شناسهٔ خبر: 51215459 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

عذرخواهی شهاب مرادی از مشهدی ها، سرگرمی های مرکل و ناگفته های یک دوچرخه ساز

صاحب‌خبر - شهاب مرادی:خودم را مشهدی می دانم حجت الاسلام شهاب مرادی در گفت وگو با خراسان از آن چه باعث رنجش برخی از مردم مشهد در پی صحبت های او در یک برنامه تلویزیونی شده بود مجدد عذرخواهی کرد و افزود: «مشهد قبله جان و خانه امید همه ماست. بسیاری از دوستان خوب و صمیمی‌ام مشهدی و خراسانی هستند و می دانند چقدر مشهد را دوست دارم.»روز گذشته از صحبت های حجت الاسلام شهاب مرادی روی آنتن زنده در باره مشهدی ها و واکنش برخی از کاربران به آن نوشتیم که بازتاب زیادی پیدا کرد. او در بخشی از برنامه «سلام صبح بخیر» در مقام تمثیل و تقبیح کُری خوانی ها به شوخی به مجری برنامه گفته بود:« بین مرگ و همکاری با مشهدی‌ها، مرگ خیلی شیرین‌تر است!» بعد از چاپ این مطلب در همین ستون حجت الاسلام شهاب مرادی در گفت و گویی با خراسان ضمن تاکید بر این که به مشهد و مشهدی ها ارادت دارد، گفت : «من هم خودم را مشهدی می دانم، مشهد خانه همه ماست و جایی جز مشهد نداریم.» او با تاکید بر این که آن چه در برنامه تلویزیونی گفته‌شد ادامه مبحث دعوا و نزاع بین زن‌ و شوهر یا دو همکار بود و کاملا جنبه تمثیل و شوخی داشت و تصریح کردم که مثال می‌زنم و درباره طباخی و حلیم و شله و … بود، افزود: «هرچند نیّت من به هیچ وجه، اهانت یا تمسخر نبوده و نیست اما برایم برداشت مخاطب مهم است و هنگامی که مخاطب تلقی توهین کرده حق را کاملا به مخاطبم می دهم و به صراحت درباره سوء تفاهم پیش آمده و شوخی که باعث رنجش مردم عزیز مشهد شده پوزش می خواهم و راضی به لحظه‌ای دلخوری هیچ یک از هموطنان عزیزم و مشهدی های نازنین نیستم.» شهاب مرادی در ادامه صحبت هایش گفت: «روز شنبه بعد از برنامه وقتی از این سوء برداشت مطلع شدم بلافاصله در اینستاگرامم از مردم عزیز مشهد عذرخواهی کردم.» او در انتها هم با توجه به تیتر مطلب دیروز ما که نوشته بودیم «توهین روی آنتن، عذرخواهی در اینستاگرام» افزود: «ان شاءا... صبح شنبه حتما در همان برنامه سلام صبح بخیر از مردم خوب مشهد عذرخواهی خواهم کرد تا سوء تفاهمی باقی نماند.» آنگلا مرکل بعد از بازنشستگی چه کار خواهد کرد؟ سرگرمی های صدراعظم سابق ۲۲ نوامبر سال ۲٠٠۵، هنگامی که آنگلا مرکل، فارغ التحصیل فیزیک و پرورش یافته آلمان شرقی در مجلس فدرال آلمان سوگند یاد می کرد، هیچ کس نمی توانست تصور کند که او برای دورانی طولانی در راس قدرت بماند. او در حالی پس از 16 سال اتاق صدراعظم آلمان را برای همیشه ترک می کند که درباره دوران پس از واگذاری قدرت به اولاف شولتس و آغاز ایام فراغتش، به ندرت صحبت کرده است. به گزارش خبرگزاری فرانسه،‌ مرکل ۶۷ ساله که در طول دوران صدراعظمی خود در آلمان اغلب به عنوان قدرتمندترین زن جهان توصیف می‌شد به تازگی اشاره کرده که دلش برای دوره مسئولیت اش تنگ نخواهد شد. مرکل کسی که به توانایی‌اش برای سرحال ماندن پس از جلسات شبانه‌روزی مشهور است، زمانی به شوخی گفته بود: «می‌تواند همان طور که شتر آب ذخیره می‌کند برای خودش خواب ذخیره کند!» او اما به تازگی گفته، اولین کاری که پس از کناره گیری از سیاست انجام می دهد، «کمی چرت زدن» است. اما بعد از آن چه کار خواهد کرد؟ مرکل که اولین بار در سال ۱۹۹۰، درست پس از اتحاد مجدد دو بخش شرقی و غربی آلمان، به عنوان نماینده پارلمان آلمان انتخاب شد، در روزهای اخیر به صورت تلویحی گفت، هرگز فرصت توقف و تأمل درباره کارهای دیگری که ممکن است خواستار انجامشان باشد، نداشته است. او در مصاحبه‌ای با چیماماندا انگوزی آدیچیه، نویسنده نیجریایی گفته: «آیا می خواهم نویسندگی کنم،‌ سخنرانی کنم، به گردش بروم،‌ در خانه بمانم یا دنیا را ببینم؟ من فعلا تصمیم گرفته‌ام هیچ کاری را شروع نکنم و ببینم که چه اتفاقی می‌افتد.» این در حالی است که صدر اعظم‌های قبل از مرکل برای مدتی طولانی ساکت نماندند. هلموت اشمیت که در سال ۱۹۸۲ از سمت صدراعظمی کنار رفت، تبدیل به یکی از دبیران هفته نامه دی زایت و یک مفسر محبوب در حوزه حیات سیاسی شد. مرکل ممکن است بخواهد زمان بیشتری را با همسرش یوآخیم ساوئر در هوهنوالد، نزدیک تمپلین در آلمان شرقی سابق که در کودکی در آن جا بزرگ شده، بگذراند؛ در میان سرگرمی‌هایی که او ممکن است انجام دهد، کاشت سبزیجات به‌ویژه سیب‌زمینی است، چیزی که یک بار در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۱۳ به مجله Bunte گفت که از انجامش لذت می‌برد. در روزهای اخیر تصویری از مرکل هنگام بررسی کفش در یک فروشگاه لباس ورزشی در برلین منتشر شد؛ تصویری که منجر به این گمانه‌زنی شد که او ممکن است برای فعالیتی برنامه‌ریزی کند. همچنین، صدراعظم آلمان که قبلا دانشمند بوده، می‌تواند یک تور سخنرانی در دانشگاه های متعدد را آغاز کند. کار آکادمیک ممکن است بیشتر مرکلی را که دکترای شیمی کوانتومی را در سال ۱۹۸۶ دریافت کرده به ویژه با توجه به این که همسرش نیز یک شیمی دان است جذب کند. بر اساس محاسبه انجمن مالیات دهندگان آلمان، مرکل قرار است در دوران بازنشستگی ماهانه حدود 15هزار یورو (16هزارو900 دلار) مستمری دریافت کند. اما او هرگز علاقه‌ای به ولخرجی ندارد و در طبقه چهارم آپارتمانی در برلین زندگی می‌کند و اغلب خریدهای مواد غذایی خود را خودش انجام می‌دهد. اکونومیست در گزارشی نوشته است: مرکل پیشتر اشاره داشته که ذائقه سفر به آفریقا را دارد، البته نه به سبک تدی روزولت در سال ۱۹۱۰ که کلاه بر سر داشت وبه هزاران حیوان از جمله شیر، فیل و کفتار شلیک کرد یا آن ها را به دام انداخت. پرونده این دوچرخه حرف‌های ناگفته زیادی دارد! گفت‌وگو با «عزیزبکتاش بکتاشی»، کارآفرین موفق میاندوآبی که فعالیتش را ۴۲ سال پیش به عنوان فروشنده با یک دوچرخه آغاز کرد و حالا با 22 کشور جهان روابط تجاری دارد مجید حسین‌زاده | روزنامه‌نگار «با همین دوچرخه، چند بار به زمین خوردم اما دوباره بلند شدم. این دوچرخه برای من نماد تلاش و پیشرفت است، این‌که همیشه یادم باشد از کجا به این‌جا رسیدم.» «عزیزبکتاش بکتاشی» با این مقدمه می‌گوید که در روستای زادگاه خود یعنی «بکتاش» حدود 42 سال پیش با سرمایه 300 تا تک تومانی که مادرش به وی داده بود، کار خودش را با یک دوچرخه آغاز کرده است. سال‌ها تلاش شبانه‌روزی و امید به آینده، حالا او را به جایی رسانده که یکی از کارآفرین‌های موفق و صادرکنندگان برتر صنعت فرش در کشور محسوب می‌شود و با چندین کشور آسیایی و اروپایی، روابط تجاری دارد. با این همه پیشرفت اما عزیز بکتاش آن دوچرخه را در نمایشگاه فرش خود واقع در شهرک صنعتی میاندوآب به عنوان یادگاری از اولین وسیله تجاری خود نگه داشته است. در پرونده امروز زندگی‌سلام با او درباره مسیری که برای پیشرفت طی کرده و راز و رمز های موفقیت اش، گفت‌و‌گویی داشتیم که خواهید خواند. کارم را با خرده فروشی خواربار شروع کردم این کارآفرین موفق درباره روزهای اولی که شروع به کار کرده، می‌گوید: «من دیپلم دارم. کارم را با خرده‌فروشی و با کمک همین دوچرخه‌ شروع کردم. 300 تا تک‌تومانی در سال 62 یا 63 از مادرم قرض گرفتم. ابتدا هم با خرید و فروش خواربار بود، سپس مواد غذایی، شکر و کلی‌فروشی برنج. من معتقدم بیشتر موفقیت‌های بزرگ از صفر مطلق شروع شدند. شما قطعا با سرگذشت آدم‌های موفق تاریخ آشنا هستید، هیچ‌‌کدام‌شان از 100 شروع نکردند، پدر پولدار نداشتند، سرمایه آن‌چنانی نداشتند و ... . امکان ندارد یک نفر در یک روز، 100 روز، سه یا چهار سال، ناگهان پیشرفت آن‌چنانی داشته باشد. من هم کم‌کم با تلاش بیشتر، مغازه‌دار شدم، سپس تولیدی راه انداختم و الان هم در حال توسعه کارخانه‌ام هستم.» برای رسیدن به موفقیت باید رکاب زد هر مشتری که وارد مغازه آقای بکتاشی می‌شود، قبل از هر چیز توجهش به یک دوچرخه قدیمی جلب می‌شود. او در این باره می‌گوید: «این دوچرخه را جلوی چشم‌هایم گذاشتم تا همیشه یادم باشد که انسان نباید گذشته خود را هرگز فراموش کند و این‌که اگر انسان بخواهد می‌تواند حتی با یک دوچرخه استارت کارهای بزرگی را بزند و به موفقیت های چشمگیر دست پیدا کند. در ضمن، این دوچرخه در مغازه من برای مشتری‌ها هم حرف‌های ناگفته زیادی دارد. انگار به آن‌ها می‌گوید که عاقبت تلاش، موفقیت است. سختی هست، غصه هست، شکست هست اما سرانجام تلاش، رسیدن به خواسته‌هاست. البته باید قدم به قدم پیش رفت، باید رکاب زد، این‌طور نیست که یک بار رکاب بزنی و به مقصد برسی یا چند بار سریع و پشت سر هم رکاب بزنی و فکر کنی که کار تمام شده است، باید مستمر رکاب زد و مطمئن بود که هر رکاب، فاصله شما با مقصد یا همان هدف‌تان را کم می‌کند.» روی دوچرخه، خواب این روزها را هم نمی‌دیدم! از او می‌پرسم آن روزهایی که با دوچرخه در خیابان‌ها مشغول کار بودید، فکر می‌کردید روزی به این جا برسید و یک کارآفرین موفق در شهرتان بشوید که می‌گوید: «به هیچ وجه. با شما که تعارف ندارم، در خواب شب هم نمی‌دیدم و اصلا به فکرم هم نمی‌آمد که به این‌جا برسم. روی دوچرخه، فرصت فکر کردن به این چیزها را نداشتم. البته این را هم بگویم، وقتی با دوچرخه مشغول کار بودم، آرزوهایی برای خودم داشتم. مدام فکر می‌کردم که چطور یک وانت بخرم. بعد که وانت‌دار شدم، گفتم برای خرید یک مغازه و مغازه‌دار شدن باید چه‌قدر دیگر تلاش کنم؟ بعدها روزی که مغازه خریدم، به تجارت و تولید فکر می‌کردم. البته هرکدام از این مراحل، بالا رفتن از هر کدام از این پله‌ها، برای من بیش از 10 سال طول کشیده است ، اما الان در چند جمله، به شما گفتم.» به 22 کشور از جمله آلمان، سوئدو ... صادرات داریم او درباره شرایط فعلی کارخانه‌ فرش‌ خود هم می گوید: «بیش از 600 نفر در کارخانه ما مشغول به کار هستند و این کار را یک گروه انجام می‌دهد. کار را یک نفره نمی‌شود پیش برد. روز اول من با دوچرخه یک نفر بودم، بعد با وانت شدیم دو نفر، در مغازه سه نفر و حالا 600 نفر. این‌که فردی بخواهد کار بزرگ را به تنهایی انجام بدهد، شدنی نیست. موفقیت در گرو کار گروهی است. مستقل هم نمی‌شود پیش رفت. باید از گروه کمک گرفت. الان هم به 22 کشور صادرات فرش داریم؛ از عراق، آذربایجان، ازبکستان و ... بگیرید تا آلمان، سوئد، پاکستان، قطر و اردن.» دنیای تجارت شبیه درخت سیب است از او می‌پرسم چه عواملی باعث شده همه سختی‌ها را برای رسیدن به این جایگاه تحمل کند که می‌گوید: «از نظر هر فردی، کار خودش سخت‌ترین کار در جهان است. البته خیلی بستگی دارد که چطور و با چه کیفیتی آن کار انجام شود. یک مشق نوشتن هم سخت است، هرچه قدر بخواهید بهتر آن کار را انجام بدهید، سخت‌تر هم می‌شود اما موفقیت با چه کسی است؟ کسی که صبر بیشتری داشته باشد و پشتکار. دنیای تجارت خیلی شبیه درخت سیب است. کشاورزها و باغداران خیلی خوب متوجه این نکته می‌شوند. شما یک درخت سیب را ببینید، بعد از دو یا سه سال شروع می‌کند به سیب دادن و بعد از پنج سال، کیفیت بارش به حد قابل قبولی می‌رسد و تا 30 سال، محصولش سال به سال بهتر و با کیفیت‌تر می‌شود. همین درخت سیب، بهترین مثال برای پیدا کردن راه موفقیت است.» رمز موفقیت فقط داشتن سرمایه نیست او بیش از 25 سال است که به صورت تخصصی در حوزه فرش مشغول به کار شده است. بکتاشی در توصیه‌هایش برای انتخاب شغل به نکات جالبی اشاره می کند: «روستای میاندوآب جمعیت زیادی ندارد و همه تقریبا یکدیگر را می‌شناسند. علاوه بر این ما در همین عالم تجارت، الان با مشتری قطری، ازبک، تاجیک و ... رفت‌و‌آمد داریم یعنی ضمن این که تجارت کردیم، دوست پیدا کردیم. یکی از رازهای موفقیت من همین است. همه‌اش پول و سرمایه نیست، اعتبار ما بین مردم، رمز موفقیت‌مان است. درباره انتخاب شغل هم من معتقدم که فرد اول باید با دل و قلبش مشورت کند، فقط به آینده آن شغل نگاه نکند. بعدش هم توکل کند بر خدا. بعد که راهش را انتخاب کرد باید تلاش کند تا بهترین باشد. مشورت هم لازم است. هر کاری می‌خواهید شروع کنید، مشورت را جدی بگیرید.» کدام جوان امروزی حاضر است مثل من با دوچرخه شروع کند؟ «آدم باید چندین بار به زمین بخورد تا تجربه کسب کند اما الان توقع جوان‌های امروزی برای موفق شدن و کسب ثروت، زیاد است.» این کارآفرین می گوید: «جوانان با خرده فروشی، دست فروشی و ... می‌توانند تجارت خودشان را شروع کنند و سپس به آن رونق بدهند. اما الان کدام جوانی حاضر است از دست‌فروشی شروع کند؟ یا مثل من با دوچرخه شروع کند؟ البته باید با درایت و برنامه‌ریزی به هدف رسید اما توقع کم در شروع کار، حلقه گم شده پیشرفت جوانان امروزی است. همه می‌خواهند در چند ماه، هم به درآمد خوب برسند هم به جایگاه اجتماعی که معمولا شدنی نیست. بعد که تجربه کسب کردیم، به تلاش، استعداد و ... برمی‌گردد که بتوانیم در حرفه‌مان، سرآمد شویم، نفر اول شویم و ... » طراحی فرش‌های مان برای هر کشور متفاوت است هم‌اکنون ۶۰۰ نفر به طور مستقیم و ‌هزار نفر به طور غیرمستقیم در شرکت‌های تحت نظارت این کارآفرین شاغل هستند. او درباره ارزآوری این حوزه می‌گوید: «شرکت من به واسطه صادرات، سالانه بیش از ۶ میلیون دلار ارزآوری دارد. البته توجه داشته باشید طراحی، اندازه و رنگ فرش‌های تولیدی منوط به خواست مشتری و فرهنگ هر منطقه است، به طوری که ذائقه هر شهرستان، استان و حتی کشورها در تولیدات این شرکت متفاوت است. به طور مثال برای کشور پاکستان طرح رول، برای اروپا قالیچه در اندازه‌های کوچک، برای تبریز طرح ریزماهی یا هریس و برای تهران و مراکز استان‌ها قطعه ۶ متری با رنگ‌های فانتزی شامل فیروزه‌ای، کرمی، پسته‌ای و شکلاتی تولید و عرضه می‌شود.» تحریم و کرونا، سرعت‌گیر پیشرفت‌مان شده است شایان ذکر است که «علیرضا رزم‌حسینی» وزیر سابق صنعت، معدن‌و‌تجارت در سفری که اوایل خرداد امسال به آذربایجان‌غربی داشت، از واحد تولیدی فرش این کارآفرین میاندوآبی بازدید کرد. بکتاشی البته از سرعت پیشرفت شرکت خود راضی نیست و می‌گوید: «از چهار سال پیش فاز توسعه این شرکت آغاز شده اما علت طولانی شدن روند راه‌اندازی خط‌های جدید تولید، تحریم‌های ظالمانه، شیوع کرونا و وجود مشکل در حمل‌و‌نقل دریایی و ریلی و تعهدات ارزی بود به طوری که کشتی حامل تجهیزات خط پنج تولید این شرکت به دلیل تحریم‌ها نمی‌توانست پهلو بگیرد تا این‌که با پیگیری‌های مکرر دستگاه‌های مرتبط، بالاخره ماشین‌آلات به کارخانه‌ انتقال یافت.» چیزی نمی‌خواهم به جز دعای خیر کارگرانم وی که اکنون مدیرعامل و رئیس هیئت‌مدیره دو شرکت تولید فرش ماشینی در میاندوآب‌ است، سال ۱۳۷۸ شرکت خود را تاسیس کرده و آن را به مرور ارتقا داده است. از او درباره آرزوهایش می‌پرسم که می‌گوید: «سوال سختی پرسیدید. اکنون هدف من گرداندن زیر مجموعه‌ام به بهترین شکل ممکن است. آرزو دارم 300 کارگرم بشوند هزار کارگر، نه این‌که تعدیل نیرو کنیم. هزار خانواده از این کارخانه، نان ببرند سر سفره زن و بچه‌شان. هدف من با همه بچه‌های مجموعه‌ام مشترک است، این‌که چراغ این‌جا همیشه روشن بماند. اگر دعای خیر این افراد پشت سر من باشد، برای دنیا و آخرتم کافی است و چیز دیگری نمی‌خواهم.»

نظر شما