شناسهٔ خبر: 47080810 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: راه دانا | لینک خبر

حکومت دینی؛ هدفی از آغاز تا پایان خلقت

وقتی مردم مقدمات تشکیل حکومت دینی را با اراده و تصمیم خود فراهم نکنند، وقتی خواص جامعه، کاری که باید بکنند، نکردند؛ وقتی یاران همراه در زمان نیاز، کار لازم را انجام ندهند، به جای چشیدن طعم شیرین حکومت دینی، با حوادث تلخی روبرو می‌شوند که ما به آن دوران محنت و غم ائمه می گوییم.

صاحب‌خبر -

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ حجت الاسلام علی شیرازی در یادداشتی نوشت: همه پیامبران الهی برای ایجاد حکومت و جامعه و نظام توحیدی و برانداختن نظام جاهلی و شرک آمیز آمدند . آنان از همان روز اول با صداقت و با درستی و راستی ، هدف واقعی و نهایی خود را بیان کردند . هدف پیامبران و همه‌چیز مکتب آنان ، توحید بود . توحید ، عبارت است از اعتقاد به خدا و کفر به طاغوت ، نفی الوهیت و عظمت متعلق به بت ها و سنگ ها و چوب های خودساخته و انسان های مدعی خدایی ، و انسان هایی که اسم خدایی کردن هم نمی آوردند؛ اما می خواهند عمل خدایی کنند .

 توحید یعنی حاکمیت ارزشهای الهی بر جامعه ، و نفی حکومت های طاغوتی ، استبدادی ، فاسد و طغیانگر . توحید یعنی منشا مدیریت زندگی انسان ، عبارت باشد از علم الهی و قدرت الهی و رحمت الهی و فیض الهی و هدایت الهی.
 
توحید به معنای ایجاد یک محیط الهی ، یک جامعه و نظام الهی، یک نظام عادلانه ، یک نظام بی طبقه ، یک نظام بدون استثمار ، یک نظام بدون ظلم، به معنای تشکیل یک چنین نظامی است .
 
جامعه توحیدی یعنی جامعه‌ای که در آن ، خدا فقط آقایی و خدایی میکند . هیچ کس غیر خدا در آن خدایی نمی کند . هیچ موجودی در جامعه توحیدی ، مردم را به اطاعت خود فرا نمی خواند؛ حتی پیامبر که نماینده خدا است .
 
هیچ پیامبری حق ندارد؛ مردم را به فرمان خود دعوت کند؛ یعنی چیزی که فقط حق خداوند است .قدرت‌های زورگو و قلدران جهان بر خلاف توحید عمل کردند . پیامبران آمدند که زورگویان و طاغوت ها را نفی کنند و نظام الهی را به وجود آورند . پیامبران آمدند تا انسانها را به یک مسئله اجتماعی دعوت کنند . سردمداران کفر را و کاخ ریاست آنان را ویران کنند و نظام دینی را تشکیل بدهند . اساس دشمنی طاغوت ها با پیامبران نیز همین بود . پیامبران برای ایجاد جامعه توحیدی آمدند . مبعوث شدند تا حکومت انحصاری خدا را شکل بدهند و اطاعت مردم تنها از خداوند بزرگ باشد .
 
پیامبر اسلام نیز برای تشکیل حکومت دینی مبعوث شد . خداوند با ارسال پیامبران برای بشر، قانون های آسمانی ای آورد که همه ی پایه اش بر اساس عقل استوار بود و تشکیل یک حکومت عادلانه داد که پایه اش بر قوانین دینی تکیه داشت . پیامبر اکرم هم پس از ۲۳ سال موفق به تشکیلات با اساسی شد که پایه آن با عدالت و توحید برقرار بود .
 
خداوند در آیه ۳۶ سوره نحل می فرماید: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ - و به راستی ، ما در میان هر امتی ، پیامبری را برانگیختیم [تا به مردم بگوید] که: «خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید.»
 دعوت به توحید و دوری از طاغوت ، نقطه ی شروع دعوت و در راس برنامه پیامبران الهی بوده است.
 
خداپرستی با پذیرش سلطه ی طاغوت ها و ستمگران و ظالمان نمی‌سازد . جامعه ی دینی بایستی در زیر چتر حکومت دینی زندگی کند و بر همین اساس پیامبر اسلام مامور به تشکیل نظام اسلامی شد و جامعه ای آباد و آزاد و بی تبعیض و انسانی به وجود آورد . همانند همان اجتماعاتی که انبیای بزرگ الهی در طول تاریخ به وجود آوردند . قرآن مجید نشانه های فراوانی از جامعه‌ای که انبیاء تشکیل دادند، بیان می کند. ماجرای طالوت ، ماجرای سلیمان ، ماجرای موسی و آمدنش به سرزمین مقدس ، ماجرای موسی و تقاضای بیرون بردن بنی اسرائیل برای تشکیل جامعه و مدینه ی فاضله . پیامبران وقتی برانگیخته می شوند ، عمارت بد بنا شده و بر خلاف اسلوب معماری فطرت انسانی را به یک امارت زیبا و نیکو تبدیل می‌کنند و جامعه ی گمراه را به جامعه ی توحیدی تبدیل می سازند . جامعه‌ای که در آن تبعیض و ظلم و نابسامانی و نامردمی نیست . در آن جامعه ، توحید حاکم است . توحید به معنای این است که همه چیز ، قانون ، سنت ، مقررات ، آداب ، فرهنگ ، از سوی خدا الهام می‌شود .
 
پیامبر اسلام(ص) هم که آمد برای این تحول بزرگ آمد . آمد تا جامعه را دگرگون کند . آمد تا بگوید چرا باید سر چشمه های جوشان مال در اختیار یک اقلیت اشراف باشد . چرا باید بردگان و غلامان ، جفاکش هوس‌های ارباب ها باشند؟ چرا باید ضعیفان ، جورکش و بارکش تمایلات ولید بن مغیره ها و ابوجهل ها و ابولهب ها و ابوسفیان ها باشند؟ ایشان در آن دوران حکومتی ساخت که در دنیا مانندی نداشت . در هیچ کجا رابطه ی مردم و حاکم نظیر مدینه النبی نبود.
 
 پیامبر اکرم آمد تا بگوید: یا ایُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ رَبَّکُمْ وَاحِدٌ وَ إِنَّ أَبَاکُمْ وَاحِدٌ کُلُّکُمْ لِآدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَابٍ - ای مردم! بدانید و آگاه باشید پروردگار همه ی شما یکی است و همگان از یک پدر و مادر به دنیا آمده اید و فرزندان آدمید و آدم نیز از خاک آفریده شده است .(نهج الفصاحه، 675)
 
اصل و نسب و ریشه و ماده ی تمامی انسان ها یکی است. آفریدگار همه یکی است . انسان‌ها با هم برادر و برابرند . نژاد و ملیت و زبان و رنگ؛ عامل برتری و امتیاز نیست .
 
پیامبر اسلام آمد تا حرف خدا را ابلاغ کند و بگوید: یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثى وَجَعَلناکُم شُعوبًا وَقَبائِلَ لِتَعارَفوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم - ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا از یکدیگر شناخته شوید؛ نه احساس جدایی و برتری کنید . همانا گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شما است .(سوره حجرات، آیه 13)
 
 پیامبر اکرم(ص) با این نگاه و به فرمان خدا تشکیل حکومت داد . او برای ایجاد نظام عدل و حق الهی مبعوث و برانگیخته شد و حکومت دینی را با مبارزات پیگیر خود، به وجود آورد . مرکز حکومت نبوی در مدینه بود . زمانی که مکه را فتح کرد؛ در اعلامیه‌ ی فتح مکه فرمود: إنّ النّاسَ مِن عَهدِ آدَمَ إلى یَومِنا هذا مِثلُ أسنانِ المُشطِ ، لا فَضلَ لِلعَرَبیِّ علَى العَجَمیِّ و لا للأحمَرِ علَى الأسوَدِ إلاّ بِالتَّقوى -
ای مردم! بدانید که انسانها از آغاز خلقت شان تاکنون ، از عصر آدم ابوالبشر تا امروز مانند دندانه های شانه با یکدیگر مساوی هستند و کوچکترین برتری نسبت به یکدیگر ندارند . عرب را بر عجم و نژاد سرخ را بر سیاه ، هیچ برتری و فضیلتی نیست؛ جز به تقوا و پرهیزگاری .(مستدرک الوسایل ج2 ص 340)
 
 پیامبر اکرم(ص) جانشین خداست و به فرمان پروردگار ، نظام غیر عادلانه غیر انسانی را به نظام الهی تبدیل کرد . همه ی امتیازات و برتری های ملی و نژادی را لغو کرد . هیچ نژادی را بر نژاد دیگر برتری نداد. عرب و عجم و سیاه و سفید و سرخ و ضعیف و قوی را برابر و یکسان دانست و ملاک برتری انسانها از هم را در حکومت دینی اش ، "تقوا" اعلام کرد .
 
علت مبارزه پیامبران با نظام غیر عادلانه و طاغوتی هم برای همین است . آنان مامور به تشکیل حکومت دینی اند . اراده ی الهی بر این قرار گرفته است و همه ی پیامبران بر اساس اراده ی حکیمانه ی الهی تدبیر و عمل می‌کنند .
خداوند در آیه های ۶ و ۵ سوره قصص می فرماید: وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَنُرِیَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا کَانُوا یَحْذَرُونَ - و ما اراده کرده ایم بر کسانی که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند ، منت گذاریم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم و به آنان در آن سرزمین ، قدرت و تمکن بخشیم و به فرعون و وزیرش هامان و سپاهیان شان ، که از ایشانند ، آن چه را از آن بیمناک بودند ، نشان دهیم . 
 
مستتضعفان کسانی‌اند که استکبار آنان را به استضعاف کشیده است. در آیه ۱۶۴ سوره ی آل عمران می‌فرماید: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ - خداوند بر مومنان منت نهاد که در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیخت . 
 
در این آیه هم فرمود:"ان نَمُنَّ" بر مستضعفان منت گذاشتیم که وارث زمین شوند . به آنان پیامبری دادیم که نظام طاغوت را در هم بشکند و نظام الهی را جایگزین نظام ظلم و جور و طغیان کند و امام آن جامعه ، پیامبر باشد . رهبر و الگوی جامعه ، پیامبر باشد؛ تا مردم و جامعه را که اسیر چنگال ضعف بودند ، از پستی و استضعاف خارج کند و به زمامداری متبوع برساند .
 امام صادق(ع) فرمود: اِنَّ رَسولَ اللهِ کانَ هُوَ الاِمام - پیامبر امام جامعه است . (اصول کافی جلد ۴ صفحه ۴۶۶).
امامی که مأمور تشکیل حکومت نبوی است . مردم هم موظفند تابع حکومت نبوی باشند . امامت اولیای الهی نیز ادامه ی نبوت است . امام دنباله ی نبی است. امام هم مامور تشکیل چنین حکومتی است و مردم هم باید از آن امام تبعیت کنند.
 
امام باقر (ع)  می فرماید: خدای تبارک و تعالی فرموده است :لَاُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَیَةِ کُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً وَ لَاَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَیَةِ کُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً – به تحقیق عذاب می‌کنم هر رعیتی را که در اسلام با پیروی پیشوای ستمگری که از جانب خدا نیست ، دینداری کند ، اگرچه آن رعیت نسبت به اعمال خود نیکوکار و پرهیزکار باشد ، و به تحقیق عفو می کنم از هر رعیتی که در اسلام با پیروی از پیشوای عادلی از جانب خدا دینداری کند، اگرچه آن رعیت نسبت به خود، ستم گر بد کردار باشد . (اصول کافی، ج1 ص 376)
 این حدیث می‌گوید آن مردمی که تحت ولایت ولی خدا ، پیامبر خدا و امام معصوم زندگی کنند ، اهل نجات اند و هر کس در زیر چتر ولایت طاغوت و پادشاه ظالم و ستمگر زندگی کند ، اهل بدبختی و عذاب است . امام عادل منصوب از جانب خدا مثل خلبانی ماهر و راه بلد است که همه مسافران را؛ ولو بد اخلاق و گنهکار را به مقصد می رساند .
 
پیامبران و ائمه دین مامور به تشکیل حکومت دینی و حکومت عدلند . پس از پیامبر اسلام(ص) علی بن ابیطالب(ع) که دنباله ی نبی است ، مامور تشکیل حکومت علوی است . خدا پیامبر را فرستاد و قرآن مجید را با آن همه تشریفات نازل کرد که پیامبر حکومتی تشکیل بدهد تا در جامعه ی بشری از آن بهره ببرد . این حکومت ، مقطعی نبود؛ چه اینکه حکومت پیامبر در طول حکومت پیامبران بود . پیغمبری که برای مسائل جزئی چندین حکم و فرمان آسمانی آورده است؛ قطعاً برای مهم‌ترین موضوع برای بشر هم حکم آورده است . امکان ندارد پیامبر مردم را پس از خودش سرگردان و حیران بگذارد. از احکام روشن عقل است که هر قانونگذاری در جهان ، قانون را برای جریان و عمل کردن می‌گذارد. پس از او هم بایستی آن قانون ها جریان داشته باشد. این قانون توسط فردی شبیه پیامبر اجرایی می شود و ما آن را امامت می نامیم . از این جهت به حکم عقل ، همانطور که دین و قرآن در پیشگاه خدا و پیامبر با اهمیت تلقی می‌شوند ، امامت هم باید در آن پیشگاه به همان اهمیت شناخته شود؛ زیرا که امامت قوه ی جریان قانون است که مقصود اصلی از دین و قانون گذاری است .
 
حضرت زهرا(س) می فرمایند: جَعَلَ اللهُ طاعَتَنا نظاماً لِلملَّةِ و اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَةِ - خداوند اطاعت ما را نظام و سامانی برای آیین اسلام و امامت ما را امانی از تفرقه و اختلاف قرار داده است. (دلائل الامامه، ص33)
 امام خمینی(ره) می فرمایند: "ما معتقد به ولایت هستیم؛ و معتقدیم پیغمبر اکرم(ص) باید خلیفه تعیین کند و تعیین هم کرده است .
 
آیا تعیین خلیفه  برای بیان احکام است؟ بیان احکام را در کتابی می نوشتند ، و دست مردم می دادند، تا عمل کنند . اینکه عقلاً لازم است خلیفه تعیین کند ، برای حکومت است . ما خلیفه می‌خواهیم تا اجرای قوانین کند . قانون مجری لازم دارد . در همه کشورهای دنیا این طور است که جعل قانون به تنهایی فایده ندارد" .( ولایت فقیه ، ص 14 )
 
تردید نیست که امامان ، زمامداران امت اسلامی پس از پیامبر بودند . آنها همان اختیارات پیامبر و ولایت عام و خلافت کلی الهی را دارا بودند . آنان معیارند . بدی ها و خوبی ها با آنها سنجیده می شود .آنان دنباله روی پیامبرند و مامورند تا راه پیامبر اعظم را طی کنند. امیرالمومنین نیز همین مأموریت را دارد .
 
 بنیانگذار جمهوری اسلامی می فرمایند: "ولایتی که در حدیث غدیر است به معنای حکومت است ... اینکه حدیث غدیر را ما حساب کنیم که می‌خواهد یک معنویتی را برای حضرت امیر، یا یک شانی، برای حضرت امیر درست کند، نیست؛ حضرت امیر است که غدیر را به وجود آورده است ،مقام شامخ اوست که اسباب این شده است که خدای تبارک و تعالی او را حاکم قرار بدهد . مساله، مساله حکومت است؛ مساله ، مساله سیاست است... خدای تبارک و تعالی این حکومت را و این  سیاست را امر کرد که پیغمبر به حضرت امیر واگذار کنند... این حکومتی که عجین با سیاست است، در روز عید غدیر برای حضرت امیر ثابت شد". (تبیان،دفتر 42، ص214)
 
 ایشان همچنین در تاریخ ۲۸/ ۸/ ۱۳۵۷ فرمودند: "روز عید غدیر روزی است که پیغمبر اکرم(ص) وظیفه ی حکومت را معیّن فرمود، و الگوی حکومت را تا آخر تعیین فرمود ... چنانچه حضرت امیر خودش هم برنامه‌اش را در آن عهدنامه ی مالک اشتر بیان فرموده است که حکومت و آن اشخاص که از طرف ایشان حاکم بر بلاد بودند تکلیفشان در این جهات چه هست." (صفیحه ی امام، ج5 ،ص28)
 
 امیرالمومنین(ع) ۴ سال و ۹ ماه حکومت کردند . امام حسن(ع) هم یک مدت بسیار کمی به حکومت رسید. هدف از حکومت ، زعامت و قدرت طلبی نبود. هدف گسترش ایدئولوژی انقلابی و تکامل طلب و انسان ساز بود. دعوت به توحید بود. هدف تقویت ایمان جامعه ی بشری بود. هدف نابودی جریان باطل و طاغوت بود. راهی که پیامبران پیمودند. راهی که پیامبر طی کرد و با ابوسفیان مبارزه کرد. راهی که علی بن ابیطالب(ع) پیمود و برای استقرار حکومت حق با معاویه جنگید. کار امام حسن(ع) هم در ادامه ی کار امیرالمومنین(ع) بود. پیش از علی علیه السلام هم پیامبر(ص) همین راه را رفتند. هدف امام حسن علیه السلام استقرار مکتب و حکومت نبوی و علوی بود. اما از زمان امیرالمومنین(ع) صفوف حق و باطل در هم مخلوط شده بودند؛ مردم ظاهر بین بودند و حقایق را آنچنان که باید نمی‌فهمیدند .امام حسن (ع) وارث آن وضع بود. مردم به اشرافیگری خو گرفته بودند. از جنگ در دوران حکومت علی علیه السلام خسته شده بودند. به راحتی و رفاه علاقه نشان می دادند. این مردم در کنار معاویه قرار گرفتند و مانع استمرار حکومت امام حسن (ع) شدند. ولی امام مجتبی علیه السلام در همه دوران امامت، زمینه های قیام برای شکستن قدرت های طاغوتی را فراهم کرد.
 
  امام خامنه ای می فرمایند: "اگر  صلح امام مجتبی نبود، واقعه ی کربلا هم نبود، واقعه ی فخ هم نبود، واقعه ی زید هم نبود ، وقایع تاریخ پرافتخار دودمان  هاشمی در طول حکومت بنی امیه و بنی عباس نبود، و این صفحات روشن تاریخ- که هر کدام یک نقشی دارند در روشنگری چهره ی واقعی اسلام- هیچ کدام نبود ؛ و امروز اسلام اگر بود اسلام معاویه بود." (دو امام مجاهد ، صص/ 1 و 50)
 
امام علی علیه السلام  دنباله ی نبی  است . امام حسن علیه السلام دنباله ی علی (ع) و نبی است. نمی‌شود آنان را دنباله‌رو ی پیامبر(ص) بدانیم  و بگوییم آنها از تشکیل چنین حکومت دینی و نظام اسلامی ای غافل بودند.
 امام خامنه‌ای در تاریخ 24/3/1358 فرمودند: "یکی از کارها ، مشاغل و شئون امام، این است که اگر نظام سیاسی و اجتماعی اسلام بر سر کار است، آن را حفظ کند؛ و اگر نیست، کوشش کند آن را به وجود آورد. به زندگی ائمه ی ما نگاه کنید؛ امام امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع) در شرایطی به حکومت و قدرت رسید که نظام اسلامی بر سر کار بود، منتها با  نواقصی. امام سعی کرد این نواقص را برطرف کند ، نظام اسلامی را حفظ کند ، آن را تجدید حیات بدهد و به شکل زمان پیغمبر صلی الله علیه واله-یعنی اسلام خالص و ناب- برگرداند. امام حسن مجتبی علیه السلام هم در ۶ ماه خلافت خود ، سعی اش همین بود... بعد از آتش بس با معاویه ، در آن ۱۰ سالی که امام حسن علیه السلام زنده بود، و امام حسین علیه السلام در مدت ده سالی که در زمان معاویه امامت کرد، تا ۲۰۰ سال و اندی زندگی ائمه علیهم السلام، تا وقت وفات امام حسن عسکری علیه السلام یعنی سال ۲۶۰ هجری قمری، ظاهراً ائمه ی ما سعی شان بر این بود که حکومت اسلامی را بر سرکار بیاورند... ائمه ی ما گروه مبارزی بودند ،  رهبران مبارزی بودند که یک شبکه ی عظیم تبلیغاتی و سیاسی را در سراسر کشور عظیم اسلامی اداره می کردند. شما بدانید در همین استان های ایران -خراسان، سیستان، مازندران، ری- و در بسیاری از بلاد دیگر ، همچنین در عراق ، یمن ، حجاز ، مصر، تبلیغات عظیمی علیه دستگاه های قدرت اموی و عباسی در زمان ائمه  ما انجام می گرفت. تبلیغات بسیار شکننده ای وجود داشت، و همان ها بود که وضع حکومت را متزلزل می‌کرد و گروه‌ها را به جان اینها می‌انداخت. این مبارزات سیاسی... برای این بود که می خواستند حکومت اسلامی ، حکومت علوی و نبوی و حکومت قرآن، در جامعه برپا کنند. (آفتاب در مصاف ، صص 8 تا 10) 
 
امام حسین علیه السلام وقتی دید که نظام اسلامی و حکومت نبوی و علوی رو به ویرانی می‌رود ، قیام کرد. وقتی بناست یزید فاسد فاسق فاجر ،جانشین پیغمبر شود ، زنگ خطر به صدا در می آید؛ امام حسین علیه السلام به سمت کربلا حرکت می‌کند تا ضربه ای کاری به حکومت ظالم و فاسد و باغی وارد کند؛ ولو توفیق تشکیل حکومت دینی حاصل نشود. قیام، قیام علیه حکومت فاسد یزید است . قیام، قیامی برای ارزش‌های دینی و معرفتی و برای ارتقاء ایمان و عزت جامعه است.
 
قیام امام حسین علیه السلام برای این است که مردم از فساد و زبونی و پستی و جهالت نجات پیدا کنند. اگر نتیجه این می شد که امام حسین (ع) بتواند بر حکومت یزید پیروز شود و قدرت را از چنگ کسانی که با زور بر سر مردم می کوبیدند ، خارج کند و کار را در مسیر صحیح خود بیندازد ، قطعا امام از این نتیجه خرسند می‌گشت.
 
امام خمینی در تاریخ 30/12/1366فرمودند: "آنهایی که خیال می کنند که حضرت سیدالشهدا برای حکومت نیامده ،خیر؛ این ها برای حکومت آمدند ، برای اینکه باید حکومت دست مثل سیدالشهدا باشد." 
 
مردمی که دم از ایمان میزدند ، امام حسین(ع) را یاری نکردند و الا امام می توانست حکومت دینی را حاکم کند و دنیا و آخرت مردم را اصلاح نماید . امام به مردم علم و معرفت و عزت می‌دهد . در میان آنان رفق و مدارا ترویج می کند. ابهت اسلام و مسلمین را در مقابل دشمنان حفظ می‌نماید . مردم نخواستند و امام حسین علیه السلام را تنها گذاشتند و مانع شکل گیری حکومت دینی در عصر امام حسین علیه السلام شدند .
 
از دوران امام سجاد علیه السلام؛ یعنی از سال ۶۱ هجری تا سال ۱۳۵ هجری ، حرکت شکل دهی به نظام دینی از یک نقطه ای آغاز می شود؛ به تدریج کیفیت پیدا می کند ، عمق پیدا می کند، گسترش پیدا میکند و اوج می گیرد . سال ۱۳۵ که سال شروع خلافت منصور عباسی است ، وضع عوض می شود و مشکلاتی به وجود می‌آید که بسیاری از پیشرفت ها  را متوقف و معطل می کند.
 
در عصر امام سجاد(ع) ، کار با دشواری فراوانی آغاز می‌شود . حادثه ی عاشورا در جامعه رعب شدیدی ایجاد کرد. شهادت توابین در سال ۶۵، اختناق را بیشتر نمود. کشته شدن مختار به دست مصعب ، بر وحشت مردم افزود . ماجرای حرّه نیز موجب شد که ترس مردم زیادتر شود و امام سجاد علیه السلام در غربت عجیبی گرفتار آید.
 
 مردم عصر امام چهارم از لحاظ اعتقادی و پایه های ایمانی به شدت پوچ و توخالی شده بودند . سراسر مکه و مدینه را فساد و فحشا گرفته بود. خواص، غرق در گناه بودند.
 
 امام سجاد علیه السلام می فرمایند: مَا بِمَکَّةَ وَ المَدِینَةَ عِشرُونَ رَجُلاً یُحِبُّنَا  - ۲۰ نفر در همه مکه و مدینه نیستند که ما را دوست داشته باشند. (بحارالانوار، ج46 ص 143)
 در چنین محیطی، امام سجاد علیه السلام برای شکل‌دهی به حکومت دینی، مردم را با معارف دین آشنا کرد. امامت را و مصداق امام جامعه را در آن فضای اختناق ، نتوانست معرفی کند. خفقان در آن دوران ، اجازه نمی داد که امام بخواهند با مردم بی پرده و صریح و روشن حرف بزنند.
 
 تا سال ۹۵ ، زندگی امام چهارم اینگونه گذشت . در دوران امام محمد باقر علیه السلام ، وضع به علت زحمات ۳۵ ساله ی امام سجاد(ع) فرق کرده بود . امام پنجم در ادامه ی خط امامت پدرشان ، در دورانی بهتر ، حرکت سیاسی خود را تند تر آغاز می‌کنند. حرکت امام باقر به صورتی است که هشام بن عبدالملک را به وحشت می‌اندازد. امام محمد باقر(ع) بین سال‌های ۹۵ تا ۱۱۴ که دوران امامت آن حضرت است، در سخنان بسیاری برای حکومت محاجه می کند. این حرکت نشان دهنده جهت گیری انگیزه‌ها و روشن بودن این مطلب است.
 
از سال ۱۱۴ که عصر امام صادق علیه السلام شروع می شود تا سال ۱۳۵- تا خلافت منصور- دوران آسایش و گشایش برای امام ششم است.
 
در این دوران که دوران شروع آهسته آهسته ی دعوت بنی‌عباس بود و از طرفی در جاهای مختلف دنیای اسلام ، در آفریقا، در خراسان، در فارس، در ماوراءالنهر، جنگ های متعددی بود؛ امام توانست از فرصت استفاده کند و با تبیین مسئله امامت ، بر روی امامت اهل بیت تاکید نماید و امامت خود را مطرح کند . این خیز حرکت امام صادق علیه السلام به طور طبیعی ایجاب می کرده که در آن عصر، حکومت دینی تشکیل بپذیرد.
امام محمد باقر(ع) می فرمایند:" إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدْ کَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِی السَّبْعِینَ فَلَمَّا أَنْ قُتِلَ‏ الْحُسَیْنُ‏ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ اشْتَدَّ غَضَبُ‏ اللَّهِ‏ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِینَ وَ مِائَةٍ"  (اصول کافی ، ج1 ص368)
 خداوند امر حکومت اسلامی را برای سال ۷۰ معین کرده بود که به وسیله  ی ائمه(ع) انجام بگیرد. وقتی که واقعه ی کربلا و کشته شدن امام حسین(ع) پیش آمد ، این امر تاخیر افتاد برای سال  ۱۴۰ ؛درست  اوج تلاش تبلیغاتی امام صادق(ع).
 
در این دوران هم  چون شیعیان مطلب را و اسرار را افشا کردند ، باز تشکیل حکومت اولیای الهی به تاخیر افتاد؛ چنانچه در ادامه حدیث می خوانیم: 
فَحَدَّثناکُم فَأذَعتُمُ الحَدیثَ فَکَشَفتُم قِناعَ السَّترِ وَ لَم یَجعَلِ الله لَهُ بَعدَ ذلِکَ وَقتا عِندَنا وَ یَمحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثبِتُ وَ عِندَهُ أُمّ الکِتابِ - سپس که ما به شما خبر دادیم، آن خبر را فاش کردید و از راز پوشیده پرده برداشتید، بعد از آن خدا برای آن وقتی نزد ما قرار نداد . خدا هر چه را خواهد محو می کند و ثابت گذارد و اصل کتاب نزد اوست.
 
 این حدیث را ابوحمزه ثمالی روایت می‌کند . وی می گوید این حدیث را برای امام صادق علیه السلام نقل کردم ، ایشان فرمود: "قَدکانَ کذلِکَ" همچنین بوده است .
 
دوران امامت امام صادق علیه السلام تا سال ۱۴۸ می باشد . در اواخر عمر آن حضرت ، منصور حاکم می شود؛ و بارها امام ششم را به حیره و رمیله تبعید می کند؛ در عصر امام کاظم علیه السلام نیز آن امام به فرمان هارون ، چهارده سال زندانی می‌شوند . اگر این اتفاقات نمی افتاد ، مردم حاضر بودند در کنار امام شمشیر بزنند و حکومت طاغوت را از بین ببرند.
 
دوران امامت امام رضا علیه السلام ، دوران گسترش و رواج و وضع خوب ائمه است. شیعه در همه جا گسترده  شده است. امکانات زیادی در دست شیعیان است.علاقه مردم و جوشش محبت های مردم به اهل البیت(ع) خیلی بالاست. اختلاف امین و مامون و جنگ بین خراسان و بغداد- در طول ۵ سال- موجب شد که امام هشتم کارهای خوبی انجام دهد که اوجش به مسئله ی ولایت عهدی رسید.
 
با شهادت امام رضا علیه السلام یک دوران جدیدی شروع شد. نگاه به سمت آینده ی بلندمدت رفت.
 
وقتی مردم مقدمات تشکیل حکومت دینی را با اراده و تصمیم خود فراهم نکنند ، وقتی خواص جامعه ، کاری که باید بکنند ، نکردند . وقتی یاران همراه در زمان نیاز ، کار لازم را انجام ندهند، به جای چشیدن طعم شیرین حکومت دینی ، با حوادث تلخی روبرو می‌شوند که ما به آن دوران محنت و غم ائمه می گوییم.
 
 کاری که به عهده امام حسن و امام حسین علیهما السلام بود. آنها انجام دادند . امام سجاد علیه السلام کار خودش را کرد . امام باقر و امام صادق علیهما السلام تکلیف خود را انجام دادند . امام کاظم و امام رضا علیهما السلام هم به وظیفه عمل نمودند . ائمه کوتاهی نکردند؛ ولی کسانی که بایستی به میدان می آمدند ، خواصی که می بایست به هنگام لازم حرف بزنند، در هنگام لازم اقدام کنند ، در هنگام لازم فکر کنند ، در هنگام لازم تشکل ایجاد کنند ، نیامدند . لذا دیگران حکومت را به دست گرفتند و امام جواد و امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام در تنگنا قرار گرفتند .
 
 زندگی امام جواد(ع)، به جهاد با کفر و طغیان گذشت . ماسک تزویر را از چهره ی مامون عباسی کنار زد. تمام شرایط دشوار را تحمل کرد. و در محضر مامون ، با علما و مدعیان و موجّهان ، درباره ی دقیق ترین مسائل حرف زد و با استدلال برتری خود و حقانیت سخن خود را ثابت کرد.
 
 امام هادی علیه السلام ۲۰ سال در سامرا بودند . سامرا مثل یک پادگان بود . امام در  همین سامرا ، عده ای از بزرگان شیعه را جمع کرد و به وسیله ی آنها پیام امامت را به سراسر دنیای اسلام رساند . همه این کارها زیر شمشیر ۶ خلیفه انجام شد. چیزی که طاغوت های عصر امام هادی علیه السلام را وارد مبارزه با اهل بیت می کرد، این بود که آنان خود را امام می‌دانستند و می‌گفتند:" ما امامیم". بزرگترین مبارزه علیه حکام جور همین بود.
دوران امام حسن عسکری(ع) دوران غربت بود. هرچه به پایان دوره آن امام جلوتر می رویم، غربت امام بیشتر می شود . حوزه ی نفوذ ائمه در زمان این سه امام، ده برابر دوران امام باقر و امام صادق بود، اما فشار حکام  ظلم آنها را در تنگنا قرار داده بود. اگر کار یاران اولیای الهی در زیر پوششی از پنهانکاری اتفاق نمی افتاد ، و آشکار انجام می‌شد ، آنان را می گرفتند و دست و پای افراد را قطع می‌کردند. در این تنگنا، امام هادی و امام عسکری ، در موضع "امام" با مردم حرف می زدند و در اوج غربت ، عزت می آفریدند. آنان سعی شان بر این بود که حکومت دینی را بر سرکار بیاورند و حکومت نبوی و علوی را در جامعه برپا کنند.
 
امام خامنه‌ای در تاریخ ۲۹ /۶/ ۱۳۸۴ می‌فرمایند: "وجود مقدس حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه) استمرار حرکت نبوتها و دعوت‌های الهی است . از اول تاریخ تا امروز، یعنی همان طوری که در دعای ندبه می خوانید، از "فَبَعْضٌ أَسْکَنْتَهُ جَنَّتَکَ" که حضرت آدم است تا " إِلى أَنِ انْتَهَیْتَ بِالْأَمْرِ" که رسیدن به خاتم الانبیا(ص) هست، و بعد مسئله ی وصایت و اهل بیت آن بزرگوار، تا می رسد به امام زمان(عج) ، همه ی اینها، یک سلسله ی متصل و مرتبط به هم است در تاریخ بشر . این بدین معناست که آن حرکت عظیم نبوتها ، آن دعوت الهی به وسیله ی پیامبران ، این در هیچ نقطه ای  متوقف نشده است ... شما امروز همان دعوت ابراهیم، همان دعوت موسی ، همان دعوت عیسی، همان دعوت همه ی پیغمبران و مصلحان الهی و دعوت پیامبر خاتم را در وجود حضرت بقیه الله مجسم می بینید.
 
 این بزرگوار، وارث همه ی آن ها است. دعوت همه ی آنها را و پرچم همه ی آنها را در دست دارد و دنیا را فرا می خواند به همان معارفی که انبیاء در طول زمان آوردند و به بشر عرضه کردند.
 
 امام خمینی در تاریخ 12/6/۱۳۶۲ فرمودند: “ابراهیم خلیل در اول زمان و حبیب خدا و فرزند عزیزش؛ مهدی موعود- روحی فداه - در آخر زمان از کعبه ندای توحید سر دادند و می دهند... مهدی منتظر در لسان ادیان و به اتفاق مسلمین از کعبه ندا سر می دهد و بشریت را به توحید می خواند."
 
 امام خامنه ای در تاریخ ۲۱ /۴/ ۱۳۷7 فرمودند:"معنا و روح توحید، عبارت است از اینکه انسان از غیر خدا عبودیت نکند، و در مقابل غیر خدا، جبهه ی بندگی به زمین نساید. این معنای عبودیت کامل و خالص است. حال شما اگر با چشم روشن بینانه و آگاهانه و مسلح به دانش های مربوط به زندگی بشر- علوم اجتماعی و علوم تربیتی و امثال ذالک- نگاه کنید ،خواهید دید که دایره ی عبودیت، دایره ی وسیعی است. قید و بندهایی که به بشر بسته می شود، هر یک، نوعی عبودیت برای انسان به وجود می آورد : عبودیت نظام های اجتماعی غلط؛ عبودیت آداب و عادات غلط؛ عبودیت خرافات؛ عبودیت اشخاص و قدرت های استبدادی؛ عبودیت هواهای نفسانی - که این از همه رایج‌تر است- و عبودیت پول، زر و زور. این ها، انواع عبودیت است. وقتی می گوییم لا اله الا الله، وحده لا شریک له، یعنی توحید  خالص. معنایش این است که همه ی این عبودیت ها به کنار رود؛ که اگر چنین شود، فلاح و رستگاری، حقیقتاً حاصل خواهد شد. این که فرمود"قولوا لا اله الا الله تفلحوا"، این فلاح، یک فلاح حقیقی است؛ فقط فلاح سیاسی نیست، فقط فلاح اجتماعی نیست؛ فقط فلاح معنوی نیست؛ فقط فلاح روز قیامت نیست؛ بلکه فلاح دنیا و آخرت است."
 
دعوت امام زمان عجل الله تعالی فرجه به توحید؛ یعنی پایان دادن به ظلم و ستمگری و استقرار حکومت عدل؛ یعنی رسیدن امیدها به هدف. این وضع مطلوب با دست قدرتمند حضرت  حجت (ع) تحقق می یابد.  جامعه ی مطلوبی که همه ی پیامبران برای تامین آن در عالم ظهور کردند. همه ی پیامبران مقدمه بودند تا آن جامعه ایده آل انسانی به دست ولیعصر عجل الله تهالی فرجه در این جهان پایه‌گذاری شود و به وجود آید.
 
امام خامنه ای در تاریخ ۶ /۴ /۱۳۵۹ فرمودند: "انبیای الهی از آغاز تاریخ بشریت یکی پس از دیگری آمدند تا جامعه را و بشریت را قدم به قدم به آن جامعه ی آرمانی و آن هدف نهایی نزدیک کنند. انبیا همه موفق شدند، حتی یک نفر از رسولان الهی هم در این راه و در این مسیر ناکام نماند. باری بود که بر دوش این ماموران عالی‌مقام نهاده شده بود، هر کدام قدمی آن بار را به مقصد و سرمنزل نزدیک کردند؛ کوشش کردند؛ هرچه توان داشتند به کار بردند، آن وقتی که عمر آنان سرآمد، این بار را دیگری از دست آنان گرفت و همچنان قدمی و مسافتی آن بار را به مقصد نزدیک تو کرد. ولی عصر علیه السلام میراث بر همه ی پیامبران الهی است، که می آید و گام آخر را در ایجاد آن جامعه ی الهی بر می دارد... آن جامعه، جامعه ای است که اولیای خدا در آن عزیزند و دشمنان خدا در آن ذلیل و خوارند... 
 
آن جامعه، جامعه ای است که حدود الهی در آن اقامه می‌شود... جامعه ای که در آن نشانی از ظلم و طغیان و عدوان و ستم نیست؛ جامعه‌ای که در آن اندیشه ی دینی و اندیشه علمی انسانها در سطح بالا است؛ جامعه ای که در آن همه برکات و همه نعم و همه نیکی ها و زیبایی های عالم بروز می کند و در اختیار انسان قرار می‌گیرد؛ و بالاخره جامعه‌ای که در آن تقوا و فضیلت و گذشت و ایثار و برادری و مهربانی و یکرنگی، اصل و محور است." البته تشکیل حکومت مهدوی ، مقدماتی دارد که در عصر غیبت کبری بایستی آن مقدمات به دست فقها فراهم شود.
 
 امام خمینی در تاریخ ۱8/ ۸ /۱۳۵۸ فرمودند: "پیغمبر اکرم از دنیا می خواست تشریف ببرد، تعیین جانشین و جانشین ها را تا زمان غیبت کرد و همان جانشین ها تعیین امام امت را هم کردند .  به طور کلی این امت را به خود وا نگذاشتند که متحیر باشند؛ برای آنها امام تعیین کردند، رهبر تعیین کردند، تا ائمه هدی علیه‌السلام بودند، آنها بودند و بعد فقها."
 
 مگر می شود همه ی پیامبران برای تشکیل حکومت بیایند .  پس از نبی مکرم اسلام صلی الله هم افرادی شبیه پیامبر، امام بشوند، و همان راه را طی کنند، ولی بگوییم در عصر غیبت کبری، جامعه سرگردان و حیران بماند. در دوران غیبت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه ، فقها مامور تشکیل حکومت دینی اند.
 
 اسحاق ابن یعقوب نامه ای به محضر امام زمان (ع) می نویسد و سئوال می کند: در مورد حوادث واقعه که در زمان غیبت پیش خواهد آمد، وظیفه ما چیست؟
 
 حضرت ولی عصر در پاسخ به سوال اسحاق می فرمایند: "وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ‌ الْوَاقِعَةِ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ اَحادیثَنا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ"-و اما در رخدادهایی که پیش می‌آید، به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آنها حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنان هستم.  (اکمال الدین ، جلد ۱ صفحه ۴۸۳)
 
 عمر بن حنظله هم می گوید: از امام صادق علیه السلام درباره رجوع دو نفر از شیعیان به سلطان جائر برای حل نزاع خود پرسیدم: آیا این عمل جایز است؟
 
 امام فرمودند: "هر که در مورد دعاوی حق یا دعاوی ناحق به آنان مراجعه کند، در حقیقت به طاغوت مراجعه کرده است و هر چه را که به حکم آنها بگیرد، به طور حرام می گیرد، گرچه آن را که دریافت می‌کند، حق مسلم او باشد."
 خداوند در آیه ۶۰ سوره نسا میفرماید:" یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحَاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ "- می ‌خواهند طاغوت و حکم باطل را به داوری بطلبند، با اینکه به آنها دستور داده شده به طاغوت کافر شوند.
 عمر بن حنظله می گوید از امام پرسیدم: این دو نفر در نزاعی که دارند، چه باید بکنند؟
 
 امام صادق علیه السلام فرمودند: ینْظُرَانِ إِلَی مَنْ کانَ مِنْکمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَی حَدِیثَنَا و نَظَرَ فِی حَلَالِنَا و حَرَامِنَا و عَرَفَ أَحْکامَنَا فَلْیرْضَوْا بِه حَکماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُه عَلَیکمْ حَاکماً فَإِذَا حَکمَ بِحُکمِنَا فَلَمْ یقْبَلْه مِنْه فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکمِ اللَّه و عَلَینَا رَدَّ و الرَّادُّ عَلَینَا الرَّادُّ عَلَی اللَّه و هُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْک بِاللَّه- 
 
 به کسی که حدیث ما را روایت می‌کند و در حلال و حرام ما  نظر و دقت دارد و احکام ما را می شناسد، رجوع کنند، و به حکمیت او رضایت دهند. همانا من او را بر شما حاکم قرار دادم، پس هر گاه حکمی کرد و از او پذیرفته نشد، شخص مخالف، حکم خدا را سبک شمرده، و بر ما برگشته است و کسی که بر ما برگردد، به خدا برگشته است و این عمل در حد شرک به خدا است .
(وسایل الشیعه ج ۱۸ ص۹۸)
 
 علاوه بر این لزوم تشکیل و برپایی حکومت، از ضروریات عقلی است، وجود ولایت فقیه و رهبری عادل در راس نظام دینی هم از لوازم آن است؛ پس می‌توان گفت که عقل هم به چنین مسئله ای حکم می کند، چون تشکیل حکومت دینی بدون ولی فقیه و حاکم اسلامی معنا ندارد.
 
آیت الله ملا احمد نراقی معتقد است:" ولایت فقیه فی الجمله، بین شیعیان اجماعی است و هیچکس فی الجمله در ولایت فقیه، از فقها اشکال نکرده است."
 
 ولایت فقیه، نظریه ای در فقه شیعه است که نظام سیاسی مشروع در دوران غیبت امام معصوم را بیان می کند.
 
 امام خمینی رحمت الله علیه می فرمایند: "ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است؛ همان ولایت رسول الله (ص) است." (صحیفه نور جلد ۶ صفحه ۹۵)
 
 ایشان می فرمایند: "فقهای جامع الشرایط از طرف معصومین علیهم السلام نیابت در تمام امور شرعی و سیاسی و اجتماعی دارند و تولی امور در غیبت کبری موکول به آنان است. (صحیفه نور جلد ۱۹ صفحه ۲۳۷)
 امام در کتاب حکومت اسلامی می آورند: " همین ولایتی که برای رسول اکرم (ص) و امام معصوم علیهم السلام در تشکیل حکومت و اجرا و تصدی و اداره ی امور آن است؛ برای فقیه هم هست."
 
 با همین نگاه است که امام خمینی معتقدند: " ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور انشاالله تهیه بشود." ( امامت و انسان کامل صفحه ۳۶۲)
 در تاریخ ۱/۱ /۱۳۶۸ هم می فرمایند: " انقلاب مردم ایران نقطه ی شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت- ارواحنا فداه- است."
 
 آن حکیم فرزانه در پایان عمر و در وصیت نامه ی خود نیز- برای استمرار حکومت دینی ایران- می‌نویسند:
  "همه در زیر پرچم پر افتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع  برخیزید، و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوری های آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن، همه مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند."
 
 آن ضرورت هایی که دیروز پیامبر را امام کرد، امیرالمومنین را امام کرد ، الان هم هست؛ و امروز در عصر غیبت کبری ولی امر، وظیفه ی اداره  ی حکومت دینی و نظام اسلامی را بر عهده دارد؛ تا از تجاوز طاغوت های زمان به حقوق مردم ضعیف جلوگیری کندو نگذارد اقلیت‌های حاکم فاسد، برای تامین لذت و نفع مادی خود، مردم را غارت و فاسد کنند.
 
 تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران یکی از مقدمات حرکت عظیم تاریخی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه بود، که امام خمینی آن را بنا نهاد و امروز هر اقدامی به وسیله ی امام خامنه ای در جهت استقرار عدالت در جهان، یک قدم به سمت آن هدف مهم و والاست .
 
امام خامنه ای در تاریخ 4/6/1359 فرمودند:"باید بدانیم که ظهور حضرت  ولی عصر (ع) همانطور که با این انقلاب ما یک قدم نزدیک شد، با همین انقلاب ما باز هم می تواند نزدیک تر بشود؛ یعنی همین مردمی که انقلاب کردند و خود را یک قدم به امام زمانشان نزدیک کردند، می توانند باز هم یک قدم و یک قدم دیگر و یک قدم دیگر- همین مردم- خودشان را به امام زمان نزدیک تر کنند... بخشی از اسلام را این ملت توانسته در ایران پیاده کند، همین مقدار از اسلام را هر چه شما بتوانید در آفاق دیگر عالم، در کشورهای دیگر، در نقاط تاریک و مظلم دیگر گسترش و اشاعه بدهید، همان مقدار به ظهور ولی امر و حجت عصر کمک کردید و نزدیک شدید... شما در هر زمانی، تا 5 سال دیگر تا ۱۰ سال دیگر، تا 100 سال دیگر که بتوانید کیفیت و کمیت جامعه ی اسلامی را افزایش بدهید، امام زمان علیه السلام ظهور خواهد کرد."
 
  معظم له  در تاریخ 18/2/1360 می فرمایند:" حکومتی که امروز در دست شما  مردم است، آرزوی هزار ساله مومنان بالله بوده است.  امامان همه در این خط حرکت کرده اند که حاکمیت خدا را، حاکمیت قانون الهی را بر جامعه ها حکومت بدهند، تلاش ها شده است، جهاد ها شده است، زجرها کشیده شده است، زندان ها و تبعید ها و شهادت های پر ثمر و پربار در این راه تحمل شده است. امروز این فرصت را شما پیدا کرده اید؛ همچنانی که بنی اسرائیل پس از قرن ها این فرصت را در زمان سلیمان پیغمبر و داوود پیغمبر پیدا کردند. آنچه را که دارید، ای امت مسلمان، ای ملت قهرمان و مبارز ایران قدر بدانید، آن را نگاه دارید تا انشاالله این حکومت به حکومت حضرت ولی عصر، مهدی موعود، صاحب الزمان -عجل الله تعالی فرجه- منتهی بشود.
 
 فداکاری مردم در زیر چتر امام خمینی رحمة الله علیه یک جست عظیم و اوج بلندی را از اسلام به وجود آورد. فداکاری مردم در این دوران زعامت امام خامنه‌ای نیز می‌تواند راهی را در تاریخ به روی آیندگان باز کند. ملت ایران به نسل‌های آینده درس دادند، به ملت‌های دیگر درس دادند، به دشمنان اسلام درسهای تلخی آموختند؛ تجربه‌ای شدند برای اثبات قدرت اسلام بر اداره حکومت، بر تشکیل حکومت، بر استمرار حکومت، و انشاالله بسیج جهانی اسلام درسی می شود برای شکل دهی به حکومت مهدوی؛ حکومتی که جهان را از عدل و داد پر می کند و ریشه استکبار جهانی را و صهیونیسم بین المللی را می خشکاند.
 
انتهای پیام/
                                                 
 

نظر شما