محمد خوشچهره
استاد دانشگاه
معمولاً یک سؤال پایهای وجود دارد مبنی بر اینکه قیمت تعادلی ارز باید چقدر باشد؟
برای تعیین واقعی نرخ ارز باید سیستم باثباتی داشته باشیم؛ یعنی اقتصادی که دچار التهاب نیست و ثبات نسبی و ضمنی دارد، در چنین شرایطی میتوان قیمت ارز را محاسبه کرد. این امر به مثابه خودرویی در جاده است؛ یعنی خودرو در یک جاده با چه سرعتی حرکت کند که به خودرو فشار وارد نشود و انتظارات راننده نیز تأمین شود.
بنابراین در ابتدا باید مسیر و جاده هموار و شرایط ماشین در حد مطلوب حرکتی و فاقد مشکل فنی و مکانیکی باشد، حال اگر خودرو در مسیر سرازیری و سراشیبی تند قرار گیرد، از تعادل خارج میشود. لذا هر چقدر که شیب و سرازیری طولانیتر باشد، این امر چالشهای جدی برای راننده ایجاد میکند، از اینرو باید راننده این وضعیت را با دقت کنترل کند. ارز هم همین شرایط را دارد، وقتی بازار از حالت تعادل خارج میشود، کنترل آن نیازمند تلاش و دقت مضاعفی است. همان گونه که در شیب باید به سطحی از شیب رسید که خودرو را به حالت تعادل رساند، در تعیین قیمت ارز هم باید چنین امری را مدنظر قرار داد.
برای تعیین نرخ ارز با توجه به اینکه شرایط با ثبات نیست باید ابتدا جلوی شتاب گرفته شود، بنابراین اگر اقدامهای کنترلی صورت گیرد حتی در شیب هم میتوان نرخ ارز را کنترل شده و منطقی به سمت کاهش هدایت کرد. اگر چنین کنترلهایی صورت گیرد بدترین اتفاق این است که در شیب بخواهیم نرخ ارز را تعیین کنیم، شاید بتوان به صورت لحظهای و آنی قیمتی را مشخص کرد اما از آنجا که اقدامات کنترل شونده صورت نگرفته است، نمیتوان به صورت یکساله یا حتی دو ساله پیشبینی درستی از قیمت ارز داشت چرا که احتمال دارد نرخ ارز دوباره با نوسان روبهرو شود. برای اینکه نرخ ارز مسیر درستی داشته باشد باید بحث شتاب و شیبی که در ابتدا به آن پرداخته شد به صورت جدی مد نظر سیاستگذاران و بانک مرکزی قرار گیرد.
حال در ایران جدا از دو مقوله «شتاب و شیب» التهابهایی هم وجود دارد که بخشی از آن نشأت گرفته از سیاستهای پولی، رفتار سیاستمداران و جو روانی است. به بیان ساده بعضاً در ایران بحث نرخ ارز فراتر از عرضه و تقاضا است.
عرضه و تقاضا، موضوعات مهم در تعیین نرخ ارز است و عموماً ما به روش عرضه و تقاضا میخواهیم نرخ ارز را کنترل کنیم؛ ولی در واقع چنین نیست. بخشی از تقاضا برای خرید ارز در کشورمان واقعی نیست. زمانی که تقاضا برای خرید ارز کاذب ناشی از جو روانی، استفاده از فرصتهای رانتجویانه و التهابهای اقتصادی باشد، کنترل نرخ ارز به شیوه عرضه و تقاضا راهکار خوب و اثرگذاری نیست. نرخ ارز با چنین روشی دچار چالش میشود و مجدداً شاهد نوسان نرخ ارز خواهیم بود.
در تعیین نرخ ارز، اولین نکته این است نرخ ارز یک کالای عمومی قابل مبادله نباید باشد؛ کشورهای موفق چنین سیاست و روشی را دنبال کردند. نرخ ارز یک ابزار سیاستی است، چرا که اهم کارکرد نرخ ارز در تجارت (صادرات- واردات) است. بنابراین در واردات ارز مورد استفاده زیاد قرار میگیرد. بدین جهت مجموعه سیاستمداران پولی و ارزی باید در این دوره با درایت و جدیت مدیریت تقاضا را دنبال کنند و در کنار این امر مدیریت عرضه داشته باشند. بیش از 10 الی 15 سال است که کشور با التهاب ارزی مواجه است و هیچ زمان نتوانسته در کنترل آن کارنامه خوبی داشته باشد، علت ناکامی در این حوزه به «مدیریت عرضه» برمیگردد. اگر «مدیریت تقاضا» صورت گرفته بود، با سرعت بهتری میتوانستیم التهاب بازار ارز را کاهش دهیم.
رئیس جمهوری و رئیس کل بانک مرکزی بخصوص در دوره قبل، عنوان میکردند که هر میزان که مردم ارز و سکه بخواهند، وجود دارد. این در حالی است که چنین سیاستی درست نیست. ارز و سکه یک کالا نیست. بعضاً دولتها به ارز و سکه به عنوان یک کالای انحصاری نگاه میکنند و با فروش ارز جریانات پولی خود را کنترل میکنند، به عنوان مثال با فروش ارز میتوانند ریال خود را تأمین و حتی از کسری بودجه جلوگیری کنند. زمانی که ارز 5 درصد و یا 10 درصد بیشتر شود، دولتها بر درآمد ریالیشان افزوده میشود. دولتها چنین امری را شروع میکنند اما شتاب قیمتی دیگر دست دولتها نیست. بر این اساس در مورد کالاهای انحصاری مانند ارز، عرضه و تقاضای آن باید عالمانه و مدبرانه در کشور بررسی، برنامهریزی و اجرا شود. تحت هیچ شرایطی نباید انگیزههای سودجویانه و منفعتطلبانه در مورد خرید ارز در کشور ایجاد شود. وقتی انگیزه برای خرید ارز ایجاد میشود به غیر از دلالان، برخی از فعالان اقتصادی هم با هدف کسب سود بیشتر منابع ریالی خود را به ارز تبدیل میکنند.
بنابراین، این اقدام یا همان سوداگری ارزی در سطح ملی توسط برخی از نهادها، ارگانها، بانکها و... رخ داد. این گروه تقاضا را تحریک کردند و حتی باعث شدند که مردم عادی هم به این سمت بروند. دولت با بیان اینکه ارز و سکه به اندازه کافی دارد و هیچ مشکلی نیست به سوداگری برخی از گروهها دامن زد و در نهایت نرخها به حدی شتاب گرفت که دولت نتوانست آن را کنترل کند. در حقیقت ارز از ابزار سیاست تجاری خارج شد و به بخشهایی رفت که باعث شد اقتصاد کشور به بی ثباتی نزدیک شود.
از اینرو باید مدیریت تقاضا برای خرید ارز عملیاتی شود، اگر تقاضا متعادل نشود نمیتوان نرخ ارز را به ثبات رساند. دولت نباید اجازه دهد فرد، نهاد، ارگان و بانکی ارز خریداری کند و از خرید و فروش آن و بازی با ارز به درآمد برسد، درست است که با چنین اتفاقی درآمد ریالی به دست میآید اما در نهایت با هرگونه افزایش قیمت ارز، پول ملی بی ارزشتر میشود.
مدیریت تقاضای ارز در تمام کشورها وجود دارد، در امریکا اجازه داد نمیشود که افراد یورو خریداری کنند، وورد و خروج پول خارجی در این کشور از مبدأ فرودگاه و حتی حسابهای فرد کنترل میشود و این گونه نیست که مردم امریکا براحتی خرید و فروش ارز غیر از دلار داشته باشند. ما باید در مدیریت تقاضای ارز در کشورمان بسیار جدی باشیم؛ منابع ارزی به جای آنکه در بالش باشد باید با جذب اعتماد مردم و ارائه سود مناسب وارد سیستم بانکی شود. در چنین شرایطی میتوان از سوداگری ارز کاست.
اکنون اتفاقاتی که در بازار ارز رخ میدهد، ناشی از جو روانی سوداگران است. بر این اساس جو روانی خرید ارز که در بانکها، نهادها، شرکتها و مردم وجود داشته فروکش کرده است. یعنی خودبهخود تقاضا برای خرید ارز با توجه به انتظاراتی که به واسطه مذاکرات و درآمد ارزی وجود دارد، رو به کاهش است. بنابراین قبل از اینکه دولت کاری کرده باشد جو روانی باعث کاهش نرخ ارز شده است. بدین جهت دولت باید سوار همین جو روانی شود تا با مدیریت تقاضا نسبت به کنترل نرخ ارز اقدام کند. در این صورت فضای اقتصادی و آینده ارزی کشور شفاف خواهد شد و فعالان اقتصادی با پیشبینی حداقلی در مورد آینده میتوانند برای انجام و توسعه فعالیتهای خود برنامهریزی کنند و از سویی این امر باعث افزایش ارزش پول ملی خواهد شد و نکته دیگر این است که اگر سیاستگذاران به مدیریت تقاضای ارز توجه کافی داشته باشند، سرمایهگذاران جدید به جهت آنکه میتوانند تصوری از آینده اقتصادی ایران داشته باشند، نسبت به سرمایهگذاری اقدام خواهند کرد. اشتباه دولتها طی 40 سال گذشته این بوده است که مدیریت تقاضا در مورد ارز را جدی دنبال نکردند، آنها تصور میکردند با مدیریت عرضه میتوانند از التهاب فضای ارزی کشور بکاهند.
∎
استاد دانشگاه
معمولاً یک سؤال پایهای وجود دارد مبنی بر اینکه قیمت تعادلی ارز باید چقدر باشد؟
برای تعیین واقعی نرخ ارز باید سیستم باثباتی داشته باشیم؛ یعنی اقتصادی که دچار التهاب نیست و ثبات نسبی و ضمنی دارد، در چنین شرایطی میتوان قیمت ارز را محاسبه کرد. این امر به مثابه خودرویی در جاده است؛ یعنی خودرو در یک جاده با چه سرعتی حرکت کند که به خودرو فشار وارد نشود و انتظارات راننده نیز تأمین شود.
بنابراین در ابتدا باید مسیر و جاده هموار و شرایط ماشین در حد مطلوب حرکتی و فاقد مشکل فنی و مکانیکی باشد، حال اگر خودرو در مسیر سرازیری و سراشیبی تند قرار گیرد، از تعادل خارج میشود. لذا هر چقدر که شیب و سرازیری طولانیتر باشد، این امر چالشهای جدی برای راننده ایجاد میکند، از اینرو باید راننده این وضعیت را با دقت کنترل کند. ارز هم همین شرایط را دارد، وقتی بازار از حالت تعادل خارج میشود، کنترل آن نیازمند تلاش و دقت مضاعفی است. همان گونه که در شیب باید به سطحی از شیب رسید که خودرو را به حالت تعادل رساند، در تعیین قیمت ارز هم باید چنین امری را مدنظر قرار داد.
برای تعیین نرخ ارز با توجه به اینکه شرایط با ثبات نیست باید ابتدا جلوی شتاب گرفته شود، بنابراین اگر اقدامهای کنترلی صورت گیرد حتی در شیب هم میتوان نرخ ارز را کنترل شده و منطقی به سمت کاهش هدایت کرد. اگر چنین کنترلهایی صورت گیرد بدترین اتفاق این است که در شیب بخواهیم نرخ ارز را تعیین کنیم، شاید بتوان به صورت لحظهای و آنی قیمتی را مشخص کرد اما از آنجا که اقدامات کنترل شونده صورت نگرفته است، نمیتوان به صورت یکساله یا حتی دو ساله پیشبینی درستی از قیمت ارز داشت چرا که احتمال دارد نرخ ارز دوباره با نوسان روبهرو شود. برای اینکه نرخ ارز مسیر درستی داشته باشد باید بحث شتاب و شیبی که در ابتدا به آن پرداخته شد به صورت جدی مد نظر سیاستگذاران و بانک مرکزی قرار گیرد.
حال در ایران جدا از دو مقوله «شتاب و شیب» التهابهایی هم وجود دارد که بخشی از آن نشأت گرفته از سیاستهای پولی، رفتار سیاستمداران و جو روانی است. به بیان ساده بعضاً در ایران بحث نرخ ارز فراتر از عرضه و تقاضا است.
عرضه و تقاضا، موضوعات مهم در تعیین نرخ ارز است و عموماً ما به روش عرضه و تقاضا میخواهیم نرخ ارز را کنترل کنیم؛ ولی در واقع چنین نیست. بخشی از تقاضا برای خرید ارز در کشورمان واقعی نیست. زمانی که تقاضا برای خرید ارز کاذب ناشی از جو روانی، استفاده از فرصتهای رانتجویانه و التهابهای اقتصادی باشد، کنترل نرخ ارز به شیوه عرضه و تقاضا راهکار خوب و اثرگذاری نیست. نرخ ارز با چنین روشی دچار چالش میشود و مجدداً شاهد نوسان نرخ ارز خواهیم بود.
در تعیین نرخ ارز، اولین نکته این است نرخ ارز یک کالای عمومی قابل مبادله نباید باشد؛ کشورهای موفق چنین سیاست و روشی را دنبال کردند. نرخ ارز یک ابزار سیاستی است، چرا که اهم کارکرد نرخ ارز در تجارت (صادرات- واردات) است. بنابراین در واردات ارز مورد استفاده زیاد قرار میگیرد. بدین جهت مجموعه سیاستمداران پولی و ارزی باید در این دوره با درایت و جدیت مدیریت تقاضا را دنبال کنند و در کنار این امر مدیریت عرضه داشته باشند. بیش از 10 الی 15 سال است که کشور با التهاب ارزی مواجه است و هیچ زمان نتوانسته در کنترل آن کارنامه خوبی داشته باشد، علت ناکامی در این حوزه به «مدیریت عرضه» برمیگردد. اگر «مدیریت تقاضا» صورت گرفته بود، با سرعت بهتری میتوانستیم التهاب بازار ارز را کاهش دهیم.
رئیس جمهوری و رئیس کل بانک مرکزی بخصوص در دوره قبل، عنوان میکردند که هر میزان که مردم ارز و سکه بخواهند، وجود دارد. این در حالی است که چنین سیاستی درست نیست. ارز و سکه یک کالا نیست. بعضاً دولتها به ارز و سکه به عنوان یک کالای انحصاری نگاه میکنند و با فروش ارز جریانات پولی خود را کنترل میکنند، به عنوان مثال با فروش ارز میتوانند ریال خود را تأمین و حتی از کسری بودجه جلوگیری کنند. زمانی که ارز 5 درصد و یا 10 درصد بیشتر شود، دولتها بر درآمد ریالیشان افزوده میشود. دولتها چنین امری را شروع میکنند اما شتاب قیمتی دیگر دست دولتها نیست. بر این اساس در مورد کالاهای انحصاری مانند ارز، عرضه و تقاضای آن باید عالمانه و مدبرانه در کشور بررسی، برنامهریزی و اجرا شود. تحت هیچ شرایطی نباید انگیزههای سودجویانه و منفعتطلبانه در مورد خرید ارز در کشور ایجاد شود. وقتی انگیزه برای خرید ارز ایجاد میشود به غیر از دلالان، برخی از فعالان اقتصادی هم با هدف کسب سود بیشتر منابع ریالی خود را به ارز تبدیل میکنند.
بنابراین، این اقدام یا همان سوداگری ارزی در سطح ملی توسط برخی از نهادها، ارگانها، بانکها و... رخ داد. این گروه تقاضا را تحریک کردند و حتی باعث شدند که مردم عادی هم به این سمت بروند. دولت با بیان اینکه ارز و سکه به اندازه کافی دارد و هیچ مشکلی نیست به سوداگری برخی از گروهها دامن زد و در نهایت نرخها به حدی شتاب گرفت که دولت نتوانست آن را کنترل کند. در حقیقت ارز از ابزار سیاست تجاری خارج شد و به بخشهایی رفت که باعث شد اقتصاد کشور به بی ثباتی نزدیک شود.
از اینرو باید مدیریت تقاضا برای خرید ارز عملیاتی شود، اگر تقاضا متعادل نشود نمیتوان نرخ ارز را به ثبات رساند. دولت نباید اجازه دهد فرد، نهاد، ارگان و بانکی ارز خریداری کند و از خرید و فروش آن و بازی با ارز به درآمد برسد، درست است که با چنین اتفاقی درآمد ریالی به دست میآید اما در نهایت با هرگونه افزایش قیمت ارز، پول ملی بی ارزشتر میشود.
مدیریت تقاضای ارز در تمام کشورها وجود دارد، در امریکا اجازه داد نمیشود که افراد یورو خریداری کنند، وورد و خروج پول خارجی در این کشور از مبدأ فرودگاه و حتی حسابهای فرد کنترل میشود و این گونه نیست که مردم امریکا براحتی خرید و فروش ارز غیر از دلار داشته باشند. ما باید در مدیریت تقاضای ارز در کشورمان بسیار جدی باشیم؛ منابع ارزی به جای آنکه در بالش باشد باید با جذب اعتماد مردم و ارائه سود مناسب وارد سیستم بانکی شود. در چنین شرایطی میتوان از سوداگری ارز کاست.
اکنون اتفاقاتی که در بازار ارز رخ میدهد، ناشی از جو روانی سوداگران است. بر این اساس جو روانی خرید ارز که در بانکها، نهادها، شرکتها و مردم وجود داشته فروکش کرده است. یعنی خودبهخود تقاضا برای خرید ارز با توجه به انتظاراتی که به واسطه مذاکرات و درآمد ارزی وجود دارد، رو به کاهش است. بنابراین قبل از اینکه دولت کاری کرده باشد جو روانی باعث کاهش نرخ ارز شده است. بدین جهت دولت باید سوار همین جو روانی شود تا با مدیریت تقاضا نسبت به کنترل نرخ ارز اقدام کند. در این صورت فضای اقتصادی و آینده ارزی کشور شفاف خواهد شد و فعالان اقتصادی با پیشبینی حداقلی در مورد آینده میتوانند برای انجام و توسعه فعالیتهای خود برنامهریزی کنند و از سویی این امر باعث افزایش ارزش پول ملی خواهد شد و نکته دیگر این است که اگر سیاستگذاران به مدیریت تقاضای ارز توجه کافی داشته باشند، سرمایهگذاران جدید به جهت آنکه میتوانند تصوری از آینده اقتصادی ایران داشته باشند، نسبت به سرمایهگذاری اقدام خواهند کرد. اشتباه دولتها طی 40 سال گذشته این بوده است که مدیریت تقاضا در مورد ارز را جدی دنبال نکردند، آنها تصور میکردند با مدیریت عرضه میتوانند از التهاب فضای ارزی کشور بکاهند.
نظر شما