نصرتالله محمودزاده
اگر شهشهانیها را درست معرفی کرده بودیم و سنگرسازان بیسنگر را به حاشیه نمیکشاندیم، امروز فرهنگ جهادی بوسیله عدهای اردوهای جهادی را در حد غسالخانه و مدرسه 4 کلاسهسازی در مناطق محروم
خلاصه نمیکردند.
سیدمحمد شهشهانی از نیروهای جهاد اصفهان بود که طرحچی، معمار و بنیانگذار مهندسی جنگ جهاد، استعداد او را در ابتدای جنگ در جبهه سوسنگرد شناخت و دیگر رهایش نکرد. شاید به جرأت بتوان گفت که شهشهانی در بدو ورود به جبهه با تیزبینی نیاز جنگ به مهندسی را با تمام وجود درک کرده بود و بههمین دلیل وقتی رضوی و طرحچی در جریان آزادسازی مرحله اول سوسنگرد فعالیتهای خودجوش او را مشاهده کردند، وی را به اتاق کوچک و محقر «اتاق طرح و برنامه» خودشان بردند و بهعنوان معاون عملیات مهندسی جنگ جنوب جهاد مشغول بهکار شد که نقش مهمی در احداث جاده وحدت داشت.
سیدمحمد شهشهانی در فروردین ۱۳۳۶ دیده به جهان گشود و تمام هَمَّش را در فراگیری علم و دانش به کار گرفت و تحصیلات خود را تا فوق لیسانس راه و ساختمان از دانشگاه تهران ادامه داد. شاید یکی از دلایل موفقیت او در مدت کوتاه حضورش در جبهه، به کارگیری همزمان تعهد و تخصص بود. واحد تازه تأسیس مهندسی جنگ جنوب جهاد در اولین مأموریت جمعی با مشارکت جدی چند جهاد استان مشارکت در شکستن حصر آبادان بود. آنها طرح احداث جاده وحدت را از دل دشمن در اطراف آبادان مطرح و وارد منطقهای باتلاقی شدند که شهشهانی مسئولیت مهندسی آن را به عهده گرفته بود. اجازه دهید با روزهای آخر این شهید همراه شویم.
... جاده رو به اتمام بود و انفجار گلوله دشمن در اطراف خاکریز کنار جاده به طور متوالی ادامه داشت، اما مانع از ادامه کارشان نمیشد. طرحچی که مسئولیت این پروژه را به شهشهانی واگذار کرده بود، با اعتماد به نفس گزارش میگرفت و برایش جذابیت خاصی داشت. آنها با احداث یک خاکریز توانستند آب را مهار کنند. گزارش شهشهانی پر از امید بود و این مسأله سبب میشد وارد دنیایی شود که همیشه آرزویش را داشت و بیاعتنایی او به انفجار گلولهها بیانگر روحیات درونی او بود. جوانی که گردوخاک سرتا پایش را پوشانده بود، به شهشهانی گفت: «جک لودر شکسته. لودر دیگری هم نداریم.»
شهشهانی یادش آمد که در سوسنگرد یکی از لودرها منهدم شده بود و میتوانست از قطعات آن استفاده کند. جادهسازی به مرحلهای رسیده بود که یگانهای سپاه و ارتش نیروهای خود را در دو طرف آن مستقر کردند و نام جاده را «وحدت» گذاشتند.
وقتی شهشهانی از طرحچی و رضوی جدا شد، در تنهایی به فکر فرو رفت و زمانی بهخود آمد که به سوسنگرد رسیده بود. تک تک خیابانهای شهر تخریب شده، برایش پر از خاطره بود. مستقیم بهسراغ لودر منهدم شده در محوطه جهاد سوسنگرد رفت.
عراقیها پس از عقب نشینی، در غرب سوسنگرد مستقر شدند و براحتی شهر را زیر آتش میگرفتند. این گلولهباران باعث شد که شهر همچنان در حالت جنگی باقی بماند.
شهشهانی با اصابت چند گلوله خمپاره، لحظهای تأمل کرد و مشغول شد. جک لودر سالم بود و لبخندی در چهرهاش نقش بست. هنوز صدای انفجار گلولهها بهگوش میرسید. ساختمان جهاد سوسنگرد او را بهیاد روزهای نبردش در کنار حسین خوشنویسان، مسئول جهاد سوسنگرد میانداخت.
با انفجار بعدی، جک لودر را بلند کرد و آن را پشت وانت گذاشت. گلوله دیگری پشت ساختمان جهاد بهزمین نشست و زمینگیر شد. هنوز از زمین بلند نشده بود که گلوله بعدی در چند قدمی او منفجر شد و موج انفجار او را بهعقب پرت کرد و به سختی تن کوفته خود را از زمین کند و سوار اتومبیل شد و بسرعت از محوطه جهاد خارج شد. ناگهان انفجاری مهیب اتومبیل را متوقف کرد. شهشهانی صدای زوزه ترکشها را میشنید، اما توان بیرون آمدن از پشت فرمان را نداشت و به سختی از اتومبیل پیاده شد. ترکشی بهپایش اصابت کرده بود و کشانکشان خود را به پیاده رو رساند تا پشت دیواری پناه بگیرد. هنوز بهجدول خیابان نرسیده بود که با انفجار بعدی نقش زمین شد. چشمانش هنوز باز بود و بهجکی خیره شده بود که باید بهجاده وحدت میرساند. کمی بعد، بههمان صورت آرام گرفت.
وقتی جهادگران «جاده وحدت» را به اتمام رساندند، درهالهای از غم، نام این جاده را به «جاده شهشهانی» تغییر دادند.
شهشهانی در اول بهمن 1360 و طرحچی در 11 شهریور 1361 در حال قنوت در جبهه سوسنگرد به شهادت رسید.
شهدا، ما جز دیوارنگاری چهرههای درخشان شما بر دیوار ساختمان جهادی که توان تأمین نان و گوشت مردم را ندارد، کاری نکردیم، اما شما بر ما منت گذاشته و راه نشانمان دهید که فراوان چاه در جلوی ماست.
آیا شهشهانیها زنده نیستند و ما که در برابر این همه مشکل مردم، تماشاگری بیش نیستیم، مردههای متحرک نیستیم؟
دبیر گروه پایداری
∎
اگر شهشهانیها را درست معرفی کرده بودیم و سنگرسازان بیسنگر را به حاشیه نمیکشاندیم، امروز فرهنگ جهادی بوسیله عدهای اردوهای جهادی را در حد غسالخانه و مدرسه 4 کلاسهسازی در مناطق محروم
خلاصه نمیکردند.
سیدمحمد شهشهانی از نیروهای جهاد اصفهان بود که طرحچی، معمار و بنیانگذار مهندسی جنگ جهاد، استعداد او را در ابتدای جنگ در جبهه سوسنگرد شناخت و دیگر رهایش نکرد. شاید به جرأت بتوان گفت که شهشهانی در بدو ورود به جبهه با تیزبینی نیاز جنگ به مهندسی را با تمام وجود درک کرده بود و بههمین دلیل وقتی رضوی و طرحچی در جریان آزادسازی مرحله اول سوسنگرد فعالیتهای خودجوش او را مشاهده کردند، وی را به اتاق کوچک و محقر «اتاق طرح و برنامه» خودشان بردند و بهعنوان معاون عملیات مهندسی جنگ جنوب جهاد مشغول بهکار شد که نقش مهمی در احداث جاده وحدت داشت.
سیدمحمد شهشهانی در فروردین ۱۳۳۶ دیده به جهان گشود و تمام هَمَّش را در فراگیری علم و دانش به کار گرفت و تحصیلات خود را تا فوق لیسانس راه و ساختمان از دانشگاه تهران ادامه داد. شاید یکی از دلایل موفقیت او در مدت کوتاه حضورش در جبهه، به کارگیری همزمان تعهد و تخصص بود. واحد تازه تأسیس مهندسی جنگ جنوب جهاد در اولین مأموریت جمعی با مشارکت جدی چند جهاد استان مشارکت در شکستن حصر آبادان بود. آنها طرح احداث جاده وحدت را از دل دشمن در اطراف آبادان مطرح و وارد منطقهای باتلاقی شدند که شهشهانی مسئولیت مهندسی آن را به عهده گرفته بود. اجازه دهید با روزهای آخر این شهید همراه شویم.
... جاده رو به اتمام بود و انفجار گلوله دشمن در اطراف خاکریز کنار جاده به طور متوالی ادامه داشت، اما مانع از ادامه کارشان نمیشد. طرحچی که مسئولیت این پروژه را به شهشهانی واگذار کرده بود، با اعتماد به نفس گزارش میگرفت و برایش جذابیت خاصی داشت. آنها با احداث یک خاکریز توانستند آب را مهار کنند. گزارش شهشهانی پر از امید بود و این مسأله سبب میشد وارد دنیایی شود که همیشه آرزویش را داشت و بیاعتنایی او به انفجار گلولهها بیانگر روحیات درونی او بود. جوانی که گردوخاک سرتا پایش را پوشانده بود، به شهشهانی گفت: «جک لودر شکسته. لودر دیگری هم نداریم.»
شهشهانی یادش آمد که در سوسنگرد یکی از لودرها منهدم شده بود و میتوانست از قطعات آن استفاده کند. جادهسازی به مرحلهای رسیده بود که یگانهای سپاه و ارتش نیروهای خود را در دو طرف آن مستقر کردند و نام جاده را «وحدت» گذاشتند.
وقتی شهشهانی از طرحچی و رضوی جدا شد، در تنهایی به فکر فرو رفت و زمانی بهخود آمد که به سوسنگرد رسیده بود. تک تک خیابانهای شهر تخریب شده، برایش پر از خاطره بود. مستقیم بهسراغ لودر منهدم شده در محوطه جهاد سوسنگرد رفت.
عراقیها پس از عقب نشینی، در غرب سوسنگرد مستقر شدند و براحتی شهر را زیر آتش میگرفتند. این گلولهباران باعث شد که شهر همچنان در حالت جنگی باقی بماند.
شهشهانی با اصابت چند گلوله خمپاره، لحظهای تأمل کرد و مشغول شد. جک لودر سالم بود و لبخندی در چهرهاش نقش بست. هنوز صدای انفجار گلولهها بهگوش میرسید. ساختمان جهاد سوسنگرد او را بهیاد روزهای نبردش در کنار حسین خوشنویسان، مسئول جهاد سوسنگرد میانداخت.
با انفجار بعدی، جک لودر را بلند کرد و آن را پشت وانت گذاشت. گلوله دیگری پشت ساختمان جهاد بهزمین نشست و زمینگیر شد. هنوز از زمین بلند نشده بود که گلوله بعدی در چند قدمی او منفجر شد و موج انفجار او را بهعقب پرت کرد و به سختی تن کوفته خود را از زمین کند و سوار اتومبیل شد و بسرعت از محوطه جهاد خارج شد. ناگهان انفجاری مهیب اتومبیل را متوقف کرد. شهشهانی صدای زوزه ترکشها را میشنید، اما توان بیرون آمدن از پشت فرمان را نداشت و به سختی از اتومبیل پیاده شد. ترکشی بهپایش اصابت کرده بود و کشانکشان خود را به پیاده رو رساند تا پشت دیواری پناه بگیرد. هنوز بهجدول خیابان نرسیده بود که با انفجار بعدی نقش زمین شد. چشمانش هنوز باز بود و بهجکی خیره شده بود که باید بهجاده وحدت میرساند. کمی بعد، بههمان صورت آرام گرفت.
وقتی جهادگران «جاده وحدت» را به اتمام رساندند، درهالهای از غم، نام این جاده را به «جاده شهشهانی» تغییر دادند.
شهشهانی در اول بهمن 1360 و طرحچی در 11 شهریور 1361 در حال قنوت در جبهه سوسنگرد به شهادت رسید.
شهدا، ما جز دیوارنگاری چهرههای درخشان شما بر دیوار ساختمان جهادی که توان تأمین نان و گوشت مردم را ندارد، کاری نکردیم، اما شما بر ما منت گذاشته و راه نشانمان دهید که فراوان چاه در جلوی ماست.
آیا شهشهانیها زنده نیستند و ما که در برابر این همه مشکل مردم، تماشاگری بیش نیستیم، مردههای متحرک نیستیم؟
دبیر گروه پایداری
نظر شما