به گزارش مفدا شاهرود، فرزند شاهوار* است. فردی فعال و پرانرژی که پس از پایان تحصیلات تصمیم میگیرد برای ارائه خدمت به زادگاهش بازگردد. برقراری ارتباط با او به هیچ وجه سخت نیست. نه از تماس های وقت و بیوقت خم به ابرو میآورد و نه مشغلههای کار و زندگی باعث میشود پاسخ دادن به پرسشهای ما را به زمان دیگری موکول کند. شاید بتوان اجتماعی و باحوصله بودن را مهمترین ویژگی او دانست که در نخستین برخورد نیز قابل درک است.
به مناسبت فرارسیدن سالروز ولادت بانوی آب و آینه حضرت فاطمه زهرا (س) و روز زن به سراغ یکی از جوانترین مادران پزشک در حوزه تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی شاهرود رفتیم. دکتر ملیحه سهرابی دانش آموخته رشته پزشکی در سال ۹۸ از دانشگاه علوم پزشکی سمنان که پس از گذراندن ۲ سال طرح خدمت در شهر مُجِن*، هم اکنون در بیمارستان امام رضا (ع) شهر میامی* مشغول کار است. این گفتوگو را با هم میخوانیم.
به عنوان نخستین پرسش، خانم دکتر چرا رشته پزشکی را انتخاب کردید؟
من عاشق کارهایی هستم که در آن ها با مردم ارتباط و تعامل داشته باشم و پزشکی به من این امکان را میدهد. از طرف دیگر از آن جایی که در دوران دبیرستان خواهر بزرگترم دانشجوی پزشکی بود، جذابیتهای این رشته را میدیدم و به همین دلیل بیشتر برای درس خواندن و قبولی در کنکور انگیزه میگرفتم.
شما مادر دو فرزند هم هستید. برایتان سخت نبود که همزمان درس بخوانید و طبابت کنید و به وظایف مادری خود نیز بپردازید؟
سخت بود اما توانستم. من در دوران دانشجویی زمانی که کارآموز بودم باردار شدم. یک سال هم مرخصی زایمان گرفتم و بعد وارد دوره کارورزی یا همان اینترنی شدم. فرزندان من دوقلوی پسر هستند. آن زمان در سمنان زندگی می کردم و از مادرم هم دور بودم. آن موقع کمی هم به قبولی در آزمون تخصص فکر میکردم و درس میخواندم. گاهی شبها بیمارستان بودم. ظهر فردا به خانه برمیگشتم. بچه ها مدتی من را ندیده بودند و دوست داشتند با آن ها بازی کنم. اما من خوابم میآمد. دوقلو بودن آنها سختتر بود. بسیار پرانرژی هم بودند. با این همه، من تسلیم نشدم و با قدرت تلاش کردم همه وظایفم را در حد توان به خوبی انجام دهم تا هم از ادامه تحصیل باز نمانم و هم فرزندانم آسیب نببینند.
با کرونا چه کردید؟ نترسیدید؟ یا به خاظر فرزندانتان سعی نکردید خودتان را از فضای درمان دور نگه دارید؟
راستش را بگویم اول خیلی نگران بودم چون یکی از بچههای من اآسم و آلرژی دارد و معمولا سالی یک بار زمستانها به دلیل عفونت ریه بستری میشود. واقعا نگرانش بودم اما من خودم را با همه چیز روبهرو میکنم. حتی خودم هم در گذشته آسم اطفال داشتم. الان هم به دلیل آلرژی ریههای حساسی دارم ولی حتی به فکرم هم نرسید که کنار بکشم چون شخصیتم اینطوری نیست.
شما در اینستاگرام هم صفحهای دارید که چند هزار مخاطب دارد و خاطرات خود از بیمارانتان را در این صفحه روایت میکنید. چه شد که به این سمت و سو گرایش پیدا کردید؟
بعضی از بیماران فقط می آیند که حرف دلشان را بزنند و بروند و اگر بدانند کسی هست که به آنها توجه میکند و حرفشان را گوش میدهد حالشان خوب میشود.
در دوران دانشجویی استادی داشتیم که همیشه میگفت بیمار وقتی از مطب بیرون میرود باید ۵۰ درصد بیماریاش با دیدن پزشک از بین برود و در واقع احساس بهبودی داشته باشد. من روابط اجتماعی خوبی دارم. خیلی سعی میکنم با بیمار رابطه خوبی داشته باشم. همیشه گرم به بیمارانم سلام میکنم. بعضی از بیماران فقط می آیند که حرف دلشان را بزنند و بروند و اگر بدانند کسی هست که به آنها توجه میکند و حرفشان را گوش میدهد حالشان خوب میشود. در زندگی شخصی هم اینگونه هستم. نگرانی اطرافیانم برایم بسیار مهم است. زمانی که مجن بودم بیمارانم از این ویژگی من خیلی خوششان می آمد. آنقدر خاطرات جالبی داشتم. ابتدا یک دفترچه درست کرده بودم برای خودم مینوشتم و هر چند وقت مرورشان میکردم. تا اینکه یک روز به ذهنم رسید چرا پیج اینستاگرام نداشته باشم که با دیگران هم در میان بگذارم.
پس این کار در روابط شما با بیمارانتان هم تأثیر داشت؟
بازخورد بسیار خوبی داشت. مجن یک شهر کوچک است. شاید باورتان نشود ولی هر روز بیمارانی داشتم که می گفتند "خانم دکتر پست دیروزتان را دیدیم". کل مردم شهر انگار حس بهتری داشتند از اینکه میدانستند دکتر شهرشان به آنها توجه میکند و کوچکترین حرف و حرکاتشان برای او مهم است.
در مقابل رفتار آنها نیز در حال من تأثیر داشت. مثلا نگاه مهربان یک مادر یا دعای یک مادربزرگ وقتی داشت از مطب بیرون می رفت و می گفت "خیر از جوانیات ببینی" یا "دستت به خانه خدا برسد". آنقدر این جملهها حال من را خوب می کرد. همه این موارد در بهبود روابط پزشک و بیمار تأثیرگذار است.
شما میتوانستید از فضای مجازی برای انجام مشاوره و کسب درآمد بیشتر استفاده کنید. چرا این کار را تا به حال انجام ندادهاید؟
در فضای مجازی سوالهای پزشکی زیاد از من میپرسند و من صادقانه به همه آنها جواب میدهم. واقعا به بعد مادی آن هم فکر نکردم و برایم مهم نیست. وقتی خاطره مینویسم و بازخورد خوبی میگیرم حالم خوب میشود. بعضی مواقع که درگیری زیادی دارم مخصوصا به خاطر فرزندانم فعالیتم در اینستاگرام کم میشود، اگر پست جدید منتشر نکنم بیمارانم دلیلش را می پرسند.
اینطور که از صفحه شما پیداست، ارتباط خوبی هم با کودکان و سالمندان دارید. درست است؟
روایتی از امام کاظم (ع) است که می فرمایند وقتی گناه در زمین زیاد می شود خداوند به خاطر ۲ گروه از انسانها عذاب نازل نمیکند؛ خردسالان و سالمندان. من خیلی به این موضوع اعتقاد دارم. با هر دو گروه این افراد حالم خوب میشود. خیلی به آنها توجه میکنم. سعی میکنم ارتباط چشمی با بیمار برقرار کنم و سوالهایم را از خودشان و نه از همراهانشان بپرسم. حتی درباره اینکه قرص تجویز کنم یا شربت و یا آمپول از بچه ها سوال میکنم؛ یا اگر بیمارانم در خوردن کپسول مشکل داشته باشند سعی میکنم در نسخه آنها داروی دیگری بنویسم. کودکان انرژی مثبتی دارند و بیشتر از اینکه انرژی از پزشک بگیرند به او انرژی میدهند. از طرفی رفتار ما هم می تواند در آینده بچهها تاثیر داشته باشد. برای مثال او را برای درس خواندن و پزشک شدن تشویق کند. گاهی حتی یک حرکت کوچک ما مسیر زندگی یک انسان را تغییر میدهد.
کودکان انرژی مثبتی دارند و بیشتر از اینکه انرژی از پزشک بگیرند به او انرژی میدهند. از طرفی رفتار ما هم می تواند در آینده بچهها تاثیر داشته باشد. برای مثال او را برای درس خواندن و پزشک شدن تشویق کند. گاهی حتی یک حرکت کوچک ما مسیر زندگی یک انسان را تغییر میدهد.
آیا مادر بودن شما در برقرای ارتباط بهتر با کودکان بیمار هم تأثیری داشته است؟
بله. این ویژگی مادر بودن بسیار موثر است. همکارهای من هم خیلی صبور هستند اما مثلا وقتی یکی مادر نصف شب می آید و می گوید نوزادش گریه میکند و ساکت نمیشود، شاید همکار مجرد من درکی از این ماجرا نداشته باشد اما من میدانم که گاهی مادر آنقدر درمانده میشود که نمیداند نوزاد خود را چگونه ساکت کند و در سرمای زمستان مجن ساعت ۲ نیمه شب از روی ناچاری به درمانگاه میآید. چون یک مادر خودش هم این سختیها را کشیده است میتواند به مراجعه کننده حق بدهد.
بعضی وقتها هم مراجعه کنندگان به مرکز درمانی عصبانی هستند و ممکن است رفتار مناسبی نداشته باشند. من همیشه در برابر آن ها سکوت میکنم. وقتی متوجه شرایط آن ها از جمله اوضاع اقتصادی و تعداد فرزندان میشوم، فکر میکنم شاید اگر من هم جای آن ها بودم رفتارم بهتر از این نبود. معتقدم باید از شرایط بیماران درک درستی داشته باشم.
یکی از خاطرات شیرین خود در مواجهه با بیمارانتان را برای ما هم تعریف میکنید؟
اوایل دوره طرح خدمتم در مجن یک بار خانم جوانی که زود ازدواج کرده بود با ناراحتی و گریه بابت اینکه جواب آزمایش بارداریاش مثبت شده بود، به درمانگاه مراجعه کرد. میگفت میخواهم کنکور بدهم و درس بخوانم و قصد بچه دار شدن ندارم. آن لحظه حالش خوب نبود و من سعی کردم به این مادر جوان آرامش بدهم. به او گفتم که نباید تصمیمهای مهم زندگی اش را وقتی حالش خوب نیست بگیرد و اینکه بچه دار شدن منافاتی با درس خواندن ندارد چه بسا که بتواند آن را تسهیل کند و انگیزهای برای پیشرفت باشد. حتی شرایط خودم را مثال زدم. از او خواهش کردم به تنهایی تصمیم نگیرد، به خانه برگردد و در آرامش با همسرش صحبت کند. این خانم جوان حدود دو ماه بعد خوشحال بازگشت و گفت تصمیم گرفته است بچه را نگه دارد و الان هم برای کنکور درس میخواند. در این مدت که طرح خود را می گذراندم فرزندش نیز به دنیا آمد و هر بار وقتی با دختر زیبایش به درمانگاه می آمد، خوشحال بود و نسبت به من هم محبت داشت.
اگر به گذشته برگردید باز هم همین مسیر را انتخاب می کنید؟
من پزشکی را بسیار دوست دارم و اگر به گذشته برگردم باز هم این رشته را انتخاب میکنم. گرچه ذهنیتم نسبت به درآمد آن چیز دیگری بود و این کمبود درآمد انگیزه بسیاری از دوستانم را کم کرده، اما خودم را درگیر این موضوع نمیکنم.
به عنوان کلام پایانی چه حرفی با مخاطبان دارید؟
ما بچه ناخواسته نداریم. بچهها خداخواسته هستند چرا که میتوانند رنگ و بوی زندگی افراد را عوض کنند.
کد خبرنگار: ۴۰۰۶۰۱
*شاهوار: بلندترین قله شرق رشته کوه البرز با ارتفاع سه هزار و ۹۴۵ متر در شمال شهرستان شاهرود که نمادی از این شهرستان نیز به شمار میرود.
*مجن: شهری کوهپایهای در شمال غربی شهرستان شاهرود که به دلیل دارا بودن بافت پلکانی به ماسوله کویر نیز معروف است.
*میامی: شرقیترین شهرستان استان سمنان که حدود ۴۰ هزار نفر جمعیت دارد.
نظر شما