در جنگ مسلحانه شرکت کنند ...

در خاطره‌های منتشره برخی افرادی که در همان سال‌ها به جرم عضویت در سازمان زندانی بوده و پس از توبه آزاد شده و به عنوان اپوزیسیون علیه جمهوری اسلامی فعالیت می‌کنند (مانند ایرج مصداقی) نیز همین سخنان رجوی تٱیید شده که افراد تشکیلات ظاهرا توبه کرده از تروریسم و سازمان، که به سبب محکومیت سازمان و عملیات تروریستی و مسلحانه مشمول عفو شده بودند، آمادگی لازم برای پیوستن به نیرو‌های این سازمان را داشتند.

در کتب منتشره اغلب این افراد، آمده که تشکیلات موجود در زندان با سازمان مجاهدین خلق در بیرون زندان ارتباط فعال داشته و از آن سازمان، برای مقابله با نظام از درون زندان، خط می‌گرفته است. آن چه مسلم است کسانی که اعدام شدند بنا به دستور امام کسانی بودند که دوباره پیوستن خود به سازمان محارب را اعلام کرده و از توبه دست شسته و تصور می‌کردند حکومت در حال سرنگونی است و کاری از دستش بر نمی‌آید و سازمان پیروز تهاجم کودکانه خواهد بود و محاربه با حکومت را پس از توبه در دستور قرار دادند. حکم شان به سبب توبه بود و با بازگشت به موضع تروریستی امام آنان را مستحق همان حکم اولیه محاربه دانستند؛ و این حکم فقهی ربطی به کارمند ساده ای، چون حمید نوری یا یک روحانی، چون ناصریان ندارد و از مرجعیت بلامنازع انقلاب اسلامی و مرجع جهانی صادر شده بود واگر جایی در شهری در این زمان فردی واقعا توبه کرده اعدام شده باشد، این تخطی از حکم امام و مستحق مجازات شرعی و نیز الهی در قیامت بشمار می‌آید. به هر حال توابین تاکتیکی در جریان عملیات مرصاد و کشف تشکیلات داخل زندان به دادگاه برده شده تا تکلیف شان را با سازمان روشن کنند و آنان که بنا به خط سازمان دوباره به موضع تروریستی برگشتند، در وضع دشمن عملا و معترفا محارب مسلح و شریک جرائم فرقه رجوی شمرده شدند. با این اوصاف جنایت علیه بشریت از سوی چه کسانی صورت گرفت، جمهوری اسلامی مظلوم یا فرقه رجوی که با حلقه‌های وصلی، چون کشمیری فراتر از سازمان مٱمورسیا بودندو با خشونت و جنایت و خیانت وحشیانه مردم را به جرم انقلاب آزادی بخش و استقلال طلبانه و عدالتخواه و خواهان حقوق برابر انسانی کشتار کردند؟

عملیات مهندسی معکوس در شبکه نفاق

این نمونه‌های فجیع عملیات مهندسی بود و عملیات تروریستی سازمان علیه مردم ایران، انقلاب شان و حکومت منتخب شان بود به سود مزدوری نوکر غدار تا برای خیانت مورد تٱیید شیاطین قرار گیرد و روزی بر مسند قدرت چاکری نظام سلطه بنشیند و اوهامش محقق شود!

به هر حال جنایت و خشونت مثال زدنی منافقین، بعد‌ها توسط سیا و موساد در طراحی اشغال و اسلام ستیزی و تشکیل داعش همچون شیوه‌ی عمل داعش بکار گرفته شد و نفرت جهان را برانگیخت ...

اکنون کاملا معنای قضاوت علیه عدالت که هم، چون پوشش جهانی سرشار از کذب و وانموده علیه مظلومیت جمهوری اسلامی بوسیله ظالم‌ترین سلطه گر تجاوزکار استفاده می‌شود، روشن است و هم جایگاه منافقین و کسانی، چون مصداقی که در نقش کارگزار و نوکر پروژه‌های سیا و موساد عمل می‌کنند و برای سرنگونی شریف‌ترین انقلاب جهان، در حقیقت صف واحد خشونت و وانموده وچاکری و کارگزاری را با چهره‌های متنوع می‌سازند: از گرایشات فاشیستی گرفته تا لیبرال منش‌های اهل وابستگی و فحشا و تامتحجران و سلفی‌ها و داعشی و وهابی و تا جریان وابسته نولیبرالیستی وطن فروش و اصلاح طلبی ضد انقلاب امام وچپ آمریکایی و اپوزیسیون در خدمت جنایت و ساواکی‌ها و سلطنت طلبان به طور سنتی نوکر انگلیس و آمریکا و غرب وتجزیه طلبان قومی و جاسوسان غرب و شرق و موساد و پان ترکیسم و پان عربیسم ... و خائنان داخل حکومت که از بیت المال ثروت‌های نجمی می‌اندوزند ویا آتش سازش با شیطان می‌افروزند! امروز که اینان از ریل گزاری نفی ساختار پیرامونی به هراس افتاده اند، هر روز بحرانی هم افزا و نو می‌سازند که مردم عاقل با همه نارضایتی از فساد منافقان درون حکومت و نیرو‌های غربگرا و شرق گرا، ان را خوب تشخیص می‌دهند.

دادگاه حمید نوری؛ قضاوت علیه عدالت

نمایش عریان حقوق بشری در غرب

حال معنای هسته اصلی این مقاله وارونگی نسبت قضاوت با عدالت در زمان ماو در عمل مجسم و وقیحانه جهان مدرن و قدرت بی حیای جهانی روشن شده است؛ این نمایش عریان وارونگی در نظام جهانی قدرت شیطانی / فرعونی حاکم و عصر ظلماتی غیبت، و غیاب داوری‌ی حقیقتا عادلانه انسان کامل ودر غیاب عدل موعود (عج) است؛ غیابی که شاید باید آن را مجازات دنیایی به حساب آورد که هنوز انسانش توان تحمل عدل را ندارد و کار به دست دروغواران و اهل جور و وانمودگی و ستم پیشگان و جانیان بیرحم و آدمکشان افتاده که ریاکاران متفرعن عصرند و فرعونیان و طاغوتیان، ظلم خود را عدل نام می‌نهند و فساد خود را اصلاح امور و زورگرایی و حرص وقیحانه شان را برای کسب قدرت به هر قیمت، با جنایت و خیانت علنی کرده اند، و خونریزی وحشیانه شان را آزادی خواهی و سرکوب علنی حقوق ملت‌ها و اعمال خونچکان براندازی استقلال طلبان و خواستاران دادگری را حق طلبی جانیان، و دفاع از حقوق بشر و اجرای عدالت می‌خوانند.

اگراین موقعیت عینی و ذهنی دغلکار و قضاوت قدرت آشکارا ظالم طی قرن‌های استعممار گری شان که هیچ بلکه طی همین قرن سپری شده اخیر، درقرن بیستم را در چهار گوشه جهانی که در آن زیستیم، به دیده بگیریم، کافیست که با هولناک‌ترین شکاف داوری سیاهکار و بیدادگر مواجه شویم:قانونی دانستن کشتار آزادیخواهان‌و استقلال طلبان و مخالفان گاو شیرده بودن وبراندازی حکومت‌های ملی! و باز اگر برده گری و غارت و کودتا و سلطه گری و چپاول اموال ملل پیرامونی، و ممانعت از توسعه آنان و ستایش این وحشیگری‌ها، همه این‌ها هم باز هیچ، استثمار تا سر حد مرگ مردم و زحمتکشان و کارگران در همه جهان و قانونی دانستن آن، وانموده باور به حقوق بشر، ولی عملا مدام کشتار مردان و زنان و کودکان و سالخوردگان در کشور‌های غارت شده آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین و حتی در خود اروپا طی دوجنگ که گرگان به جان هم افتادند هیچ، مظالم باورنکردنی در همه دنیا و بیداد بدتر از کشتار چنگیز و آتیلا که برابر ددمنشی اینان حکم کاه برابر کوه دارد، هم هیچ... چ. اگر هیچ یک نبود و ما فقط و فقط درهمین تاریخ قرن بیستمی کشور مان ایران کنجکاوی می‌کردیم در آنچه خود شاهد بودیم از کودتای رضا شاه تا همین امروز، صد‌ها جنایت از سوی همین دنیای مدرن و قدرت غربی و بدنبالش شرقی علیه ایران اتفاق افتاده که آن را با پوست و گوشت خود زیسته ایم و طعم مرگبار ظلمش را چشیده ایم، از نابودی امکانات حیات مستقل و عادلانه و آزاد و پیشروی مان گرفته، تا شبیخون به دارایی‌های ما و ثروت‌های مادی و معنوی مان، از کشتار فرزندان مان و شکنجه جوانان مان در زندان‌ها به جرم نفی سلطه وحشیانه شان به دست حکومت کارگزارشان رژیم پهلوی، تا چپاول منابع زیر زمینی و ترویج فساد و بی هویتی و غارت نخبگان و سرکوب و کشتار بهترین رهبران آزادی و استقلال ایران واز تغییر ساختار جامعه مان از کشوری مستقل و توانا به اوج گیری، تا تبدیل کردنش به ساختاری آویزان به غرب و هزاران جنایت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و علمی و ... دیگر!

تازه همه این‌ها برابر حجم خباثت و رفتار فاشیستی با ملت ایران به جرم اسلام خواهی و آزادیخواهی و تلاش برای زیستنی شرافتمندانه و آزاده و مستقل و به گناه خیزش وانقلاب عظیم اسلامی، هیچ در هیچ است. بر همه بلایای پیشین و مداخلات و غارت‌ها صد چندان بیفزایید تا بدانید چگونه شروع دور جدیدی از بیعدالتی را رقم زده اند که در تاریخ بشریت زبانزد خواهد شد و شمردن این همه بیداد و هجوم و جنایت و وحشیگری قدرت‌های جهانی به رهبری شیطان بزرگ و فرعون رو به زوال عصر، کتابی قطور می‌خواهد. حنایتی نیست که جنایتکار و بزهکاری بتواند بکند و آمریکا و اروپا و مدعیان حقوق بشر، علیه ایران و مردم ایران نکرده باشند چرا؟ به جرم انقلاب الهی شان و ندای توحید و پرستش حق یگانه و لعن شیاطین و بت‌ها ونفی کفر علیه خدای یکتا و جهاد برای برای رشد و عدالت و آزادگی و استقلال ونفی سلطه و... و؛ و همواره این مظلومیت را ظلم و جنایات ایادی ظالم و مهاجم شان را مظلومیت وانمود کرده اند.

آنان در تمام این چهل وچهار سال، مرکز قضاوت‌های به سود ضد عدالت و به سود جنایت بوده اند. شکاف بین قضاوت امریکا و اروپا در باره ایران و عدالت و حقیقت، و عمل مستقیم جنایت بار شان و باز تولید جنایت و خیانت و وانموده و دروغ و افترا، و ترببت جنابتکاران خبیث و مزدور و حمایت از آنان از منافقین و کفار حربی تا داعش و همه دشمنان حق و عدل، در گرداگرد ایران، از اسراییل تا وهابیت، از پان عربیسم صدام تا پان ترکیسم همدستان صهیونیسم و ناتو، چنان وقیحانه بارز و ظالمانه و دچار وارونگی است که باور کردنی نیست. تک تک داوری‌ها و عمل بر مبنای قضاوت‌های غرب و بدنبالش شرق علیه انقلاب اسلامی وحشبانه است. مدام جنون بارترین قضاوت و بیداد و دروغ و وانموده و واکنش و عمل خون ریزانه را برابر ملتی پیشه کرده اند که فقط می‌خواست آزاد و مستقل زندگی کند و به اندازه توان و تلاش و داشت‌های مادی و معنوی اش حق رشد افتصادی و سیاسی و فرهنگی رها از زور گویی و و سلطه وبراندازی داشته باشد، ایا نیازی است باز سیاهه رسوای اعمال شان را در تلاش برای سرکوب انقلاب ملت با حضور نود و هشت در صد مردم ارائه دهم؟ ایا لازم است هزار بار بگوییم و نشنوند که طبق اسنادسرنخ و مداخله گر اصلی همه پروژه‌های کودتا گرانه، تجزیه طلبانه، تجاوز کارانه، جنگ اندازانه، براندازانه، فساد انگیزانه، تروریستی، ویرانگری‌های اقصادی و سیاسی و فرهنگی و دزدی عای قشر ممتاز غربزده، همین مدعیان حقوق بشر و قاضیان جهانی و ابزار ظلم بوده اند و خباثت وشرارت و دنائت شان بی حد بوده و قوه محرکه چپاول داخلی به دست اذناب لیبرال و غربگرایشان و قشر ممتاز نوکیسه طرفدارشان و محاصره دیوانه وار اقتصادی و علمی و تکنولوژیک ودارویی وغذایی شان و کشتار دانشمندان و بسیج کفتاران منطقه علیه ایران و اسلام ستیزی و جنگ با اعتقادات مردم مسلمان و پروردن سگان وحشی و گرو‌های مسلح و برانداز و تروریست رنگارنگ و تدارک کامل شان از منافقین تا انواع جند شیطان و تجزیه طلبان نوکر و تحریک وهابی‌ها و شیوخ مفلوک نفتی، و فقر و محرومیت کنونی ملت، همین مدعیان و قضاوت کنندگان و بازیگران نمایش مفتضح جهانی بوده اند، همین قدرت جائر استکباری است! ما، زمانه‌ای دروغوار‌تر و سر شار از وانموده‌های وقیح‌تر از زمانه خود و رفتار‌ی بیشرمانه‌تر از رفتار آمریکا و اروپا علیه مسلمانان و ایران سراغ نداریم. فریاد مظلومیت مردم مسلمان و رنجهایشان از خونریزی استکبار جهانی، نه تنها از اجساد قربانیان در فلسطین و افغانستان و عراق و سوریه وبمن و لبنان و پاکستان و سعودی وبحرین و امارات و ...

دادگاه حمید نوری؛ قضاوت علیه عدالت

سندی از جنایت منافقین

بلند است، بلکه از شهیدان جنگ ظالمانه غرب و شرق با ما هم شنیده می‌شود که دنیای شیطانی تدارکش دیده و با سلاح هاشان کشته شده اند وسرزمین شاپ ویران گشته است، اما انقلاب شان از پا ننشسته است فریادی نه تنها از حلقوم شهدای حلبچه و هویزه و خرمشهر و... و. بلکه از دهان زخم‌های ترور شده‌ها و میلیون‌ها ایرانی در معرض ترور اقتصادی و فرهنگی و دروغ و تسویل عمل شیطانی شان. از حنجره مدافعان حرم پاکی، به آسمان می‌رود:از حلقوم رفتگر و بقال و کارگر و کودک و زن و مرد و جوان و دانشمند انقلابی و همه بیمارانی که از تحریم‌ها طعمه مرگ شدند و همه زندگی‌ها و فقری که به اعتراف خود شان بدست آنان بر مردم سرزمین ما تحمیل شده. اکنون ایا مضحک نیست که این جنایتکاران وجلادان و شکنجه گران به جای قاضیان بنشینند و قربانیان و کسانی را که پاسخ جنایت شان را داده اند و جمهوری اسلامی را و امام نور و شرف و ایمان و عدالتخواهی و مقاومت برابر فساد ونجاست وجودی شان را محکوم و خود و اذناب خود را مظلوم و مجری عدالت معرفی کنند؟

حال که سعی می‌کنند رخداد‌های ددمنشانه خود و مزدوران داخلی شان و فرقه‌های دوزخی شان را وارو جلوه دهند، خوب است در اینجا هزار باره فقط به یک فقره از جنایت شان، یعنی پرداختن سگ درنده‌ای به اسم منافقان پس از انقلاب و انداختنش به جان انقلاب امام امام ره را با کارنامه نفرت انگیز ش و وارونه کردن جنابت و ظلم بزرگشان بر سر راه پیشرفت ایران و یعادت مردم و مظلوم معرفی کردن شان و همدستی علنی با این ترورییت‌ها را مجددا گوش زد کنم و غبار از چهره کوشه کوچکی از پرونده خبث طینت شان بردارم. همه انچه به عنوان سند از جنایات سازمان موسوم به مجاهدین خلق ذکر شده و می‌شود نه گفته من که اسناد منتشر شده و حتی گزارش شده خود سازمان و اعضای آن است. حال دادگاهی بوسیله کارگزار مفلوک قدرت ظالم جهانی یعنی سوئد و برای قضاوت یک مٱمور قوه قضاییه و مجری حکم شرعی و قانونی امام تشکیل شده است که میاندار، شاکی، شاهد، و بازیگرش همین فرقه ظالم در نقش مظلوم است!

فرقه کیست و پرونده جنایاتش که باید بررسی شود چیست؟

سوئد، آخرین صحنه‌ی نمایش این جابجایی نیست که جای قاتل و قربانی و ظالم و مظلوم با پادویی یکی از همین اذناب جنایت، ایرج مصداقی، که نوکر شیطان بزرگ در نمایش وقیخانه بوده است عوض میکند.

در باره ایرج مصداقی در فضای مجازی کسانی که او را می‌شناسند و شخصیت بی ارزش و نقش پادوی بی حرمت بازی اغواگرانه و ضد امنیتی و مشکوکش سخنان فراوانی درج شده است. طبیعتا در آن موارد نمی‌توانم داوری کنم. اما در موردی که خود با آن سروکار داشتم، یقین به دروغگویی و رذالت و مٱمور پلید با نیات بیشرمانه اش بوده ام ... و در آن برخورد اورا در نقش مزدوری یافتم که ارزش پاسخ ندارد، اما از همان ویژگی‌های تروریست‌های بیرحم و مٱموران شکنجه گر سازمان، چون اصدقی برخوردار است مصداقی و اصدقی اتفاقا شبیه نیستند! اما حمید نوری بهانه او یک وانموده است. حقیقت آن است که باز میگویم من واقعا هیچ شناخت رویارو و عینی از ایشان در اوین و گوهر دشت (رجایی شهر) طی سال‌های ۶۱ تا پساز عملیات مرصاد که در زندان بودم ندارم وهرگز با چشم باز به ایشان برنخورده و یا اگر برخوردم بیادم نیست؛ و نمی‌شناختم شان و در سال‌های پس از آزادی هم، سال ۶۸ به بعد هم اصلا نمی‌دانم چه می‌کرده اند. البته اسم حمید عباسی را در زندان و بعد شنیدم که دستیار آقای ناصریان بوده اند و... و. همین.

در اوین و گوهر دشت بنا به مصلحت مدیریت زندان و یا شخصیت خود افراد، دوتیپ بازجو و نگهبان و کارکن و قاضی و مدیر وجود داشت، افرادی که از جاده تکالیف قانونی و انسانی خارج نمی‌شدند و شخصیت فردی شان سمپاتیک و تربیت خانوادگی شان شریف بود و چه بسا در سال ۶۰ تا ۶۸ افرادی که دانشجوی صنعتی شریف و پلی تکنیک و دانشکده حقوق و اقتصاد و از خانواده‌های سرشناس و زندانی سیاسی زمان شاه بودند بنا به احساس تکلیف الهی و انقلابی‌ی دفاع از انقلاب اسلامی، وارد تشکیلات اطلاعات و اطلاعات سپاه و دادستانی و مدیریت زندان شدند و یک نخ موی ابن جوانان انقلابی به انبوهی از سگان دست آموز تروریسم آمریکایی می‌ارزد که جویی شرافت نداشتند وندارند؛ و تعداد اندکی هم که افراد با شخصیت‌های بیمار و خشن بودند که دین نداستند وعقده‌مند بودند و خارج از وظایف شان رفتار شنیع و بی دینانه داشتند و اینان کسانی هستند که خشم امام را برانگیختند. فساد شان ظاهر شد، دستگیر شدند، پاره‌ای خود کشی کردند و پاره‌ای به جرم فحشا و زنا و جرم‌های مختلف مجازات شدند ومانوا از جنس رجوی بودند نه از جنس امام پاک (قدس سره الشریف) در همه جا و حتی در وکلا و وزرای و رؤسای جمهوری اسلامی چنین کسانی مانند بنی صدر و دیگران یافت می‌شوند که از جنس ایمان و تق. ا سرشته نشده اند بلکه از نظر بیرحمی و نقابداری و بی تقوایی شبیه مصداقی اپدو سازمانش. من شخصا تا قبل از دستگیری حمید عباسی نه می‌شناختمش و نه شاهد شکنجه وخشونتش بودم و نه قادر به تکذیب و تٱیید کارهاژش هستم که نمی‌دانم چه بوده. بدیهی است که در مقام رسمی قضایی، محاکمه ضد انقلاب وظیفه قانونی او بوده و این جرم نیست. از ان زمان تا امروز هم باز از کار و بار و اعتقاداتش، بی اطلاعم! در اینجا مسئله من گیم و وانموده جنایتکاران به بهانه محاکمه اوست و نه گناه و بیگناهی او و عدم صلاحیت سوئد و منافقان در محاکمه او.

دادگاه حمید نوری؛ قضاوت علیه عدالت

نکته مهم این ماجرای دستگیری و محاکمه غیر قانونی او، وانموده‌ی دولت سوئد است که جزو درجه دوم و دنباله رو نظام جهانی قدرت فرعونی و نظام ظالمانه وانموده هایش است. نمایش مفتضح دادگاه با پادویی جانیان و قاضیان ضد عدالت به اسم دفاع از حقوق بشر! نقطه ننگی به دامان سوئد است.

زیرا این دادگاه علیه یک جنابتکار نبوده. این قضاوت بیدادگران علیه انقلابی عدالتخواهانه و امام رهرو عدل موعودعج بوده است که در پاکی و مظلومیت و عدالت و حق پرستی اس تردیدی نیست و او بود که پرچم عدالت خواهی را در برابر وحشی‌ترین نظام جهانی ظلم وقساوت قدرت جائر بر افراشت و بشریت مظلوم و اسیر را به استیفای حقوق الهی و انسانی شان فرا خواند؛ و شجاعانه سر فتنه و فتنه گران وحشی را به سنگ کوبید. رسوایی این دادگاه در همین قضاوتی است که جای مظلومانه انقلاب اسلامی و امام عادل و مقاوم وشجاعش را با ظالم جهانی و نوکر درنده و تروریستی به اسم سازمان تروریستی و قاتلی بنام مجاهدبن خلق، موسوم به منافقین عوض می‌کند. ودرندگان در آن، جامه دادخواهان و قاضیان می‌پوشند تا با تکرار یک وانموده‌ی طراحی شده، ظلم و بیداد را حق، و حق را نا حق و داد را بیداد جلوه دهند.

حقیقت آن است که طبق روشنگری و هدایت قرآن حکیم جنگ کفر و شرک و نفاق با حق یگانه و توحید و شیاطین به ایمان مؤمنان، پایانی ندارد. در تمام تاریخ آفرینش از آدم تا قیامت اکبر روز دمیدن صور اسرافیل و یا رستاخیز اصغر ظهور خلیفه و بقیه الله الاعظم عج و شکست جهانی کفرو شرک و نفاق و ظهور عدل موعودعج، این هجوم بی آزرم، وحشی، بیرحم و خبیث ادامه خواهد داشت و همدستی پنهان و آشکار نفاق با پلیدترین دشمنان خدا، در این چهل و اندی سال تاریخ انقلاب اسلامی همان است که کلام الله خبرش را داده است. این همدستی نفاق و کفر اسلام ستیز، جدا از خبر اعجاز کار کلام الله، حاصل تجربه‌ی زیسته و قطعی و یقینی مؤمنان امروزی هم است و آزمون دیداری و عین الیقینی شان بوده و نه شنیداری همگان. دشمنی کفر و نفاق با دعوت کنشمند جهان به توحید و ولایت عظمی و پیمودن راه قسط و انتظار فرج و اجرای اسلام کامل به دست و با امامت امام معصوم و غایب بدیهی است. از نظر اهل گناه و نفاق، کار اصلی امام خمینی (ره) وانقلاب اسلامی و بیان و عمل مکرر امام خامنه‌ای همین بوده است؛ و بدیهی است که دشمنی کافران محارب ومنافقان دیوانه با امام و انقلاب، بیرحمانه باشد.

در انواع همدستی نفاق پوشیده و یا عریان شده با کافران محارب با اسلام، سازمان مجاهدین خلق مشهور به منافقین، خشن‌ترین وقیح‌ترین و بی حیاترین شان بوده که در تمام عرصه‌ها به خیانت و بیرحمی، وحشیگری و نوکری فرعون عصر مفتخر بوده است وچشمه‌ای از حراج شرف و دین و وطن فروشی ورذالت وخشونت و درغوارگی و آدمکشی و شرکت در جنایت‌های قومی و نسل کشی و شیعه کشی در منطقه نبوده که این‌ها در آن شرکت فعال نداشته و همدست شیطان بزرگ و دنباله روان و شیاطین اروپایی و حرامزادگان خاور میانه‌ای شان یعنی صهیونیسم و وهابیت و شیوخ نفتی ونولیبرالیسم اغواگر چاکر ناتو نبوده باشند. منافقان مخفی و رو پوشیده داخلی و نهان در میان اقشار ملت و حکومت به جای خود، اما سازمان رجوی و عضدانلو و ابریشمچی و ... پادوهایشان، چون مصداقی‌ها و تروریست‌های کفتار خو و سیری ناپذیر از دروغ و دغل و خونریزی که از صورت انسانی خارج شده اند و چاکری و آستان بوسی قدرت ددمنش سرمایه سالاری بین المللی را با لذتی سادو مازوخیستی اعلام میدارند، خود سند روشن جابجایی جنایتکاران و ظالمان و بیدادگران با مظلومان و رزمندگان راه شرف اند. آنان و سازمان شان در همه جا سند معتبر همدستی چهره پلشت قدرت مدرن و منحط و کفر پیشه‌ی اسلام ستیز غربند که در زیر نقاب دموکراسی دروغین و وانموده حقوق بشر مخفی شده اند، با منافقان که همه چیز خود را حراج زده اند و در آغوش شان جاگرفته اند و جامعه نمایش عریان جور جهانی شرک و نفاق بیرحم را در صحنه زندگی به تماشا نهاده اند.

دادگاه نوری و نوری بر واقعیت تمدن غربی

همه تلاش غرب از رنسانس تا امروز آن بوده که نهان کند پیمودن راه الحاد مدرن از آنان موجوداتی غیر انسانی و وحشی در جنایت علیه بشریت ساخته. این وانموده تمدن و عقلانیت، امروز با انقلاب اسلامی و افشاگری امام در عمل جهانیش کارامدی اش را از دست داده و انان را وادار کرده نقاب را کنار زده و در همه جا سیمای جانیان و جنایت خود را فاش سازند. صحنه این افشا سرزمین و خون مسلمانان است ازفلسطین تا یمن از ایران تا سوریه و لبنان. از عراق تا افغانستان و پاکستان و ...

غرب وحشی و محارب با اسلام، چه با زادن صهیونیسم و چه پرو بال دادن به تروریسم منافقین و چه زادن نوزاد شیطانی و بیرحمی، چون داعش از زهدان وهابیت و توله‌های درنده‌ی القاعده و طالبان پرورده در مدارس وهابی و دامان شیوخ نفتی و حتی نولیبرالیسم و پان ترکیسم و پان عربیسم ساخته پرداخته ناتو و اشغالگران سرزمین مسلمانان، نشان داده چه سیمای هولناکی داردکفر مدرن و دشمنی با خدا و پرستش متکبرانه و متفرعن بت نفس خود و خود بنیاد انگاری تمدن و انسان مستکبر مدرن؛ و از یاد بردن فطرت و آدمیت پرسشگر حق متعال چه عواقبی ببار می‌آورد من تا ابد از کژراهی وجنایت بزرگ شرک و فساد و عصیان پروردگار بزرگ وجدایی از پاکان علیهم السلام در آتش پشیمانی و دوزخ درون بی چاره ام می‌سوزم. مقابله با امام و انقلابش و قرار گرلتن در کنار کافران پیکار کننده علیه حق و منافقانی مثل رجوی و زشتی اعمالم دلم را به آتش می‌کشد، زیرا پاکان ربانی از امام وهمه پیروان و یارانش از بهجت و آشیخ علی اکبر دامغانی و مرعشی و دولابی و گلپایگانی ومطهری و دستغیب و بهشتی و مدنی و ... تا چمران و همت و باکری و حاج قاسم و حسین آقا و جوانان پاکی، چون حججی‌ها چوبانی روشپ ضمیر، در صف مقابل بوده اند ...

این صورتک سفید آزادی و علم پرستی و پیشرفت و حقوق بشری، سیاه‌ترین وخشن‌ترین وانموده پلید و اغواگر و فاسد در همه هستی بشر را در وخالفان جهانی و داخلی خشن انقلاب اسلامی برهنه موضوع آن است که آدم بابد بدتر از خر باشد که نداند آنان خود سرنخ جنایت و پروژه جنگ علیه ایران اسلامی بوده اند؛ و اصلا قرار نیست از حقوق بشریت مظلوم و کشور‌های آزادیخواه دفاع کنند و قضاوت عادلانه‌ای داشته باشند.. مگر هزاران سند قطعی‌ی گزارش، چون تهاجم به خانه اسدالله نوری و قتل عام در دست نیست که گویای جنایت و آغاز خشونت مهلک مجاهدین وحشی است. چرا برای شما این ددمنشی مطلوب است و هیچ احساس و خرد انسانی در محکوم کردن وانزجار از آن در شما وجود ندارد؟

در پایان باز به یکی از هزاران سند وگزارش تیم ترور به سازمان اشاره میکنم که گویای یک جنایت پیشگی عیان شاکیان جمهوری اسلامی است است:

«بهرام برناس تروریست شاهد ماجرا گزارش به سارمان را تٱیید می‌کند. متن گزارش منتشر شده این است:تهاجم انقلابی به خانه اسدالله نوری. روز سه شنبه۶۱/۴/۲۲ ..

(زنگ در را به صدا در آوردیم) بلافاصله مردی جواب می‌دهد کیه؟

جوابش:باز کنید آش نذری!

بدون هیچ سئوال دیگری درب را تا نصفه باز می‌کند و در این حال بک پسر ۲۲ساله با هیکلی درشت از پشت در نمایان می‌شود، در این لحطه (ن س) کلت را به طرف او گرفته و فرمان می‌دهد:برو تو و پایش را در ببن دو لنگه در می‌گذارد.

پسر مقاومت کرده و سعی در بستن در می‌کند که با این کار یک تیر از جانب «ن س» دریافت می‌کند. ولی باز هم در را فشار می‌داد که «ن س» ۴تیر متوالی از لای در به طرفش شلیک می‌کند و بدین ترتیب به مقاومت مذبوحانه اش پایان می‌دهد... د.

پس از افتادن پسر بر زمین، (تیم) سریع وارد خانه می‌شوند و در وسط حال با یک زن میانسال روبرو می‌شوند. «م» دو رگبار کوتاه که شامل ۵تیر می‌شد به کمر و پشت پسر شلیکدمی کند. زن به آرامی گفت برنید بکشید که ن س از او سئوال می‌کند:نوری کجاست؟ او جواب می‌دهد:نوری مسافرته. این پسر منه (به جز زن یک کودک نیز آنجا بود.) ن س به حرف زن اعتنایی نکرده و به اتاق‌های دیگر هم برای بار دوم سر می‌زند. ولی چیز مهمی پیدا نمی‌کند. بعد به سراغ تلفن رفته و سعی می‌کند که گوشی آن را بکند که آن زن جلو آمده و با حالت روانی فریاد می‌زند که مرا هم بزنید و مرتب تکرار می‌کرد:این پسرمنه! در این حال «ن س» با صدای بلند می‌پرسد نوری کجاست؟ ولی زن جوابی نداده و با حالت زاری می‌گفت:مرا هم بزنید! و مرتبا به این طرف آن طرف می‌دوید... د. در این لحظه ن س بنزین را در هال و دم در اتاق‌ها می‌ریزد و به زن می‌گوید که بیرون برود، ولی او پاسخ می‌دهد:من پیش بچه ام هستم. ن س می‌گوید یا برو یا بمان و بسوز ...»

ادامه صحنه ترور از زبان یکی از ترورییت‌ها به نام بهرام برناس، پس از دستگیری:. مادر به طرف فرزندش می‌دود ... به چهره من نگاه می‌کند... د.

می‌گوید:سعید را کشتید، شما سعید را کشتید، سعید مرادکشتید! من مقداری متٱثر شدم... م. مادر به طرف بچه اش رفت، بچه را در آغوش گرفت و سرش را روی پاهایش گذاشت و با مو‌های او بازی می‌کرد و فقط می‌گفت سعید مرا کشتید و ما کشته بودیم و ما می‌کشتیم (برناس بشدت می‌گرید.)

منبع : مشرق نیوز

برچسب‌ها:

نظر شما