شناسهٔ خبر: 47383430 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

ستادی برای هیچ کس!

تا انتخابات 1400 چیزی نمانده است، دقیقا بیست و شش روز؛ اما چه بیست و شش روزی! نکند برخی‌ها که الان سرد شدند، یادشان رفته دیروز یقه خود را برای عزل رئیس دولت پاره می‌کردند و نسخه می‌پیچیدند که رهبری باید ورود کنند و مجلس عدم کفایت بزند و از این حرف‌ها.

صاحب‌خبر -

گروه چهارمحال و بختیاری_ سیاسی| تا انتخابات 1400 چیزی نمانده است، دقیقا بیست و شش روز؛ اما چه بیست و شش روزی! انگار دلشوره دست از سرم بر نمی‌داشت، دلم، دلم را می‌خورد که نکند فضای سیاسی با همین سردی قرار است پیش برود! نکند برخی‌ها که الان سرد شدند، یادشان رفته دیروز یقه خود را برای عزل رئیس دولت پاره می‌کردند و نسخه می‌پیچیدند که رهبری باید ورود کنند و مجلس باید عدم کفایت بزند و از این حرف‌ها؛ نگرانی‌ام از این بود که نکند مردم دوباره از صف مرغ و جون آدمیزادی که در بی‌تدبیری نوروزی ستاد کرونا (شما بخوانید یک نفر) به مخاطره افتاده بود، شیفت کنند به سمت ورزشگاه رفتن بانوان و دیوار کشیدن در خیابان‌ها، یا اصلا بی‌خیال انتخابات شوند!

نه، اشتباه نکنید نمی‌خواهم بی‌تدبیری‌های ناامیدکننده دولت در این هشت سال را بازخوانی کنم (چون نه توانش را دارم و نه این حجم از ناکارآمدی در این نوشتار می‌گنجد و نه الان جای این حرف‌هاست)، در این نوشتار می‌خواهم یک اتفاق خوب را روایت کنم.

اپیزود اول؛ این روزها بازار ما خبرنگاران داغ است، هر روز دعوت می‌شویم به جلسات متعدد سیاسی، جلساتی که عمدتا روی یک نفر خاص می‌خواهند کار کنند تا سیزدهمین رئیس‌جمهور، جمهوری اسلامی باشد؛ شاید به خاطر همین ذهنیت بود که به محض اینکه دعوت شدم گارد گرفتم و سعی کردم به نحوی از زیرش فرار کنم؛ شخصی که آن‌طرف تلفن بود متوجه عدم تمایلم شد و سریع توضیح داد که ما می‌خواهیم یک ستاد انتخاباتی بزنیم ولی از هیچ شخصی حمایت نکنیم!

برایم جالب بود، چون اولین بار بود که با چنین مسئله‌ای برخورد می‌کردم؛ شخص پشت تلفن شروع کرد به توضیح دادن، مطالبه حضرت آقا، اهمیت مشارکت، کمین ضدانقلاب برای سوءاستفاده و...، باید اعتراف کنم حرف‌هایش تاثیرش را گذاشته بود و خیلی راحت بدون هیچگونه مقاومتی قبول کردم در جلسه حاضر شوم.

اپیزود دوم؛ آسانسور خراب بود و باید تا طبقه چهارم با پله می‌رفتم و قطعا چند دقیقه دیگر هم به نیم ساعت تاخیرم اضافه می‌شد، پشت واحد مذکور رسیدم، در که باز شد با یک خانه تیمی به تمام معنا مواجه شدم؛ یک روحانی که عبایش را درآورده و فقط عمامه به سر دارد بالای جلسه نشسته بود و تعدادی جوان که با لباس راحت و خودمانی دور هم نشسته انگار با بحث مهمی درگیر هستند؛ صحبت از برگزاری تریبون آزاد و مناظره بود که بی سر و صدا به حلقه نسبتا بزرگ‌شان وارد شدم.

ایپزود سوم؛ نمی‌دانم چه بود، صفا و صمیمیت رویش‌های انقلاب بود یا اینکه عده‌ای با این نگاه مقدس و فارغ از سیاسی‌بازی‌ها و دودوتا کردن‌های مرسوم، دارند برای روی زمین نماندن مطالبه رهبرشان تلاش می‌کنند، هر چه بود خیلی من را درگیر کرده بود؛ تا آنکه به خود آمدم و دیدم مسؤولیت برگزاری یک شب شعر سیاسی را با میل پذیرفته‌ام و دارم برای نحوه اجرایش با دوستان بحث می‌کنم؛ البته کارهای مهم‌تر را دوستان زرنگ‌تر از من برداشته بودند و قرار شد 5 الی 6 عملیات بزرگ و پر سروصدا تا انتخابات برای افزایش مشارکت و تبیین اهمیت انتخابات برگزار کنیم.

انتهای پیام/3339/م

 

نظر شما