پسر جوانی که در یکی از پارکهای تهران دوستش را به خاطر متلکپرانی به قتل رساندهاست، با جلب رضایت اولیایدم از جنبه عمومی جرم محاکمه شد. او گفت: «مادرم با گریههایش پای چوبه دار رضایت اولیای دم را گرفت و مرا از مرگ نجات داد.»
به گزارش جوان، ۲۶آذرسال۹۳ مأموران پلیس تهران با اعلام گزارش مرگ مشکوک پسر نوجوانی به یکی از بیمارستانها شهر رفتند. بررسیهای اولیه حکایت از آن داشت فرامرز ۱۸ساله در جریان درگیری بین چند پسر جوان در یکی از پارکهای شهر بر اثر اصابت ضربه چاقو به بیمارستان منتقل شده، اما بر اثر شدت جراحات و خونریزی فوت کرده است.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، شاهدان حادثه یک به یک مورد تحقیق قرار گرفتند و همگی عامل قتل را پسر جوانی به نام مبین معرفی کردند.
به این ترتیب مبین تحت تعقیب قرار گرفت، اما مشخص شد به مکان نامعلومی گریختهاست. با گذشت چند روز از حادثه سرانجام پسر جوان به اداره پلیس رفت و خودش را تسلیم مأموران کرد. او با اقرار به قتل گفت: «درگیری به خاطر متلکپرانی به یک دختر جوان اتفاق افتاد و در آن درگیری مقتول را با چاقو زدم.» او در شرح حادثه گفت: «من و فرامرز سالها همدیگر را میشناختیم و با هم دوست بودیم. بچه محل بودیم و با هم خصومتی نداشتیم. در محلهمان پارکی بود که هر ازگاهی بچههای محل آنجا همدیگر را میدیدند و در آنجا بارها فرامرز را دیدهبودم و با هم تفریح کردهبودیم. من هیچ وقت از فرامرز رفتار ناشایستی ندیدهبودم تا روز حادثه. آن روز در پارک قدم میزدیم که ناگهان متوجه شدم فرامرز به دختر جوانی متلک انداخت. به او اعتراض کردم، اما او ناراحت شد. همین بهانهای شد تا با هم درگیر شویم.» متهم در خصوص قتل گفت: «فکر نمیکردم درگیری بالا بگیرد و این حادثه رقم بخورد. در درگیری من و فرامرز چند پسر جوان دیگر هم دخالت کردند و برای طرفداری از فرامرز به من حمله کردند. چارهای نداشتم و باید از خودم دفاع میکردم این شد که چاقویی که همراهم بود را از جیبم درآوردم و یک ضربه به مقتول زدم. من ضربه را ناخواسته زدم که به سینه او خورد و باعث قتل شد.»
با ثبت این اظهارات متهم بعد از بازسازی صحنه جرم راهی زندان شد و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. پرونده با تعیین شعبه در وقت رسیدگی روی میز هیئت قضایی شعبهدهم دادگاه قرار گرفت.
با اعلام رسمیت جلسه، اولیایدم درخواست قصاص کردند. در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و با شرح حادثه از خودش دفاع کرد.
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد و با توجه به اوراق پرونده پسر جوان را به قصاص محکوم کرد.
این حکم با اعتراض متهم به دیوان عالی کشور فرستاده شد و با بررسی مجدد پرونده رأی صادره از سوی قضات یکی از شعبات دیوان تأیید شد.
با تأیید این حکم متهم در انتظار چوبهدار قرار گرفت تا اینکه در روز اجرای حکم در حالیکه وی کنار طنابدار قرار گرفت توانست رضایت اولیایدم را جلب کند و از مرگ نجات پیدا کند.
با اعلام رضایت اولیایدم متهم این بار از جنبه عمومی جرم مقابل هیئت قضایی شعبهدهم دادگاه قرار گرفت.
او بعد از اعلام رسمیت جلسه، در آخرین دفاعش گفت: «آن روز درگیری اتفاقی بود و انگیزه قتل نداشتم. فقط قصد داشتم به دوستم تذکر بدهم، اما او عصبانی شد و کار به درگیری کشید و با دخالت دیگران حادثه قتل رقم خورد.»
او در ادامه گفت: «هفت سال از سالهای جوانیام در زندان گذشت و بعد از تأیید حکم قصاص شب و روزهای سختی را در زندان میگذراندم. روزی که با پای لرزان پای چوبهدار رفتم فکر نمیکردم روی زندگی را ببینم، اما با گریههای مادرم و التماسهای او مادر مقتول مرا بخشید و مرا شرمنده کرد. حالا از دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا این روزهای سخت را برای خانوادهام جبران کنم.»
در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.
قاتل: گریههای مادرم من را از قصاص نجات داد
روزنامه جوان
صاحبخبر -
∎
نظر شما