شناسهٔ خبر: 52062577 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: دفاع پرس | لینک خبر

معرفی کتاب؛

«مهاجر سرزمین آفتاب»

کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» به قلم آقایان «حمید حسام» و «مسعود امیرخانی» انتشارات «سوره مهر» روایت خاطرات «کونیکو یامامورا» (سبا بایی) یگانه مادر شهید ژاپنی است.

صاحب‌خبر -

«مهاجر سرزمین آفتاب»به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از همدان، کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» به قلم آقایان «حمید حسام» و «مسعود امیرخانی» انتشارات «سوره مهر» در ۲۴۸ صفحه، روایت خاطرات «کونیکو یامامورا» (سبا بایی) یگانه مادر شهید ژاپنی است.

«کونیکو یامامورا» (سبا بایی) یگانه مادر شهید ژاپنی است که با تمام زنان سرزمین خود فرق دارد. فرزندِ شهیدِ این بانو، جوان ۱۹ ساله‌ای بود که در زمان جنگ تحمیلی با وجود سن کم، راهی جبهه‌ها شد و در عملیات «والفجر ۱» در منطقه فکه به شهادت رسید.

یامامورای بودایی، در ۲۱ سالگی و پس از ازدواج با یک ایرانیِ مسلمان و مهاجرت به ایران، مسلمان و شیعه شد و با الهام از قرآن نام «سبا» را برای خود برگزید. او با زبانی ساده و صمیمی و با دقتی کم‌نظیر و مثال‌زدنی خاطرات جذاب خود را از دوران کودکی تا به‌امروز بیان می‌کند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

بهار ۱۳۶۲، ایام نوروز بود، محمد گفت: «مامان، یادت می‌آید مدرسه که می‌رفتم یک روز سرم را اصلاح کردی؟!»

با لبخند و هیجان گفتم: «بله، خوب یادم هست. حتی یادم هست که وقتی موهایت کوتاه شد، خودت را توی آیینه دیدی و گفتی اینکه خیلی بد شده!»

لبخند شیرینی زد و گفت: «این‌قدر بد شده بود که وقتی رفتم مدرسه، گفتند از نمره انضباطت کم می‌کنیم و من مجبور شدم دوباره بروم سلمانی و چقدر آرایشگر غُر زد که چرا از اول نیامدی پیش من؟!»

پرسیدم: «حالا چه شده که یاد سلمانی کرده‌ای؟!» گفت: «می‌خواهم دوباره سرم را اصلاح کنی.»

با خنده‌ای که رنگِ مِهر مادری داشت گفتم: «باز هم خراب می‌شود ها!»

معطل نکرد. رفت شانه و قیچی را آورد و داد دستم. بغض راه نفسم را بسته بود. هم نوازشش می‌کردم، هم موهایش را با قیچی کوتاه می‌کردم. تمام که شد گفت: «برای سلامتیِ تنها مادرِ شهیدِ ژاپنی صلوات.» و خودش بلند صلوات فرستاد و از روی صندلی بلند شد و تمام‌قد مقابلم ایستاد. یک آن، احساس کردم قدوبالای او بلندتر از قبل و قیافه‌اش هم زیباتر از قبل شده است. دلم گواهی داد این پسر را دیگر نمی‌بینم...

انتهای پیام/

 

نظر شما