شناسهٔ خبر: 52151815 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه نسل‌فردا | لینک خبر

تحلیل

صاحب‌خبر - ادامه از صفحه یک: عدم اجرایِ هر یک وعده از سوی سیاستمداران، خراشی بر پیکره اعتماد سیاسی و سرمایه اجتماعی ایرانی‌ها می‌اندازد و وقتی این وعده‌های اجرا نشده روی هم تلنبار می‌شوند، توانایی سیاست گذاران برای اصلاحات روز به روز کاهش پیدا می‌کند. بحران‌های سوم تا دهم: از آب، تا بانک و از فقر تا سالمندی دو بحران نخست، بنیادی و زیربنایی هستند و شاید همه بحران‌های دیگر به همان دو بحران برگردد. بحران‌های دوم تا دهم را، اما می‌توان به شکل‌های مختلفی دسته بندی کرد. حتی می‌توان این فهرست را به شکلی دیگر دسته بندی کرد. (آنچه در ادامه می‌آید، عمدتاً شکل به روز شده‌ای از همان گزارش «مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری» در سال ۱۳۹۶ است.) سومین بحران، بحران آب است که از فرط تکرار، دیگر نگران کننده به نظر نمی‌آید. ایران از نظر آبی ورشکسته شده و تا ۱۰ سال آینده، بسیاری از شهرهای «فلات مرکزی ایران» (پهنه‌ای که اصفهان، شیراز، قم، یزد، کرمان، شیراز و ده‌ها شهر دیگر را در بر می‌گیرد) غیرقابل سکونت خواهد بود. تا پیش از آن، اگر سرمایه گذاری جدیدی در زمینه بهبود مصرف صورت نگیرد، تا پیش از سال ۱۴۰۵ خورشیدی، کشاورزی در بخش عمده‌ای از «فلات مرکزی ایران» تعطیل شده و صدها هزار نفر با بحران بیکاری مواجه می‌شوند. این بحران، می‌تواند به سرعت شکل امنیتی-اجتماعی به خود بگیرد. بحران چهارم، بحران غیرنفتی شدن اقتصاد ایران است. اقتصاد ایران از سر تا پا به نفت عادت کرده و دست کم از دهه ۱۳۵۰ به این سو، ایران در مجموع یک «دولت نفتی» (Petro-state) بوده است. در سال‌های اخیر، تحت فشار تحریم‌ها، از عادتِ اقتصاد ایران به نفت کاسته شده، اما مشکل این است که جهان هم در حال کنار گذاشتن نفت است. اگر نفت نباشد، یک دهه آینده برای اقتصاد ایران توام با فشارهای سنگین اقتصادی خواهد بود. بحران پنجم، بحران تحریم‌ها است. ایران «تحریم شده‌ترین کشور در تاریخ اقتصاد جهان» است. برآوردها نشان می‌دهند که حدود ۱۸۰۰ مورد تحریم علیه اقتصاد ایران وضع شده که در دنیا بی سابقه است. باز کردن کلاف تحریم‌ها، با حرفه‌ای‌ترین تیم دیپلماتیکِ ایرانی و با فرض رویِ کار آمدن مهربان‌ترین (!) دولت در آمریکا، چندین و چند سال طول می‌کشد. بحران ششم، بحران ورشکستگی نظام بانکی است. برآوردها و گزارش‌های رسمی نشان می‌دهند که تقریباً تمام بانک‌های بزرگ کشور ورشکسته هستند (به صورت ساده، یعنی وام‌هایی داده‌اند که نمی‌توانند وصول کنند). به این ترتیب، تأمین مالی بسیاری از پروژه‌ها در یک دهه آینده دچار مشکل خواهد بود. بحران هفتم، بحران ورشکستگی صندوق‌های بازنشستگی است. داده‌های جسته گریخته نشان می‌دهند که حدود ۱۷ صندوق بازنشستگی در کشور ورشکسته هستند، به این معنی که برای پرداخت حقوق و مستمری بازنشستگان، هر ماه نیازمند کمک دولت هستند. بحران هشتم، بحران بیکاری است. اقتصاد ایران اکنون تنها به اندازه ۲۶ میلیون نفر شغل ایجاد کرده است و این در حالی است که نزدیک به ۳۰ میلیون نفر دیگری که در سن کار (بین ۱۵ تا ۶۵ سال) قرار دارند، خارج از ساختار رسمی اشتغال قرار دارند. «لشگر بیکاران» بی اندازه ترسناک است. بحران نهم، بحران سالمندی است. ایران یکی از سریع‌ترین نرخ‌های پیری جمعیت را در جهان دارد و پیش بینی‌های رسمی نشان می‌دهند که تا سال ۱۴۳۰ خورشیدی، از هر ۴ نفر ایرانی یک نفر بالاتر از ۶۰ سال سن خواهد داشت. این روند، می‌تواند به طور کامل رشد و آینده اقتصادی ایران را تحت الشعاع قرار بدهد. بحران دهم، بحران فقر فزاینده در ایران است. گزارش‌های رسمی (از جمله گزارش سازمان تأمین اجتماعی)، نشان می‌دهد که حدود ۳۰ درصد از ایرانی‌ها زیر «خط فقر مطلق» هستند. گزارش‌های غیررسمی، این میزان را تا ۵۰ درصد هم برآورد کرده‌اند. در واقع، بین ۳۰ تا ۵۰ درصد از ایرانی‌ها در شرایط مردم آفریقا زندگی می‌کنند. جمع شدنِ این همه بحران در یک کشور، اگر نگوییم بی سابقه، کم سابقه است. حل و فصل همه این مشکلات در حالی که اعتماد عمومی روز به روز آب می‌رود، جیب دولت‌های ایرانی خالی است و اقتصاد ایران به شدت تحت تحریم است، بسیار دشوار خواهد بود.

نظر شما