آنطور که از نوع سیاستورزی نهاد اجماعساز اصلاحات یا همان «جبهه اصلاحات ایران»، برمیآید، اصلاحطلبان انگار به هیچ عنوان حاضر به حمایت از نامزدی فردی غیراصلاحطلب یا به اصطلاح مرسوم نامزد ائتلافی یا اجارهای نیستند. در میان 14چهره پیشنهادی به جبهه اصلاحات ایران که چندی پیش رسانهای شد هم سراغی از هیچ گزینه اصولگرایی نبود. وقتی سیاست «نه به ائتلاف»، به ترجیع بند حاکم بر جبهه اصلاحات تبدیل شد، اولین چیزی که به ذهن مخاطب آگاه خطور کرد این بود که گویا قرار نیست اصلاحطلبان از علی لاریجانی حمایت کنند.
گزاره حمایت اصلاحطلبان از لاریجانی در انتخابات ریاست جمهوری، مدتها در رسانهها و در افواه سیاسیون مطرح بود و هر چه به ماههای پایانی سال99 نزدیک میشدیم، این گزاره سختتر و جدیتر مطرح میشد.
با وجودی که شخص لاریجانی و حتی اطرافیان او، سخن متقن و سر راستی دال بر نامزدشدن یا نامزدنشدن در انتخابات1400 به زبان نمیآوردند، اما احتمال حمایت اصلاحات از گزینه ائتلافی نظیر لاریجانی با قوت زیادی طرح میشد. با این حال، اصلاحطلبان پس از شکلگیری نهاد اجماعساز اصلاحات در بهمنماه99، به طرز محسوسی از ایده ائتلافگرایی دور و به ایده نابگرایی یعنی لزوم حمایت از گزینهای تماما اصلاحطلب در انتخابات نزدیک شدند.
آنچه دست و دل اصلاحطلبان در حمایت مجدد از چهرهای غیراصلاحطلب را میلرزاند، کارنامه مخدوش و مغشوش دولت اعتدال و ائتلافی حسن روحانی بود. اصلاحطلبان که نقش بیبدیلی در قدرت گرفتن روحانی در سالهای92 و 96 داشتند، قصد داشتند با دوری گزیدن از دولت او و تاکید بر حمایت از نامزد اصلاحطلب در دور آینده ریاست جمهوری، اولا نقش خود در قوه اجرایی کشور را انکار کرده و ثانیا، اینگونه وانمود کنند که از ابتدا قرابتی با سیاست ائتلاف نداشتهاند و صرفا مقتضیات زمانه، آنها را به این سمت سوق داده است. همه این عوامل باعث شد تا اصلاحطلبان ابتدا روی سیدحسن خمینی و سپس روی محمدجواد ظریف به اجماع برسند.
ظریف گزینه اول اصلاحطلبان
پس از کنارهگیری سیدحسن خمینی از عرصه رقابتهای انتخاباتی، همه فکر و ذکر اصلاحطلبان معطوف به محمدجواد ظریف شد. اصلاحطلبان میخواستند مزد سالها تبلیغات روی شخصیت ظریف بهویژه پس از برجام که او را در هیبت مردی ناسیونالیست درآوردند، بگیرند. ظریف پس از امضای برجام و در راستای پروژه بازنمایی اصلاحات به نماد وطنپرستی، صلحجویی و در امتداد گفتوگوی تمدنها تبدیل شد و میان او و مصدق همذاتپنداری به عمل آمد. همه این تلاشها برای این بود که در وقت مقتضی، ظریف بدل به سرمایه بزرگ جریان اصلاحات شود تا بتوانند به مدد او، ماندگاریشان در قوه مجریه را تضمین کنند. اصلاحطلبان برای اینکه ظریف را در منظر مردم به قهرمان ملی تبدیل کنند، نیاز داشتند که او را در نسبت با روندهای حاکمیتی، خسته و عاصی و رو در رو با ساخت قدرت نشان بدهند؛ حربهای که همواره از آن برای دوقطبیسازی بهره برده بودند. برای این وجاهتسازی کاذب و بیبنیاد، درزدادن صوت مصاحبه به زعم حس روحانی محرمانه ظریف با مرکز بررسیهای استراتژیک در قالب پروژه «آن سوی دولت»، برای اصلاحطلبان کافی مینمود.
کاری که صوت مصاحبه هنجارشکنانه ظریف با فضای سیاسی-اجتماعی ایران کرد، این بود که
وزیر امور خارجه را به مرکز توجهات عمومی کشاند و باعث شد از او چهرهای خروج یافته «بر حاکمیت»، برساخته شود. اینکه درزدادن تعمدی صوت مصاحبه ظریف اقدامی تعمدی از سوی اصلاحطلبان بوده، موضوعی نیست که صرفا از سوی منتقدان دولت مطرح شده باشد؛ حتی خود اصلاحطلبان در این مدت بهطور مستقیم و غیرمستقیم به اهداف انتخاباتی پس پرده این صوت اشاره داشتهاند. عباس عبدی، فعال شناخته شده اصلاحطلب، روز 12اردیبهشت در یادداشتی در روزنامه اعتماد با اشاره به هدف انتخاباتی مصاحبه ظریف، نوشت: «این گفتوگو به نوعی با هدف ایجاد زمینه و تبلیغ برای حضور انتخاباتی آقای ظریف نیز بود.
سخنان آقای لیلاز برای رسیدن به این هدف کاملا گویاست.» گرچه نقلقولهای متفاوتی درباره افشای این فایل صوتی مطرح شده و همچنان پرونده آن باز است.
اصلاحطلبان نام او را در سرلیست نامزدهای مورد نظر خود برای انتخابات قرار دادند. چندی پیش لیستی 14نفره از نامزدهای پیشنهادی احزاب و تشکلهای اصلاحطلب به «جبهه اصلاحات ایران»(نهاد اجماعساز انتخاباتی اصلاحطلبان) منتشر شد که محمدجواد ظریف با 37پیشنهاد در رأس این سیاهه قرار داشت. این امر نشان میداد که ظریف محبوبیت بالایی در میان اصلاحطلبان دارد و اصلاحات هرطور شده میخواهد پای او را به میدان رقابتهای انتخاباتی بکشاند. حتی پس از واکنش رهبر انقلاب، اصلاحطلبان سخنی در باب عبور از ظریف مطرح نکردهاند و پاقرص، روی نامزدی او ایستادهاند. اما بازگردیم به علی لاریجانی. با این حال سخن دیروز ظریف در مجلس که گفته نامزد نمیشود را شاید بتوان پایانی بر پروژه اصلاحطلبان دانست.
لاریجانی، گزینه نزدیک به دولت
جز برخی صداهای ضعیف از سوی طیف راست حزب کارگزاران سازندگی(مشخصا کرباسچی) تقریبا بقیه طیفهای اصلاحطلبی متفقالقول بر این باورند که حمایت از علی لاریجانی هیچ توجیهی ندارد و برای اعاده حیثیت از اصلاحات باید این بار برخلاف دو دوره قبلی ریاست جمهوری، بهطور محکم روی حمایت از نامزد اصلاحطلب پای فشرد. لاریجانی به دلایل مختلف امروز دیگر مورد توجه اصلاحطلبان نیست؛ اولین دلیل که شاید محکمترین آنها باشد، همانی است که در سطور ابتدایی گزارش اشاره شد و آن، پروژه اصلاحطلبان در دوری گزیدن از دولت روحانی و تبرئه نمودن خود از دادگاه مطالبهگری عمومی است.
اصلاحطلبان واقفند اگر بخواهند روی هر فردی که مردم را ناخواسته یاد روحانی میاندازد سرمایهگذاری کنند، باید از همین حالا پاستور را از دست رفته بدانند. لاریجانی و مجالس تحت تسلط او، با همکاری بلادریغ با دولت روحانی، زمینه آرامش را برای اعتدالیون فراهم آوردند. دومین دلیلی که اینطور اصلاحطلبان را نسبت به رییس پیشین مجلس دور ساخته، گذشته سیاسی و مدیریتی علی لاریجانی است. چندی پیش حسین مرعشی، فعال اصلاحطلب درباره تأثیر گذشته مدیریتی لاریجانی روی عدم اقبال اصلاحطلبان نسبت به او، تاکید کرد: «آقای لاریجانی خصوصا در صداوسیما که بودند در فضای سال۷۶ خیلی با اصلاحطلبان درگیر بودند و از این بابت زمینهای برای همکاری مشترک آقای لاریجانی و اصلاحطلبان وجود ندارد».
علاوه بر موضوعات یادشده، روز گذشته ظریف در دیدار اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس برای توضیح در خصوص فایل صوتی، صراحتا اعلام کرد که به هیچ وجه حاضر به نامزدی در انتخابات نیست؛ این نکته ای بود که شهریار حیدری و ابوالفضل عمویی دو تن از اعضای این کمیسیون روایت کردند. با وجود این اعلام، راه برای کاندیداتوری لاریجانی و حمایت دولت از او، بیش از پیش فراهم شد.
نظر شما