تاملی در بازنمایی چهره حاشیهنشینها در رسانه ملی
محمود کریمی و تصویری که از محرومیت مخابره شد!
نکته مغفول این است که رسانه به دلیل ساختاری که دارد اساسا خود را بینیاز از نمایش تصویر محرومان میداند و دلیل و توجیهی برای نمایش آنها ندارد، ساختاری که در برابر هیچکسی پاسخگو نیست و هیچکسی نمیتواند در برابر به این عملکرد از آنها مطالبهگری و توقع پاسخگویی داشته باشد.
صاحبخبر - ایسکانیوز - گروه فرهنگی - حسام آبنوس: گروه بزرگی از جامعه هیچگاه خودشان را در قاب رسانه نمیبینند؛ منظورم در اینجا بیشتر رسانه ملی است هرچند سایر رسانهها هم معمولا بازتاب دهنده تصویر گروههای آسیبدیده به منظور بازنمایی دردهای ایشان نیستند. رسانه هیچ تلاشی برای بازنمایی آنها نکرده و نمیکند و تنها زمانی آنها را میبینیم که برای مثال محمود کریمی برای مداحی به کورههای آجرپزی میرود، آنوقت است که تصویر کسانی را میبینیم که رنج محرومیت چهرههایشان را خط انداخته و غبار فراموشی برچهره دارند. کسانی که همیشه نایده گرفته شدند و در حاشیه زندگی کردند و کسی هم علاقهای به دیدن آنها و حتی نشان دادنشان از خود بروز نمیدهد. در واقع باید گفت رسانه برنامهای برای حاشیهنشینی ندارد، حتی وقتی به زندگی آنها تجاوز میشود و حقوقشان زیرپا گذاشته میشود، هم رسانه از موضع انفعال دست روی دست میگذارد و روی موج رسانههای بیگانه حرکت کند، یعنی صبر میکند ببیند آنها چه میگویند و چه میکنند تا موقعیت خود را پیدا کند و بتواند واکنش نشان دهد. شاهد این مدعا هم وقتی است که شادی کودکانی که در عزاداری محمود کریمی پس از پخش تصویرشان از تلویزیون منتشر شد، یعنی آنها وقتی فقط چهره خودشان را و نه تصویر دردهایشان را دیدند شاد شدند و این یعنی آنها سالها است که تصویری از خود در هیچ قالبی در رسانه ندیدهاند. نه در سریالها، نه در تاکشوها و نه هیچ برنامه دیگر و هرجا هم سراغشان رفتهاند به عنوان نماد فلاکت معرفی شدهاند که هیچگاه ریشه این فلاکت به درستی نشان داده نشده است. رسانه تلاش نمیکند صدای محرومیت آنها باشد و آنها را زمانی نشان میدهد که قرار است توسط بزرگتری مورد تفقد واقع شوند. آنها به خودی خود اهمیتی ندارند. آنها زمانی اهمیت پیدا میکنند که یک ارزش خبری ساختگی در کنارشان باشد. یعنی ما در ماه رمضان وقتی محرومان را میبینیم که قرار است دستی از سر مهر روی سرشان کشیده شود، حتی اگر امسال کرونا این وضعیت را برای هیاتهای عزاداری درست نکرده بود و حاج محمود کریمی خیابانگردی نمیکرد و راهی کورههای آجرپزی نمیشد باز هم بعید بود تصویری از آنها نشان داده شود. مثلا گفته شود که عالم این رنج و محرومیت چیست؟ یعنی رسانه باز هم در مقام پرسشگر ظاهر نشد بلکه در مقام راوی وارد شد و علت این فقر و رنج را جستجو نکرد. باید گفت نهصدایشان و نه تصویرشان برای رسانه ارزشی ندارد چون آورده مالی برای رسانه ندارند (هرچند که ساختار رسانه ملی ساختاری حاکمیتی است و اساسا محرومان سهم بزرگی از این رسانه دارند ولی به جرات میتوان گفت هیچبخشی از این قاب گسترده به آنها اختصاص داده نمیشود) و فقط زمانی که قرار است مانور و نمایش احسان داده شود و چهرههای عزیز رسانهای (بخوانید سلبریتیها) افرادی مهربان و کریم معرفی شوند آنها نشان داده میشوند که با سری افکنده مورد مورد اکرام قرار میگیرند و اشکهایشان یادآور رنج همیشگی آنها است. نکته مغفول این است که رسانه به دلیل ساختاری که دارد اساسا خود را بینیاز از نمایش تصویر آنها میداند و دلیل و توجیهی برای نمایش آنها ندارد، ساختاری که در برابر هیچکسی پاسخگو نیست و هیچکسی نمیتواند در برابر این عملکرد از آنها مطالبهگری و توقع پاسخگویی داشته باشد. حتی گاهی نمایش این گروه بزرگ از جامعه را نمایش فلاکت و نکبت میدانند و طوری وانمود میکنند که انگار بازنمایی تصویر قشر بزرگی از جامعه سیاهنمایی است. در حالی که این سیاهنمایی نیست. این حداقل حق یکی از شهروندان این جامعه است که به دردها و مشکلات و زندگی او نیز پرداخته شود و بتواند تصویر خویش را در قاب رسانه به تماشا بنشیند. انتهای پیام/∎
نظر شما