مرتضی گلپور
خبرنگار
این خصلت همه نظامیها است که وقت گفتوگو با رسانهها از هر دیپلماتی دیپلماتتر میشوند که البته نظامیان ما در این زمینه از همتایان خود در دیگر کشورها چیرهدستترند. باوجود این از خلال گفتههای امیر دریادار شهرام ایرانی، فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران میتوان نکات بسیاری دریافت؛ مانند اینکه جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه اجازه حضور رژیم صهیونیستی در خلیج فارس را نمیدهد، اینکه حملات ادعایی به کشتیهای این رژیم یا دیگر شناورها در خلیج فارس و دریای عمان کار ایران نیست و اینکه اگر ایران بخواهد به این شناورها حمله کند، به گونهای حمله خواهد کرد که آنها کاملاً در اعماق دریا غرق شوند. گفتوگو با امیر ایرانی، چند روزی پس از بازگشت ناوگروه ایرانی از اقیانوس اطلس و نیز اندکی پس از آغاز فرماندهی او بر نیروی دریایی و به مناسبت هفته دفاع مقدس انجام شد. فرمانده نیروی دریایی ارتش ضمن اشاره به دلاوری همرزمانش در دوران دفاع مقدس توضیح میدهد که چگونه این نیرو به فرمان فرمانده کل قوا به «نیروی دریایی راهبردی» تبدیل شد.
شما جزو آن دسته از امرای ارتش هستید که در سال 64 وارد نیرو شدید، از این رو در فضای جمهوری اسلامی رشد کردید. فرماندهان و امرایی که بعد از انقلاب وارد نیرو شدند، چه تفاوتی با فرماندهان ارتش در رژیم گذشته دارند و شما و فرماندهانی چون شما چه نگاهی به کشور، به نظام اسلامی، مردم و مسائل بینالمللی دارید؟
نکتهای که در این سؤال مطرح کردید، نکتهای است که بارها در کلاسهای درس و دانشگاه نیز با آن مواجه شدهایم. حتی گاهی در شبکههای مجازی هم میبینم که در این زمینه مقایسههایی هم انجام میشود که مثلاً فرماندهان ارتش در رژیم گذشته چطور بودند یا نبودند. اما نکته اینجاست که هرچند من این افتخار را داشتم که در سالهای پس از انقلاب شکوهمند اسلامی به ارتش جمهوری اسلامی ایران بپیوندم، اما پیش از آن، خودم عضو یک خانواده ارتشی بودم و برخلاف این چیزهایی که که گفته میشود، از نزدیک شرایط آن زمان را دیدم و لمس کردم. از جمله این شرایط اینکه در دوره انقلاب، برخی از معلمان ما انقلابی پرشوری بودند که از سوی ساواک دستگیر و بشدت شکنجه شدند؛ یا درباره وضعیت ارتش آن دوره، در خاطرم هست که فروردین و اردیبهشت 59 یعنی ماهها پیش از آغاز حمله رژیم بعث، ارتش در مرز حضور داشت و مستقر بود، اما ما در آن زمان آمادگی درگیری نداشتیم. به همین دلیل در تجاوزات محدودی که ارتش بعث در این زمان داشت، خاطرم هست که یکی از افسران ما اسیر شده بود که البته در یکی از روزهای تیرماه توانست فرارکند و با مشقتهای بسیار به کشور برگردد. بعد هم که ارتش بعث حمله سراسری خود را به کشور ما آغاز کرد، پادگانی که ما در آن مستقر بودیم شبانه تخلیه و ما به کرمانشاه منتقل شدیم. منظور از بیان این نکات اینکه به دنبال وقوع انقلاب اسلامی، ما از یک خفقان سراسری حاکم بر کشور، وارد فضایی شدیم که هرکس میتوانست و میتواند حرفها و دغدغههای خود را مطرح کند. تحت این تحولات بسیاری از شرایط و حتی مبانی تغییر کرد؛ ما امروز در فضا و بستر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران تنفس، زندگی و خدمت میکنیم و همه چیز ما، از زندگی عادی تا نیروهای نظامی ما با گذشته کاملاً متفاوت است و این تعالی و تغییر مبانی به سمت ارزشها و اصول اسلامی و ولایی قابل کتمان نیست. البته به رغم این تغییرات شگرف و تاریخسازی که در کشور ما اتفاق افتاد، هنوز گاهی میبینم که مثلا تلویزیون در ایام دهه مبارک فجر، ارتش رژیم سابق را نشان میدهد که این ارتش چنین و چنان کرد، درحالی که 40 سال پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ما، همه چیز، بویژه ارتش عوض شده است و از این رو حداقل انتظار این است که اگر به ویژگیهای ارتش در رژیم سابق اشاره میکنیم، این را هم اضافه کنیم که اساساً امروز ارتش جمهوری اسلامی ایران، چه از نظر مبانی، چه از نظر اصول و ارزشها، چه از نظر فرماندهی عالیه که زیر نظر مقام عظمای ولایت و فرمانده معظم کل قوا است، اصلاً با ارتش گذشته قابل قیاس نیست. بالاترین مقام جهان اسلام یعنی فرمانده معظم کل قوا که امروز فرمانده مستقیم ما هستند، کراراً در کلام مبارک خود به این مسأله اشاره فرمودند که امروز ارتش ما یک ارتش انقلابی و مکتبی است و ساختار آن کاملاً عوض شده است. به عبارت دیگر هم در سطح امرا و هم در بدنه نیروهای مسلح و ارتش ما، تغییرات کلی اتفاق افتاده است.
انگیزه نیروهایی چون شما برای ورود به ارتش جمهوری اسلامی ایران چه بود؟
در آن مقطع زمانی، بویژه در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی که کشور درگیر یک جنگ تحمیلی تمام عیار بود، نگاه و دغدغه بسیاری از ماها این بود که به قدر و وسع خود برای این کشور و این نظام مقدس و نوپا کاری انجام دهیم. بسیاری از عزیزانی که در آن سالها وارد بدنه ارتش و نیروهای مسلح شدند، این بود که تلاش کنند تا در این حوزه کار و خدمتی انجام دهند. درست مانند امروز که بحث دفاع از حرم و حریم مطرح است، آن زمان هم دفاع از انقلاب، دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی و دفاع از سرزمین مادری مطرح بود. بعدها که پیشتر آمدیم، این نگاه در ما تقویت شد که اگر در گوشهای و برای انجام کاری شما را صدا نزدند، شما خودتان باید پیشقدم شوید و مطابق وظیفه شرعی، دینی، اخلاقی، فرهنگی و مکتبی خود جلو بروید تا به سهم خود بتوانید گرهای را بازکنید یا باری را به دوش بکشید. دیروز نگاه ما این بود و امروز هم نگاه ما و دیگر دوستان ما در نیروهای مسلح همین است، به این معنی که هیچ وقت منتظر نبودیم تا کسی بیاید و به ما بگوید این کار را انجام دهید، بلکه در مقابل، هرجا احساس کردیم نیاز هست ورود کردیم.
نکتهای که اشاره کردید بسیار مهم است، یعنی میبینیم که در شبکههای اجتماعی تصاویر بالماسکهای از فرماندهان رژیم سابق را همراه با اغراقهای بسیار منتشر میکنند، اما کسانی که تاریخ خواندند، میدانند که در رژیم گذشته، مطلقاً به فرماندهان استقلال رأی و حق ابتکار عمل داده نمیشد، یعنی نه تنها رأس رژیم اجازه نمی داد که نیروها حتی درمسائل ریز و روزمره خودشان تصمیم بگیرند، مستشاران نظامی خارجی هم معتقد بودند که ما فکر میکنیم و شما به چیزی که ما فکر کردهایم، صرفاً عمل کنید. امروز از شما که فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران هستید، میپرسم که تا چه حد احساس میکنید ابتکارعمل دارید میتوانید طراحی کنید، تصمیم بگیرید و بالاتر از همه، اینکه چقدر میتوانید فرماندهی کنید؟
میتوانم این طور به شما پاسخ بدهم که در 40سالی که از انقلاب اسلامی گذشت، تنها خط قرمزی که برای ما وجود داشت، اصول ما بود. ارزیابی و مسأله شخص من این بود که آیا اصول خود را حفظ کردم یا از آن اصول عدول کردم؛ اما بقیه موارد در اختیار خودمان بود، بقیه مسائل یعنی چیزهایی که در ردههای بعد از اصول قرار میگیرند، به خودم مربوط بود. به تعبیر عامه، پس از پاسداشت اصول که اصلیترین وظیفه ما بود و هست، هر گلی زدیم به سر خودمان زدیم، یعنی تا این حد ابتکار عمل در اختیار ما هست. اینکه در رسانهها اطلاعرسانی میکنیم، یعنی در صحنه عمل و در دریا مقابل کشور یا رژیم دیگری، چگونه تصمیم بگیریم و چگونه عمل کنیم، در هر کدام از این دقایق حساس، به عنوان فرمانده میدان، تصمیم گرفتم و این تصمیمات را اجرا کردم، هرچند بعداً با بازخورد مثبت یا منفی آن تصمیم مواجه شدیم که البته به لطف خدا، تا امروز بازخوردهایی که بعدا نسبت به تصمیمهای میدانی خود گرفتم، همواره مثبت بوده است. از این رو امروز میتوانم با قدرت بگویم که هیچ مانع و هیچ سلسله مراتبی بر سر راه ما به عنوان فرماندهان قرار ندارد و فرماندهان میتوانند ابتکارهای لازم را به خرج دهند، فرماندهان میتوانند بنابه تشخیص خود و نیاز صحنه، از نیروهای خود به نحو مثبت استفاده کنند. اصلاً این طور نبوده است که ما ریزترین تصمیمات را هماهنگ کنیم، بلکه ما در ردههای مختلف، این فرصت و زمینه را داشتیم تا هر ابتکار عملی که ما را به اهداف عالیه و حتی اهداف خرد خود نزدیکتر میکند، اتخاذ کنیم. همه چیز میدان، با تمام وجوه آن در اختیار فرمانده میدان است. در راستای تکمیل نکتهای که شما به آن اشاره کردید، این را اضافه کنم که امروز حتی آموزشهای نیروها و فرماندهان ما نیز در داخل انجام میشود، درحالی که در گذشته همه فرماندهان آموزشهای خود را در کشورهای دیگر دیده بودند و بیگانه به نیروهای ما آموزش میداد. آموزش گرفتن از بیگانه در سادهترین حالت یعنی نیروهای نظامی کشور ما از سوی مقامها و نیروهای بیگانه سازمان داده میشدند و برای همین هم بود که در روز معرکه نتوانستند کاری انجام دهند، اما امروز این تفکرات برچیده شده و من یا دانشجو، سرباز، درجه دار و کارمند ارتش نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، آموزش خود را از استاد و نیرویی که از جنس خود او است دریافت میکند و دیگر نیازی به مترجم ندارد. این آموزشها مطابق با فرهنگ ما، عقاید و باورهای ما و نیازهای نظامی و دفاعی کشور خود ما است و از سوی بیگانه طراحی و تهیه نشده است. مهمتر از همه اینها، همبستگی و پیوستگیای است که میان نیروها از یک سو و بدنه جامعه از سوی دیگر، ایجاد شده است، یعنی نیروهای مسلح ما تا این اندازه استقلال دارند و میتوانند ابتکار داشته باشند که در کنار مردم خود در مسیر اهداف عالیه حرکت کنند. یعنی اگر قرار است یک گروه نظامی در قالب مأموریت به منطقهای ورود پیدا کند، این مأموریت با عنوان مردم یاری اتفاق میافتد و این متفاوت است با سایر مأموریتهای نیروهای مسلح. در کشورهای دیگر، نیروهای مسلح هرچند برای کمک حاضر میشوند، اما هم این کمک او و هم نگاه او به مردم کمک گیرنده، نگاهی از بالا به پایین است، اما در سمت ما این گونه نیست، وضعیت ارتش ما به گونه ای است که یک سرهنگ ما خود را خم میکند تا یک زن یا مردی که توان لازم را ندارد، پای خود را روی کمر او بگذارد و سوار بالگرد شود. در جای دیگری از دنیا چنین چیزی را نمیبینید، اصلاً سرهنگی را در صحنه عملیات و امداد نمی بینید، بلکه چنین سرهنگی صرفاً در ستاد میایستد و فرماندهی میکند.
کمتر از سه ماه بعد از حمله سراسری ارتش بعث به ایران، نیروی دریایی در آذرماه 1359 عملیات بسیار مهم مروارید را در دهانههای اروند انجام داد که طی آن، هم صادرات نفت صدام از خلیج فارس متوقف شد، هم نیروی دریایی این رژیم نابود شد. از آذر 59 تا امروز 40 سال گذشته است و در این فاصله، نیروی دریایی ما که صرفاً در خلیج فارس حضور داشت، امروز میتواند دماغه امید نیک در جنوب قاره آفریقا را دور بزند، وارد اقیانوس اطلس شود، از کانال مانش، مابین دو کشور فرانسه و انگلستان عبور کند و در شمالی ترین نقطه اروپا، در خلیج فنلاند وارد بندر سن پترزبورگ شود. در این 40 سال چه اتفاقی افتاد و اساساً پیام راهبردی سفر ناوگروه 75 به اقیانوس اطلس چیست؟
آنچه در عملیات مروارید اتفاق افتاد، نتیجه یا محصول یک سلسله عملیاتها، طراحیها و ارزیابیهای دیگر بود. به عبارت دیگر، قبل از انجام این مأموریت، یک سلسله عملیات اتفاق افتاد تا در نهایت به این نتیجه رسیدیم که اکنون زمان انجام این عملیات است. عملیات مروارید یک عملیات مشترک، هماهنگ و برنامه ریزی شده میان نیروهای مختلف بود و به گونه ای طراحی و اجرا شد که نتیجه آن حتماً موفقیت آمیز باشد. عملیات نهایی با موشکانداز پیکان و تیمهای تکاور انجام شد، بالگردها حضور داشتند و نیروهای هوایی هم پشتیبانی هوایی انجام داد تا اینکه در نهایت شاهرگ اقتصادی دشمن قطع شد. همان طور که اشاره کردید، به دنبال این عملیات، حضور رژیم بعث در صحنه دریا برای همیشه منتفی شد، اما پس از این مرحله، تازه مأموریت اصلی نیروی دریایی آغاز شد، زیرا مسیر کشتیرانی ما مورد تهدید جدی قرار گرفت، به این علت که به دشمن تجهیزات پیشرفته و روز دنیا داده میشد، اما از فروش یا تأمین تجهیزات مورد نیاز به ما خودداری کردند.
تا امروز هم به ما تجهیزات دفاعی نمیدهند.
بله و امیدواریم در آینده هم این سیاست را دنبال کنند، زیرا در این صورت ما راحتتر و بهتر تصمیم میگیریم و طراحی میکنیم، زیرا یقین داریم که هوش ایرانی قطعاً کار خود را انجام خواهد داد و راه خود را باز خواهد کرد. اما در این مسیر، در سال 59 به وجود یک نقیصه در کشور پی بردیم و آن، نبود یک مرکز آموزش منسجم در کشور بود. دیگر نه میتوانستیم و نه میخواستیم تا نیروهای ما در کشورهای دیگر آموزش ببینند. در اولین گام در این زمینه دانشگاه علوم دریایی حضرت امام خمینی(ره) در نوشهر آغاز به کار کرد. بومی سازی در زمینههای آموزشی بسیار به ما کمک کرد. درکنار این امر تجربههای عملیاتی هم کسب شد. کما اینکه ما در فروردین سال 67 یک رویارویی مستقیم با استکبار جهانی داشتیم که در این عملیات ناوشکن سبلان ما صدمه جدی دید و ابتکار فرمانده این ناو و کارکنان آن بود که باعث شد به رغم وارد شدن صدمه جدی به این ناوشکن، از غرق شدن آن جلوگیری شود و درنهایت نجات پیدا کند.
ادامه در صفحه10
∎
خبرنگار
این خصلت همه نظامیها است که وقت گفتوگو با رسانهها از هر دیپلماتی دیپلماتتر میشوند که البته نظامیان ما در این زمینه از همتایان خود در دیگر کشورها چیرهدستترند. باوجود این از خلال گفتههای امیر دریادار شهرام ایرانی، فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران میتوان نکات بسیاری دریافت؛ مانند اینکه جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه اجازه حضور رژیم صهیونیستی در خلیج فارس را نمیدهد، اینکه حملات ادعایی به کشتیهای این رژیم یا دیگر شناورها در خلیج فارس و دریای عمان کار ایران نیست و اینکه اگر ایران بخواهد به این شناورها حمله کند، به گونهای حمله خواهد کرد که آنها کاملاً در اعماق دریا غرق شوند. گفتوگو با امیر ایرانی، چند روزی پس از بازگشت ناوگروه ایرانی از اقیانوس اطلس و نیز اندکی پس از آغاز فرماندهی او بر نیروی دریایی و به مناسبت هفته دفاع مقدس انجام شد. فرمانده نیروی دریایی ارتش ضمن اشاره به دلاوری همرزمانش در دوران دفاع مقدس توضیح میدهد که چگونه این نیرو به فرمان فرمانده کل قوا به «نیروی دریایی راهبردی» تبدیل شد.
شما جزو آن دسته از امرای ارتش هستید که در سال 64 وارد نیرو شدید، از این رو در فضای جمهوری اسلامی رشد کردید. فرماندهان و امرایی که بعد از انقلاب وارد نیرو شدند، چه تفاوتی با فرماندهان ارتش در رژیم گذشته دارند و شما و فرماندهانی چون شما چه نگاهی به کشور، به نظام اسلامی، مردم و مسائل بینالمللی دارید؟
نکتهای که در این سؤال مطرح کردید، نکتهای است که بارها در کلاسهای درس و دانشگاه نیز با آن مواجه شدهایم. حتی گاهی در شبکههای مجازی هم میبینم که در این زمینه مقایسههایی هم انجام میشود که مثلاً فرماندهان ارتش در رژیم گذشته چطور بودند یا نبودند. اما نکته اینجاست که هرچند من این افتخار را داشتم که در سالهای پس از انقلاب شکوهمند اسلامی به ارتش جمهوری اسلامی ایران بپیوندم، اما پیش از آن، خودم عضو یک خانواده ارتشی بودم و برخلاف این چیزهایی که که گفته میشود، از نزدیک شرایط آن زمان را دیدم و لمس کردم. از جمله این شرایط اینکه در دوره انقلاب، برخی از معلمان ما انقلابی پرشوری بودند که از سوی ساواک دستگیر و بشدت شکنجه شدند؛ یا درباره وضعیت ارتش آن دوره، در خاطرم هست که فروردین و اردیبهشت 59 یعنی ماهها پیش از آغاز حمله رژیم بعث، ارتش در مرز حضور داشت و مستقر بود، اما ما در آن زمان آمادگی درگیری نداشتیم. به همین دلیل در تجاوزات محدودی که ارتش بعث در این زمان داشت، خاطرم هست که یکی از افسران ما اسیر شده بود که البته در یکی از روزهای تیرماه توانست فرارکند و با مشقتهای بسیار به کشور برگردد. بعد هم که ارتش بعث حمله سراسری خود را به کشور ما آغاز کرد، پادگانی که ما در آن مستقر بودیم شبانه تخلیه و ما به کرمانشاه منتقل شدیم. منظور از بیان این نکات اینکه به دنبال وقوع انقلاب اسلامی، ما از یک خفقان سراسری حاکم بر کشور، وارد فضایی شدیم که هرکس میتوانست و میتواند حرفها و دغدغههای خود را مطرح کند. تحت این تحولات بسیاری از شرایط و حتی مبانی تغییر کرد؛ ما امروز در فضا و بستر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران تنفس، زندگی و خدمت میکنیم و همه چیز ما، از زندگی عادی تا نیروهای نظامی ما با گذشته کاملاً متفاوت است و این تعالی و تغییر مبانی به سمت ارزشها و اصول اسلامی و ولایی قابل کتمان نیست. البته به رغم این تغییرات شگرف و تاریخسازی که در کشور ما اتفاق افتاد، هنوز گاهی میبینم که مثلا تلویزیون در ایام دهه مبارک فجر، ارتش رژیم سابق را نشان میدهد که این ارتش چنین و چنان کرد، درحالی که 40 سال پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ما، همه چیز، بویژه ارتش عوض شده است و از این رو حداقل انتظار این است که اگر به ویژگیهای ارتش در رژیم سابق اشاره میکنیم، این را هم اضافه کنیم که اساساً امروز ارتش جمهوری اسلامی ایران، چه از نظر مبانی، چه از نظر اصول و ارزشها، چه از نظر فرماندهی عالیه که زیر نظر مقام عظمای ولایت و فرمانده معظم کل قوا است، اصلاً با ارتش گذشته قابل قیاس نیست. بالاترین مقام جهان اسلام یعنی فرمانده معظم کل قوا که امروز فرمانده مستقیم ما هستند، کراراً در کلام مبارک خود به این مسأله اشاره فرمودند که امروز ارتش ما یک ارتش انقلابی و مکتبی است و ساختار آن کاملاً عوض شده است. به عبارت دیگر هم در سطح امرا و هم در بدنه نیروهای مسلح و ارتش ما، تغییرات کلی اتفاق افتاده است.
انگیزه نیروهایی چون شما برای ورود به ارتش جمهوری اسلامی ایران چه بود؟
در آن مقطع زمانی، بویژه در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی که کشور درگیر یک جنگ تحمیلی تمام عیار بود، نگاه و دغدغه بسیاری از ماها این بود که به قدر و وسع خود برای این کشور و این نظام مقدس و نوپا کاری انجام دهیم. بسیاری از عزیزانی که در آن سالها وارد بدنه ارتش و نیروهای مسلح شدند، این بود که تلاش کنند تا در این حوزه کار و خدمتی انجام دهند. درست مانند امروز که بحث دفاع از حرم و حریم مطرح است، آن زمان هم دفاع از انقلاب، دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی و دفاع از سرزمین مادری مطرح بود. بعدها که پیشتر آمدیم، این نگاه در ما تقویت شد که اگر در گوشهای و برای انجام کاری شما را صدا نزدند، شما خودتان باید پیشقدم شوید و مطابق وظیفه شرعی، دینی، اخلاقی، فرهنگی و مکتبی خود جلو بروید تا به سهم خود بتوانید گرهای را بازکنید یا باری را به دوش بکشید. دیروز نگاه ما این بود و امروز هم نگاه ما و دیگر دوستان ما در نیروهای مسلح همین است، به این معنی که هیچ وقت منتظر نبودیم تا کسی بیاید و به ما بگوید این کار را انجام دهید، بلکه در مقابل، هرجا احساس کردیم نیاز هست ورود کردیم.
نکتهای که اشاره کردید بسیار مهم است، یعنی میبینیم که در شبکههای اجتماعی تصاویر بالماسکهای از فرماندهان رژیم سابق را همراه با اغراقهای بسیار منتشر میکنند، اما کسانی که تاریخ خواندند، میدانند که در رژیم گذشته، مطلقاً به فرماندهان استقلال رأی و حق ابتکار عمل داده نمیشد، یعنی نه تنها رأس رژیم اجازه نمی داد که نیروها حتی درمسائل ریز و روزمره خودشان تصمیم بگیرند، مستشاران نظامی خارجی هم معتقد بودند که ما فکر میکنیم و شما به چیزی که ما فکر کردهایم، صرفاً عمل کنید. امروز از شما که فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران هستید، میپرسم که تا چه حد احساس میکنید ابتکارعمل دارید میتوانید طراحی کنید، تصمیم بگیرید و بالاتر از همه، اینکه چقدر میتوانید فرماندهی کنید؟
میتوانم این طور به شما پاسخ بدهم که در 40سالی که از انقلاب اسلامی گذشت، تنها خط قرمزی که برای ما وجود داشت، اصول ما بود. ارزیابی و مسأله شخص من این بود که آیا اصول خود را حفظ کردم یا از آن اصول عدول کردم؛ اما بقیه موارد در اختیار خودمان بود، بقیه مسائل یعنی چیزهایی که در ردههای بعد از اصول قرار میگیرند، به خودم مربوط بود. به تعبیر عامه، پس از پاسداشت اصول که اصلیترین وظیفه ما بود و هست، هر گلی زدیم به سر خودمان زدیم، یعنی تا این حد ابتکار عمل در اختیار ما هست. اینکه در رسانهها اطلاعرسانی میکنیم، یعنی در صحنه عمل و در دریا مقابل کشور یا رژیم دیگری، چگونه تصمیم بگیریم و چگونه عمل کنیم، در هر کدام از این دقایق حساس، به عنوان فرمانده میدان، تصمیم گرفتم و این تصمیمات را اجرا کردم، هرچند بعداً با بازخورد مثبت یا منفی آن تصمیم مواجه شدیم که البته به لطف خدا، تا امروز بازخوردهایی که بعدا نسبت به تصمیمهای میدانی خود گرفتم، همواره مثبت بوده است. از این رو امروز میتوانم با قدرت بگویم که هیچ مانع و هیچ سلسله مراتبی بر سر راه ما به عنوان فرماندهان قرار ندارد و فرماندهان میتوانند ابتکارهای لازم را به خرج دهند، فرماندهان میتوانند بنابه تشخیص خود و نیاز صحنه، از نیروهای خود به نحو مثبت استفاده کنند. اصلاً این طور نبوده است که ما ریزترین تصمیمات را هماهنگ کنیم، بلکه ما در ردههای مختلف، این فرصت و زمینه را داشتیم تا هر ابتکار عملی که ما را به اهداف عالیه و حتی اهداف خرد خود نزدیکتر میکند، اتخاذ کنیم. همه چیز میدان، با تمام وجوه آن در اختیار فرمانده میدان است. در راستای تکمیل نکتهای که شما به آن اشاره کردید، این را اضافه کنم که امروز حتی آموزشهای نیروها و فرماندهان ما نیز در داخل انجام میشود، درحالی که در گذشته همه فرماندهان آموزشهای خود را در کشورهای دیگر دیده بودند و بیگانه به نیروهای ما آموزش میداد. آموزش گرفتن از بیگانه در سادهترین حالت یعنی نیروهای نظامی کشور ما از سوی مقامها و نیروهای بیگانه سازمان داده میشدند و برای همین هم بود که در روز معرکه نتوانستند کاری انجام دهند، اما امروز این تفکرات برچیده شده و من یا دانشجو، سرباز، درجه دار و کارمند ارتش نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، آموزش خود را از استاد و نیرویی که از جنس خود او است دریافت میکند و دیگر نیازی به مترجم ندارد. این آموزشها مطابق با فرهنگ ما، عقاید و باورهای ما و نیازهای نظامی و دفاعی کشور خود ما است و از سوی بیگانه طراحی و تهیه نشده است. مهمتر از همه اینها، همبستگی و پیوستگیای است که میان نیروها از یک سو و بدنه جامعه از سوی دیگر، ایجاد شده است، یعنی نیروهای مسلح ما تا این اندازه استقلال دارند و میتوانند ابتکار داشته باشند که در کنار مردم خود در مسیر اهداف عالیه حرکت کنند. یعنی اگر قرار است یک گروه نظامی در قالب مأموریت به منطقهای ورود پیدا کند، این مأموریت با عنوان مردم یاری اتفاق میافتد و این متفاوت است با سایر مأموریتهای نیروهای مسلح. در کشورهای دیگر، نیروهای مسلح هرچند برای کمک حاضر میشوند، اما هم این کمک او و هم نگاه او به مردم کمک گیرنده، نگاهی از بالا به پایین است، اما در سمت ما این گونه نیست، وضعیت ارتش ما به گونه ای است که یک سرهنگ ما خود را خم میکند تا یک زن یا مردی که توان لازم را ندارد، پای خود را روی کمر او بگذارد و سوار بالگرد شود. در جای دیگری از دنیا چنین چیزی را نمیبینید، اصلاً سرهنگی را در صحنه عملیات و امداد نمی بینید، بلکه چنین سرهنگی صرفاً در ستاد میایستد و فرماندهی میکند.
کمتر از سه ماه بعد از حمله سراسری ارتش بعث به ایران، نیروی دریایی در آذرماه 1359 عملیات بسیار مهم مروارید را در دهانههای اروند انجام داد که طی آن، هم صادرات نفت صدام از خلیج فارس متوقف شد، هم نیروی دریایی این رژیم نابود شد. از آذر 59 تا امروز 40 سال گذشته است و در این فاصله، نیروی دریایی ما که صرفاً در خلیج فارس حضور داشت، امروز میتواند دماغه امید نیک در جنوب قاره آفریقا را دور بزند، وارد اقیانوس اطلس شود، از کانال مانش، مابین دو کشور فرانسه و انگلستان عبور کند و در شمالی ترین نقطه اروپا، در خلیج فنلاند وارد بندر سن پترزبورگ شود. در این 40 سال چه اتفاقی افتاد و اساساً پیام راهبردی سفر ناوگروه 75 به اقیانوس اطلس چیست؟
آنچه در عملیات مروارید اتفاق افتاد، نتیجه یا محصول یک سلسله عملیاتها، طراحیها و ارزیابیهای دیگر بود. به عبارت دیگر، قبل از انجام این مأموریت، یک سلسله عملیات اتفاق افتاد تا در نهایت به این نتیجه رسیدیم که اکنون زمان انجام این عملیات است. عملیات مروارید یک عملیات مشترک، هماهنگ و برنامه ریزی شده میان نیروهای مختلف بود و به گونه ای طراحی و اجرا شد که نتیجه آن حتماً موفقیت آمیز باشد. عملیات نهایی با موشکانداز پیکان و تیمهای تکاور انجام شد، بالگردها حضور داشتند و نیروهای هوایی هم پشتیبانی هوایی انجام داد تا اینکه در نهایت شاهرگ اقتصادی دشمن قطع شد. همان طور که اشاره کردید، به دنبال این عملیات، حضور رژیم بعث در صحنه دریا برای همیشه منتفی شد، اما پس از این مرحله، تازه مأموریت اصلی نیروی دریایی آغاز شد، زیرا مسیر کشتیرانی ما مورد تهدید جدی قرار گرفت، به این علت که به دشمن تجهیزات پیشرفته و روز دنیا داده میشد، اما از فروش یا تأمین تجهیزات مورد نیاز به ما خودداری کردند.
تا امروز هم به ما تجهیزات دفاعی نمیدهند.
بله و امیدواریم در آینده هم این سیاست را دنبال کنند، زیرا در این صورت ما راحتتر و بهتر تصمیم میگیریم و طراحی میکنیم، زیرا یقین داریم که هوش ایرانی قطعاً کار خود را انجام خواهد داد و راه خود را باز خواهد کرد. اما در این مسیر، در سال 59 به وجود یک نقیصه در کشور پی بردیم و آن، نبود یک مرکز آموزش منسجم در کشور بود. دیگر نه میتوانستیم و نه میخواستیم تا نیروهای ما در کشورهای دیگر آموزش ببینند. در اولین گام در این زمینه دانشگاه علوم دریایی حضرت امام خمینی(ره) در نوشهر آغاز به کار کرد. بومی سازی در زمینههای آموزشی بسیار به ما کمک کرد. درکنار این امر تجربههای عملیاتی هم کسب شد. کما اینکه ما در فروردین سال 67 یک رویارویی مستقیم با استکبار جهانی داشتیم که در این عملیات ناوشکن سبلان ما صدمه جدی دید و ابتکار فرمانده این ناو و کارکنان آن بود که باعث شد به رغم وارد شدن صدمه جدی به این ناوشکن، از غرق شدن آن جلوگیری شود و درنهایت نجات پیدا کند.
ادامه در صفحه10
نظر شما