شناسهٔ خبر: 52175324 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

يادي از ابوالحسن نجفي در ششمين سالمرگش

گزيده‌كار نوگرا، بي‌آلايش

صاحب‌خبر -

بهنام   ناصري

شايد درست‌تر اين مي‌بود كه از ميان حوزه‌هايي كه ابوالحسن نجفي در آنها كار كرده، يكي را انتخاب كنم و متمركز بر آن در اين يادداشت چيزي بنويسم اما هر كدام از آن حوزه‌ها خود واجد اهميتي است كه تمركز بر آنها نيز مجال مفصلي مي‌طلبد. پس مروري مي‌كنم بر آنچه از او و كار ادبي‌اش در ذهن دارم.

ابوالحسن نجفي در مقام زبان‌شناس، ابوالحسن نجفي در مقام مترجم، ابوالحسن نجفي در مقام پژوهشگر، ابوالحسن نجفي در مقام نويسنده، ابوالحسن نجفي در مقام استاد و به بيان دقيق‌تر آموزگار، ابوالحسن نجفي در مقام عضو پيوسته فرهنگستان و مهم‌تر، ابوالحسن نجفي در مقام دلداده زبان و ادبيات به معناي متوسع و ادبيات داستاني در معناي مدرن آن. جمع اين ويژگي‌ها در نهاد يك نفر، مي‌شود يكي از مهم‌ترين شخصيت‌هاي تاريخ معاصر فرهنگ و ادبيات ايران. 
نجفي در ترجمه ادبيات داستاني، جايگاه بلندي‎ دارد و اين بلندا زماني چشمگير مي‌شود كه مي‌بينيم او در قياس با بسياري از مترجمان معاصر، چندان پركار هم نبوده! اين خود خاصيت و تفاوتي است كه كسي با تعداد نسبتا معدودي ترجمه كه شايد به نقل از حافظه هم بتوان همه را برشمرد، چنين نام بلندي داشته باشد.
نكته مهم در ترجمه‌هاي ابوالحسن نجفي تنوع زمينه‌هاي آثار در عين گزيده‌كاري اوست. اين شايد از نوعي مسووليت فرهنگي برآمده باشد كه در كارنامه نجفي در كار ترجمه، هم رمان ديده مي‌شود، هم نمايشنامه، هم داستان كوتاه، هم آثار فلسفي و... اين تنوع در كنار كيفيت مثال‌زدني ترجمه‌ها كه طبعا يك پاي در كار خلاقه‌اش دارد و پاي ديگر در سواد حيرت‌انگيزش در هر دو زبان مبدا و مقصد، از او گوهري را در ادبيات ايران پديد آورد كه بيش از هر توصيفي در بيان موجز محمد قاضي، مترجم بلندآوازه فقيد، درباره او آمده است. قاضي كه خود از مثال‌زدني‌ترين مترجمان ادبيات در ايران است، كسي كه محمدرضا شفيعي كدكني در تحسين كار ادبي‌اش در شعري او را «نادره‌مرد» و «بزرگ» و «راد» خوانده، در گزاره‌اي كوتاه نجفي را در عرصه ترجمه «گلِ سرسبد ترجمه‌هاي فرانسه» توصيف كرده است. توصيفي كه نگاهي به كارستان نجفي در برگرداندن آثاري مانند «پ‍رن‍دگ‍ان م‍ي‌رون‍د در پ‍رو م‍ي‌ميرند» رومن گاري، «ك‍الي‍گ‍ولا»ي آلبر كامو، «نژاد و تاريخ» كلود لوي استروس، «ضدخاطرات» آندره مالرو، «ش‍ازده ك‍وچ‍ول‍و» آن‍ت‍وان دو س‍ن‍ت اگ‍زوپ‍ري و... به خوبي آن را گواهي مي‌دهد. 
وجه ديگر نجفي، ويراستاري او بود. او به گواه بسياراني، مطالب زيادي را در نشرياتي چون صدف، سخن و... ويرايش كرده بي‌آنكه داستان‌ها را ويراستاري مي‌كرد و بي‌آنكه نامي از او مطرح شود. به اينها بايد افزود توجه تام و تمامش به استعدادهاي داستان‌نويسي در ايران را. ضيا موحد كه خود سابقه دوستي و همكاري با نجفي داشت، يك بار جايي به نگارنده و مدتي بعد از آن در دومين سالمرگ ابوالحسن نجفي در گفت‌وگويي بر اين دغدغه تاكيد كرد: «افسوس مي‌خورد كه چرا فلان نويسنده جوان با فلان نويسنده مطرح آشنا نشده تا پيشرفت كند. توجه ايشان به داستان‌نويسان ايران و جست‌وجو براي آنان و تشويق براي ادامه راه‌شان دغدغه نجفي بود... نجفي هنگامي كه به ايران آمد سراغ گلشيري را گرفت چون از آن متن [نقدش بر شعر خانلري] تشخيص داده بود كه وي قريحه داستان‌نويسي دارد. گلشيري مي‌گويد، نجفي بهترين معلم داستان‌نويسي است. نجفي گاه با شِكوه مي‌گفت برخي تنها چشم به غرب دارند و نويسندگان جوان خودمان را نمي‌بينند. [بهرام] صادقي مي‌گفت من براي نجفي مي‌نويسم. روحيه نقدپذيري نجفي مثال‌زدني بود. نجفي هميشه ترجمه‌هايش را براي دوستانش مي‌خواند و از نظرات آنها استقبال مي‌كرد. از نكات جالب شخصيت ايشان اين بود كه با شنيدن داستان و نه از روي كاغذ‌خواندن تمام نكات داستان را مي‌گفت.»
خصلت ديگري كه نجفي داشت و معمولا در ميان نويسندگان و مترجمان ادبيات مدرن كمتر ديده مي‌شود، شكيبايي پژوهشگرانه او بود. او در كنار آثاري كه از ادبيات قرن بيستم ترجمه كرده، تحقيقات مبسوطي در مقولات زبان‌شناسي داشت. گفته مي‌شود چهار دهه با مساله وزن عروضي در شعر فارسي درگير بوده و حاصلش كتابي است كه عمرش به ديدن انتشار آن قد نداد.
از آثار تاليفي نجفي كه در عين مناقشه‌برانگيز بودن در ميان علماي فرهنگستان، اهميت زيادي در فرهنگ و زبان فارسي دارد، «غلط ننويسيم» است. كتابي كه بايد آن را در حكم يادآوري علمي مهمي دانست براي همه كساني كه مي‌نويسند؛ چه آنها كه دست به كار ادبيات خلاقه‌اند و در داستان و نمايشنامه و... طبع‌آزمايي مي‌كنند، چه ديگراني كه كاربر زبان فارسي در آثار مكتوب‌اند. درس‌هاي صرفي و نحوي «غلط ننويسم» بي‌شك و صرف‌نظر از همه مناقشه‌هاي علمي، درس‌هايي راهگشا هستند و وجودشان بسيار لازم است.
«مباني زبان‌شناسي و كاربرد آن در زبان فارسي»، «غ‍ل‍ط ن‍ن‍وي‍سي‍م: ف‍ره‍ن‍گ دش‍واري‌ه‍اي زب‍ان ف‍ارسي»، «فرهنگ فارسي عاميانه» و «طبقه‌بندي وزن‌هاي شعر فارسي» تاليف‌هاي ابوالحسن نجفي هستند كه هر كدام با جنبه‌اي زبان‌شناختي از ادب فارسي پيوند دارند. 
پيش‌تر بسيار درباره ابوالحسن نجفي گفته شده است كه او در حكم يك نهاد بود. از اين جهت كه در جاي خالي نهادي كه بتواند از ظرفيت‌هايي چون او استفاده كند، نجفي خود بايد جور نبود آن نهاد را به دوش مي‌كشيد. از اين جهت كه او هم دست به كار ترجمه آثار مدرن داستاني بود، هم دغدغه كشف استعدادهاي جوان را داشت، هم شكيبايي پژوهشگرانه‌اي را كه منجر به آثاري ماندگار در حوزه ادبيات شد، هم ادبيات كهن فارسي مساله او بود و به قاعده به آن توجه داشت، براي من در كنار يكي، دو نام مهم ديگر در فرهنگ معاصر فارسي از جمله زنده‌ياد رضا سيدحسيني فقيد قرار مي‌گيرد.
در مورد او بسيار مي‌توان نوشت و جا براي پرداختن به او تا سال‌ها خالي است. اينكه او در سوربن درس خوانده و شاگرد آندره مارتينه، زبان‌شناس برجسته فرانسوي بود. اينكه پس از بازگشت به ايران در نيمه دهه 40 به دعوت بهرام صادقي و محمد حقوقي به جنگ اصفهان پيوست و در آنجا منشا كارها و تاثيرات بزرگي شد كه كشف استعداد هوشنگ گلشيري تنها يكي از آنهاست. اينكه اواخر دهه 40 به تهران آمد و همكاري بسيار مهمش را با انتشارات فرانكلين آغاز كرد و از سوي ديگر به عنوان استاد مدعو زبان‌شناسي به دانشگاه تهران رفت و... اينها اشاراتي است بداهه و فهرست‌وار به آنچه از زنده‌ياد استاد ابوالحسن نجفي به ياد دارم. 2 بهمن ششمين سالمرگ نجفي بود و اين كمترين كار من براي اين مناسبت تقويمي.

نظر شما