شناسهٔ خبر: 53812726 - سرویس گوناگون
نسخه قابل چاپ منبع: مثلث | لینک خبر

دردسر ازدواج زن مطلقه با پیرمرد پولدار !

رکنا : زن جوان پس از جدایی بخاطر اینکه سرپناهی نداشت با پیرمرد تنها ازدواج کرد اما نمی دانست از او بیگاری می کشند.

صاحب‌خبر -
آنچه دیگران می خوانند:
  • عکس دیده نشده از الهام حمیدی | چه بر سر الهام حمیدی آمده است ؟

  • سوال زشت مهران مدیری از خانم شرکت کننده | ناراحتی شرکت کننده جوان از حرف مهران مدیری

  • گریه های خانم داور در برنامه احسان علیخانی | در برنامه احسان علیخانی چه اتفاقی افتاد؟

  • دعوای محسن تنابنده و همسرش جلوی مردم | حرف های زشت محسن تنابنده زنش را خجالت زده کرد

  • شبنم قلی خانی رنگ چشمش را جراحی کرد | تغییر رنگ چشم شبنم قلی خانی همه را خیره کرد

جذابترین ها
  • حادثه ناگوار برای خانواده شاهرخ استخری | کام شاهرخ استخری تلخ شد

  • واریزی جدید دولت در راه است | یارانه کالا از راه رسید

  • عکس دیده نشده متفاوت از رضا رویگری|یک کودک بزرگ

برترین‌ها
  • گریه های اشکان خطیبی برای همسرش در اینستاگرام | همسر اشکان خطیبی او را ترک کرد گریه های اشکان خطیبی برای همسرش در اینستاگرام | همسر اشکان خطیبی او را ترک کرد
  • صحبت های درگوشی حسن یزدانی با رئیس جمهور |  در ملاقات خصوصی حسن یزدانی و رئیس جمهور چه گذشت ؟ صحبت های درگوشی حسن یزدانی با رئیس جمهور | در ملاقات خصوصی حسن یزدانی و رئیس جمهور چه گذشت ؟
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

    به گزارش حوادث رکنا : زن 42 ساله با بیان این که تا کی باید به پای مردی سالخورده بنشینم که همچنان از من بیگاری می کشد، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: پدرم مردی سخت گیر و متعصب بود به گونه ای که هیچ رابطه خوبی با اعضای خانواده نداشت.

 
 
  • او زندگی را بر ما بسیار سخت می گرفت و اعتقاد داشت باید خودمان کار کنیم و درآمدی داشته باشیم. با این تفکر پدرم، من هم تا مقطع راهنمایی بیشتر درس نخواندم و به دنبال کارگری در خانه های مردم رفتم.

 خلاصه 25سالم بود که مردی 45 ساله به خواستگاری ام آمد و من با اصرار پدرم به عقد او درآمدم تا یک نان خور از سفره اش کم شود.

«تورج» مردی مهربان به نظر می رسید و من با همه کاستی ها، خودم را زنی خوشبخت احساس می کردم اما متاسفانه بارداری موفقی نداشتم و نتوانستم لذت مادرشدن را  تجربه کنم.

 درحالی که دو بار جنینم سقط شده بود تورج تصمیم گرفت یک دستگاه تریلر بخرد و با آن در جاده کار کند.

 او از من خواست پس اندازهایم را به او بدهم و سهمی از کارکرد کامیون را دریافت کنم. من هم که بیش از 50 میلیون تومان از زمان پرستاری از سالمندان در منزل پس انداز کرده بودم، به همسرم دادم ولی همه وعده و وعیدهای تورج درباره پرداخت سهم دروغ بود و هیچ گاه پولی به من پرداخت نکرد.

با وجود این اهمیتی به موضوع ندادم ولی مدتی بعد فهمیدم که تورج زن دیگری دارد و به من خیانت می کند.  به همین دلیل دیگر طاقت نیاوردم و از او طلاق گرفتم. هرچند باید سرزنش ها و نگاه های سنگین خانواده ام را تحمل می کردم ولی بهتر از زندگی در کنار یک مرد خیانتکار بود.

بعد از طلاق دوباره به کارگری در خانه های مردم و نگهداری از سالمندان پرداختم تا مخارج زندگی ام را  تامین کنم. مدت ها بعد، یکی از اهالی محل پیشنهاد نگهداری از مردی سالخورده را به من داد.

 

نظر شما