شناسهٔ خبر: 49726415 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: انتخاب | لینک خبر

سفرنامه‌ی ناصرالدین‌شاه به خراسان، یک‌‌شنبه ۳۱ شهریور ۱۲۴۶؛ امروز الحمدلله تعالی، ختم سفر خراسان است

امروز الحمدلله تعالی بعد از فضل خداوند تعالی، ختم سفر خراسان است و به سلطنت‌آباد باید رفت... وارد سلطنت‌آباد شدیم... نوکرهای سفری و حضری همه بودند. پیش‌خدمت‌های حضری [و] سفری همه بودند. معرکه بود. خیابان از نیاوران به شهر که وزیر خارجه متصدی ساختن است، بسیار قشنگ، باطراوت، سبز، گل، پاک. سلطنت‌آباد مثل بهشت... به یاری خدای بزرگ متعال، از توجه پیغمبر محمد صلوات‌الله علیه و آله و ائمه‌ی اطهار، به سلامتی و کمال حال خوش سفر به اختمام پذیرفت و تمام شد.

صاحب‌خبر -
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ امروز الحمدلله تعالی بعد از فضل خداوند تعالی، ختم سفر خراسان است و به سلطنت‌آباد باید رفت. صبح سر دسته [شش] از خواب برخاسته، رفتیم حمام. رخت پوشیده. دیشب آقا رجب آمده، کمر تازه‌ی طلای ملیله و رخت آورده بود. رخت تازه پوشیده، سوار اسب رخش شده راندیم.

رسیدیم زیر گردنه‌ی قوچک. موسی شکارچی را دیدم بعد امیرآخور پیاده ایستاده بود. رسیدیم. لنگان لنگان آمد رکابی بوسید. احوالش خوب بود، سوار شد. تیمور هم بود. صحبت‌کنان راندیم. ریش و ترکیب و کلاه [و] وضع میرآخور خیلی خیلی خنده داشت؛ شالش باز شده بود، از روی اسب به زمین می‌کشید، چیز غریبی بود. سر گردنه، ملک‌منصورمیرزا [و] هوشنگ‌میرزا پیدا شدند. ملک‌صوری حمام رفته، حنا بسته، تازه رخت پوشیده، خیلی منقّح [پاکیزه] آمد. سر گردنه پیاده شده ناهار خوردیم. حاجب‌الدوله هم سر گردنه آمده بود. صحبت از مجیدآباد شد. بعد از ناهار سوار شده راندیم. از توی سوهانک گذشته. علاءالدوله، کیومرث‌میرزا، آقاجان موش و غیره آمدند. سر گردنه، محمدتقی‌میرزای [۱] گنده‌ی اخوی آمد. چیز غریبی شده بود. در صحرا، عمواغلی و غیره آمدند. الحمدلله همه زنده [و] گُنده بودند. نصرالله سفیه شُنقار را آورد. چیز غریبی بود. به تیمورمیرزا سپرده شد. اما امیرآخور میل نداشت که دست تیمور باشد، می‌خواست در دست نصرالله باشد. اما بی‌حق بود، تیمور چه دخلی در سیاه‌چشم به نصرالله دارد.

خلاصه وارد سلطنت‌آباد شدیم. نایب‌السلطنه و کلّ اعیان، اشراف، همه‌ی نوکرها بودند. وزیر خارجه، مستوفی‌الممالک، حاجی محمدقلی‌خان، سپهدار و غیره و غیره همه‌ی نوکرها، شاهزاده‌ها، مویدالدوله، بهرام‌میرزا، فرهادمیرزا و غیره. نوکرهای سفری و حضری همه بودند. پیش‌خدمت‌های حضری [و] سفری همه بودند. معرکه بود. خیابان از نیاوران به شهر که وزیر خارجه متصدی ساختن است، بسیار قشنگ، باطراوت، سبز، گل، پاک. سلطنت‌آباد مثل بهشت. حالا اول میزان [مهر] است که وارد شدیم. حاجی آقا اسماعیل، میرزا فضل‌الله، میرزا نصرالله گمرک، هر سه کور با عینک حضور آمدند. میرزا نصرالله باز مدعی عمل گمرک است. معیرالممالک را در نهایت صحت دیدم. بسیار تعجب کردم، آن حالت بوجنورد او با این حالت.

نصف حرم رفته‌اند نیاوران. کسانی که سلطنت‌آباد آمده‌اند از این قرار هستند: انیس‌الدوله، شمس‌الدوله، شکوه‌السلطنه، شیرازی کوچکه، عایشه، زاغی، معصومه، فاطمه‌سلطان، ایضا فاطمه‌سلطان، فرنگی، کُرده، باقری، صاحب‌سلطان، دلبر، زهراسلطان، نوش‌آفرین و کنیزها و غیره. الحمدلله ثم الحمدلله المنت لله واحدالقهار.

به یاری خدای بزرگ متعال، از توجه پیغمبر محمد صلوات‌الله علیه و آله و ائمه‌ی اطهار، به سلامتی و کمال حال خوش سفر به اختمام پذیرفت و تمام شد. منت وافر خدای را که چنین شد. والسلام خیر ختام و من‌التبع الهدی.

پایان سفرنامه‌ی خراسان

پی‌نوشت:

۱- محمدتقی‌میرزا رکن‌الدوله، پسر محمدشاه و برادر ناتنی ناصرالدین‌شاه. در سال ۱۲۸۳ ق که حاکم زنجان بود، به لقب رکن‌الدوله ملقب شد. (شرح‌حال رجال ایران، ۵۹۴).

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه، از ربیع‌الاول ۱۲۸۳ تا جمادی‌الثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه‌ی اول خراسان، تصحیح: مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، صص ۳۶۷ و ۳۶۸.

لینک کوتاه کپی لینک

نظر شما