شناسهٔ خبر: 48537824 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: مفدا | لینک خبر

به مناسبت سالروز عملیات افتخار آفرین مرصاد؛

لحظاتی با سردار باباخانی شاهد عینی عملیات افتخارآفرین مرصاد

عملیات غرور آفرین مرصاد، یکی از عملیات های بزرگ و پر افتخار منطقه غرب کشور در دوران هشت سال دفاع مقدس می باشد.

صاحب‌خبر -

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مفدا کرمانشاه، به مناسبت پنجم مرداد ماه، همزمان با سالروز عملیات غرورآفرین مرصاد به سراغ سردار باباخانی، مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان کرمانشاه، به عنوان یکی از شاهدان عینی عملیات مرصاد رفتیم و لحظاتی را پای صحبت‌های ایشان نشستیم.

در ابتدای گفتگو، سردار باباخانی با اشاره به خاطرات این عملیات گفت: تقریبا اواخر تیر و اوایل مرداد ماه سال ۱۳۶۷، رژیم بعث عراق که از قبل توسط استکبار جهانی تجهیز شده بود، یک بار دیگر از جنوب و غرب به مرزهای ما حمله ور شد و مقدار زیادی از خاک جمهوری اسلامی ایران را تصرف کرد، رژیم ماشین جنگی عراق، توسط رزمندگان اسلام و نیروهای مسلح در جنوب، پس زده شد و در غرب کشور و جبهه میانی، یعنی استان کرمانشاه، شهرهای قصرشیرین، خسروی، سرپل ذهاب، گیلانغرب و بخش های زیادی از شهر ما توسط رژیم بعث عراق تصرف شد، عراقی ها از طرفی در صدد کسب یک فرصت بودند تا در اواخر جنگ، بخش‌هایی از سرزمین ما را تصرف و افراد زیادی را به اسارت خود در آورند. از طرف دیگر نیز، چون جمهوری اسلامی ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته بود (در ۲۷ و ۲۹ تیرماه، این قطعنامه توسط حضرت امام و پیام ایشان تصویب و پذیرفته شد) و از قبل نیز، رژیم بعث عراق و استکبار جهانی، با آموزش‌ ها و تجهیزاتی که در اختیار منافقین قرار داده بود، آن ها را وارد خاک جمهوری اسلامی ایران کرده بودند، در پی دستیابی به اهداف شوم خود و کسب امتیاز مثبت بودند.

 سردار تصریح کرد: در روز سوم مرداد ماه، منافقین از خسروی و قصر شیرین، سرپل ذهاب و گردنه پاطاق عبور، و رژیم بعث عراق به صورت زمینی و هوایی این منافقین کور دل را تا شهر اسلام‌ آباد غرب پشتیبانی کردند، برنامه‌هایی که منافقین داشتند این بود که در عرض کمتر از ۳ روز به تهران برسند و در هر شهری نیز مسئولیت‌هایی را مشخص کرده بودند، اما این افراد با ایستادگی مردم غیور و جوانان اسلام آباد غرب در این شهر به دام افتادند، اما منافقین کور دل، با قتل عامی که در این شهر به راه انداختند و بیماران و مجروحین بیمارستان امام خمینی(ره) اسلام آباد را به آتش کشیدند، سبب رعب و وحشت مردم و خارج شدن آن ها از شهر با هر وسیله و امکاناتی شدند.

این سردار رزمنده ادامه داد: در آن زمان جاده کرمانشاه به اسلام‌آباد مانند اکنون نبود و بسیار باریک بود، همین موضوع سبب ایجاد یک ترافیک بسیار سنگین در گردنه حسن آباد شد، ماشین های جنگی منافقین نیز که از قبل تجهیز شده بودند به صورت ستونی و مستقیم به طرف کرمانشاه می‌آمدند و در آنجا متوقف شدند و افراد زیادی را قتل عام کردند اما نتوانستند مردم را کنار بزنند، در آن زمان تعدادی از رزمندگان اسلام با این ها درگیر و بالاخره منافقین در چهار زبر متوقف شدند و در پنجم مرداد ماه سال ۱۳۶۷ تعدادی از یگان‌ های سپاه و ارتش که به سمت جنوب رفته بودند، در منطقه وارد شدند؛ مخصوصا یگان‌ هایی که با بسیج بودند.

وی در ادامه بیان داشت: سپاه از جاده پل‌ دختر به طرف اسلام‌آباد و تعدادی از رزمندگان و یگان‌ نیرو های مسلح از کرمانشاه به گردنه چهار زبر و تعدادی از بسیجیان عزیز که توسط هوانیروز هلی‌بُرن شده، پشت منافقین و در محاصره افتادند و در روز پنجم همزمان با شروع عملیات، قریب به ۲۵۰۰ نفر از منافقین کوردل، کشته و زخمی شدند و بقیه نیز پا به فرار گذاشتند و برای همیشه در زباله‌دان تاریخ افتادند، بدین ترتیب عملیات غرور آفرین مرصاد، یکی از عملیات‌های بزرگ و پر افتخار در منطقه غرب کشور شد، مردم بزرگ و جوانان غیور کرمانشاه، با امکاناتی که در اختیار داشتند برای از بین بردن منافقین کوردل به هر طریقی کمک کردند تا نتوانند از گردنه به این سمت بیایند، روز پنجم مرداد ماه روز شکست منافقین و استکبار جهانی است، هم اکنون نیز این روز به عنوان روز پایداری و مقاومت مردم کرمانشاه در تقویم ثبت شده‌ است.

در ادامه خاطره‌ ای را از آقای بابایی به عنوان یکی دیگر از حاضرین در عملیات مرصاد را خواهیم شنید؛

در آن زمان ما در یکی از گردان‌ های تیپ نبی‌اکرم (ص) ( گردان حمزه سید الشهدا از پادگان ابوذر) بودیم، بعد از اینکه  منافقین اسلام‌آباد را گرفتند، رزمندگان اسلام از پادگان ابوذر، از طریق گردنه سلمان فارسی وارد شهر اسلام‌آباد شدند و در کارخانه قند و بیمارستان با منافقین درگیر شدیم، به یاد دارم یکی از برادران عزیز اسلام‌ آبادی که فرمانده گروهان حمزه بود و در جبهه‌ ها و عملیات‌های زیادی هم شرکت کرده و همواره لفظ شهید و شهادت بر زبان وی جاری بود و واقعا خواهان شهادت در جبهه نبرد بود، نزدیک به منزل خودشان و هنگام دفاع از شهرش، توسط منافقین، در کارخانه قند به درجه رفیع شهادت نائل آمد و علاوه بر او شهدای دیگری نیز در این مکان تقدیم اسلام شد، نیرو های بسیجی آن زمان که همه جوانان با میانگین سنی ۱۸ تا ۲۰ سال بودند نیز جانانه با تیربار آرپیجی به منافقین حمله ور شدند و اجازه هیچ گونه حرکتی به آنان ندادند و در روز پنجم مرداد کمر منافقان شکسته شد.

نظر شما