شناسهٔ خبر: 47084007 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن‌امروز | لینک خبر

نگاه «وطن‌امروز» به سریال‌های تلویزیونی در رمضان 1400 و فرصت‌هایی که از دست رفت

راه و رسم فرصت‌سوزی!

صاحب‌خبر - احسان سالمی: تلویزیون هر قدر در ایام نوروز 1400 در زمینه پخش سریال‌های نوروزی نمره قبولی ‌گرفت، در ایام ماه رمضان امسال به دلایل مختلف در جلب نظر مخاطبانی که پای سریال‌های ساخته‌شده برای این ماه نشسته بودند، با شکست روبه‌رو شد؛ سریال‌هایی که هر کدام به نوعی سعی کردند از داشته‌های قبلی تلویزیون در حوزه آثار نمایشی استفاده کنند ولی در نهایت به واسطه ضعف‌های جدی در ساختار درام و نداشتن مواد لازم برای روایت قصه‌ای در حد و اندازه یک سریال 20 و چند قسمتی، به بیراهه کشیده شدند تا مهم‌ترین دستاورد آنها از دست رفتن فرصت تلویزیون برای جلب نظر مخاطبانش در ماه رمضان باشد. * فاتحه‌خوانی بر مزار قهرمانان! «داستان ممکن است طیفی از شخصیت‌ها را در برگیرد اما در یک روایت قراردادی و کلاسیک، توجه اصلی معطوف به قهرمان یا شخصیت اصلی داستان است. شخصیت اصلی، همان فرد برگزیده‌ای است که زندگی‌اش با حادثه‌ای غیرعادی مختل می‌شود و در نتیجه این حادثه، هدفی را جهت استقرار نظمی جدید دنبال می‌کند.»؛ این تعریفی است که چارلی موریتس در کتاب «تکنیک‌های فیلمنامه‌نویسی» در ارتباط با قهرمان ذکر کرده است. قهرمان البته در میان منتقدان و کارشناسان ادبیات و هنرهای نمایشی تعاریف دیگری نیز دارد اما بدون شک آنچه که می‌‌توان درباره قهرمان گفت این است که این شخصیت در بطن کنش و کشمکش‌های قصه، حقیقت وجودی خود را به مخاطب عرضه می‌کند و فرصت همزاد‌پنداری میان مخاطب و خود را فراهم می‌کند. اتفاقا به همین خاطر هم هست که قهرمان‌ها باید صفت قابل‌تحسینی داشته باشند تا مخاطب بتواند با آنها احساس قرابت و نزدیکی داشته باشد. حالا اگر با در نظر گرفتن این تعاریف و ویژگی‌ها به عنوان متر و معیاری برای شناخت قهرمان سراغ قصه‌ سریال‌های رمضانی امسال برویم، با نتایج عجیبی روبه‌رو خواهیم شد! قهرمان قصه «یاور»، پیرمردی رستوران‌دار است که سال‌ها به عنوان کاسبی خوشنام در محله و در میان اطرافیان شناخته می‌شده است؛ شخصیتی که اتفاقا از لحاظ رفتاری شباهت زیادی به کاراکتر «حشمت فردوس» در سه‌گانه «ستایش» دارد و بسیاری از مخاطبان را ناخواسته به یاد حشمت فردوس می‌اندازد. «یاور» هم درست مثل حشمت فردوس مردی مغرور، مردسالار و خشن است که البته ویژگی‌های مثبتی همچون لوطی‌گری، پاکدستی و خانواده‌دوستی هم در خلقیاتش ظهور و بروز دارد. با این همه آنچه باعث شده کاراکتر «یاور چلویی» در جلب نظر مخاطب فرسنگ‌ها از «حشمت فردوس» عقب بیفتد، ضعف شدید ساختار درام و دیالوگ‌های گلدرشتی است که برای این قصه درنظر گرفته شده است. اگر «حشمت فردوس» همانند آنچه که از تعریف قهرمان گفتیم، بر اثر وقوع یک حادثه [فوت ناگهانی پسر جوانش/ از دست رفتن دارایی‌ها] با تمام توان سعی در استقرار یک نظم جدید [در اختیار گرفتن حضانت نوه‌اش/ باز گرفتن دارایی‌ها] داشت؛ اینجا با شخصیتی روبه‌رو هستیم که در مواجهه با یک اتفاق مهم [کشته شدن صمیمی‌ترین دوست] پس از کمی تلاش به سرعت در لاک دفاعی فرو می‌رود و به جای کنش قهرمانانه، دیالوگ‌های شعاری تحویل مخاطب می‌دهد. اتفاقا این تصویر بد از شخصیتی که به عمد و به خواست سازندگان اثر از روی «حشمت فردوس» کپی شده، در نهایت به تصویر دوست‌داشتنی «حشمت فردوس» نیز لطمه خواهد زد. این موضوع برای «بچه‌ مهندس» نیز از منظری دیگر تکرار شده است. «جواد جوادی» که در ۳ فصل قبلی این مجموعه به عنوان پسری یتیم اما مغرور، باهوش و با عزت نفس به مخاطب معرفی شده بود، در فصل چهارم این مجموعه تبدیل به آدمی ضعیف، ترسو، لجوج، بی‌منطق و بشدت احساسی شده که هیچ نشانی از آن قهرمان دوست‌داشتنی ۳ فصل قبل ندارد. قهرمانی که خلاف روال سابق قصه‌های «بچه مهندس» در بطن کشمکش‌های قصه در برابر مشکلات کم‌ می‌آورد و براحتی عقب‌نشینی می‌کند و از اساس علاقه برای همزاد‌پنداری را از مخاطب می‌گیرد. * فرصت‌هایی که تباه شد شاید پاسخ سازندگان این آثار به برخی انتقادات، استناد به میزان مخاطبان سریال‌ها باشد. در حالی که به شکل طبیعی مخاطبی که بعد از ساعت‌ها روزه‌داری پای سفره افطار نشسته، خواهان سرگرم شدن است و در این مسیر نیز راحت‌ترین راه تماشای سریال‌های تلویزیون است ولی این دلیلی بر قوت فنی و کیفی این آثار نیست؛ آثاری که فرصت طلایی باکس سریال‌های رمضانی سیما را از دست داده‌اند. «احضار» که سریال رمضانی شبکه اول سیما است و قرار بود یادآور تجربه‌های موفق پخش سریال‌های ماورایی در ماه رمضان همچون «او یک فرشته بود» و «اغما» باشد، به واسطه اشتباه در انتخاب بازیگران و اینکه داستان کم‌رمقی دارد، از منظر کیفی فرسنگ‌ها با نمونه‌های قبلی خود فاصله گرفت؛ قصه‌ای در ارتباط با سوءاستفاده از مسائل ماوراءالطبیعه همچون احضار روح که به مراتب از نسخه نمایش خانگی سریالی با همین نام و موضوع مشابه، ضعیف‌تر است. از سوی دیگر در شرایطی که «یاور» فرصت آن را داشت تا با استفاده از ظرفیت ایجاد شده توسط «ستایش» و البته ظرفیت همیشگی داستان‌های عامه‌پسند، خود را تبدیل به برگ برنده تلویزیون در رمضان 1400 کند، ضعف‌های آشکار در ساختار داستان و خطاهای فاحش در جزئیات قصه که ناشی از شتابزدگی در تولید است، آن را تبدیل به یکی از تجربه‌های شکست خورده شبکه سوم سیما در این چند سال اخیر کرد. «بچه مهندس 4» نیز که بعد از موفقیت چشمگیر فصل سوم این مجموعه در جلب نظر مخاطبان فرصت آن را داشت تا یک بار دیگر با روایت قصه‌ زندگی «جواد جوادی» مخاطبانش را پای تلویزیون میخکوب کند، با حذف ناگهانی و بدون منطق برخی شخصیت‌های فصل قبل از جمله دوستان نزدیک «جواد» و همچنین اضافه کردن بیش از اندازه برخی خرده قصه‌ها، عملا نشان داد در این فصل حرف خاصی برای گفتن ندارد؛ آنچنان که در طول 20 و چند قسمتی که تاکنون پخش شده، بیشتر قصه بر کش‌دادن ماجرای ازدواج «جواد» و «مرضیه» متمرکز بوده است. حتی خرده قصه‌هایی همچون ماجرای حضور مامور نفوذی در میان خلافکاران نیز با وجود آنکه به شهادت این مامور ختم می‌شود، نه تاثیری در برانگیختن احساسات مخاطب دارد و نه در عمل کمکی به سرپا شدن قصه اصلی و کم‌رمق سریال می‌کند. * از دانشگاه واقعی تا دانشگاه سریال‌های رمضانی! البته با وجود همه نقدها باید به این نکته نیز اشاره کرد که همه این سریال‌ها از منظر ورود چهره‌های تازه و بازیگران جوان به عرصه هنرهای تصویری، اتفاقی مثبت را برای تلویزیون رقم زدند و شاید این مهم‌ترین نکته مثبت آنها باشد. با این همه نکته دیگری که در ارتباط با این سریال‌ها و به طور کلی همه محصولات نمایشی ساخته شده در تلویزیون نباید از آن غافل شد، تصویر کج و معوج و اشتباهی است که از دانشگاه و دانشجو نمایش داده می‌شود. در میان سریال‌های رمضانی امسال «یاور» و «بچه مهندس 4» دو سریالی بودند که بیشتر قصه آنها در دانشگاه روایت می‌شد یا به نوعی به فعالیت‌های دانشجویی مرتبط بود اما هر دوی این آثار در زمینه نمایش محیط دانشجویی با ضعف‌های جدی روبه‌رو بودند؛ حالا یکی بیشتر و یکی کمتر! «یاور» که از اساس محیط دانشگاه را به مثابه مدرسه در نظر گرفته بود و گاف‌های متعددی را در زمینه نمایش محیط دانشگاه و فعالیت‌های دانشجویی داشت؛‌ آش آنقدر شور شد که پس از چند قسمت محور اغلب انتقادات به «یاور» در میان مخاطبان و کاربران فضای مجازی، تصویر نادرستی بود که این سریال از محیط دانشگاه و فعالیت‌های دانشجویی نشان می‌داد. دانشگاهی که دوربین مدار بسته ندارد، سرایداری مثل بابای مدرسه دارد و نمرات امتحانی پایان ترم دانشجویانش به جای سایت در تابلوی اعلانات دانشگاه اعلام می‌شود! و حتی دانشجویانش از ترس افتادن یک درس در ترم آخر [که می‌شود آن را به شکل ارائه به استاد پاس کرد] دست به آدم‌کشی می‌زنند! «بچه مهندس 4» نیز با وجود آنکه بخش عمده‌ای از داستان فصل سوم این مجموعه در دانشگاه روایت می‌شد و تیم تولید آن تجربه ساخت اثر در چنین فضایی را داشت اما در این فصل در نمایش تصویر تعاملات دانشجویان با هم و با اساتید و همچنین انجام پروژه‌های علمی دانشجویی، به دام اغراق و تصاویر تصنعی و غیرواقعی افتاد؛ تصویری که به نظر می‌رسد باید علت اصلی تفاوت آشکار آن با حقیقت دانشگاه در شرایط امروزی را در فاصله داشتن نویسندگان و سازندگان این آثار از محیط فعلی دانشگاه‌ها و مناسبات حاکم بر آن دانست؛ موضوعی که اگر اصلاح نشود، نتیجه‌ای جز فاصله گرفتن مخاطبان از محصولات نمایشی تلویزیون نخواهد داشت.

نظر شما