شناسهٔ خبر: 48570754 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ابنا | لینک خبر

روایت‌هایی جذاب از وضعیت زنان سوریه در جنگ و نحوه ارتباط آنان با اهل‌بیت(ع) از زبان یک "خانم فعال در جنگ با داعش" / مسیحیانی که به زیارت امام رضا(ع) می روند...

پایگاه اینترنتی کنگره جهانی محبان اهل بیت(ع) / کنگره جهانی محبان اهل بیت(ع)

کتاب «اینجا سوریه است، صدای زنان راوی جنگ»، مستندنگاری و ثبت تاریخ شفاهی روایتهای زنان سوری از ادیان و مذاهب مختلف در شهر و استانهای مختلف سوریه است.

صاحب‌خبر -

خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:

خانم«زهره یزدان پناه قره تپه» نویسنده، پژوهشگر و مستندسازی در عرصه داخلی و بین الملل است. یزدان پناه، متولد 1342 از تهران است که کارشناسی «تاریخ»، کارشناسی ارشد « تاریخ و تمدن ملل اسلامی» و همچنین کارشناسی ارشد «پژوهش هنر» دارد. این هنرمند فعال درعرصه فرهنگی- هنری و ادبی، دارای 15 عنوان کتاب چاپ شده در زمینه ادبيات داستاني، پژوهش و مستندنگاری درحوزه دفاع مقدس و دیگر حوزه ها - از جمله مستندنگاری و ثبت تاریخ شفاهی حوزه مقاومت سوریه - است و 3 عنوان کتاب جدید هم برای چاپ در دست ناشر دارد.

این نویسنده علاوه بر مقالات متعدد در زمینه های مختلف ازجمله در حوزه سینما و همچنین ادبیات عاشورایی، انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و تأثیر آن بر ادبیات شعری درحوزه مدافعان حرم دهه نود، دارای 5 عنوان کتاب در زمینه دفاع مقدس نیز هست که پژوهش آنها توسط ایشان انجام شده و توسط نویسندگان مختلف، بازآفرینی و چاپ شده است.

فعالیت در زمینه پژوهش میدانی، ثبت تاریخ شفاهی، مستندنگاری و مستندسازی درایران و برون مرزی ازجمله لبنان، ترکیه، سوریه درحوزه «دفاع» و «مقاومت»، از مواردی است که در کارنامه فعالیت های ایشان دیده میشود. آخرین اثر ایشان، کتاب «اینجا سوریه است، صدای زنان راوی جنگ» میباشد که مستندنگاری و ثبت تاریخ شفاهی روایتهای زنان سوری از ادیان و مذاهب مختلف در شهر و استانهای مختلف سوریه است. ساخت فیلم های «مستند» در داخل و عرصه بین المللی، ازجمله مستندی درباره «کشتی ناوگان آزادی» در ترکیه و همچنین، فیلم مستند «وقتی آنها آمدند» درباره زنان لبنانی اسیر در زندان صهیونیست هاست و در لبنان ساخته شده است و نیز، فیلم مستند «میم، مثل مسجد؛ آ، مثل آتش» درباره به آتش کشیده شدن مسجد لولاگر در فتنه سال 88 و از آخرین آثار این نویسنده، پژوهشگر و مستندساز است.

"پایگاه اینترنتی کنگره جهانی محبان اهل بیت(ع)" گفتگوی جالبی با این پژوهشگر - که حضور میدانی در سوریه و جنگ با گروههای تکفیری داشت - انجام داده است:

* انگیزه های اصلی شما از فعالیت در حوزه بین الملل و مقاومت چه بود؟

ـــ البته من هم در حوزه بین الملل فعالیت می کنم و هم در حوزه داخلی. ولی بسته به ضرورت و موقعیت زمانی و شرایط دارد که در هر مقطع زمانی، وارد کدام عرصه شوم. فعالیت در عرصه بین الملل، از این جهت برایم مهم است که وحدت و یکپارچگی ملت های مظلوم و تحت ستم جهان است که باعث شکست دشمن و ناکامی آنها میشود. پس باید با معرفی الگوهای دفاع و ایستادگی و مقاومت هر کشور به دیگر مردم کشورهای محورهای مقاومت و حتی بقیه ملتها، مقاومت نهضتها و مقاومتهای جهانی به طریقهای مختلف، تقویت شوند. از سوی دیگر، اینکه مردم دنیا متوجه شوند، مستکبرهایی که در رأس آنها رژیم صهیونیستی و اشغالگر قدس و امریکاست به همراه همپیمان هایی مانند انگلیس و آل سعود و سایر همپیمانهایشان، چه بر سر ملت های مظلوم جهان ازجمله سوریه، عراق، فلسطین، یمن، افغانستان و سایر ملت ها می آورند و این مردم مظلوم، با وجود سختی های ناشی از جنگهایی که از سوی دشمنان استقلال و آزادی مردم عدالتخواه و مستضعف جهان به آنها تحمیل میشود، ناامید نمی شوند و توأم با بالا بردن درجه تحملشان، تلاش شان را برای بیرون راندن دشمنان مستکبر زیاده خواه و اشغالگر، از سرزمین شان ادامه می دهند تا با حفظ استقلال و تمامیت ارضی سرزمینشان، عزت و سربلندیشان را حفظ کنند، نکته مهمی است که نباید از آن غفلت کرد. هنر میتواند، هم به حفظ حافظه تاریخی- ملی مردم هر کشوری کمک کند و یاریرسان باشد و هم زمینه مناسبی برای تقویت جبهه مقاومت جهانی و بیداری اسلامی. کاربُرد شیوه های مختلف هنری، ازجمله مستند ساز و مستندنگاری و ثبت تاریخ شفاهی و نگارش کتاب، ساخت فیلم و موسیقی و سایر شیوه ها که همگی نیازمند پژوهش های میدانی هستند، ضمن امکان تلاش برای حفظ حافظه تاریخی- ملی کشورهای محور مقاومت، زمینه های مناسبی را برای تقویت جبهه مقاومت در جهان در راستای بیداری اسلامی فراهم می کند.

* کتاب «اینجا سوریه است، صدای زنان راوی جنگ»، به تازگی از حضرتعالی منتشر شده است. لطفا توضیحی در خصوص این کتاب ارزشمند بفرمایید.

ـــ کتاب «اینجا سوریه است، صدای زنان راوی جنگ»، مستندنگاری و ثبت تاریخ شفاهی روایتهای زنان سوری از ادیان و مذاهب مختلف در شهر و استانهای مختلف سوریه است که حاصل سفرهایم برای پژوهش میدانی در سال 96 و 97 مصادف با سال 2017 و 2018 به سوریه است که هنوز جنگ و درگیری در سوریه همچنان بود و از شدت آن کم نشده بود. پرسش اصلی در این سفر جستوجوگرانه و پژوهش برای نگارش مطالب کتاب، این بود: «جنگ تحمیلی بر مردم سوریه، چه تبعاتی بر زندگی زنان سوری با ادیان و مذاهب و قومیتهای مختلف داشته است؟ زندگی شخصی و خانوادگی این زنان، متأثر از این جنگ تحمیلی قرار گرفته است و زنان چه خاطراتی از این وضعیت دارند؟» یافتههای چنین پرسشی، نه تنها روایت مظلومیت زنان سوری درجنگ تحمیلی بر سوریه بود، بلکه بیانگر عمق جنایتهای دشمنان سوریه و مردم آن هم بشمار می آمد. وقتی نام «زن» به میان میآید، به طبع در کنارش مسئله خانواده مطرح میشود؛ یعنی همسر و فرزندان و همچنین دیگر اعضا مانند پدر، مادر، خواهر و برادر. زنان به عنوان تربیت کنندگان نسلهای آینده، پیامبران جامعه برای حفظ حافظه ملیشان هستند و میتوانند با روایت خاطراتشان از دوران جنگ تحمیل شده بر خود، خانواده و سرزمینشان، زمینه را برای آگاهی نسلهای آینده ازحقیقت وقایع فراهم کنند و با حفظ هویت فرهنگی، بومی و ملی و تاریخی این نسلها، موجب شناخت صحیح آنها از دوست و دشمن غافل شوند تا زمینه برای تسلط دوباره دشمنان برخود و سرزمینشان فراهم نشود.

* شما سال 96 در سوریه بودید، اصلاً چطور شد که عازم سفری شدید که به دلیل شرایط جنگی آن زمان، خطرات بسیاری میتوانست شما را تهدید کند؟

ـــ اینکه شرایط و موقعیت زمانی هر کاری به موقع و به هنگام تشخیص داده شود و در مورد اجرایی شدن طرحهایی که دراین زمینه وجود دارد، به موقع اقدام شود، نکته مهمی است. موضوع اعزام من به سوریه برای مستندنگاری و ثبت تاریخ شفاهی زنان سوری در مورد جنگ تحمیل شده بر آنها، پیشنهادی بود که از سوی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی شد که آن زمان مسئول آن، آقای جلیلی در سوریه بود و طرحی در این زمینه داده که مورد استقبال مسئولان ایرانی فعال در سوریه واقع شده بود. برای اجرایی شدن این طرح، شاید به دلیل اینکه من قبلاً هم سابقه و تجربه فعالیت در برون مرزی و حوزه بین الملل را داشتم و با فراز و نشیبها و دشواریهای چنین کارهایی ناآشنا نبودم، به بنده پیشنهاد شد که به سوریه اعزام شوم تا پژوهش میدانی کار و نگارش کتاب در باره آن را انجام دهم. من هم بلافاصله چنین پیشنهادی را پذیرفتم. هم به دلیل اینکه مدتها فعالیت و انجام کاری برای جبهه مقاومت جهانی از جمله سوریه ذهنم را درگیر کرده بود و معتقد بودم در عصری که رسانه های وابسته غربی، عبری و عربی، تلاش می کنند با وارونه نشان دادن حقایق، اذهان عمومی مردم جهان را فریب دهند و جریان مبارزه و مقاومت مردم در کشورهای که طعم بیداری اسلامی را پس از انقلاب اسلامی ایران، به خوبی چشیده بودند و دیگر، نه تنها حاضر نبودند در مقابل مستکبرانی مانند امریکا و اسرائیل و قدرتهایی مانند آنها، سر خم کنند، بلکه در کنار دفاع برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی سرزمین شان، در صدد دفاع از هویت فرهنگی، ملی – تاریخی خود هستند، با پژوهشهای میدانی و کاربُرد هنر در قالبهای گوناگون، می توان هم به حقیقت نزدیکتر شد و آن را به گوش مردم دنیا رساند و با دادن آگاهی از حقیقت وقایع، موجب بصیرتافزاییشان شد و هم، دست رسانههای وابسته و ترفندها و دروغهایشان را در فریب اذهان عمومی و ترس و واهمه آنها و سردمدارانشان از بیداری اسلامی و نهضتهای مقاومت جهانی، رو کرد، هم درکنار این قضیه، مسئله شهادت شهید «محسن حججی» پیش آمده بود و به دلیل تأثیری عمیقی که شهادت جوان جهادگر و مدافع حرم، شهید حججی در روحیه ام گذاشته بود و شدیداً دلم میخواست کاری را حداقل در مورد سوریه انجام دهم، پیشنهاد اعزام به سوریه را که در واقع لطف خداوند و عنایت شهدای مدافع حرم به ویژه شهید حججی می دانستم، با میل و رغبت و اشتیاق پذیرفتم. بعد از مدتی هم عازم سوریه شدم تا پژوهش میدانی برای مستندنگاری و ثبت تاریخ شفاهی و نوشتن کتاب دراین زمینه را شروع کنم. البته به ثمر رسیدن این کتاب، علاوه بر لطف خداوند متعال و عنایت شهدای مدافع حرم، مرهون تلاشهای جمعی بوده؛ از دوستانی که در ایران بودند گرفته تا دوستان ایرانی مسئول و فعال در سوریه که به همراه دیگر دوستان سوری، همراهی و همدلی داشتند؛ چه کسانی که نامشان در کتاب آمده و چه آنهایی که به دلایل مختلف نامشان در صفحات کتاب نیست، به یقین اجر همگی شان نزد خداوند متعال محفوظ است.

* شما در مدتی که در سوریه بودید با اقوام مختلف از ادیان و مذاهب مختلف ارتباط داشتید؛ ارتباط آنها با اهل بیت(ع) را چگونه دیدید؟

ـــ یادم است، در سوریه، به خانه یک خانواده شهید مسیحی رفته بودم، عکسی را از مادر و پدر این شهید مسیحی درخانه شان دیدم که در صحن حرم مطهر امام رضا(ع) در مشهد انداخته بودند. وقتی در باره آن عکس که در کنار عکس شهیدشان روی میزی در گوشه خانهشان هم قرار داشت، پرسیدم، این مادر مسیحی، لبخندی زد و با ذوق و اشتیاق فراوان از سفر خود و همسرش به ایران گفت و اینکه به مشهد و به زیارت حرم امام رضا(ع) رفته اند. طوری حرف می زد که انگار هنوز طعم آن سفر و زیارت در وجودشان مانده است و دلشان میخواهد دوباره به چنین سفری بروند. وقتی در خانه این مادر مسیحی بودم، هیچ اختلافی بین خودم و او احساس نمی کردم. هم به دلیل همدلی مشترکمان درباره جبهه مقاومت و شهدای آن که پسر این مادر مسیحی هم، یکی از آنها بود و هم، پیامبری که او به آن اعتقاد داشت، حضرت عیسی مسیح(ع) که در دین ما هم محترم است. نام مبارک این پیامبر عظیم الشأن و مادر پاکدامن ایشان حضرت مریم(س)، بارها در کتاب آسمانی ما مسلمانان، قران آمده و از آنها به نیکی یاد شده است. پس چطور میتوانستم بین خودم و آن زن و مادر مسیحی جدایی حس کنم، این زیباترین حسی بود که در آن لحظه داشتم. یا حتی نام مبارک حضرت موسی(ع) و دیگر انبیاء بنی اسرائیل مانند حضرت یحیی(ع)، حضرت ذکریا(ع) و سایر انبیاء الهی در قران کریم آمده است و از آنها به نیکی یاد شده است. هم به همین دلیل باید با آگاهی بخشی، این تفاوت بین مومنان واقعی ادیان و مذاهب مختلف با کسانیکه با سوء استفاده از نام مبارک این انبیاء الهی و دین، با ظلم و غارت مردم بی دفاع در سراسر جهان، در راهی برخلاف راه انبیاء الهی گام برمی دارند. مصداق عینی اش، رژیم صهیونیستی اشغالگر قدس.

حتی یادم است هنگام پژوهشهایم در سوریه، یکی از مسئولان خاطره ای را برایم نقل کرد که من آن را در کتاب «اینجا سوریه است» هم آورده ام. این مسئول می گفت: ما تصمیم گرفتیم خانواده های شهدای مذاهب و ادیان مختلف را به جاهای مختلفی مانند صیدنایا، معلولا و از جمله حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) ببریم تا روحیه امید و نشاط جایگزین روحیه پر از رنج و محنتشان شود و از طرف دیگر، مفاهیمی مانند شهید و شهادت، ایثار، شهادت در راه وطن، ارج و قرب شهید و خانواده شهید در نزد خداوند، به طور عملی برایشان تبیین شود. بهترین مصداقش هم حضرت زینب(س) بود که هم مادر، فرزند، خواهر و عمه شهید بوده است. معتقد بودیم این همذات پنداری با حضرت، تسکینی برای مادرها، همسرها و فرزندان شهداست. البته احتیاطهایی هم باید انجام می شد؛ درباره مسیحیها اول به سراغ اسقف مسیحیها در دمشق رفتیم و گفتیم: «می خواهیم این خانواده های شهدا را به سفر ببریم، بلکه حالشان کمی بهتر شود. آیا آنها را به حرم حضرت زینب(ع) ببریم؟» تا این حرف را می زنند، اسقف مسیحی، انگار که حرفی غیرعادی گفته باشند، می گوید: «من تعجب می کنم از شما! ما همه مُحب اهل بیت(ع) هستیم. منِ کشیشی که الآن در سوریه هستم، وقتی به ایران می روم، حتماً به زیارت امام رضا در مشهد می روم؛ حتماً به زیارت سیده معصومه به قُم می روم. ما می رویم و ابراز ارادت می کنیم و استغاثه می کنیم؛ احساس می کنیم که سبک شده ایم.» بعد هم می گوید: «حتماً این کار را بکنید. هر موقعی که خواستید، این خانواده های مسیحی را به سیده زینب یا سیده رقیه ببرید، از ما هم استفاده کنید تا بیاییم و برنامه برگزار کنیم.» خُب، شما اسم این حرف و برخورد این اسقف مسیحی عزیز را چه می توانید بگذارید، جز محبت و ارادت به اهل بیت(ع)!

در مورد ادیان و مذاهب مختلف و پیروان آنها، تاریخ اثبات کرده است، کسانی که در وادی افراطیگری یا سوء استفاده از مذاهب و ادیان الهی نیفتاده اند، مسلماً مشکلی در ارتباط با اهل بیت(ع) نداشته و ندارند. آنچه در همه ادیان توحیدی به آن تأکید شده، انسان به عنوان خلیفه الهی و کرامت انسانی و حفظ این کرامت است. چون همه ادیان توحیدی، از یک منبع، یعنی از ساحت و ذات مقدس خداوند یکتا سرچشمه میگیرند. در راستای همین حفظ کرامت انسانی است که موضوع ستوده بودن عدل و عدالت و مذموم بودن ظلم و ظالم مطرح می شود. در واقع، فلسفه ظهور منجی عالم بشریت، حضرت حجت(ع)، حفظ کرامت انسانی، فارغ از همه ادیان و مذاهب است.

* در پایان لطفا بفرمایید توصیه حضرتعالی در زمینه ارتباط و تبادل فرهنگی زنان ایرانی و سوری یا زنان کشورهای محور مقاومت چه هست؟

ـــ اقدامات مختلفی برای ارتباط و تبادل فرهنگی بین زنان کشورهای محور مقاومت از جمله سوریه وجود دارد؛ اما یکی از ضروری ترین اقدامهای فرهنگی نه تنها در مورد سوریه، بلکه در مورد دیگر کشورهای محور مقاومت، راه اندازی نهضت در زمینه ثبت تاریخ شفاهی زنان در دوران جنگ تحمیلی و آسیب شناسی های آن حتی در دوران پساجنگ و نهضت خاطره نویسی است؛ یعنی شبیه همان چیزی که سالهاست در ایران آغاز شده است. البته این موضوع، نیاز به آموزش، برنامه ریزی و سیاستگذاریهای مناسب برای آموزش دارد که ضرورت دارد هم از سوی فعالان فرهنگی خود کشورهای محور مقاومت و هم از سوی فعالان فرهنگی ایرانی در برون مرزی، نه تنها در سوریه، بلکه در دیگر کشورهای محور مقاومت مورد توجه جدید قرار بگیرد. اگر چنین سیاستگذاری و برنامه ریزیها تحقق پیدا کند، حداقل کاری که می توان در این زمینه انجام داد این است که با گذاشتن دوره های آموزشی مختلف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت از سطح مقدماتی تا سطح پیشرفته، چه به صورت حضوری و چه به صورت مجازی، زمینهای ایجاد شود تا خود علاقمندان به فعالیتهای فرهنگی- اجتماعی کشورهای جبهه مقاومت، بخصوص جوانان این کشورها، با گذراندن دوره های آموزشی، آستینها را بالا بزنند و به این موضوع مهم فرهنگی بپردازند. بویژه در کشورهایی که به دلایل مختلف، امکان برگزاری جلسات حضوری در آنجا فعلاً میسر نیست، حتی الامکان استفاده از ظرفیتهای فضای مجازی برای به راه انداختن چنین دورههای آموزشی، زمینه خوبی برای شروع خواهد بود.

.............................
پایان پیام/ 268-101

نظر شما