شناسهٔ خبر: 51214775 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه همشهری | لینک خبر

گفت‌و‌گو با محسن هجری، نویسنده رمان «بی‌نشان‌های ارس» که به‌تازگی برگزیده کتاب سال کانون شد

روایتی از مرزبانان گمنام شهریور 1320

محسن هجری، نویسنده و پژوهشگر، نزدیک به 50عنوان کتاب تألیفی دارد که بیشتر آنها درون‌مایه‌های تاریخی دارند و 2گروه نوجوان و بزرگسال را مخاطب قرار می‌دهند. کتاب‌های سربداران، داستان فکر ایرانی، چشم عقاب، اقلیم هشتم، سایه‌های باغ ملی و خدمتکار مشیرالدوله ازجمله آثار او هستند. یکی از آخرین آثار او با نام «بی‌نشان‌های ارس» به‌تازگی برگزیده کتاب سال کانون پرورش فکر

صاحب‌خبر -

علی‌الله سلیمی - روزنامه‌نگار

محسن هجری، نویسنده و پژوهشگر، نزدیک به 50عنوان کتاب تألیفی دارد که بیشتر آنها درون‌مایه‌های تاریخی دارند و 2گروه نوجوان و بزرگسال را مخاطب قرار می‌دهند. کتاب‌های سربداران، داستان فکر ایرانی، چشم عقاب، اقلیم هشتم، سایه‌های باغ ملی و خدمتکار مشیرالدوله ازجمله آثار او هستند. یکی از آخرین آثار او با نام «بی‌نشان‌های ارس» به‌تازگی برگزیده کتاب سال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شده است. به این بهانه با او گفت‌وگو کرده‌ایم.

یک واقعه تاریخی نسبتاً مهجور در دهه 20، دستمایه شما برای نوشتن کتاب «بی‌نشان‌های ارس» شده است. چه ضرورتی باعث شد سراغ این واقعه تاریخی خاص بروید؟ 
همه‌‌چیز از یک سفر به جلفا آغاز شد. مواجهه با مزار 3مرزبان ایرانی در نقطه صفر مرزی و طرح این پرسش که سرنوشت این سه نفر چگونه رقم خورده که در چنین محیط غریبی به خاک سپرده شده‌اند؛ به‌ویژه آنکه در جلفا گورستانی دیده نمی‌شود و اهالی این شهر که برای کسب‌وکار به اینجا آمده‌اند، درگذشتگان خود را در زادگاه‌شان دفن می‌کنند. در چنین حال و هوایی وقتی با این 3مزار مواجه می‌شوید، از خود می‌پرسید این سه مرزبان را چرا در این منطقه دفن کرده‌اند؟ چه اتفاقی برایشان رقم خورده و چه کسانی آنها را در این مکان به خاک سپرده‌اند؟ بر سنگ‌های‌مزار این سه مرزبان فقط نوشته شده که آنها سوم شهریور 1320در مقابل مهاجمان ایستادگی کرده‌اند؛ یعنی همان تاریخی که متفقین از شمال و جنوب به ایران حمله کردند و آن را پل پیروزی خود در جنگ دوم جهانی قرار دادند. البته با توجه به روایت‌های تاریخی، سوم شهریور آغاز حمله بوده و این سه مرزبان حدود 48 ساعت در برابر این هجوم مقاومت کرده‌اند، پس به‌طور منطقی شهادت آنها باید پنجم یا ششم شهریور بوده باشد؛ درحالی‌که روی سنگ مزار آنها تاریخ شهادت سوم شهریور قید شده است. با این حال آنچه برای من نویسنده جای پرسش داشت، این بود که با چه انگیزه‌هایی این سه مرزبان به‌رغم ضعف دولت مرکزی و گریز بسیاری از همرزمانشان تا پای جان مقاومت می‌کنند و مرگ را پذیرا می‌شوند؟ 

قبل از نوشتن این کتاب، با موضوع آن چقدر آشنایی داشتید و برای توصیف محیط و جغرافیای منطقه جلفا از چه راهکاری استفاده کردید؟ 
نخستین‌بار سال 1387بود که به این منطقه سفر کردم و پس از آن هم 2بار دیگر به این شهر سر زدم. به‌طور طبیعی حضور در محیط به شکل‌گیری تصورات یک نویسنده کمک می‌کند، ولی زمانی که می‌خواهیم به حدود 80سال پیش برگردیم، محیط و مکان داستان معنای متفاوتی پیدا می‌کند و دیگر نمی‌توان از یک تصویربرداری ساده سود برد. چه بسا در طول این سال‌ها منطقه جلفا دستخوش تغییرات اقلیمی بسیاری شده باشد؛ از عرض رودخانه ارس گرفته تا شدت جریان آن، دمای هوا و مهم‌تر از همه انسان‌هایی که در این محیط زندگی می‌کرده‌اند. پیشینه شهر جلفا به دوران صفویان و حتی پیش از آن برمی‌گردد و اهمیتش در مناسبات بازرگانی غیرقابل انکار، ولی آن جلفایی که مکان شکل‌گیری حماسه 3 مرزبان ایرانی است، باید چیزی ورای این مکان جغرافیایی باشد و دیگر نمی‌توان آن را تنها به‌صورت یک نقطه روی نقشه نشان داد.

چه میزان منبع و اسناد تاریخی درباره این واقعه در دسترس بود و آیا شما برای دسترسی به این اسناد، مشکل یا محدودیتی نداشتید؟ 
منابع و اسناد تاریخی در این زمینه بسیار اندک است و بیشتر با روایت‌هایی مواجهیم که در گذر این چند دهه شکل گرفته است؛ چراکه این رویداد در زمانی شکل گرفته که انتقال اخبار و گزارش‌ها به‌معنای امروزی امکان‌پذیر نبوده؛ به‌ویژه آنکه در روز واقعه منطقه جلفا تحت سیطره نیروهای ارتش شوروی بوده و امکان رفت‌وآمد مردم عادی هم فراهم نبوده که بتوان از آنها به‌عنوان گواهان این رویداد بهره ‌برد. البته این روایت هم وجود دارد که یکی از افسران ارتش شوروی که اهل کشور آذربایجان بوده، ماجرای مقاومت این سه مرزبان را گزارش داده، ولی من متن این گزارش را ندیده‌ام؛ حتی تا مدت‌ها اسم یکی از این شهیدان به اشتباه روی مزارش حک شده بود؛ بنابراین برای شکل دادن به روایت بی‌نشان‌های ارس چاره‌ای جز پناه بردن به جهان داستانی نبود؛ البته با رعایت این اصل که جزئیات این روایت داستانی با سرفصل‌های شاخص تاریخی در تناقض نباشد.

برای شخصیت‌پردازی 3مرزبان ایرانی مستقر در مرز جلفا که شخصیت‌های اصلی کتاب شما هستند و حدود 80سال قبل می‌زیستند، از چه منابع و راهکارهایی استفاده کردید؟ 
سمت و سوی یک حادثه تاریخی به نویسنده نشان می‌دهد که چه ویژگی‌هایی را برای شخصیت‌هایش درنظر بگیرد؛ به‌گونه‌ای که مخاطب باور کند که آن شخصیت‌ها چنین حادثه‌ای را رقم زده‌اند. این خبر تاریخی را داشتم که این سه مرزبان درواقع 3سرباز ساده بوده‌اند و فقط یکی از آنها یعنی مصیب ملک‌محمدی سرجوخه بوده است؛ بنابراین می‌توان احتمال داد که این 3نفر نه به اشراف و اعیان بلکه به توده مردم تعلق داشته‌اند. به‌طور مثال اگر افسر عالی‌رتبه بودند، باید قالب دیگری را برای شخصیت‌پردازی آنها مورد توجه قرار می‌دادم، ولی با آنکه این 3نفر از مردم عادی تلقی می‌شوند، به‌دلیل مقاومت آرمانی‌شان باید واجد صفات و ویژگی‌هایی باشند که چنین حماسه‌ای را رقم بزنند. به‌عبارت دیگر هر فرد عادی نمی‌تواند در شرایطی که دولت مرکزی توانش را از دست داده، با تصمیم شخصی خودش یک عمل بزرگ استراتژیک انجام دهد؛ به‌گونه‌ای که احترام دشمن خود را برانگیزد؛ بنابراین مدت‌ها به این موضوع فکر کردم که منشأ این عمل آرمانی چه ویژگی‌هایی می‌توانسته باشد؟ به هرحال خطه آذربایجان در طول سده‌های طولانی شاهد حماسه‌های بسیاری در مقابله با بیگانگان و مهاجمان بوده است. ستارخان و باقرخان از میان مردم عادی آذربایجان قیام می‌کنند و در کنار عناصر شاخص انقلاب مشروطه قرار می‌گیرند؛ بنابراین می‌توان احتمال داد این 3مرزبان آذری از چنین ویژگی‌هایی برخوردار بوده‌اند و به اتکای آن خصایص تاریخی، چنین حماسه‌ای را رقم زده‌اند.

کتاب «بی‌نشان‌های ارس» امسال در بخش «داستان نوجوان» برگزیده جایزه کتاب سال کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شد. این کتاب چه ویژگی‌هایی داشت که توانست این موفقیت را به‌دست بیاورد؟ 
نمی‌دانم که داوران محترم با چه معیارهایی این اثر را برگزیده‌اند، ولی می‌توانم احتمال دهم که این اثر با مخاطب خود ارتباط برقرار می‌کند و به‌گفته چند نفر از مخاطبان و منتقدان مخاطب را به درون جهان داستانی خودش می‌کشاند؛ آنچنان که یکی از خوانندگان این اثر می‌گفت، وجوه عاطفی و انسانی این اثر، مخاطب را منقلب می‌کند. نکته دیگری که تلاش کرده‌ام در طول این سال‌ها رعایت کنم، جدی گرفتن مخاطبان نوجوان است. کم نیستند افرادی که وقتی سخن از نوجوانی به میان می‌آید، بازه زمانی 10تا 13سال را تصور می‌کنند؛ درحالی‌که نوجوانی تا 18 و حتی 20سالگی هم می‌تواند تداوم داشته باشد و به باور من تا زمانی که ویژگی‌هایش باقی باشد، فرد را می‌توان نوجوان تلقی کرد؛ یعنی شور آرمان‌خواهی، تلاش برای شناختن جهان، بروز عشق و احساسات انسانی و درگیر شدن با مناسبات غلطی که بر جامعه حاکم است و به‌عنوان عرف یا سنت تلقی می‌شود. شاید به همین دلیل وقتی برای نوجوانان می‌نویسم، آنها را بیشتر به دنیای بزرگسالان نزدیک می‌بینم تا کودکان و به همین دلیل آثارم در هر دو گروه می‌تواند خواننده داشته باشد.


 

نظر شما