شناسهٔ خبر: 51232558 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: شفاف | لینک خبر

روایتی از جنایت‌های رضاخان در تبریز

تاریخ به خوبی روایتگر جنایت‌های رضاخان است؛ او در سراسر ایران جوی از اختناق و دیکتاتوری به وجود آورده بود و به شدت با مذهب مبارزه می‌کرد.

صاحب‌خبر -

به گزارش شفاف، پایگاه «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» در ادامه نوشت: آیت‌الله مسلم ملکوتی از روحانیون مبارز تبریز بود. او که در روستای «بلاسبجین» در حوالی سراب به دنیا آمد و دوران کودکی خود را در آن منطقه گذراند، درباره اوضاع سراب و تبریز در دوره رضاخان می گوید: در ایامی که رضاخان ماجرای کشف حجاب و متحدالشکل کردن لباس‌ها را شروع کرد، من در سراب درس می‌خواندم. اگرچه از نظر سنی کوچک بودم و نمی‌توانستم مسائل را تجزیه و تحلیل کنم اما همه این صحنه‌های تلخ را از نزدیک می‌دیدم.

خلع لباس روحانیون

لباس‌های تمام روحانیون شهر را گرفته بودند. حتی اگر آنها عمامه و عبا نمی‌گذاشتند و فقط قبا می‌پوشیدند، قزاقان رضاخان دامن قبای آنها را با قیچی و چاقو پاره می‌کردند و می‌بریدند.

به یاد دارم استادم مرحوم آقا میرزا یعقوب با لباس غیر روحانی می‌آمد و برایم درس می‌گفت. در سراب یک نفر معمم نمانده بود. همه را خلع لباس کرده بودند. در مساجد را بسته بودند. اجازه نمی‌دادند روحانیون به منبر بروند و برای مردم تبلیغ کنند؛ البته شایان ذکر است که رژیم پهلوی، برای خود آخوندهایی داشتند؛ از آنها در این راستا سوء استفاده می‌نمودند. ولی روحانیت اصیل و متعهد را اجازه نمی‌دادند. همین طور جلوی عزاداری برای امام حسین (ع) را گرفته بودند. حتی در روستاهای دوردست کسی حق نداشت در دهه عاشورا مجلس عزاداری برپا کند. مردم به طور قاچاق و ده‌ها دردسر و پیامدهای ناگوار این ایام را پشت سر می‌گذاشتند. گاهی به بهانه مجلس ترحیم اقدام به مجلس عزا برای سالار شهیدان می‌کردند.

اگر فردی را می‌دیدند عمامه و عبا دارد فوری دستگیر می‌کردند و به نظمیه می‌بردند؛ سپس لباس‌هایش را می‌گرفتند و یک کلاه پهلوی بر سرش می‌گذاشتند و رهایش می‌ساختند.

وضعیت زنان

هیچ زنی حق نداشت با چادر و حجاب در انظار عمومی ظاهر شود و گرنه ناگهان امنیه‌ها و ژاندارم‌ها به طور وحشیانه به سرش می‌ریختند و چادر و مقنعه‌اش را برمی‌داشتند و اگر مقاومت می‌کرد لباس‌هایش را پاره می‌نمودند و اهانت و کتک‌کاری می‌کردند.

در این روستاها این ژاندارمرها چه ظلم‌ها و جنایت‌هایی به سر زنان روستایی می‌آوردند، فقط خدا می‌داند. یادم هست این چند سالی که برنامه کشف حجاب حاکم بود، بعضی از این زن‌ها اصلا از خانه بیرون نیامدند. این همه سال را در خانه خود زندانی بودند.

یک فضای خفقان و دهشتناکی به وجود آورده بودند؛ حتی مردم در داخل خانه‌هایشان نمی‌توانستند مسائل سیاسی را مطرح کنند. همواره به گوش مردم این‌گونه خوانده و تلقین کرده بودند که: «دیوار موش دارد و موش هم گوش دارد.» مردم در خانه‌هایشان هم امنیت و آسایش و آرامش نداشتند. همه در اضطراب و نگرانی به سر می‌بردند و آنکه در امنیت و آسایش بود یک عده اشخاص لاابالی و اراذل و اوباش بودند.

مقاومت روحانیت و مردم تبریز با سیاست‌های رضاخان

از سوی دیگر با همه این فضای رعب و وحشت، روحانیت و مردم مقاومت می‌کردند. توده مردم اگرچه به طور علنی نمی‌توانستند اظهار وجود کنند و جرأت این کار از آنان گرفته شده بود ولی با زبان حال از رژیم و ایادی آن اعلان انزجار می‌نمودند و مبارزه منفی در پیش گرفته بودند.

روحانیون به هر طریق ممکن تلاش می‌کردند تا نقش تاریخی خود را در این مقطع حساس به خوبی ایفا کنند؛ در جلساتی که مخفیانه در داخل خانه‌ها و در پشت درهای بسته و به دور از چشم قزاقان برگزار می‌شد، حاضر می‌شدند و برای مردم از دین و مذهب و از احکام و اخلاق سخن می‌گفتند و برای امام حسین (ع) روضه می‌خواندند.

در تبریز آن طوری که من شنیدم با اینکه حوزه پررونقی داشت ولی در آن شهر به آن بزرگی و حوزه با عظمت شاید ده نفر روحانی معمم باقی نمانده بود. همه خلع لباس شده بودند. این عده اندک هم، چون اجازه اجتهاد داشتند از نظر قانون کشف حجاب در امان بودند.

ابتکار جالب برای مقابله با سیاست‌های رضاخانی

مرحوم آیت‌الله‌العظمی سیدابوالحسن اصفهانی از این فرصت استفاده خوبی کرد؛ در هر شهر و قصبه‌ای برای یکی دو نفر از علما اجازه اجتهاد صادر نمود تا بدین وسیله به لباس‌های آنان تعرض نشود و این‌ها بتوانند در این شرایط سخت به وظیفه آخوندی خویش عمل نمایند. این ابتکارعمل، تأثیر خوبی در روند بهبودی و استحکام تشکیلات روحانیت گذاشت و به فعالیت‌های روحانیت تا حد زیادی انسجام بخشید؛ البته اغلب اجازه‌های اجتهادی که در آن زمان از سوی مرحوم آیت‌الله اصفهانی برای بعضی از علمای بلاد صادر شد، چندان از ارزش و اعتبار علمی برخوردار نبود، بلکه بیشتر جنبه سیاسی و تشکیلاتی داشت و در این بُعد هم بسیار کارساز شد. این درایت و مدیریت و ابتکار عمل در آن مقطع از این مرجع بزرگ قابل تقدیر و تحسین بود.

مجاهدت‌های حوزه علمیه تبریز در دوره اختناق رضاخانی

البته روحانیت سرشناس و مجاهد آذربایجان و بزرگان حوزه علمیه تبریز در مقابل پرده‌دری‌های رضاخان میرپنج هرگز سکوت را بر خود روا نداشتند؛ چنان‌که در رأس روحانیت اصیل تبریز مرحوم آیت‌الله آمیرزا صادق تبریزی و آیت‌الله سیدابوالحسین انگجی بودند که بی‌درنگ قیام و اعتراض علنی بر ضد قلدری‌های رضاخان را آغاز کردند. حتی مرحوم آمیرزا صادق با صدور بیانیه‌ای کارهای خلاف شرع او را محکوم نمود و در ادامه این مبارزه با صدور فتوایی، اخذ شناسنامه از رژیم سلطنتی را تحریم کرد. مردم نیز از این اقدام حمایت عملی کردند. این فتوا به قدری نفوذ داشت که افرادی که مقلد آن مرحوم بودند تا آخر عمر شناسنامه نگرفتند و بدون شناسنامه از دنیا رفتند. بعضی از این اشخاص تا همین اواخر بودند و من خودم آنها را دیدم.

ایادی رژیم از این فتوا در آذربایجان اعلان خطر جدی کردند و شبانه ایشان را به همراه مرحوم آیت‌الله انگجی از تبریز خارج نمودند و به سنندج تبعید کردند. پس از مدتی با تلاش پیگیر علمای اعلام در قم، محل تبعید ایشان تغییر یافت. آیت‌الله انگجی به مشهد و آیت‌الله آمیرزا صادق به قم منتقل شدند. چند سال بعد مرحوم انگجی به تبریز بازگشت، اما مرحوم آمیرزا صادق تا آخر عمر در قم ماند و در جوار حرم حضرت معصومه (س) از دنیا رفت. خداوند متعال مقام هر دو بزرگوار را ان‌شاءالله متعالی کناد.

نظر شما