شناسهٔ خبر: 52056644 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

خسارت مدیران جهادی

صاحب‌خبر -

محمدرضا نیکوکلام در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «خسارت مدیران جهادی» نوشت:

از اول انقلاب تا به امروز مملکت همچنان بر سر دو راهی تعهد یا تخصص گیر است. چنانکه از دکتر چمران پرسیدند تعهد بهتر است یا تخصص؟ و ایشان جواب دادند آن کس که تخصصی ندارد و کاری را می‌پذیرد٬ بی‌تقواست. و نیز در مناظره ای که بین دکتر بهشتی و آقای بازرگان انجام شد٬ در نهایت هر دو بزرگوار بر سر اینکه تخصص از تعهد مهمتر است به تفاهم رسیدند.

مدیریت نه صرفا یک پست و مقام، بلکه رشته‌ای علمیست که ظرافت‌های خاص خودش را دارد. مدیری که از منظر روانشناختی شخصیت دارای هویت مدیر باشد و در شاخه‌های علوم مدیریتی تحصیل کرده باشد، در این روزهای مملکت بسیار کمیاب است. و در عوض دو تیپ از مدیران به وفور در سازمان‌ها مشاهده می‌شوند. یکی مدیران پسرخاله‌ای و دیگری مدیران جهادی!

تکلیف مدیریت پسرخاله‌ها که مشخص است. اگر یک نفر از فامیل صاحب پست و مقام شود آنگاه اکثر فک و فامیل، اتوبوسی به استخدام سازمان تحت نظر ایشان در خواهند آمد و سطوح مدیریت با دوست و آشنا پر می‌شود.

ولی حکایت مدیران جهادی جداست. اغلب، مدیران جهادی را با سابقه‌ی حضورشان در دفاع مقدس می‌شناسند و بعضا سردارانی هستند که مجاهدت‌هایشان بر کسی پوشیده نیست. زمان جنگ اولویت حفظ جان انسان‌هاست و پیروی از تاکتیک‌های جنگی در گرو به دست آوردن پیروزی با حداقل تلفاتِ ممکن است. و به وقت نیاز می‌بایست تمامی نظم و اصول جنگ را فدای نجات جان آدم‌ها کرد. البته بودند معدود فرمانده‌هایی که جان سربازان را فدای به دست آوردن پیروزی می‌کردند. (با استناد به فایل صوتی شهید حسن باقری آنجا که برخی از فرماندهان گردان را مورد شماتت قرار می‌دهد.)

پس از جنگ تحمیلی بسیاری از نیروهای جبهه و جنگ راهی سازمان‌های دولتی و نیمه خصوصی شدند و هر یک بنا بر تخصص یا وابستگی جناحی عهده دار مقام و منصبی گشتند. از استانداری و شهرداری گرفته تا شرکت‌های تولیدی و بازرگانی و خدماتی و …

اگرچه در تعهد این تیپ از مدیران حرفی نیست ولی در تخصص و کارایی‌شان حرف و حدیث بسیار است. و بیشترین نقد در حوزه‌ی آثار و نتایج عملکرد بلند مدت ایشان می‌باشد.

مدیران جهادی٬ کمتر در بروکراسی و نظم سازمانی می‌گنجند و به اصطلاح٬ سازمان را هیئتی مدیریت می‌کنند. اغلب حاضرند شاکله و چارچوب‌های موجود را فدای رسیدن به نتیجه و هدف اقتصادی کنند بی آنکه متوجه تبعات بر هم زدن ساختارها و نظم سازمانی باشند. انحلال سازمان مدیریت برنامه و بودجه توسط یک رییس جمهور یا گسترش بی امان شهر توسط یک شهردار و بستن قراردادهای بین المللی مستقیما توسط یک مدیر٬ همگی نظم و دقت را فدای رسیدن به هدف کرده‌اند و نتیجه آن چیزی جز هرج و مرج اداری و مالی در دراز مدت نخواهد بود.

با این رویه سنگ روی سنگ بند نخواهد شد و قشر کاردان نیز سرخورده شده و کم کم از چرخه‌ی مسئولیت‌ها خارج می‌شوند و رهسپار کشورهای دیگر می‌گردند و ما می‌مانیم و حسرت مورگان شوستر!

برای مدیریت کردن هم تخصص لازم است و هم علم مدیریت. و نیز داشتن روحیه رهبری. و اگر همه‌ی این‌ها وجود داشت، در آخر می‌رسیم به تعهد.

انتهای پیام

نظر شما