شناسهٔ خبر: 54045104 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ستاره‌صبح | لینک خبر

سخت‌گیری دموکرات‌ها در مذاکرات هسته‌ای علیه ایران

صاحب‌خبر -

13 مه 2022

دنیل لاریسون

تارنمای ریسپانسیبل استیت کرافت

برگردان و کوتاه‌سازی علی‌اصغر شهدی

[email protected]

 

پس از گذشت بیش از یک سال از آغاز مذاکرات دولت بایدن برای نجات برجام، بقای آن همچنان زیر سؤال است. علیرغم شکست کمپین «فشار حداکثری» که با تصمیم ترامپ برای نادیده گرفتن توافق در اردیبهشت 1397 (مه 2018) آغاز شد، سیاست بحث بر سر توافق هسته‌ای همچنان بی‌حاصل است. در 14 اردیبهشت سال جاری، سنا با 62 رأی موافق در برابر 33 رأی مخالف، طرح جیمز لنکفورد سناتور جمهوری‌خواه برای ابراز مخالفت با ورود مجدد ایالات‌متحده به برجام را تصویب کرد، مگر اینکه این توافق حاوی چندین مفاد غیرواقعی باشد که همه می‌دانند ایران آن‌ها را نخواهد پذیرفت؛ بنابراین حدود 16 دموکرات به طرحی که هدفش تخریب دیپلماسی دولت است، رأی مثبت دادند. ...

روند کج روی تندروها در واشنگتن بر سر توافق هسته‌ای نشان‌دهنده مشوق‌های سیاسی انحرافی در شکل‌گیری سیاست خارجی آمریکا است. این انگیزه‌ها اغلب سیاستمداران و سیاست‌گذاران را به پذیرفتن سیاست‌هایی تشویق می‌کند که به‌طور عینی برای ایالات‌متحده و جهان نامناسب هستند؛ تا زمانی که این انگیزه‌ها از طریق افزایش سازمان‌دهی سیاسی و فعالیت سیاسی تغییر نیابد، اصلاح و مهار سیاست خارجی ایالات‌متحده دشوار خواهد بود.

نادیده گرفتن برجام برای منافع ایالات‌متحده و آن‌هایی که به این منافع پایبند هستند مضر است. این سیاست سبب شده است تا نیروهای آمریکایی در خاورمیانه با قرار گرفتن در تیررس حملات موشکی و پهپادی، بیشتر در معرض خطرات واقع شوند؛ و حداقل در دو مورد، ایالات‌متحده و ایران را به جنگ نزدیک‌تر کرده است.

نقض تعهدات توسط آمریکا، تلاش‌های دیپلماتیک فعلی و آتی کشور را تضعیف کرده است، به‌گونه‌ای که سبب شده است تا سیاست خارجی ما ضعیف‌تر و کمتر ازآنچه متصور بود، ظاهر شود. سیاست ترامپ در قبال ایران شکست خورد و برنامه هسته‌ای ایران به پیشرفت‌های بزرگی دست یافت. هر مشکل دیگری که واشنگتن با دولت ایران داشت در طول چهار سال گذشته به‌مراتب بدتر شده است.

جنگ اقتصادی دولت ما نیز پس از چندین سال پایبندی تهران به مفاد قرارداد، مجازات غیرقابل‌دفاعی را برای مردم ایران به همراه داشته است. پیوستن مجدد به توافق و پایان دادن به جنگ اقتصادی مطمئناً همه مشکلات روابط ایران و آمریکا را حل نمی‌کند، اما می‌تواند موضوع هسته‌ای را حل، همه‌چیز را قابل‌کنترل‌تر و احتمال درگیری بین دولت‌های ما را کاهش دهد.

 

باوجود همه این‌ها، هنوز اشتباه بودن تصمیم ترامپ برای نادیده گرفتن توافق در حزب جمهوری‌خواه به رسمیت شناخته‌نشده است. مدافعان اصلی تحریم‌های «فشار حداکثری» کماکان منکر این هستند که سیاستشان همراه با عوارض بوده است.

پروفسور پیتر باینارت استاد دانشگاه و صاحب‌نظر سیاسی لیبرال اخیراً گفته است، «دولت بایدن با اعتراف خود توافق هسته‌ای ایران را بیهوده به خطر انداخته است.»

معماران این سیاست شکست‌خورده نه‌تنها متحمل هیچ مجازاتی نمی‌شوند بلکه تعصب تندروانه در همه مباحث ما تضمین می‌کند که سیاستمداران حصار نشین راه حداقل مقاومت را در پیش خواهند گرفت و خواسته‌های غیرمنطقی‌ای که برای مسدود کردن مذاکرات با دولت‌های دیگر طراحی‌شده‌اند را مورد تائید قرار می‌دهند.

16 دموکرات رأی‌دهنده برای حرکت لنکفورد نمونه‌های خوبی ازاین‌دست هستند، زیرا آن‌ها آشکارا در مقابل رئیس‌جمهور حزب خودشان قرار می‌گیرند. این مشوق‌ها در میان متخصصان سیاست خارجی مشابه هستند، کسانی که تمایل دارند به فرضیات متعارف جنگ‌طلبانه در مورد نقش آمریکا در جهان و نحوه رسیدگی به اختلافات با کشورهای دیگر گرایش پیدا کنند.

به‌عنوان‌مثال بازتاب استفاده آمریکا از تحریم‌های اقتصادی را در نظر بگیرید. بیزاری در واشنگتن نسبت به ارائه تخفیف تحریم‌ها، حتی اگر انجام این کار دستاوردهای موردنظر ایالات‌متحده را تضمین کند، وجود دارد و به‌طورکلی پیشبرد قوی بر اعمال تحریم‌های اضافی به‌جای پذیرش شکست یا نتیجه معکوس فشار تحریم‌های موجود است.

اگر دولت مقابل تسلیم نشود، بحث بر سر اعمال فشار بیشتر است تا پیشنهاد کاهش آن‌ که از منظر سیاسی امن‌تر می‌نماید. ازآنجایی‌که طرفداران لغو تحریم‌ها اغلب متهم به «نرم» بودن با این یا آن دولت می‌شوند، بیشتر متخصصان سیاست خارجی انگیزه‌های قوی برای حمایت از وضعیت موجود یا تایید گزینه‌های تندروانه تر دارند.

بحث‌های سیاست خارجی ما به‌قدری پیچیده است که حمایت از تحریم‌های ظالمانه و بی‌رویه یک دارایی حرفه‌ای تلقی می‌شود و حمایت از رفع تحریم‌ها و سازش یک تعهد است. شکست سیاست‌های تحریمی مانعی برای بقای آن‌ها نیست.

همیشه حوزه قابل‌توجهی در واشنگتن وجود دارد که به دنبال لابی تحریم‌های بیشتر هستند و کسانی که از تعامل و سازش حمایت می‌کنند، معمولاً در اقلیت هستند.

تقریباً همه‌چیز در واشنگتن به‌گونه‌ای طراحی شده است که حمایت از دیپلماسی را به امری خطرناک تبدیل می‌کند و همین ساختارها توصیه به کاربرد سلاح یا اعمال تحریم‌ها را پاداش می‌دهند، مهم نیست که چقدر اوضاع را بدتر می‌کنند. ازآنجایی‌که سیاست‌های گازانبری بارها شکست‌خورده است، معذالک نمی‌تواند دلیلی بر جلوگیری از تداوم آن‌ها باشد.

یکی از راه‌های تغییر این انگیزه‌ها، برجسته کردن آسیب‌هایی است که سیاست‌های قهری ایالات‌متحده به منافع آمریکا و مردم بی‌گناه در کشورهای هدف وارد می‌کند. تا زمانی که تحریم‌ها به‌عنوان دلیلی بر «تنبیه» یک دولت تلقی شود، حمایت سیاسی از سیاستمداران و سیاست‌گذاران امری رایج خواهد بود. اگر بتوان این تصور را طوری تغییر داد که تحریم‌ها در درجه اول و مهم‌تر از همه به یک حمله بی‌رویه علیه مردم عادی تبدیل می‌شود، آنگاه می‌توان تغییر در این انگیزه‌ها را انتظار داشت.

تحریم‌ها پاسخ پیش‌فرض واشنگتن هستند، زیرا ازنظر سیاسی تأییدشان ارزان است، بنابراین افزایش هزینه سیاسی تا زمانی که حمایت از تحریم‌ها خطرناک‌تر از مخالفت با آن‌ها شود، ضروری است.

نظر شما